علل بی تفاوتی های سیاسی به تحرکات عربستانی حزب دمکرات کردستان چیست؟
محمد فتاحی
عکس گرفتن های پشت سر هم رهبران و مسئولین حزب دمکرات با مقامات و شیوخ عربستان، شرکت با افتخار در مراسم سالروز استقلال این کشور، شرکت نماینده شان در مراسم حج و پیام تعریف و تمجید از اقدامات شیوخ در امر حج، رفع توهماتی بود نزد بعضی ها که ادعاهای مصطفی هجری مبنی بر بی ارتباطی با عربستان را باور کرده بودند. با این حال هنوز این حزب پاسخ شایسته ای از طرف نیروهای سیاسی و کل فضای سیاسی نگرفته است. این یادداشت به ریشه های این بی تفاوتی و یا سکوت می پردازد. برای این مسئله اول از سیاست توجیهگرانه فعالین این حزب در شبکه های اجتماعی شروع کنیم؛ میگویند پول گرفتن حزب دمکرات و کسب حمایت دول منطقه اصلا ایرادی ندارد و نیروهای سیاسی دیگر هم قبلا از این کارها کرده اند. در این مورد به ارتباط نیروهای مختلف با دولت صدام حسین اشاره میشود. اولا برعکس تبلیغات فعالین دمکرات، مشکل ما با سیاست اینها دریافت پول و کمک نظامی نیست. حساب بانکی کسی را دیرگان چک نمی کنند، اما سیاست و عملکردها پیش چشم همگان است. ثانیا ارتباط نیروهای سیاسی مختلف با دولت عراق و بقیه دول منطقه و کسب حمایت های مالی اساسا مربوط به دوره اول جنگ دهساله نیروهای پیشمرگ با جمهوری اسلامی بود. کسی نمیتواند سیاست های جنگی آن روز نیروهای درگیر علیه جمهوری اسلامی در کردستان را ناشی از انطباق سیاسی با رژیم عراق و بقیه دول منطقه ارزیابی کند. آن دوره تمام این نیروها و مشخصا کومه له و دمکرات از توان سیاسی، توده ای و نظامی برخوردار بودند و دیکته کردن سیاست توسط دول منطقه به همین دلیل به آسانی ممکن نبود. آن روز در کنار قدرت نظامی، فراخوان های این احزاب کل جامعه کردستان را در مقابل جمهوری اسلامی به صف میکرد. امروز شرایط کاملا متفاوت است. اول حزب دمکرات نیروی نظامی چشمگیری در اردوگاه خود در کردستان عراق ندارد. عملیات های خودکشی مانند گروهها و تیم های نظامی این حزب در همان روزهای آغازین سیاست جدیدشان عیان ترین نشان ناتوانی اینها حتی برای یک تک عملیات غافلگیرانه موفق علیه جمهوری اسلامی بود. به لحاظ سیاسی هم شاهد تومار چهارصد نفری فعالین ناسیونالیست داخل کشور علیه سیاست جدید این حزب بودیم، که بشیوه سمبولیکی رویگردانی بورژوازی کرد از این حزب و همراهی شان با بورژوازی ایران در کنار جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت. در کنار این، شاهد بودیم که فراخوان اعتصاب عمومی اینها خطاب به مردم در کردستان بی پاسخ ماند و اعلام بسته شدن شهرها به این مناسبت فقط بی آبرویی بیشتری وارد پرونده سیاسی این حزب کرد. حزبی که در چنین شرایط نحیفی قرار دارد، قادر به پشت گوش انداختن توصیه های دول پول دهنده و اتخاذ سیاست متفاوت از خواست آنها نیست. به همین دلیل اگر در دوران قدرقدرتی نظامی و سیاسی این حزب در دوره جنگ های کردستان در دهه اول به قدرت رسیدن اسلامیون، این حزب میتوانست به نسبت وزن سیاسی نظامی خود در معامله با هر قدرت دیگری حرف خود را به کرسی بنشاند و مستقل مسیرش را طی کند، امروز این معامله چیزی بیش از تحویل گرفتن پول و در مقابل تقبل سیاست طرف نیست. کسی که رابطه احزاب کردستانی با دولت عراق و بقیه دول منطقه در دوره جنگ های پرقدرت دهساله اول را مرور کند، هیچ جایی اثری از تعریف و تمجید از صدام حسین و شوخ عرب و بقیه دول منطقه توسط اپوزیسیون ایرانی در کردستان نیست. هیچ جایی عکس گرفتن های با افتخار با مقامات مرتجعترین های منطقه نیست. حتی هیچ جایی اخبار این رابطه و این امر موجبات افتخار هیچ نیرویی نیست. آن روزها همه اعتبارات شان را از حمایت های بی دریغ توده ای و قهرمانی ها در جنگ علیه دشمن کسب میکردند. در مقابل، و در غیبت آن حمایت های توده ای و قدرت نظامی، عکس گرفتن های مسئولین دمکرات و تعریف و تمجید آشکارشان از جنایتکاران حامی داعش و النصره است که آنطرف منطقه مشغول جنگ و کشتار و ویرانی در سوریه و در جنگ مستقیم در کردستان سوریه(به ادعای ناسیونالیسم کرد با "برادران کرد") اند. آیا کسی میتواند از اینها بپرسد که حاضرند عکسی با همان درجه افتخارآمیز هم با نیروهای رزمی کردستان سوریه در وبسایت شان بگذارند؟ پاسخ چنین سوالی نه فقط منفی است بلکه آنچه که محصول جهتگیری اخیر این حزب است، توهین و تحقیر و بی حرمتی عربستانی ماب به رزمنده های زن گریلاست که چشمان سیاسی حزب مصطفی هجری و مسعود بارزانی را به همین دلیل پشت کردن شان به سیاست ترکیه و عربستان در لجنزار سوریه، کور کرده اند. این رویکرد سعودی مآب حزب مصطفی هجری را میشود با رویکرد محترم همین حزب نسبت به نیروهای اپوزیسیون کرد عراقی در دوره دهساله اول جنگ در کردستان ایران مقایسه کرد؟ در آن دوره هیچگاه این حزب خصومت صدام با این نیروها را به سیاست خود علیه اینها تبدیل نکرد. امروز اما هم حزب دمکرات عوض شده است، هم منطقه متفاوت شده است و هم سیاست چیز دیگری. آن روز نیروهای سیاسی عدالتخواه و یا حداقل با پرنسیب های معین در عرصه سیاسی حضور داشتند. امروز غیبت اجتماعی آن نیروها، رشد سناریوی سیاه در منطقه، رواج جنگ های نیابتی به جای جنگ های حق طلبانه، خرید و فروش سیاسی نیروها و معاملات شبانه روزی تاریک ترین نیروهای سیاسی علیه سرنوشت جوامع در منطقه، حضور قدرتهای جهانی و منطقه ای در هر جدال حتی محلی، امکانات و ملزومات لازم برای فروش آبرو و حیثیت سیاسی را برای هر کسی و منجمله حزب دمکرات و تبدیلش به عامل عربستان در جنگ نیابتی با جمهوری اسلامی هم فراهم کرده است. اینها نزد خود میگویند در حالیکه مسعود بارزانی تاج سر ناسیونالیسم کرد در منطقه متحد داعش است و شهر سنگال را همراه چند صدهزار نفر یک شبه تحویل داعش میدهد، پیوستن خودشان هم به کمپ عربستان و بارزانی و داعش چه ایرادی دارد؟ نزد خود میگویند چرا پ ک ک هم کمپ جمهوری اسلامی و روسیه میشود، چرا آنها هم از خیر و برکت کمپ مقابل نخورند؟ چرا در حالیکه عضوی کمیته مرکزی پ ک ک به مناسبت عاشورا با سینه زنان شیعی جمهوری اسلامی هم صدا میشود، اینها هم در کمپ شیوخ سعودی زیارت حج و تبلیغ سیاست شیوخ را پیشه نکنند؟ چرا اتحادیه میهنی کردستان عراق از نقش مثبت جمهوری اسلامی در عراق میگویند و اینها از نقش شیوخ عربستان نگویند، مگر داعش های سعودی با داعش های شیعه حاکم بر ایران تفاوتی دارند؟ چرا هر نیروی ناسیونالیست کردی در این هر و بر برای خود معشوقه ای دارد و اینها خود را از این خان نعمت محروم کنند؟ نزد خود میگویند اگر زندگی ناسیونالیسم کرد به اختلافات و کشمکش های منطقه گره خورده است، چرا اینها هم بیشترین منفعت مالی و سیاسی را برای خود از این بحران و جنگ و کشمش و جنگ نیابتی نبرند؟ چه دست کمی از حزب الله و حوثی یمنی و آن دیگری دارند که آنها سر سفره رنگین اند و اینها در اردوگاه "کوی" کردستان عراق بر سفره فقر بنشینند، مگر خزانه بلوک سنی منطقه از خرانه بلوک شیعی کمتر دارد؟...
سوال میشود که آیا دمکرات به تبعیت از سعودی ها به جنگ شیعه و سنی دامن میزند؟ حزب دمکرات سابقه جنگ قومی را در تاریخچه اش دارد. جنگ نقده در سال 1358 محصول تقابل اینها و ناسیونالیست های ترک شهر بود. توصیه های مسئولین کومه له به اینها نشنیده گرفته شد و اینها جنگ خانگی را با لکشکرکشی به قلب منطقه ترک نشین برای اجرای میتینگ در پیش گرفتند. در جریان جنگ هم واحدهای نظامی اینها در مرزهای شهر مردمان ترک زبان بسیاری را به اسارت گرفتند که جرم شان فقط زبان و تکلم شان به زبان دیگری بود. در آن جنگ، میلیشیای ترک هوادار جمهوری اسلامی هر چه کردند اینها هم مقابلش را اینجام دادند. بعدها، در کنار حمله پاسداران نظام به روستاهای کردنشین، مکررا به روستاهای ترک نشین حمله و سنت اسماعیل آقای سمیتکو را در راه اندازی جنگ قومی و نژادی زنده کردند. تبدیل حزب دمکرات به حزبی نقده ای، محصول این خصومت قومی و روی آوری همین مصطفی هجری به حزبی که در شهر اجازه نزدیک شدن به دفترشان را به خود نمیداد، محصول همان جنگلستان خلق شده توسط ناسیونالیست های ترک و کرد در آن روزها بود. بعلاوه در سالهای اخیر سیاست سازماندهی "علمای کردستان" که عنوان حوزه علمیه سنی و عنصر آخوند در کردستان است، از اولویت های سیاسی اینها شده است. از نظر اینها، سازمان "علمای سنی کرد" قرار است بدیل سازمان "علمای شیعی" شوند. کافی است مقداری از بودجه دریافتی شامل حال علمای سنی هم بشود تا همچون علمای شیعی عمل کنند. عربستان چیز متفاوتی از این نمیخواهد.
جذب نیرو برای سیاست جدید دمکرات ممکن است؟ در این شرایط جذب نیرو برای "عقاب های کردستان" هم برای شان از جذب آخوند هم آسان تر است. در حالیکه فقر و جنهم زندگی صدها هزار انسان شریف را به تن فروشی وارد کرده است، چند برابرش را معتاد کرده، تعداد زیادی را به راههای ضداجتماعی کشانده است، تعدادی که برای پول عضو عقاب های اینها شوند اصلا کم نیست. در حالیکه تعدادی آدم میدزند و قلب و چشم و کلیه ها و بقیه اعضای بدن شان را برای فروش به جراحان و مقامات جانی پزشکی برمیدارند و بقیه جنازه را جایی پرت میکنند، پیوستن به عقاب های اینها بسیار شرافتمندانه تر می نماید. در همین کردستان در دوره جنگ یک دهه اول، گروههایی بودند که برای صدام کار میکردند و در کردستان سر سرباز و پاسدار و ارتشی را می بریدند و می بردند در سلیمانیه عراق در مقابل تحویل آن از دستگاه صدام حسین پول میگرفتند. حالا که فقر به مراتب بیشتر شده، خیلی ها را به جای خودکشی از فقر میتواند به این راه پردرآمد بکشاند. بعلاوه تعداد مردمان شریفی که در مقابل جهنم جمهوری اسلامی به هر وسیله ای متوسل میشوند، اصلا کم نیست. اینها عین مردمان شریفی که در افغانستان از دست کثافت دولت کارتونی به طالبان پناه می برند، در کردستان هم به عقاب بازی دمکرات و اردوگاههایش پناه می برند و فداکارتر و جدی تر از عنصر کرایه ای عقاب ها می جنگند. در نظر بگیرید عربستان سعودی قیمت هر سر بریده و جنازه کشته شده و حتی قیمت خیر هر عملیات ایذایی را صد هزار دلاری اعلام کند، که از درآمد و خزانه اینها ذره ای هم نمی کاهد. آنروز شما شاهد گردان هایی از عقاب های کردستان میشوید که در درندگی کسی در خواب هم ندیده است. امروز حزبی ناسیونالیستی و کوردی ایرانی در کردستان عراق اردوگاه و چند صد نفری مسلح دارد که به گفته خود فعالین شرافتنمد سیاسی کرد، علنا مزدور استخدام میکنند. اینها را امریکایی ها و بقیه ای که در منطقه آدم میخرند، آموزش داده اند که کیفیت کارشان از کار مزدوران شرکت امریکایی بلک واترز که در عراق و افغانستان استخدام کنتراتی هستند، دقیق تر است. مسئول شان کسی از خانواده قاضی محمد و فرد دیگری است به نام حسین یزدان پناه. این روزها در اخبار دیدم که گفته اند آماده عملیات در داخل ایران اند. ترکیب موجوداتی از اینها و عقاب های آقای هجری و یکی دو تای مشابه را کنار هم بگذارید، مشکل وجود نیرو برای عربستان تماما حل شده است. مگر در جنوب ایران گروه جندی های سیستان و بلوچستان چند نفر است که هر از گاهی سر چند سرباز و مامور بیچاره مرزی را از تن جدا میکنند و یا تیرباران شان میکنند؟ حالا شما تصور کنید بعضی از اینها ماموریت بمب گذاری در مراکز شیعی را بعهده بگیرند. برای یک جنگ تمام عیار شیعه و سنی در هر منطقه ای و کشتار وسیع مگر چند بمب کار گذاری شده در مساجد و تکیه ها و مراکز تحمیق و حوزه علمیه و خانه آخوند و... لازم است؟ به ترکیب اینها توطئه های جمهوری اسلامی را هم اضافه کنید که مثل نمونه سینما رکس آبادان دوران انقلاب، خودش هم در صورت نیاز همین اقدامات را سازمان میدهد تا به اهداف سرکوبش برسد.
چرا بقیه در مقابل دمکرات ساکت اند؟ از این بقیه، تعداد قابل توجهی در بلوک راست های رسما راست، مدتهاست که به بلوک روحانی و جمهوری اسلامی پیوسته اند. باقیمانده های راست و چپ در اپوزیسیون جمهوری اسلامی عمدتا نیروهایی اند از دو حال خارج نیستند؛ یا ظرفیت های نهفته مشابه دمکرات را در سیاست های خود دارند، یا در درون خود به آنها غبطه هم میخورند. بخشی هم مشابه خود دمکرات اند که در کنگره ملیت ها متشکل اند. آخری ها جای بحث من نیستند و نباید به آنها توهمی هم داشت. بخش اول اما مورد مراجعه اند؛ از جمله همه احزاب و گروههای چپ. همه آنها که در شرایطی میشود انتظار داشت علیه سناریوی سیاه و جنگ قومی بایستند. اشکال کار اینها اما این است که دسته جمعی برای اتخاذ یک سیاست مسئولانه علیه سناریوی سیاه مشکل و معضل دارند. بخشی از اینها اگر برایشان ممکن بود عین دمکرات عمل میکردند. در دوره های قبل، بخش عمده اینها علنا و رسما و غیر رسما آرزوی جهنم امروز سوریه را برای ایران داشتند. آن ارزوها خوشبختانه عملی نشد. بخش زیادی از اینها برای گرفتن خیر و برکت از حمله ناتو و امریکا به ایران سرمایه گذاری کرده و سیاست اتخاذ کرده بودند. بخشی از اینها مشابه حزب کمونیست کارگری و اطرافیان شان قرار بود بروند سفارات جمهوری اسلامی را ببندند. بخش قابل توجهی از اینها هم به دور کومه له جمع شدند تا در شرایط پیشاروی ایفای نقش کنند. خوشبختانه هیچکدام نقشه های شان نگرفت، چون سناریوی سیاه به دلیل شکست ناتو و غرب در سوریه، از ایران دور شد. بعلاوه تقریبا همه این نیروها اولین خصیصه شان خصومت صرف علیه اسلامیون حاکم است و نه سیستم سیاسی اقتصادی حاکم. به همین دلیل هر کسی سنگی بطرف اینها پرت کند، از نظرشان کار مثبتی کرده است. نزد اینها هر نوع خصومتی علیه جمهوری اسلامی یک ارزش مثبت است. لذا اعتراض نوع القاعده ای و شیعی و سنی و کردی و ترکی و عربی و بلوچی و آن دیگری در مقابل جمهوری اسلامی برای خودش یک نوع مبارزه است و حرفی درش نیست. به همین دلیل سیاست حزب مصطفی هجری هم از نظر اینها نوعی مبارزه قابل قبول و در چهارچوب پرنسیب های اینها هم است. میگویند طرف دارد با جمهوری اسلامی می جنگد، مگر از این هم بهتر میشود؟ نتیجتا دسته جمعی در مقابل پروژه ای که دمکرات در پیش گرفته سکوت کرده اند.
یک علت مهمتر سکوت علت مهم تر سکوت عدم درک احتمالات سیاسی در این دوره است. عدم درک این واقعیت است که دنیا در پروسه تجدید تقسیم بین قطب های امپریالیستی است. عدم درک اینکه این قطب ها با هم جنگ نیابتی دارند و از طریق دیگران در مقابل هم می ایستند. عدم درک اینکه در این کشمکش تقسیم، قدرت های محلی هم وارد شده اند و آنها هم برای خود مامور و نماینده و مزدور و نیروی اجیرشده دارند. عدم درک این نکته که این وضع میتواند بسیار بیشتر ضرر برساند، ممکن است ویرانی ها را گسترش دهد و سوریه امروز آینده خیلی جاها و کشورها و مردمان در این منطقه باشد. امروز معلوم نیست چه کسی قرار است افسار عربستان و ایران و ترکیه و قطر و اسرائیل و آن دیگری را بکشد. جهانی داریم به اندازه کافی بحرانی. به اندازه کافی تاریک. و به اندازه کافی بی آینده روشن. به اندازه کافی نیروهایی که تاریخ به خود ندیده است. این جهان میتواند بسیار تاریک تر، بی آینده تر و نیروهای افسارگسیخته بسیار بیشتر شوند. حرف ما و بحث ما فراخوان به همه برای کمک به ایستی در این حرکت رو به تخریب کل بنیادهای زندگی، حداقل امروز در این منطقه است...طرح این توقع در مقابل آنها که به دور از مرزهای تعصب سیاسی و ایدئولوژیک، مثل انسان شریف به جامعه و زندگی و هم نوع خود فکر میکنند، نباید توقع بالایی باشد. راست و چپ سیاست به کنار، آدم مسئول در مقابل جامعه نباید دست روی دست بگذارد. این بنیاد جارو کردن بی تفاوتی در مقابل کشاندن کردستان به عرصه جنگ نیابتی بین ایران و عربستان است، که حزب تاریک اندیش دمکرات امروز پیشه کرده است.
|