مساله کرد در خاورمیانه جدید "گفتگویی با دانا فرزین از صاحبنظران مسایل خاورمیانه"
نینا: بعد از اشغال عراق توسط امریکا و ناتو و به حمایت انها، منطقه کردستان، امن اعلام شد و متعاقبا دولت اقلیم تشکیل گردید. این دولت را بنا به سنت و عرف حتی دول بورژوایی و کفایت سازماندهی اقتصاد و سیاست و رابطه اش با مردم و احساس مسوولیت در قبال جامعه، می توان دولت نام گذاشت ؟ دانا فرزین: تشکیل این دولت قبل از اینکه یک تصمیم محلی با شد یک توافق بین المللی بود. اگر جنگ کویت نبود و عراق به کویت نمی رفت و علیه صدام جنگ نمی شد، این منطقه به این شکل درست نمی شد. مساله کرد مساله قدیمی است. از زمان امپراطوریهای قدیم و از چند قرن پیش مناطق جغرافیایی که امروز کردستان نامیده می شود بین کشورهای مختلف تقسیم شد. بدنبال شکست امپراطوری عثمانی و جنگ جهانی اول جغرافیای کنونی کردستان بین چهار منطقه تقسیم شد. تحولات هر کشور و منطقه ای اساسا بر مبنای مسایل درونی است که نقش عمده ای در اوضاع دارد، اتفاق می افتد. در کردستان مساله برعکس است. در اینجا دلایل بیرونی نقش داشته است. مثلا جمهوری مهاباد مسایل داخلی تاثیر نداشت. یا شورش ایلول در ۱۹٦٦ یا ۱٨٧۵ بدلایل اقلیمی و توافقات شاه و صدام حسین آن جنبش شکست خورد. در کردستان عراق امرو ز هم، جنگ کویت بود که سرنوشت کردستان عراق را تعیین کرد. تحولات منطقه زمینه را فراهم کرد که مساله کرد به صحنه بیاید. این فرصت تنها برای کردستان نبود برای مردم جنوب عراق و بخش شیعه نشین هم بوجود امد. مدت ها و در زمان دولتهای مختلف در عراق قدرت دست سنی ها بوده است. در حالی که ٦۰ در صد جمعیت عراق شیعه است. بخش دیگر هم کرد و عرب های سنی مذهب. همزمان با کردها در شمال، شیعه ها هم در جنوب فرصت یافتند و به میدان امدند. در جنوب عراق، بصره بعنوان بزرگ ترین شهر شیعه نشین و کربلا و نجف و شهرها و مناطق شیعه نشین دیگری وجود دارند. گفتم در جنگ جهانی اول که این منطقه تقسیم شد کسی به مساله کرد توجه نداشت. تا این اواخر در سطح بین المللی مساله کرد به رسمیت شناخته نمی شد، در حالی که ستم و تبعیض ملی بعنوان مساله انسانی و سیاسی و ملت تحت ستم در تئوری دمکراسی غربی و غیره مطرح است. اما زمانی که یک اتفاق مهم و گاهی فاجعه ای مثل کوچ مردم کردستان بهنگام حمله صدام اتفاق می افتد انوقت وجدان بین المللی اگاه می شود و مساله جهانی می گردد و سراغشان می آیند و توجهی نشان می دهند. نه بعنوان مساله کرد بطور کلی، بعنوان یک فاجعه انسانی به نام کوچ. بعد از این حوادث و بدنبال جنگ خلیج با قرار ۱٦٧۲ به پیشنهاد فرانسه و بعد شورای امنیت سازمان ملل، منطقه کردستان امن اعلام شد که پرواز هواپیما بر فراز ان ممنوع کردید و این زمینه را فراهم کرد تا احزاب ناسیونالیست کرد منطقه را کنترل کنند. در واقع در سراسر کردستان مردم بر خاستند و خیزش کردند. حتی تا کرکوک پیش رفتند وتصرف کرکوک برای مردم کرد یک آرزوی دیرینه بود. کردها به حمایت امریکا و بریتانیا و فرانسه کرکوک را هم گرفتند. در این زمان احزاب و سازمانهای ناسیونالیست کرد در یک جبهه متحد شده بودند. جبهه کردستان در ۱۹٨٧ در کوه درست شد. تا قبل از ان بخشی از این اپوزیسیون در جنگ ایران و عراق پشت صدام و علیه ایران بود. ایران تلاش کرد از اپوزیسیون عراق استفاده کند چه در کردستان و چه شیعه ها در جنوب عراق. ایران در تشکیل جبهه دخالت داشت و تلاش کرد این جبهه تحت کنترل خودش باشد و از ان علیه صدام استفاده کند. مسوولین ایران چند جلسه ای با احزاب وسازمانهای کردستان قبل از تشکیل جبهه داشتند و برنامه ریزی کردند و جبهه درست شد. تشکیل جبهه متحد کردها کمک کرد تا در جریان ازادی کردستان به سرعت قدرت را قبضه کند. بهنگام خیزش مردم کردستان علیه صدام، احزاب ناسیونالیست کرد با نام جبهه به میان مردم رفتند نه پرچم مستقل خودشان. چرا که هر کدام به تنهایی نمی توانستند قدرت بگیرند و در این زمان در سطح دول بین المللی این جبهه را به نفع می دانستند. با برنامه و استراتژی معین. این به نفع غرب و امریکا هم بود. امریکایی هم با احزاب و رهبران کرد به نام جبهه برخورد می کردند. جبهه، نمایندگی های خود را در اروپا و در سطح بین المللی به نام جبهه تعیین کرد و دایر نمود. اینکه آیا این قواره دولت است یا نه. دولت نیست. دولت مرزهای معین دارد و از جانب دولت ها و سازمان ملل برسمیت شناخته می شود و مهم تر تابع قوانین مدون ومصوبی است که در جهان امروز پذیرفته شده اند. دولت اقلیم هیچکدام ازاین ها نیست. حاکمیت احزاب معین هر کدام در حوزه جغرافیایی خودشان است. دولت اقلیم یک قواره سیاسی است و منطقه معین هم دارد و اخیرا تا کرکوک هم پیش رفته است . تصرف کرکوک از ارزوهای بزرگ احزاب و مردم کردستان بوده است.
نینا: درجریان جنگ خلیج وحمله امریکا بر اساس منفعت خودشان منطقه امن درست کردند. آیا مردم کردستان بخصوص احزاب و جریانات سیاسی و توده ای در حالی که عراق داشت با خاک یکسان می شد محق بودند بگویند به من مربوط نیست و مصلحت من کرد ایجاد می کند که امن باشم زیر حمایت همان کسی که دارد عراق را نابود می کند؟ دانا فرزین: این مساله جوانب مختلف دارد. اولا از طرفی عراق به کویت حمله کرده بود. این کار مشروعی درعرف بین المللی امروز نبود. از طرف دیگر مردم ارتش عرا ق را ارتش خود نمی دانستند. بدلیل دیکتاتوری صدام. همه اپوزیسیون ممنوع بود. عرب های سنی مذهب و کرد ها و شیعه ها این ارتش را لشکر ملی و متعلق به خود نمی دانستند. دولت صدام بسیار قوی بود و مردم فکر می کردند بجز از طریق یک نیروی بین المللی امکان سرنگونی صدام نیست.
نینا: این را برای همه کشورها میتوانیم بگوییم . مثلا جمهوری اسلامی هم قوی است آیا ما محقیم بگوییم که این رژیم را بجز با یک نیروی خارجی نمیتوان سرنگون کرد؟ دانا فرزین: نه. اگر ملتی بتواند خود را نجات دهد این ایدآل است. دیکتاتوری ها را خود مردم باید بیندازند. پناه بردن به نیروی خارجی بها دارد. در مقابل هر کمک انها توقع دارند. باید همه درب ها را برویشان باز کنی. شروط سیاسی و اقتصادیش را بپذیری. امدن امریکا به عراق هم یک خواب بزرگ و ارزوی دیرینه برای بورژوازی حاکم در امریکا بود. برای رسیدن به این آرزو هیچ راهی پیدا نکردند بجز بهانه به صدام و اشغال نظامی این کشور. امریکا می بایست بعد از سرنگونی شاه ایران در خاورمیانه جا پای خود را محکم کند. عراق موقعیت جغرافیای و ژئوپولتیکی مهمی دارد برای امریکا. نفت و گاز و غیره هم یک فاکتور است . امریکا و فرانسه و انگلیس این را فرصت دانستند و می دانستند که عراق مملکتی با ملیت ها ومذاهب مختلف است، در نتیجه دخالت در چنین کشور وشرایط برایشان بسیار اسان تر است. این دلیلی بود که به اسانی امدند. این ها نارضایتی مردم را هم می دیدند و می دانستند که در عراق مساله طوایف و غیره هست و یک بخش عرب سنی که صدام در راسشان بود از دهه های نود حکمرانی می کنند و طوایف دیگر یا بهتر است بگویم جناح های دیگر بورژازی قومی و مذهبی ازقدرت دور بودند. این کار را برای دخالت بیگانگان اسان می کرد. مساله نفت بسیار مهم است. عراق در منطقه، سومین ذخیره نفت بعد از عربستان و ایران را دارد. سر کار امدن جمهوری اسلامی در منطقه هم یک فاکتور دخالت امریکا در عراق بود. تا ان زمان ارتش عراق و سلاح هایش روسی بود. در جنگ عراق و ایران، امریکا کمک زیادی به عراق کرد و سلاح مهمی فرستاد. در جنگ فاو اگر امریکا نبود فاو پس گرفته نمیشد و با گرفتن ان توازن جنگ به نفع عراق عوض شد. امریکا اطلاعات نظامی مهم بخصوص از تحرکات نظامی نیروهای ایران را به مخابرات عراق می داد. فاو دروازه استراتژیک برای جمهوری اسلامی بود که می توانست همه جنوب عراق را تصرف کند که مراکز نفت و استقرار شیعیان طرفدارش بود. امریکا از طرفی و جمهوری اسلامی از طرف دیگر، برای همکاری سیاسی و نظامی علیه دولت صدام کردها را تجهیز و اماده کردند در شمال عراق مناطقی را تصرف کنند. در نتیجه ایران هم شیعه های جنوب و هم کردهای شمال را با خود داشت. ایران نیروی منطقه ای قدرتمند است و از ان طرف ترکیه و اسراییل را داریم و دوره حسنی مبارک مصر هم نیروی قدرتمند بود. حالا سعودی کشور سنی مذهب و مدعی قدرت منطقه ای است. هر بازیگر بین المللی بخواهد منافع استراتژیک خود را حفظ کند و پایگاه سیاسی و اقتصادیش را محکم کند باید با این ٤ نیرو در منطقه تعامل کننند. همکاری داشته باشند یا بحسابش بیاورند، چه بعنوان دوست یا دشمن. می خواهم بگویم که تشکیل اقلیم کردستان الزاما به اراده خود مردم بستگی نداشت، یک نقشه و برنامه امریکا و دول منطقه بود.
نینا: دولت صدام یک نظام دیکتاتوری بود و ستم و تبعیض ملی و مذهبی برقرار کرده بود اما در عین حال عراق کشور باثباتی بود که رفاه عمومی تا حدودی وجود داشت. ازادیهای سیاسی نبود اما رفاه بود. ناگهان امریکا می آید و میخواهد رژیم را بردارد به قیمت ویرانی عراق. و جریانات کرد یا شیعه هم ظاهرا این را تنها راه رهایی خود از تبعیض می دانند بی توجه به اینکه بر سر عراق چه می آید. زیربنای اقتصادی و مدنیت نمی ماند و بعد جنگ داخلی مذاهب و قوم ها بدنبالش می اید که از قبل قابل پیشبینی بود. یعنی یک سناریوی سیاه. اگر جریانی یا بخش آگاه جامعه به جای این که فکر کند مصلحت این است که به جنگ امریکا اویزان شویم، می آمد و می گفت من موافق حمله امریکا به عراق نیستم علیرغم جنایتکاری دولت عراق. با عقبنشینی دولت عراق از کویت دیگر تعقیب و دخالت و سازماندهی یک جنگ تمام عیار لازم نبود امریکا حق نداشت این دخالت را انجام بدهد. اگر این اتفاق می افتاد ولو سناریوی سیاه هم اتفاق می افتاد اما این در تاریخ می ماند. آیا هیچ صدای مخالفی در سراسر عراق وجود نداشت؟ منظورم مخالفت با دخالت امریکا و متحدینش برای اشغال عراق است. دانا فرزین: متاسفانه نبود. مردم دنبال نجات بخش بودند. و همه احزاب و جریانات قومی و مذهبی هم دنبال منافع خود بودند و فکر می کردند منافع شان در این بازی تامین می شود.
نینا: الان اگر از مردم کردستان و بصره پرسید که ایا شما نجات پیدا کردید و چیزی عایدتان شد، کسی هست بگوید اره چیزی عاید ما شد؟ تا انجایی که می بینیم و می شنویم مردم ناراضی اند و حتی تاسف دوران صدام را می خورند. در ایران هم چنین تصوری هست و جمهوری اسلامی را محصول انقلاب می دانند و می گویند کاش انقلاب نمی شد و این وضعیت بوجود نمی آمد که همه مردم اسیر این رژیم شدند. در دوره جنگ عراق و تحولات خاورمیانه و بهار عربی در ایران هم بعضی های می گفتند بعد از لیبی و سوریه نوبت ایران است. ما گفتیم معنی این چیست؟ آیا میخواهید سناریو لیبی و عراق در ایران هم پیاده شود، با جنگ افروزی و دخالت خارجی و جنگ داخلی کرد و عرب و بلوچ و فارس و ...بوجود آید؟ آیا سناریوی سیاه بدتر از عراق و لیبی تاوانی است که مردم باید می دادند تا از جمهوری اسلامی نجات پیدا کنند؟ حالا می بینیم که نه مردم کردستان عراق و نه کارگران بصره و بغداد و غیره خود را پیروز نمی نامند. البته خیلی جای تاسف بود اگر مردم خود را پیروز بنامند. تجربه عراق و لیبی و سوریه نهایتا بخش عمده مردم ایران را قانع کرد که این سناریو مخرب است نباید انتظارش را کشید. و صدایی که می گفت امریکا فقط بزند و جمهوری اسلامی برود اکنون به حاشیه افتاده است. البته امریکا و اسراییل و متحدینش می دانستند و می دانند که جمهوری اسلامی متلاشی نمی شود. دستجات و گروه های داخلی و خارجی زیادی را با خود همراه دارد. اگر جنگی راه می افتاد چیزی درست می شد که عراق در مقابلش مانند بهشت بود. دانا فرزین: درست میگویید، اما در کردستان عراق مساله فرق می کند. هنوز هم بخش اکثر مردم کردستان دخالت امریکا را به نفع خود و ناجی می دانند.الان گلگی و نارضایتی از رهبری دولت اقلیم کردستان است. مردم سپاسگزار امریکا و فرانسه وبریتانیا بودند و هنوز هم هستند. مشکل را دولت اقلیم می دانند. مردم می گویند انها امدند ما را نجات دادند و لی رهبری کرد نتوانستند استفاده کنند. می گویند احزاب حاکم به مردم توجه ندارند و با هم کنار نمی آیند و هر کدام برای منافع خود تلاش می کنند و حتی با هم دشمن می شوند و جنگ راه می اندازند. مشکلات سیاسی و اقتصادی حل نشده در کردستان و مساله دولت اقلیم و نابسامانی و فقر و فسادی که بوجود آمده به اولویت مردم تبدیل شده و اتفاقی که پشت سرشان افتاد و انهدام کشور عراق مساله شان نیست. احزاب و جریانات کردی هیچوقت به مردم متکی نبوده و نیستند. اگر بودند به امریکا پناه نمی بردند. اگر پناه برده شود معنی اش این است که ضعیف اند و نمی توانند مردم را علیه دیکتاتوری رهبر ی کنند. اپوزیسیون عراق خیلی قدیمی است در کردستان و در سراسر عراق. در دهه ٧۰ اپوزیسیون عراق قدرتمند بود اما توان انداختن رژیم را نداشتند. حزب بعث در میان مردم با تقسیم پول و کالا بعنوان بخشی از درامد نفت، ریشه کرده بود. با وجود آن بخش عمده ی بودجه کشور عراق اکثرا به نیروی 5 میلیونی نظامی قدرتمند اختصاص داده شده بود. و به ضرب پول هم بقیه را می خریدند. حتی در مدت حاکمیت صدام، شیعه های عراق با حزب بعث همراهی می کردند و سنی ها ی عرب و حتی کردها هم همراه صدام بودند. صدام تنها در کردستان ۳۰۰ هزار مزدور مسلح "جاش" داشت. این لشکر یک مملکت است. این نیرو برای هر جنگی اماده بودند. نیروی احزاب اپوزیسیون کرد در کردستان عراق هیچ وقت به ۱۰ هزار نرسید. در نتیجه، اپوزیسیون با قبول هر شرطی حاضر به دخالت خارجی بود. این اپوزیسیون هیچ مرزی برای دخالت امریکا و فرانسه نمی توانستند داشته باشد. گفتم که این نقشه دودهه و بیشتر امریکا و فرانسه و بریتانیا بود که برگردند به منطقه ودوباره پایگاه خودر با زسازی کنند و به آب گرم دسترسی پیدا کنند. بریتانیا دهه ٧۰ نیروهایش را عقب کشید و الان برگشته تا سهمش را دوباره احیا کند. فرانسه هم همینطور. اما این اتفاقی است که هنوز نیفتاده و می شود گفت شکست خورده است. نقشه های بعدی ان دولت ها چیست را در جای دیگر به ان می پردازم.
نینا: اکنون رابطه احزاب حاکم در کردستان با مردم و با دولت مرکزی و مساله بودجه و درامد و فساد و غیره مساله و مشغله عمومی در کردستان شده است. حقوق های کارگر و معلم و کارمند و حتی پیشمرگه را نمی پردازند. ماجرا چیست؟ این احزاب تا کی می توانند به این وضع ادامه دهند هم در رابطه با مردم هم رقابتهای بین خودشان و هم در رابطه با دولت مرکزی یا فدرالی در عراق. دانا فرزین: مشکل امروزی نیست و از زمان سرنگونی صدام تا حالا به اشکال و درجات متفاوتی وجود داشته است. می دانیم که قانون اساسی سال ۲۰۰۵ عراق را کشور فدرالی تعریف کرده است که یک بخش مهم به منطقه کردستان تخصیص داده شده که منطقه فدرالی است. احزاب کنونی کردستان با حمایت بین المللی که با خود داشتند فدرالیت را به دولت مرکزی تحمیل کرد. سنی های عرب و شیعیان هیچوقت با فدرالیسم نبودند. فدرالیسم کنونی بر اساس قومی است. از زمان تشکیل اولین حکومت بعد از صدام و از زمان ایاد علاوی تا امروز، دولت منطقه کردستان با بغداد مشکل داشته است. این مشکلات و مسایل را می توان اینطور دسته بندی کرد: یکی از مهمترین مشکل و مساله ی فیمابین، مناطق تحت تسلط بغداد بود. بعد از صدام هم، ٤۰ در صد مناطق کردنشین زیر تسلط بغداد ماند. حکومت اقلیم در سال ۱۹۹۲ تنها استان های اربیل و سلیمانیه و دهوک را در بر می گرفت. نواحی خانقین و کرکوک و بخشی از نواحی دیگر را نداشت. بودجه نواحی جدا شده از کرستان مثل کرکوک و خانقین و جلولا را دولت مرکزی عهده دار بوده و مسایل اداری شان هم مربوط به بغداد بوده است. در قانون اساسی جدید بعد از صدام ان مناطق، نواحی مورد منازعه " ناوچه کیشه له سه ره کان" نامیده می شد. در طول ۱۳ سال اخیر و بعد از صدام هنوز این مساله حل نشده باقی مانده است. می بایست رفراندوم می شد که ایا این نواحی بخشی از کردستان می مانند یا نه. حتی در قانون اساسی جدید تصریح شده که مردمی که به زور کوچ داده شده اند، خسارت بگیرند و یا اگر بخواهند می توانند برگردند. برای رسیدگی به این مساله که در قانون اساسی امده، بارها هیات درست شده اما هیچوقت عملا دست بکار نمی شد و عملا اختیاراتی نداشتند. این مساله تا امدن داعش کش پیدا کرد. داعش در آغاز یک سوم عراق را گرفت که بخشی از کردستان را هم شامل می شد و حتی اربیل را تهدید کرد. در این زمان دولت اقلیم کردستان مناطق مورد منازعه و از جمله کرکو ک را تصرف کرد و اعلام نمود که این ماده ی قانون اساسی را خود راسا حل کرده است. دولت اقلیم اظهار داشت اگر ما نمی گرفتیم داعش می گرفت. مساله دوم، بعد از سرنگونی صدام قانون اساسی جدید نوشته شد. در این قانون امده است که در عراق فدرال، اقلیم کردستان باید بودجه خود را داشته باشد. بعد از جر و بحث و کشمکش های طولانی، ۱٧ درصد بودجه و درامد عراق به کردستان اختصاص داده شد. محاسبه ۱٧ درصد هیچ مبنای رسمی و اماری صحیح ندارد. تا به امروز هم معلوم نیست جمعیت کردها و یا شیعه ها چند در صد مردم عراق را تشکیل می دهند. امارها بر اساس شناسنامه مواد خوراکی یا در زمان رای گیری ها و انتخابات است که همه طرف ها شناسنامه های تقلبی و بسیار بیشتر از میزان جمعیت واقعی دارند یا نشان می دهند. با وجود این از ان زمان تا حالا این ۱٧ درصد هم تماما به کردستان نرسیده است. مساله مهم سوم، این است که نیروی پیشمرگ بخشی از نیروی نظامی عراق محسوب می شود که مخارج ان می باست توسط دولت مرکزی یا فدرال تامین شود. بخشی از درامد عراق به نیروی نظامی اختصاص دارد اما در این ۱۳ سال و از سال ۲۰۰۵ که در قانون اساسی امده، دولت عراق این مخارج را نداده است. الان همه مخارج برعهده همان چند در صد بودجه ای است که بخشا نمی پردازند. در نتیجه تا کنون حکومت عراق چند میلیارد دلار به دولت اقلیم بدهکار است. در مورد تسلیحات نظامی هم همین است. نیروی پیشمرگ اخیرا بلحاظ تسلیحات از همکاریهای بین المللی برخوردار شده اما هنوز کافی نیست. می دانیم که نیروی پیشمرگ، نیروی احزاب است. ظاهرا وانمود می کنند که می کوشند که این نیرو نیروی ملی و واحد شود و در خدمت مردم و مستقل از احزاب. اما هیچ وقت هیچکدام به این قول و قرارها پایبند نبوده اند. نیروی پیشمرگ درهر اختلاف احزاب، در مقابل همدیگر قرار می گیرند حتی اگر در یک سنگر قرار گرفته باشند. مساله و مشکل چهارم، استخراج نفت و فروش آن توسط دولت اقلیم کردستان عراق است. قانون نفت و گاز در قانون اساسی عراق مطرح شده است. حکومت عراق همیشه مانع بوده که حکومت اقلیم کردستان نفت استخراج کند و بفروشد. چند ماده ای در قانون اساسی ۲۰۰۵ است که هر طرف به شیوه خود تفسیر می کند. با وجود این دولت اقلیم باحمایت دولتهای منطقه ای اکنون نفت کردستان را از یک لوله نفت از کردستان عراق به بندر جیهان در ترکیه می فرستد و به فروش می رساند. برنامه ارسال نفت از طریق یک خط لوله دیگر از کردستان به بندر عباس در ایران در دستور است. اعتراض دولت فدرال عراق تا کنون به نتیجه نرسیده است. دولت بغداد اعلام کرده است حالا که دولت اقلیم نفت می فروشد دیگر نیاز به بودجه دولت عراق ندارد. نباید فراموش کرد که اقتصاد دولت اقلیم کاملا در قبضه احزاب حاکم است و هیچ کنترلی بر آن وجود ندارد. بطور خلاصه مسایلی چون، بودجه سراسری، بودجه نیروی پیشمرگ، نواحی مورد منازعه و استخراج و فروش نفت کردستان، ٤ موضوع مهم و مورد مناقشه تا کنونی دولت اقلیم و دولت مرکزی بغداده بوده و هستند. مسایل متعدد دیگری هم هستند از قبیل سیاست خارجی متفاوت و مستقل هر کدام از این بخش ها. مثلا دولت اقلیم و دولت مرکزی فدرال بغداد و حتی سیاست و روابط جداگانه هر کدام از احزاب حاکم در اقلیم کردستان با خارج از خودشان متفاوت است. یک سیاست واحد بر مناسبات و سیاست خارجی انها حاکم نیست. هر کدام از این بخش ها روابط و مناسبات و معاملات سیاسی و امنیتی خود را با دولتهای منطقه دارند...
نینا: چه عامل یا عواملی شرایط را برای عروج داعش تسهیل کرد ؟ دانا فرزین: با آمدن داعش و تصرف یک سوم عراق، توازن قوا کاملا عوض شد. گفته می شود، داعش سنی ها ی عراق را نمایندگی می کند. چرا که دولت عراق پس از صدام حسین، مجال نداد نمایندگان سنی های عرب زبان مناطق وسط عراق وارد حکومت شوند یا اگر بخشی فرمال هستند اما قدرت ندارند. همه قدرت دست شیعه ها متمرکز شده است. ارتش و نیروی نظامی میلیشیا هم دست شیعه ها است. مناطق سنی نشین عرب و کرد از جانب دولت های قبلی عراق عقبمانده نگه داشته می شدند. دیکتاتوری و سرکوب و کشتار همیشه وجود داشت. نمایندگان مناطق سنی نشین بارها می گفتند از دولت و پارلمان خارج می شوند. آنها چند وزیر داشتند. گاهی رییس پارلمان عراق هم از آن ها بود. اما گفتم بیشتر فرمال و بدون قدرت اجرایی و تصمیم گیری. در نتیجه، این بخش از عراق همیشه چشم به کشورهایی داشتند تا حمایت شوند از جمله ترکیه و کشورهای خلیج وعربستان سعودی. مناطق سنی نشین عرب و کرد هر دو مناطق عشایری سنی اند. از قدیم الایام بین این عشایر هیچ وقت همدلی و یا هماهنگی وجود نداشته و به این و آن طرف کشیده می شدند. گاهی تحت فشار نظامی و امنیتی حکومت مذهبی شیعی به هم نزدیک و درحکومت شریک می شدند و گاهی دور و در جدال با همدیگر یکی همکار رژیم و دیگری دشمن آن می شد. دولت ایاد علاوی و جنبش وفاق هر چند بخشی از شیعیان عراق هستند اما اعضای عرب سنی زیادی هم داشت. علاوی مدعی بود که ورای مذهب است و خواهان وحدت. اما این ادعا هم کمکی به حل موضوع و مساله تبعیض و ستم نکرد. در جریان نقشه امریکا و متحدینش برای سرنگونی صدام، جریانات قومی و مذهبی و عشیره ای توسط امپریالیست ها و در راس انها امریکا برسمیت شناخته شدند و روی انها حساب باز کردند. قبل از سرنگونی صدام، درکنفرانس های بین المللی که بسته می شد، نمایندگان احزاب و تشکل های فوق بر اساس مذهب و قومیت دعوت می شدند. در این مراودات و جلسات توافقات مخفی ای مبنی بر تشکیل یک جایگزین برای دولت صدام، حاصل می شد. تاکید مداوم این ها بر قومیت و مذهب بود. مثلا می گفتند اینقدر نیروی کرد و اینقدر عرب سنی و این اندازه هم عرب شیعه وجود دارد و توازن قوای آتی را بر اساس ان می سنجیدند.
نینا: حزب بعث بعد از صدام چه شد؟ ا زهم پاشید یا تجزیه شد؟ دانا فرزین: این حزب، مثل سابق و به نام حزب بعث نمانده است. بعد از صدام چند تشکل سنی درست شد که اکثرا همان اعضای حزب بعث بودند. بخشهایی از حزب بعث هم اسمش را عوض کرد و به نام حزب العوده، یعنی "حزب بازگشت" کار می کند این ها می گویند باز به قدرت بر می گردند. عزت الدوری و رهبران دیگر حزب بعث که دستگیر نشدند و باقی ماندند، بخشی از رهبران احزاب و تشکل های سنی کنونی اند. این ها همچنین بخشی از رهبران داعش و افسران سابق ارتش عراق را تشکیل داده اند. این بخش از سنی ها ی عرب زبان که در موصل و تکریت و اطراف متمرکزند، بدلیل فشارهای بین المللی که روی داعش است اشکارا نمی گویند با داعش اند. اما ارتباط تنگاتنگ با آن دارند. این ها حتی اگر مخالفتی با داعش داشته باشند نمی توانند ابراز کنند چون داعش بعنوان ناجی مردم منطقه از تبعیض دولت شیعیان، شناخته شده است. می گویند داعش منطقه سنی را از دست شیعه ها نجات داد! بعلاوه داعش از طرف عربستان سعودی و کشورهای خلیج و ترکیه هم حمایت می شود. به این ترتیب عملا عراق به سه منطقه تقسیم شده است. نهایتا عراق به عقب بر نمی گردد. عراق به سه بخش تقسیم و برسمیت شناخته می شود. هم اکنون سنی ها دارند با رضایت امریکا ارتش خود را سازمان می دهند. با وجود داعش اما بخشی از این سنی ها که الان در حکومت هم شریک هستند، می گویند شیعه ها نیروی خود را دارند "حشد" یعنی بسیج نیروی ملی، کردها هم پیشمرگه ها و نیروی نظامی شان را دارند، ما هم باید نیروی مستقل نظامی خود را داشته باشیم. در نتیجه، عراق به سه بخش و سه اقلیم تقسیم می شود. کردها چشم به بالا و نیروهای بین المللی دوخته اند. آنها اگر اجازه بدهند همین امروز دولت مستقل اعلام می کنند. رفراندوم اگر بشود بدلیل تبعیض های قومی و مذهبی و ستم ملی تاریخی، ۹۰ در صد مردم کردستان عراق رای به استقلال می دهند. مردم علیرغم نارضایتی شدید از احزاب حاکم هنوز امیدوارند در کردستان مستقل به ازادی و امنیت و رفاه برسند.
نینا: داعش چه می شود؟ دانا فرزین: داعش بخش عمده اش همین سنی های عراق است و قاطی تشکلهای سنی می شود. باقیمانده های حزب بعث هم در هم ادغام می شوند. در کردستان هم بین اقوام و عشایر و مذاهب همین اتفاق افتاد. زمانی جبهه کردستان عفو عمومی داد، لیست ۲۵۰ نفره مزدوران سابق صدام "جاش" که هر کدام رییس یک عشیره بودند و دوره صدام همه با هم ۳۰۰ هزار مسلح داشتند به اتحادیه میهنی و حزب دمکرات بارزانی پیوستند و در ان ادغام شدند. سنی ها هم همین کار را خواهند کرد. بعثی ها بر می گردند و سران و روسای عشایر سنی چه ان بخش که در داخل ماندند و چه بخشی که به سوریه و یمن و اروپا رفتند، همه برمی گردند و شریک قدرت می شوند.عزت الدوری هم که حضور دارد و دیده شده و نوار سخنرانیش پخش می شود، بیانیه داده و میگویند در اطراف موصل و تکریت مستقر شده است. ازنظر من گام اول سه دولت فدرال است. اما این فدرالیسم بدلیل خصوصیت و موقعیت نیروهای هر طرف که از تمدن و مدرنیسم و موازین دنیای امروز دورند، و کینه و دشمنی های دیرینه با هم دارند، از طرفی و بدلیل خصلت فدرالیسم که کینه و دشمنی را مثل استخوان لای زخم در خود دارد، دوام نمی آورد. فدرالیسم بر اساس قومیت و مذهب همان استخوان لای زخم است و راه حل درستی نیست. لذا در عراق سه دولت مستقل بوجود می آید. دولت های قومی و مذهبی سنی، شیعه و کرد. در جهان امروز بحث بر سر تقسیم خاورمیانه نوین است طبق نقشه امپریالیست های امریکا و دولتهای اروپایی و ارتجاع در خاورمیانه. بحث بر سر تقسیم عراق به سه کشور، سوریه به سه یا حتی ٤ بخش، تقسیم عربستان سعودی، تقسیم لیبی و یمن و ... هست . می گویند خاورمیانه نوین حداقل باید ۱۰ کشور دیگر به ان اضافه شود. که یکی از انها دولت مستقل در کردستان عراق است. حتی بحث تقسیم ترکیه است که اگر تقسیم هم نشود کشوری فدرال بشود و ایران را هم می گویند باید فدرالی شود چون چندملیتی است و از این قبیل... در نتیجه، عراق به عقب بر نمی گردد. تجزیه و تقسیم عراق به سه کشورهم نقشه امریکا و متحدینش است و هم تمایل احزاب و جریانات قومی ومذهبی هر طرف. عراق به نسبت کشورهای دیگر مانند سوریه و لیبی یک ویژگی دارد و بعنوان مرکزیتی برای خاورمیانه است. اول به دلیل نفت زیادش که سومین ذخیره نفت جهان را داراست و در کردستان هم تازه معلوم شده است که روی دریایی از نفت نشسته است. درهمه نواحی اش گاز کشف شده. از جمله در چمچمال و سلیمانیه. یکی از مسوولین پارلمان روسیه گفته که اگر گاز کردستان استخراج شود یک رقیب ما خواهد شد. بنا بر این، جنگ درعراق و سوریه و منطقه، اولا جنگ ابرقدرتهای جهان است برای کنترل بازار یعنی تقسیم مجدد خاورمیانه بین خودشان. از انجا که در این دوران بخصوص، سگ صاحب خود را نمی شناسد، امریکا و ناتو و روسیه و چین وایران و ترکیه و اسراییل و بجای مصر دیروز سعودیه، به جان خاورمیانه افتاده اند تا این جنازه را تیکه تیکه کنند. همه در تلاشند یک بار دیگر منافع خود را در خاورمیانه بررسی کنند. حتی همه هوای همدیگر را دارند که منطقه خاورمیانه را بکجا برسانند. مثلا تشکیل داعش در یک شبانه روز نبود. صف بندی ده ها دولت به بهانه ی له یا علیه داعش و له یا علیه بشار اسد دست اندر کاراند. این صف بندی الزاماعلیه داعش نیست. همه خوب می دانند که مساله داعش به تنهایی یا عراق و سوریه به تنهایی نیست. مساله خاورمیانه است. از اتفاقیه سایکز- بیکو یکصد سال می گذرد. توافقنامه ای که به اسم دونفر بریتانیایی و فرانسوی ای نامیده شده و بعد از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراطوری عثمانی نقش اصلی داشتند در تقسیم خاورمیانه و ان زمان روسیه هم در این توافقنامه شریک بود. در ان زمان امریکا نبود و بریتانیا و فرانسه در منطقه بودند. ولی روسیه بود. بعد از انقلاب اکتبر روسیه عقب نشست و به مشکلات داخلی خود فرور فت. کل این منطقه زیر تسلط و نفوذ بریتانیا و فرانسه ماند. و مناطق را براساس توافقنامه سایکز – بیکو تقسیم کردند. عراق و سوریه و لبنان به مناطق نفوذ بریتانیا و فرانسه تبدیل شدند. یک صد سال از ان تاریخ می گذرد. امریکایی ها بعد از جنگ جهانی دوم به اهمیت خاورمیانه پی بردند. بلحاظ بازار و معادن و منابع ذخیره نفت و ... و ارزو داشتند بعد از جنگ جهانی دوم مثل فرانسه و بریتانیا رلی ایفا کنند در منطقه. این کار را در سیاست خارجی گذاشتند و موفق شدند بعد از جنگ اول و دوم خلیج بعنوان بازیگر مهم خاورمیانه ظاهر شوند. ایران زمان شاه و اسراییل به یکی از پایگاه های مهم امریکا در منطقه تبدیل شد و متعاقبا عربستان و مصر و غیره. با سرنگونی رژیم شاه ایران که متحد قدرتمند امریکا در منطقه بود، تصرف عراق و سوریه ولو با جنگ در دستور امریکا قرار گرفت. حالا هم همین ها هستند که خواهان تجدید تقسیم خاورمیانه هستند. خاورمیانه نوین طبق نقشه و خواب های امریکا درست می شود. امریکا تصمیم داشته است که زیر پای رقبا را جاروب کند و به خانه بفرستد. اگر صده بیست و صده ۱۹ صده اروپا بود در خاورمیانه، الان صده بیست و یکم صده امریکا است در این منطقه.
نینا: باز به کردستان برگردیم. بطورمشخص بدلیل شرایط کنونی خاورمیانه، هر کدام از بخش های کردستان در منطقه، وضعیت جدید پیدا کرده است. روندهای این وضعیت را چگونه ارزیابی می کنید؟ دانا فرزین: مساله کرد اکنون از انزوا خارج شده و صاحبان زیادی پیدا کرده است. در عراق و سوریه هر کدام بدلایل خود که در بالا گفتم، امریکا و ارپا و حتی روسیه، نقش صاحبان اصلی این مناطق را بازی می کنند. عربستان و یا ترکیه در این مورد کم تاثیر و حتی می توانم بگویم بی تاثیرند. جمهوری اسلامی ایران هم بلحاظ مساله کرد تحت فشار است. سر هر مساله ای مساله کرد و تبعیض و اعدام ها و ...، مطرح می شود. اخیرا می بینیم حتی از جانب عربستان سعودی و ترکیه هم روی احزاب ناسیونالیست کرد به مثابه ابزار و وسیله فشار بر جمهوری اسلامی در رقابتهای منطقه ای سرمایه گذاری می شود. وضعیت داخلی و رابطه احزاب و جریانات کردی در کردستان عراق با همدیگر، باعث شده است که دخالت های خارجی سرنوشت مساله کرد را به دست بگیرند. الان می بینیم که در داخل همین اقلیم کردستان عراق، عملا دو بخش شده است. یکی منطقه اتحادیه میهنی و گوران مستقیما تحت نفوذ ایران و دیگری منطقه حزب دمکرات کردستان عراق "پارتی" تحت نفوذ ترکیه. رهبران جریانات قومی و مذهبی شیعه هم در بغداد تحت کنترل ایران اند. این ها خودشان نیستند که سیاست تعیین می کنند یا استقلالی دارند. احزاب و جریانات قومی ومذهبی شیعه در عراق دو بخش بودن کردستان را به نفع خود می دانند، چرا که یک بخش ان که تحت نفوذ ایران است را متحد خود می دانند. و بهمراه این بخش مرزهای مشترک بیشتری با ایران خواهد داشت. در ترکیه فشار زیادی بر دولت اردوغان است که از راه مسالمت امیز مساله کرد را حل کند یکی از شرط های اتحادیه اروپا حل مساله کرد است. کردهای ترکیه در پارلمان نماینده دارند و علاوه بر حزب کارگران کردستان "پ ک ک " احزاب و تشکلهای دیگری در ترکیه به مساله کرد توجه جدی دارند. از طرف دیگر ارتباط ویژه با امریکا و دولتهای دیگر و روسیه وجود دارد. حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان رویای امپراطوری عثمانی را برای ترکیه کنونی در سر می پروراند. اردوغان می داند که بدون کردها این قدرت به دست نمی اید و باید این مساله را حل کند. یک حل و چاره اساسی بدون اینکه امتیاز زیادی به انها بدهد. شخص عبدالله اوجلان و رهبری پ ک ک در کردستان ترکیه دیگر از کردستان مستقل حرف نمی زنند. میگویند ترکیه واحد را می خواهند. زمانی بحث استقلال شد امید به ترکیه نبود حالا که اردوغان اماده شده انها هم موضع عوض کرده اند و می گویند می خواهیم شهروند یک کشور باشند در ترکیه ای که با کردها همراه بیاید. و این مستلزم تغییراتی در قانون اساسی ترکیه است. مثل قانون اساسی بر اساس عراق فدرال. بعید نیست که دولت اردوغان اوجلان را آزاد کند. در آنصورت اوجلان شبیه نلسون ماندلا قهرمان ملی می شود و احتمالا کاندید گرفتن جایزه ی صلح نوبل! اردوغان بخاطر رویای امپراطوری عثمانی ناچار است این کار را بکند. تا کنون و در حال حاضر، سالانه ده ها میلیون دلار خرچ جنگ دولت ترکیه با حزب کارگران کردستان "پ ک ک " می شود. تقسم ترکیه بعید است و رهبری کنونی جنبش کردستان ترکیه هم دنبال تقسیم ترکیه نیست. ترکیه عضو ناتو هم هست و به اسانی نمی شود با ان بازی کرد. الان اینطور است ولی فردا معلوم نیست سراغ ترکیه هم نیایند. امروز بریتانیا دارد تقسیم می شود، خواب تقسیم اسپانیا هست.. ایتالیا مشکلاتی دارد. اتحادیه اروپا ممکن است از هم بپاشد. ترکیه چرا نه! در شرایط کنونی این کار مشکل است، اما بعید نیست در اینده تقسیم و تجزیه ترکیه هم اتفاق بیفتد. گفته می شود طبقه کارگر هیچ کشوری مرز ندارند. برای بورژوازی بزرگ و کوچک هم مرزها مقدس نیستند. منافع شان مقدم است. اگر امروز ناسیونالیست ها هزار بار به سر کردستان و مرزهایش و خودمختاری و فدرالیسم و غیره قسم بخورند، نهایتا منفعت شان تعیین می کند که در هر شرایطی کجا بایستند و موضع عوض می کنند و کنار این یا آن متحد خارجی خود می ایستند. در اینجا هیچ حرف و بحثی بر سر منفعت شهروندان و کارگران وزحمتکشان هیچ کدام ازاین مناطق نیست. ناسیونالیست های کرد در منطقه چه در جنگ باشند چه در صلح، نفعی عاید مردم نمی شود.
نینا: فکر نمی کنید، اگر ناسیونالیست های کرد ترکیه بر اساس منفعت محلی و ناسیونالیستی خود با اردوغان متحد شوند، بخودی خود به ضرر جامعه کارگر و زحمتکش ترکیه است؟ انها از دایره اپوزیسیون و مخالفت بیرون می روند و دولت ترکیه قوی می شود. درجریان مذاکرات پیشین این اتفاق افتاد. در حالیکه مردم کارگر و زحمتکش ترکیه در خیابان بودند در استانبول و میدان تقسیم. در کردستان انگار خاک مرده پاشیده اند و ساکت بودند. دانا فرزین: ستم و تبعیض ملی برداشته شود خوب است، اما اگر به قیمت گرفتن امتیازی از دولت باشد و مبارزه مردم تضعیف شود به ضرر است. دولت اسلامی تقویت شود به ضرر است. حکومت اردوغان اگر سازش نکند چپ ها به پ ک ک نزدیک تر می شوند، در دوره اخیر این اتفاق افتاد اما این اصل نیست. تبعیض و جنگ در کردستان و ترکیه تمام شود در دراز مدت بهتر است. فکر نکنم توافق استراتژیک بشود. تناقضات و استبداد باقی می ماند. مساله طبقاتی مستقل از این مسایل و روی پای خود است و الزاما ربطی به احزاب موجود ندارد. ممکن است جبهه چپ تضعیف شود اما موقتی است. فضای امنیتی و نظامی برداشته شود خوب است. اما طبقه کارگر نمی تواند سرنوشت خود را به این مسایل گره بزند و تابع ان شود. شاید چپ جامعه در فضای غیر جنگی تر راحت تر بتواند و مستقل تر با بورژوازی بجنگد. من معتقدم اگر فضای جنگی و متشنج کنونی عوض شود، مبارزه برای ازادی و عدالت جلو تر می اید و قوی تر می شود.
نینا: سوریه هم به ترکیه ربط مستقیم تری پیدا کرده است. ترکیه نقش مهم تری دارد در سوریه دارد تا عراق. در عراق نتوانست به داعش متکی شود برای دراز مدت و نفعی عایدش شود. هر تحولی میان ناسیونالیستهای کرد در ترکیه و مشخصا پ ک ک و دولت اردوغان بر کردستان سوریه هم تاثیر می گذارد. این تاثیر در چه حد است؟ دانا فرزین: قبلا هم گفتم که سوریه بطرف فدرالی می رود. همه احزاب تقریبا ساغ اند و چند کشور قوی دنیا هم بر این باورند که سوریه ی فدرال راه حل است. اگر کمی به گذشته برگردیم سوریه خودش ۵ بخش و منطقه بوده. حالا هم شیعه نشین های لازاقیه و طرطوس داریم، مناطق حلب و اطراف، سنی های عرب زبان هستند و منطقه کردستان سوریه را هم داریم. به نظر من سوریه هم مراحل عراق را طی می کند. دشمنی ترکیه با کردها در سوریه ترس از فدرالی شدن و تشکیل دولت کردی در مرزی طولانی با ترکیه از طرفی و رابطه محکم بین پ ک ک و کردهای سوریه است. ترکیه حتی می ترسد که کردها در سوریه مستقل شوند. آن ها اکنون حمایتهای زیادی از امریکا و روسیه می گیرند. سلاح و مهمات زیادی به حزب دمکراتیک خلق کردستان سوریه داده می شود. بعلاوه کردها علیه داعش می جنگند و از همه نیروهای دیگر که ساخته ترکیه و امریکا و عربستان و غیره هستند در جنگ علیه داعش پیگیرتر و مصمم تر اند. ازارتش ازاد دست ساز انها قوی تر است. سوریه هم مثل عراق به عقب بر نمی گردد. اگر چه وضع سوریه متشنج تر از عراق است. هم امریکا و هم روسیه هر دو رل اصلی دارند. هر توافق در مورد اینده سوریه توافق امریکا و روسیه است. سوریه برای روسیه مهم است و تنها پایگاه روسیه نزدیک دریا است. در نتیجه هرتوافقی باید استراتژی هر دو را تامین کند. کردها هم با هر دو طرف هستند. هم با داعش می جنگند و این برای امریکا مهم است و هم با بشار نجنگیده اند و این به نفع روسیه و البته ایران هم بوده است. ظاهرا امریکا خواستار رفتن بشاراسد است. اما نتوانست، اگر می توانست یکذره تامل نمی کرد. از آغاز هم به این منظور وارد میدان شد. اما الان می داند که هر نتیجه ای در این دخالت بدون توافق با روسیه انجام نمی شود. همانطوری که گفتم همه این مسایل به مساله خاورمیانه ی جدید ربط دارد. تا کنون امریکا و روسیه در مورد عراق، ایران، سوریه، یمن و...، با روسیه به توافق نرسیده اند. توافق های قدیم بریتانیا و فرانسه در تقسیم خاورمیانه مدت ها طول کشید. امریکا میگوید داعش چند سال دیگر میماند. روسیه هم همین را می گوید. هر دو زمان میخواهند. توافق در مورد خاورمیانه نوین ممکن است چندین سال طول بکشد. کل خاورمیانه برای امپریالیست ها و دولتهای قدرتمند منطقه، همه یک پکج است عراق، سوریه، یمن، لیبی، حتی ترکیه و نقش ایران و عربستان همه به هم گره خورده اند و سرنوشت شان بهم گره خورده است. رویای خاورمیانه جدید، یک شبه حاصل نمی شود.
نینا: ولی همه چیز به اراده انها نیست. ابتدا خواستند بشار را بردارند. ایران و حزب الله و بعد روسیه امد و نتوانستند. توازن قوای کنونی نشان می دهد که جبهه بشار، روسیه، ایران و کردهای سوریه قوی تر است تا بقیه علیه بشار. همه حرف از سوریه بعد از داعش می زنند و امکان توافقی بین طرفین مخاصمه با یا بدون بشار. آیا این چشم انداز وجود دارد؟ دانا فرزین: نه. فکر می کنم اگر در بالا توافق شد سوریه کجا برود، آن مهم است . بشار نمیتواند حرف روسیه را گوش نکند و کردها هم نمی تواند علیه روسیه و امریکا باشند. همه مساله بسته به نقشه و تصمیم از بالا است. نیروهای میدان جنگ کنونی در سوریه فقط مهره های شطرنج اند. مثلا الان می دانیم که نقش ترکیه و عربستان حاشیه ای شده و این توافق از بالا است. زمان حل برسد حل می کنند.
نینا: حزب اصلی یا بطور کلی ناسیونالیست های کرد کردستان سوریه استراتژی و برنامه شان چیست؟ ظاهرا مشکلی ندارند با بشار بمانند. دانا فرزین: کردهای سوریه رسما می گویند ما خواهان سوریه فدرال هستیم . انها نگفته اند با اسد هستیم یا نه. اگر زمان خود صدام به کردها خودمختاری می داد یا فدرالی را قبول می کرد، احزاب ناسیونالیست کرد قبول می کرد. سر این مساله بارها با نمایندگان دولت صدام و حتی خود صدام به مذاکره نشستند. بعضی چیزها خود را تحمیل می کند. بشار در موقعیت قدیم نیست. روسیه هم موقعیت قبلی را ندارد. قبلا صد در صد نفود داشت در سوریه. الان امریکا هست واحزاب و تشکلهای دیگری هم هستند. وضع فرق کرده است. اگر اسد نماند و حزبش بماند ممکن است با فدرالی شدن سوریه همراه شود. بشار و حزب بعث سوریه تجربه عراق را دیده است. به نظر من اگر بشار اسد بیاید بگوید ما هم دولت فدرالی می خواهیم، مشکلش را تا حد زیادی حل می کند و زیر پای بقیه را خالی می کند. اما بشار هنوز می گوید حکومت فقط منم و این کارش را سخت ترکرده است.
نینا: خیرا کنفرانسی از نمایندگان دولت بشار و اپوزیسیون او تشکیل شد ولی نمایندگان احزاب کردستان سوریه را دعوت نکردند. چرا؟ دانا فرزین: دولت ترکیه این نشست را تشکیل داده بود. نماینده بشار هم بود و ارتش ازاد و دیگر احزاب. ولی ترکیه کردها را راه نداد. امریکا هم موافق بود کردها به نشست بروند. امریکا نماینده ای نزد کردها فرستاد تا مطمئن شان کند که اتفاقی نمی افتد و گفته بود که ما شما را نمایندگی می کنیم. حالا ترکیه مخالف است ولی گوش نکنید حمایت ما را دارید. مذاکرات هم به نتیجه نرسید. چراکه نیروهای قوی تر و با نقشه خود پشت این ماجرا هستند که اصلی ترین شان علاوه بر امریکا روسیه و ایران است.
نینا: میگویند حل مساله سوریه را به روسیه و ایران سپرده اند. دانا فرزین: من باور ندارم. امریکا ظاهرا به نظر می رسد از جاهایی عقب نشینی می کند. اما این ظاهر مساله است. منفعت دولت امریکا ایجاب می کند بعنوان بازیگر اصلی در منطقه خاورمیانه باقی بماند. اگر امریکا برای یک روز هم عراق را ول کند و به حال خود بگذارد، خیلی از رشته هایشان پنبه می شود. از جمله دولت اقلیم کردستان که بدون امریکا هیچ وقت تشکیل نمی شد. جمهوری اسلامی قرار نیست که در عراق و سوریه حرف اول را بزند. اگر این اتفاق بیفتد کلاه امریکا پس معرکه است. این را دولتمردان امریکایی به خوبی می فهمند و با استراتژی شان که خاورمیانه نوین است کاملا مغایر است. دولتهای قدرتمند جهان امروز آشی برای مردم منطقه پخته اند که به هیچ صراطی مستقیم نمی شود. مناطق و نیروهای تحت کنترل احزاب و جریانات و دولتهای قومی و مذهبی را با هیچ چسپی نمی توان بهم چسباند. این کشورها باید تقسیم شوند. و امریکا در محور این بازی شطرنج است.
نینا: باز هم در مورد کردستان عراق. کردستان عراق نزدیک دودهه است که دولت اقلیم دارد. دولت فدرال عراق این را برسمیت شناخته و اکنون جنگ با داعش در جریان است. حالا می بینیم که باز این اقلیم به دو بخش تقسیم شده است. یک بخش تحت تسلط بارزانی که پرچم استقلال را در دست گرفته و متحد دولت ترکیه است و بخش دیگر منطقه تحت کنترل اتحادیه میهنی و جنبش گوران که به دولت ایران وابسته است. این دو نیرو بازخود دو بخش اند. سرنوشت دولت واحد اقلیم چه می شود؟ دانا فرزین: مسایل اقتصادی در مسایل سیاسی رل جدی دارند. اوضاع جدید کردستان عراق و رابطه احزاب حاکم با همدیگر تازه نیست. در این مدت علیرغم دولت واحد، هر بخش کردستان دست یک یا چند حزب است. دو شکل اداره جامعه است. درست است ظاهرا یک پارلمان و دولت و وزرا وجود دارد، اما هیچکدام از این احزاب حاکم چه در دولت واحد و چه هرکدام به تنهایی دارای یک استراتژی برنامه سیاسی و اقتصادی و امنیتی نیستند. یا بهتر است بگویم هیچ استراتژی ای ندارند. کاملا بی افق و کور اند. تنها افق شان غارت داراییهای اقلیم چه با هم و چه جدا از همدیگر است. در بعد بین المللی هم یک سیاست واحد وجود ندارد. ایران به دو شیوه مختلف با احزاب در رابطه است. و دولت ترکیه هم همینطور است. چطور میشود بحث استقلال کرد که هنوز یک سال است حقوق مردم داده نمی شود. بحث استقلال برگه و ابزار فشار بارزانی چه در درون اقلیم و چه در رابطه با دولت فدرال مرکزی است. ابزاری برای تهدید دولت در بغداد است. از طرفی هم می داند که تمایل مردم به استقلال وجود دارد و طرح این مساله حزبش را قوی می کند و تصویری از بارزانی بعنوان نماینده مردم کردستان در ابعاد بین المللی می دهد. به اسم رییس اقلیم حرف می زند. اما بارزانی به خوبی می فهمد که رفراندوم بدون توافق نمیشود. مردم کردستان بین احزاب تقسیم شده اند. هنوز مسایل حزبی و عشیره ای حرف اول را میزنند نه ملی. بارزانی می داند که اگر احزاب دیگر اتحادیه میهنی و گوران و اسلامی ها و غیره نیایند و دولتهای حامی اش رفراندوم را تایید نکنند، این شعار متحقق نمی شود. در حالیکه بین خود احزاب و رای دهندگان اختلاف بزرگ است. دولت در کردستان عراق عشیره ای و خانوادگی است. اگر دولت کردی دست خانواده بارزانی درست شود خانواده اتحادیه میهنی "یکیتی" و گوران دشمن می شوند و برعکس. و این کشمکش ادامه خواهد داشت. اصل کشمکش هم بر سر قدرت و ثروت است. تا دیروز توافقی بود که قدرت و ثروت تقسیم می شد . در سالهای اخیر گوران آمد و نیروی دوم شد و اتحادیه میهنی نیروی سوم و توازن قوا عوض شد. اتحادیه میهنی که ضعیف شده و نصف نیرویش را به گوران داده، به مردمی که حقوق شان قطع شده می گویند پول دست بارزانی است و قدرت هم عملا دست حزب بارزانی است. اگر چه اتحادیه میهنی و گوران دارند دو باره گا م هایی برای وحدت مجدد بر می دارند، ولی این سیاست بخاطر فشاری است که از جانب حزب بارزانی به انها وارد شده و حاشیه ایشان کرده است. این اتحاد پایداری نخواهد بود. جالب است که حتی جمهوری اسلامی ایران، کردستان عراق متحد را نمی خواهد. ترکیه هم منفعتش در همین دو بخش بودن است که حزب حاکم و متحد خودش را دارد. کردستان متحد، مانع منافع کنونی تام و کمالشان است که هر دو در بخشهای مختلف کردستان و با نیروهای وابسته به خود دارند. در ابعاد دیگر، حتی اگر بدلایل شرایط منطقه جمهوری اسلامی مثل سابق مانع جدی نباشد و ترکیه که خود دچار مشکلات جدی درونی و بیرونی خود است هم تهدیدی نباشد، اما به اعتبار تخاصم نیروهای تشکیل دهنده ی دولت اقلیم که اکنون از هم پاشیده است، رفراندوم غیر ممکن است. و گفتم این اختلافات قدیمی اند. از سالهای ٦٦ و تا کنون اختلاف اتحادیه میهنی و حزب بارزانی وجود داشته است. بهنگام تشکیل پارلمان در سال ۱۹۹۲ و متعاقب آن باز جنگ داخلی با هم داشتند. حالا هم وضعشان روشن است. وگرنه اگر این تخاصمات و بخصوص مشکلات اقتصادی جدی و بخور و بچاپ های سرسام آور و وابستگی های خیانتکارانه به دولتهای منطقه نبود، از ۱۰ سال پیش هم می شد رفراندوم کرد و کردستان مستقل شود. دولت سودان جنوبی مستقل شد. در مقایسه این دو منطقه هنوز منطقه کردستان بیست سال جلوتر است چرا انجا دولت شد، اینجا نه. این احزاب چه بلحاظ اقتصادی و غارت اموال و داراییها و چه به لحاظ سرسپردگی به دول منطقه، هیچ وقت صلاحیت و شایستگی برگزاری رفراندوم و کسب استقلال نداشته اند. حالا هم این شعار در دست بارزانی یک نمایش پوچ است. برای استقلال دو فاکتور تعیین کننده است. یکی اینکه کردستان به لحاظ اقتصادی سرپای خود بایستد و چشم به بودجه عراق ندوزد و دوم اینکه مردم نمایندگانی داشته باشند که در حیف و میل کردن و بازی با سرنوشت مردم و ناامید کردن و بی سهم کردنشان از ازادی و رفاه و امنیت تا کنونی نقش نداشته وخواهان دولت مستقل غیر قومی و غیر مذهبی در کردستان باشند. حالا هیچکدام از این ها نیست در نتیجه بحث رفراندوم فقط شعاری است و بس. از نظر من کلیه نیروهای داخلی در میدان کنونی خاورمیانه و ازجمله عراق و کردستان، مهره های بازی نیروها ودولتهای قدرتمند بیشتر نیستند. در کردستان عراق اگر مجبور به توافق با هم شوند و بار دیگر دولت اقلیم بطور واقعی تشکیل شود بدلیل بی افقی است که همه شان را ترسانده. همه می دادند که در تغییرات اینده که دست انها نیست سرنوشتشان در تقسیم مجدد منطقه نامعلوم می شود. پیشترها بریتانیا و فرانسه ادم های خودشان را می اوردند و به قدرت می گماردند. دراین دوره و در افغانستان هم امریکا همین کار را کرد. مگر سرنوشت عراق را همین هایی که الان در عراق و کردستان حکومت می کنند، تعیین کرده اند. نه. اکنون هم برای در قدرت ماندنشان تضمینی نیست. بدیل را بوجود می آورند. بدیلها معمولا اشکارا درست نمیشوند. نیروهای قوی دنیا فردا ادمهای خودشان را چه در میان ژنرال های بی نام و نشان یا مزدوران دست پرورده و در ترشی گذاشته شده، سر کار می آورند. حتی در جریان مبارزات کارگران و مردم علیه دولت ها و احزاب ناسیونالیست اگر کار بجایی برسد که خطری ایجاد کند، دولتهایی که تاکنون حامی حاکمان کنونی بوده اند، فورا سعی می کنند طرفداران خود را در راس این مبارزات بگذارند و اوضاع را به نفع خود تغییر می دهند. حاکمان کنونی که حامیشان هستند را به آسانی قربانی می کنند و دسته دیگری سرکار می آورند. مگر اینکه جنبش مستقلی به میدان بیاید که برای هیچکدام سر خم نکند.
نینا: در مملکتی چون کردستان که مردم بین احزاب تقسیم شده و تاریخا با انها بوده اند اسان نیست از انها بگیرید به کسی دیگر بدهید. دانا فرزین: خیلی سخت هم نیست. چرا که این احزاب و رهبرانشان انقدر کثافتکاری کرده اند که حد و مرز ندارد. با غارت داراییهای جامعه به مولتی میلیاردهایی تبدیل شده اند و پول هایشان را در بانک های مختلف در جهان ذخره کرده اند. در وابستگی و جاسوسی از همدیگر و مملکت به نفع دولتهای رقیب در منطقه، دست دیگران را از پشت بسته اند. فکر می کنید همین حالا امریکا و بریتانیا و فرانسه چقدر مدارک از رهبران کرد و عرب و شیعه و... جمع کرده اند! ابرقدرت ها بخواهند ۲٤ ساعته این ها را از قدرت پایین میکشند و پرونده شان را زیر بغلشان میدهند و به خانه می فرستند و پول های چند صد میلیاردیشان را هم بالا می کشند و اگر جیک شان در بیاید به دادگاه های خودشان می سپارند. اینها از این می ترسند. تا حالا هم سر هر تغییری در اقلیم کردستان نه سوالی از سرکردگان کرد کرده اند و نه گفته اند که شما می مانید یا نمی مانید. بدلیل همین ترسشان است که گاهی بهم نزدیک می شوند و توافق می کنند. توافقی که بدلیل ویژگیهای قومی و مذهبی و عشیره ای شان دوام نمی آورد. این ها هنوز حتی ازاحزاب متمدن و مدرن بورژوایی امروز بسیار فاصله دارند. در یک کلام و به همه این دلایل از جمله عدم صلاحیت احزاب و رهبران و جریانات قومی و مذهبی و عشیره ای از طرفی و بی اراده شدن کارگران و مردم زحمتکش و بی نقشی روشنفکران مترقی و غیر وابسته به این احزاب، سرنوشت عراق و منطقه خاورمیانه در جای دیگر رقم زده می شود. همانطوریکه قبلا هم بدون اراده مردم، خاورمیانه تقسیم شد، حالا هم خاورمیانه بدون اراده مردم تقسیم می شود.
|