در کمين مخالفان نظام!

 

 

 

 

فواد عبداللهی

 

 ناله هاي فرخ نگهدار حول کسادي بازار انتخابات ٩۶ در ايران،  از کور شدن افق گشايش اقتصادي و سياسي دولت اعتدال و بن بست چشم انداز امکان يک جمهوري اسلامي قابل زيست و قابل تحمل و تحول، خبر ميدهد. امروز نگراني و هراس امثال وي در مقابل غول مخالفين نظام، کمونيستها و اکثريت مردمي که سالهاست کوچکترين توهمي به دو بال اين نظام ندارند، و مي روند که آماده زدن يک "نه" محکم به تخت سينه بساط انتخابات رياست جمهوري اين اوباشان شوند، ديدني است. ايشان ميفرمايد: "نظريه مخالفين نظام، آلوده به سرخوردگي است؛ نظر به ناتواني دولت در تحقق برخي وعده ها و وضعيت نابسامان اقتصاد، منتفي نيست که اين طرز فکر گوشه هاي تازه اي از جامعه را از راي دادن منصرف کند."

به زبان بي زباني يعني بازار انتخابات اين اپوزيسيون مفلوک پرو- رژيمي کساد است. اين کمپاني ورشکسته و طيف حول آن از جناب فرخ نگهدار گرفته تا بهنود و ابراهيم يزدي و اميرخسروي و خانبابا تهراني و حزب بي بي سي اگر تا ديروز بر سر استخوان اعتدال دست و پا مي شکستند و قپه افتخار سربازان پشت جبهه جمهوري اسلامي را به رخ همديگر مي کشيدند، امروز اما با توزرد در آمدن گشايش اقتصادي و سياسي دولت در مقابل جامعه تشنه رفاه و آزادي و امنيت هاج و واج مانده اند. ديگر بيش از اين نميتوان جاي شخصيتها و نيروهاي اپوزيسيون مجاز را با نيروهاي واقعي دخيل در سرنوشت جامعه ايران عوض کرد، و به خورد مردم داد. براستي عجيب نيست که بعد از نيم قرن به مغز کوچک هيچکدام از اين عاليجنابان کهنسال در اپوزيسيون ولايت فقيه خطور نکرده که ميليون ها  زن و مرد تشنه آزادي و برابري در "ميهن" عزيزشان وجود دارند و جامعه سرشار از اعتراض و تشنه يک نظام آزاد و مدرن و پيشرو است؟!! در عوض تا دلتان بخواهد در مقاطع تعيين کننده تاريخ سي و چند ساله جامعه ايران، هرگاه کشمکش و تقابلى با بنيانهاى رژيم اسلامى و ميراثهاى فکرى خمينى و مريدانش روى داده است، اين طيف ترديدى نکرده اند که در طرف رژيم اسلامى بايستند. اين را در جريان کشتارهاى خرداد ٦٠ نشان دادند، در جريان جنگ ارتجاعى ايران و عراق اثبات کردند و در لشکر کشى عليه مردم کردستان و در کنفرانس برلين به روشنى در انظار عموم گرفتند.

در دنياي امروز واقعا جاي خالي يک نهاد يا سازمان بين المللي ويژه به آخر خط رسيده ها خالي است؛ که به امثال نگهدارها و طيف اکثريت و اين جنبش ملي - مذهبي مدال طلاي ماراتن دهد؛ مدال کاسبکاران حرفه اي که بيش از سه دهه است که هم از توبره مي خوردند و هم از آخور؛ هم هواي دولت را داشتند و هم در پز "اپوزيسيون" ظاهر ميشدند. آخر چه کسي است که بعد از اين همه سال نداند امر مهره هاي اين تيپي رانده شده از حاکميت، همواره اداي دين متقابل به رژيم آدمکشان حرفه اي چون خميني و رئيسي و روحاني و خاتمي و خامنه اي بوده است، و هميشه گوي سبقت در ضديت شان با مخالفان نظام را از خود رژيم هم ربوده اند؟ اينها تاريخا چرخ زاپاس سلطنت و آخوند، ناسيوناليسم و مذهب بوده اند. از مهره هاي جنايتکار اين نظام، اساطير و قهرمانان ساخته اند و مردم را به اميد عروج ناجي از درون نظام ساکت و نظاره گر نگاه داشته اند. فلسفه عشق رياکارانه اينها به "مسالمت" و نفرت عوامفريبانه آنها از "خشونت"(يعنى تلاش براى بزيرکشيدن کل رژيم) در همين نکته است.

اما اين مردم تجربه سير تاريخى اين اپوزيسيون پرو رژيمي و مجاز را از همان سالهاى شروع مبارزه عليه رژيم سلطنت تجربه کرده است و ميداند که اين ها در رابطه با مطالبات رفاهي کارگران، انتظارات نسل جوان و امر برابرى طلبى زنان و حقوق کودک حرفى بيشتر و فراتر از رهنمودهاى سران ريز و درشت اين نظام را نداشته اند.

امروز که ديگر هوليگان هايي بنام اصلاح طلب و معتدل، راه‌ مردم تشنه آزادي را سد نکرده‌اند. بايد به ريش همه شان خنديد! از زبان خودشان اعتراف مي کنند که امروز تنها ما مخالفان نظام، ما کمونيست ها هستيم که رو در روي کل جمهوري اسلامي و اقتدار بورژوازي ايران ايستاده ايم، و خرده پادوهايي مانند فرخ نگهدار و سازمان اکثريت را به کنار زده‌ايم. مايي که از نعش اصلاح طلبي و اعتدال گرايي و مستضعف پناهي عبور کرديم و خندق نابودي کامل اين نظام را کنده ايم.

عده‌اي چون نگهدار که ظاهرا مدال بندباز را هم از آن خود کرده است، ادعا ميکند که ما مخالفين نظام، سرخورده ايم! دروغي شبيه داستان عکس امام در ماه؛ اين بازي‌ها چنان نخ نما شده که ديگر هيچکس را فريب نمي‌دهد! يکي نيست به آقاي نگهدار بگويد که اتفاقا اين حکومت ايشان است که تنبان خودش را نميتواند نگه دارد و مرحله ديگري از شکست و سرخوردگي را مزه مزه مي‌ کند. بدبخت‌ها برويد نماز شب تان را بخوانيد و مثل رئيس جمهورتان از جن‌گير و رمال و فالگير کمک بگيريد تا نقشه هاي "خطرناک" مخالفان نظامتان را بخوانيد!

پرده رياي اصلاح طلبي و اعتدال در بين مردم و رژيم پايين کشيده شده است؛ قطع اميد کامل از آخرين آس جمهوري اسلامي ميرود که به خطري جدي براي رئيس جمهور محبوب ايشان و بنيادهاي جمهوري اسلامي تبديل شود.

آنهايي که دارند جامعه را از لولو خورخوره رئيسي مي ترسانند و مردم را در مقابل "انتخاب" بد و بدتر قرار ميدهند، جناحي که روحاني را مترادف "آزادي هاي سياسي" گرفته و جناحي که رئيسي ميشود نماد "بهبود" معيشت، رنگ باخته تر از آن است که توجه کسي را بخود جلب کند؛ اين مانورهاي فکستني و يک قل دوقل بازي کردن با شعور مردم بردي ندارند. اگر زماني معرکه انتخابات و شرکت مردم در آن بهانه اي بود براي تشديد شکاف در بالاي حاکميت و تضعيف آن، امروز ديگر تماما به معناي تمکين جامعه به جمهوري اسلامي است. نگراني امروز نظام و پادوهاي آن همچون نگهدار و سازمان اکثريت از سوت و کور بودن مناسک انتخابات، ريشه در عبور جامعه از اين بالماسکه شنيع دارد.

جامعه ايران در خلا و برهوتي که توسط انحصار اپوزيسيون هاى پرو رژيم و يا نيروهاى پرو غرب قرق شده باشد، قرار نگرفته است. در اين جامعه کمونيسم ريشه قوي دارد؛ اعتصاب کارگر نفت، انقلاب و دگرگوني مناسبات اجتماعي معني دارد؛ مدرنيسم و مساوات طلبي و آزادي زن معني دارد؛ آنچه معني ندارد ميراث ارتجاعي مذهب، مليت و قوانين اسلامي است. آنچه براستي زمان کفن و دفن اش توسط مخالفان نظام فرا رسيده، ميراث بجاي مانده بورژوازي ايران يعني جمهوري اسلامي است. آقاي نگهدار اگر فکر ميکند که دارد در شهر کورها مي چرخد و سياست بازي مي کند، اشتباه مي فرمايد. اگر ايشان و "هم پالگي هايشان" تصور مي کنند که بعد از سي و خرده اي سال حمايت جانانه از خميني و بعد از رفسنجاني و بعد از خاتمي و بعد از موسوي و نهايتا از روحاني مي تواند سر و دست تکان بدهد تا از مهلکه قسر در رود، سر تا سر در توهم است.

لگام زدن به مذهب و جدا کردن آن از دولت و آموزش و پرورش، آزادى بى قيد و شرط ابراز عقيده و بيان، لغو مجازات اعدام، تامين و تضمين کامل حقوق مدنى زنان و برابرى آنان در همه عرصه هاى حيات جامعه، حق مردم براى تعيين نظام سياسى آتى جامعه ايران و موادى که در منشور "رفاه، آزادي و امنيت مردم ايران" توسط حزب حکمتيست فرموله شده اند، را نميتوان از اين مردم گرفت و يا آنان را زير علم اپوزيسيونى که تمام هنرش و پايه هاى ستون افتخارش در سراسر کارکرد زندگى سياسى، اثبات طرفداريش از مبانى رژيم اسلامى است، کشاند.

از اين نظر، خطر مخالفين نظام جدي است و ”حجت الاسلام“ نگهدار بايد  فکري به حال و روز خود و رژيم اش بکند.