زن و جایگاه طبقاتی

 به مناسبت فرا رسیدن ٨ مارس

 

 

مونا شاد

 

٨ مارس يكي از مهمترين روزهاي تاريخ اعتراض بشري ست.  پرداختن به تمام زواياي تعرض وحشيانه نظام سرمايه داري و به طور مشخص نظام ارتجاعي اسلامي در ايران ابعاد بسيار وسيعي دارد. من در اين نوشته سعي ميکنم فکوس بحث را بر مسئله زن و جايگاه طبقاتي آن بگذارم. در تمام دنيا زنان و مردان در نظام سرمايه داري به شکلي استثمار مي شوند ولي زنان علاوه بر استثمار شدن سرکوب مي شوند و بعنوان جنس درجه سه در موقعيتي نابرابر به عقب رانده مي شود. دامنه ابعاد تبعيض عليه زنان بنا به شرايط مختلف جغرافياي سياسي متفاوت و وسيع است. زنان در اروپا غالبا عليه  نابرابري دستمزد زن و مرد مبارزه مي کنند. در افغانستان عليه بريدن گوش و بيني و ازدواج کودکان خردسال و در ايران عليه حجاب اجباري و آپارتايد جنسي و تن فروشي و تعرض جنسي اعتراض مي کنند.

قطعا نمي توان موقعيت زن اروپايي و مبارزات آنان را با زني که در کشورهاي خاورميانه است برابر دانست. حتما طي نگاهي به تاريخ مبارزاتي، زنان در دنيا موقعيت هاي ارزنده اي را کسب کرده اند. اگرچه کسب اين موقعيت ها در نظام سرمايه داري در خدمت خودش است. در حکومت اسلامي ايران، موقعيت هاي کسب شده توسط زنان در دل دولت،  نهايتش مي شوند پليس خواهران زينب و فاطمه زهرا براي سرکوب زنان ديگر و يا نماينده مجلسي که احکام ضد زن را بر عليه همجنس خودش به تصويب برساند. در اروپا هم چنين وضعيتي وجود دارد. سال گذشته خبري که باعث مسرت فمنيست هاي اسلامي شد.  زني در مسجدي در دانمارک،  به مقام امام جماعتي رسيده است و در مسجد تک جنسيتي براي زنان اقامه نماز و موعظه ميکند. منفعت نظام سرمايه داري ايجاب ميکند تا حدي که در خدمت و تبليغ و تحکيم نظام سرمايه داري و سرکوبگر است عمل کند.

 جمهوري اسلامي اولين قدمش با آپارتايد جنسي و زدن حق زن شروع شد و ٣٧ سال است که با هر بهانه اي و هر شلاقي را که مي زند ضرب اول به موقعيت و حرمت و جايگاه زن تعرض ميکند. اگر تعديل نيروست اول زنان کارگر اخراج مي شوند. اگر قرار است حقوق بگيرند زنان از دستمزد کمتري برخوردارند و نان آور خانواده به حساب نمي آيند. با هر نوسان بازار که سرمايه داري به نيروي کار بيشتر و گاه کمتري نياز دارد، اولين قربانيان زنان کارگر هستند. زنان خانه نشين که سرمايه بزرگي براي سرمايه داري محسوب ميشود. زن خانه دار و با کار خانگي بدون هيچ دستمزد و بيمه بيکاري، با پرورش و تر و خشک کردن خيل عظيم کارگران ارزان قيمت، آينده سرمايه داري را تضمين کنند.

 زنان در نظام جمهوري اسلامي مورد اولين آماج تبعيض و نابرابري، آپارتايد جنسي و سرکوب قرار ميگيرند، به عنوان فقط يک نمونه زنده قانون اخير جمهوري اسلامي نمونه ديگري از تعرض عريان به جايگاه زن در شکل تبعيض جنسيتي و توليدي است و آن هم قانون بيکارسازي و بازنشستگي زودرس زنان به منظور پايين آوردن نرخ بيکاري جامعه "مردان".

گفتم اين تنها يک نمونه از تهاجم هار و افسار گسيخته جمهوري اسلامي است زيرا زنان نيمي از جامعه هستند و با سرکوب آنها مي خواهد تا کل جامعه را به خفقان بکشاند. مسأله زن و تعرض به آن در تمام دوران حاکميت اسلامي ايران در صدر است. با تمام اين اوصاف حضور ۵٠٠ هزار زن در ٨ مارس ۵٧ تاريخ ساز شد و اين مبارزه همچنان در اعماق جامعه ادامه دارد. زنان از همان ابتداي بقدرت رسيدن جمهوري اسلامي يک سد مقاومتي و مبارزه را عليه قوانين ارتجاعي بخصوص حجاب و آپارتايد جنسي به راه انداخته اند و اين جدال هر روز در خيابان ها و دانشگاه و جامعه در جريان است.

 اگر شعار کليدي طبقه کارگر " کارگران جهان متحد شويد" است پس حضور زنان کارگر در اعتراضات روزمره اين طبقه و سد بستن در مقابل ارتجاع طبقه حاکمه عليه مطالبات زنان از نان شب واجب تر است. اعتراضات کارگران بدون حضور زنان کارگر و بدون پرداختن به معضل و مشکل زنان امکان پذير نيست. قطعا جنبش کمونيستي تنها راه پايان دادن به اين ستم کشي و انقياد زنان است. و سرکوب و استثمار زن در جامعه سرمايه داري جداي از  استثمار طبقه کارگر نيست. کارگري که خود استثمار مي شود نمي تواند بر اين همه جنايتي که بر زن روا مي دارند چشم هايش را ببندد و مسأله اش نباشد. بايد فرياد زد که جامعه اي که نيمي از خود را، درجه سوم مي داند و حتي انسان به حساب نمي آورد، ننگ است و بايد به اين توحش و استثمار پايان داد.

روزي که حجاب اجباري و تمام حقوق نابرابر غير انساني از ميان برود، روزي که زن و مرد براي معاشرت در خيابان از پليس و دستگير شدن وحشت نداشته باشد. روزي که زن و مرد بعنوان يک انسان حق شادي، آزادي و برابري را با تمام پوست و گوشت خود لمس کند. آنوقت دنياي بهتر معنا پيدا مي کند و  اينها تنها با به زير کشيدن نظام سرمايه داري  و سرنگوني حکومت ارتجاعي جمهوري اسلامي به عنوان نماينده تام و وحشيگري و تعرض  به زنان در تمام اشکال آن ميسر ميشود و مستلزم آن تغيير بنياديني است که با نيروي جنبشي سوسياليستي و کمونيستي طبقه  کارگر ميسر مي شود تا رهايي و برابري را براي جامعه تضمين و متحقق کند.

 

۲٦/۰۲/۲۰۱٧