آرزوهای برباد رفته

 

 

 

محمد فتاحی

 

ظاهرا تهدیدات قلدرمنشانه ترامپ و ژنرالهای ششلولبند او، تهدید به حمله به ایران و بازگرداندن کارت حمله نظامی، بوی "مطبوع" جنگ و باروت و بمب و "نسیم رژیم چینج" را به مشام  نیروهایی که مدتها است در بدر به دنبال راهی برای بیرون آمدن از دوره استیصال و  بی خاصیتی میگشتند، رساند و روحی در پیکر بیجانشان دمید.

روزهای اخیر پس از عر و تیز های ترامپ، رضا پهلوی به دنبال یک مرخصی طولانی، به مصاحبه با تلویزیون وزارت خارجه امریکا برده شده است. پیام ایشان اعلام آمادگی "اپوزیسیون دمکراتیک" ایران برای مذاکره با دولت امریکا، در صورت علاقمندی این دولت است. در کنار این، اخیرا پرچم امید ناسیونالیسم کرد به احترام به امریکای ترامپ به اهتزاز در آمده است. دومی ها به امید پیروزی "کورد" زیر بیرق ترامپ و اولی به امید "آزادی ایران" با اتکا به قدرت های بزرگ جهانی به اضافه عربستان و اسرائیل است!

هدف این یادداشت یادآوری واقعیت های "ناچیزی" به "زعمای ملت ها" در دوران امروز است؛

یک؛ جهان وارد دوره بعد از شکست امریکا در سوریه شده است.

دو؛ مناسبات طبقات و به تبع آن اپوزیسیون و پوزیسیون در ایران امروز تغییرات پایه ای کرده است.

یعنی چه؟

اولی یعنی امریکا قبل از ظهور پیغمبر ناسیونالیست ها و در دوران اوباما ترک صندلی اول قدرت جهانی را بعد از شکست از روسیه در سوریه شروع کرده بود. اگر در دوره اوباما امریکا هنوز میتوانست پز "رهبری جهان آزاد" را به خود بگیرد، امروز ترامپ سمبل فاشیسم، قلدری، ضدیت با زن و لمپنیسم است. سخنگویان صریح تر بورژوازی می فرمایند که صندلی رهبری "جهان آزاد"شان از اوباما نه به ترامپ که به آنجلا مرکل به ارث رسیده است. در خارج امریکا این مرکل است که تلفنی به ترامپ در مورد کنوانسیون های بین المللی درس میدهد. در خود امریکا هم این قضات بی نام و نشان اند که اولین فرمان پرزیدنت شش لولبند را رسما و قانونا زیر پا میگذارند. از این بگذریم که خبر اولین سفر هنوز عملی نشده رئیس قلدر "لمپن های جهان آزاد" با دو میلیون امضای "ورود ترامپ به بریتانیا ممنوع است" مورد استقبال مردم بریتانیا قرار گرفته است.

دومی یعنی اینکه موقعیت رضا پهلوی به عنوان سخنگوی بورژوازی پروغرب ایران مدتهاست دار فانی را وداع گفته است. امروز بورژوازی لیبرال این همراه تمام جبهه پروغرب جزئی از دایره حاکمیت در جمهوری اسلامی ایران اند و از زبان خودشان هم میشود شنید که امثال ظریف و روحانی امیرکبیرترین شان در دنیای منافع طبقاتی اند. ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی برای ادامه حیات نیازی به نیروها و شخصیتهای حاشیه ای چون رضا پهلوی ندارد. نتیجتا جناب رضا پهلوی فقط توسط سلطنت طلبان خلع درجه نشده بلکه توسط طبقه اش هم میخی محکم بر تابوت پهلوی ها زده شده است.

نتیجه عملی این تغییرات سیاسی تمام آرزوهای وارث سلطنت پهلوی را بر باد داده و رضا پهلوی امروز کسی جز یک بازیگر از دور خارج شده  و به حاشیه رانده شده، نیست. گدایی آلترناتیو شدن روی شانه های فضای جنگی، رضا پهلوی را بیش از گذشته به دوستان ناسیونالیست کرد او نزدیک کرده است.

اما ناسیونالیست های کرد!

روياهای ناسیونالیست های کرد بیش از اولی بر باد رفته اند. اینها بازماندگان سناريوی سياه اند که علیرغم تمام امید و تلاش شان برای اینکه "بعد از سوریه نوبت ایران شود" به نان و نوايی نرسيدند. اينها که تنها شانس به قدرت رسیدن خود را اتکا به امریکا و یا دول ارتجاعی منطقه و در چارچوب سیاستهای آنان می بینند، فراموش کرده اند دوره ای که حمایت غرب از هر دولت و نیرویی امتیازی محسوب میشد، به سر آمده است. دول غربی کارنامه سیاهی از حمایت از نیروها و دول ارتجاعی در دنیا دارد. حمایت از کودتاهای امثال پینوشه و بقیه جانییان تاریخ تا شکل دادن به باندهای جنایتکاری مانند مجاهدین اسلامی در افغانستان، جبهه النصر، داعش، القاعده، تا "صدور دمکراسی" به عراق توسط بمباران و حمله نظامی، "رژیم چینج" و "دخالتهای بشردوستانه" در لیبی و سوریه از طریق داعش ها و کشتارهای عظیم انسانی کارنامه چند دهه اخیر "کمکهای" امریکا به مبارزات مردم برای آزادی و برابری و عدالت اجتماعی بیش از همیشه سوخته است.

https://ssl.gstatic.com/ui/v1/icons/mail/images/cleardot.gifبعلاوه اگر امریکا، علیرغم یال و کوپال سابق قدرت اول جهان، از ایجاد دو متر منطقه پرواز ممنوعه در سوریه در هم شکسته، ناکام ماند، ایجاد منطقه ای برای حاکمیت ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران یک رویای کودکانه این شکست خوردگان تاریخ است. تمام عمر سیاسی جنبش اینها دریوزگی در درگاه شاه ایران و جمهوری اسلامی و صدام و حافظ اسد و فاشیست های ترک بوده و اخیرا اسرائیل و عربستان را هم شامل میشود. تمام تاریخ اینها مملو است از درد و ناله از دست این و آن حاکم و جانی منطقه ای و جهانی و "خیانت" این دولت و آن دولت.  این جنبش و احزابش حتی یکبار هم پشت سر خود را نگاه نکردند تا پندی بگیرند و بعد از چند دهه "مبارزه" امروز هم سراغ همان سرپناه میگردند و برای به نان و نوایی رسیدن به دریوزگی امریکا، عربستان، اسرائیل و هر نیروی ارتجاعی دیگری می افتند.

این دوران اما برای اینها سیاه تر هم هست؛ بورژوازی کرد مانند تمام طبقه اش در ایران امروز مشغول جارو کردن پول زیر سایه جمهوری اسلامی است. اینها علیرغم نامه سرگشاده اعتراضی بیش از چهارصد فعال و کادر ناسیونالیست این جنبش به نمایندگی طبقه بورژوا در شهرهای کردستان، هنوز متوجه نشده اند که در چشم هم طبقه ای های شان در کردستان چیزی بیش از مزاحم تشریف ندارند.

درست زمانیکه بشریت متمدن علیه راست افسار گیستخه در امریکا، علیه سیاستهای فاشیستی او علیه مردم کشورهای اسلام زده، سیاستهای ارتجاعی اش علیه مردم مکزیک، علیه قلدری او به میدان آمده اند، در شرایطی که مردم در ایران سنگینی فضای جنگی را بر زندگی و امنیت خود حس میکنند، ترامپیست های وطنی با آرزوهای بر باد رفته شان، به امید تکه نانی له له کنان بدنبال او میدوند. 

در خاتمه این یادداشت یک معذرت بزرگ به ویکتور فلمینگ  کارگردان فیلم "آرزوهای برباد رفته" بدهکارم که عنوان شاهکار هنری شان را به سرگذشت "بازیگرانی" داده ام که برعکس جوایز متعدد جهانی آن، در تمام تاریخ بی هنر اینها حتی در محضر جمع خودشان هم، نه فقط یک بار کاندید یک جایزه سیاسی نشده اند بلکه تمام سرگذشت شان شکست پشت شکست به دلیل آمادگی شان برای فروش ارزان در بازی این و آن بوده است.