کیس ترکیه٬ تهدیدی بر فراز سر اروپا!
ثریا شهابی
بار دیگر ترور و انفجارات٬ این بار نه در عراق و سوریه و لیبی که مدتها است از فرط «وفور» جنبه خبری خود را برای رسانه های اصلی جهان از دست داده است٬ که در ترکیه ٬نفس در سینه ها را حبس کرده است. سرانجام این دور از عملیات های تروریستی در ترکیه٬ خاورمیانه را بیش از پیش به ناامنی کشانده است. عزم دولت فاشیست ترکیه٬ به گسترش سرکوب و ارعاب به بهانه مقابله با تروریسم٬ ترور و بمب گذاریها در این کشور اروپایی٬ عضو ناتو و نامزد عضویت در اتحادیه اروپا و با دولت متحد بورژازی غرب٬ بار دیگر فضایی از هراس را بر منطقه حاکم کرده است. این ابعاد ترور و ارعاب و تعداد کشته شدگان و قربانیان نیست که دامنه تاثیر گذاری وضعیت ترکیه در خاورمیانه و جهان را معلوم میکند. سرنوشت ترکیه مستقیما به معادلات قدرت در آمریکا و اروپا٬ به تعیین تکلیف توازن قوای موجود در صفوف بورژوازی غرب و سرانجام حل معضلات آن٬ و به سیاست بورژوازی غرب برای کنترل دامنه سرایت عواقب تخریب خاورمیانه به اروپا٬ مربوط است. عواقبی که بیش از هرچیز و هرکس٬ محصول مستقیم سیاست های میلیتاریستی٬ ارتجاعی و ضدبشری بورژوازی غرب و متحدین منطقه ای آن است٬ و امروز مرزهای خاورمیانه را بطرف اروپا پشت سر میگذارد. از سرازیر شدن سیل میلیونی آوارگان٬ جنگ زده گان٬ و فراریان از خاورمیانه به سمت اروپا٬ تا حملات تروریستی داعش و گروه های مشابه در خیابانهای استانبول و بروکسل و پاریس و لندن٬ مدتها است جوامع غربی را به جوامع بیش از دو دهه جنگ زده٬ ترور زده٬ مذهب زده٬ ترور و ارعاب و وحشت زده خاورمیانه و شمال آفریقا وصل کرده است. این عواقب٬ از یک طرف در پدیده فرار میلیونی از خاورمیانه و روی آوری به اروپا٬ که عنوان «عظیم ترین بحران پناهندگی غرب بعد از جنگ دوم» را گرفته است٬ و از طرف دیگر در پدیده شیفت کردن عملیات ترورهای انتحاری٬ از خاورمیانه و خیابانهای بغداد و کابل و بیروت و قاهره به فرودگاهها و کوچه و خیابانهای بروگسل و پاریس و لندن و برلین و استانبول و آنکارا...٬ خود را نشان میدهد. پدیده ای که توسط مفسرین رسانه های اصلی در غرب عنوان «جنگ جهانی تروریستی» به خود گرفته است. پدیده ای که٬ فارغ از تبلیغات و پروپاگاند های سطحی این رسانه ها٬ در واقعیت چیزی نیست جز جنگ بیش از دو دهه بورژوازی غرب با جهان معاصر برای اعمال حاکمیت و حفظ سلطه خود بر آن. منجلاب آن هم ٬ بهایی است که طی این مدت جهان سراسر٬ از پرت ترین گوشه منزوی کره خاکی تا خاورمیانه و آفریقا و آسیا و اروپا٬ برای آن پرداخته است. بحران در ترکیه٬ فازی در این تاریخ چرکین و خونین است. تاریخی که بورژوازی غرب مهندسی و مدیریت اصلی آن را بعهده دارد. این بار نوبت بورژوازی ترکیه است که برای حل معضلات کل طبقه٬ نقش مهمی ایفا کند. اینکه از عهده ایفای چنین نقشی برخواهد آمد یا نه٬ سوال بازی است و در گرو عملکرد رقبای دیگر٬ و از جمله و مهم تر در گرو عملکرد طبقات محروم و طبقه کارگر٬ است. از این رو٬ عواقب و مخاطرات رویدادها٬ چه در ترکیه و چه خارج از آن٬ به مراتب بیش از فجایعی است که تاکنون در این کشور٬ و در جهان٬ آفریده شده است. آنچه که امروز در ترکیه میگذرد٬ تلاش و تقلای بورژوازی ترک در وهله اول برای حفط موقعیت خود٬ در دل جهانی است که همه معادلات قدرتی که این نیرو به اتکا آن حکومت میکرد و با تکیه بر آن در خاورمیانه نقشی ایفا میکرد٬ بهم ریخته است. دولت اسلامی اردوغان٬ بعنوان نماینده بورژازی ترک٬ برای حل معضلات حاکمیت و موقعیت خود در خاورمیانه٬ آمادگی خود برای ایفای خشن ترین و مخرب ترین نقش٬ را اعلام کرده است. دولتی که در راستای منافع بورژوازی غرب و در راس آن در راستای منافع دولت آمریکا٬ رسما و علنا متحد و حامی داعش در دور قبل بود٬ بار دیگر آماده ایفای نقش دیگری در راستای همان منافع است. بورژوازی ترک٬ این بار هم حمایت ضمنی یا علنی٬ رسمی یا غیر رسمی٬ کل بورژوازی غرب را همراه خود دارد. تا روزی که ناتوانی و عدم قابلیت دولت اردوغان برای حفظ «امنیت» در ترکیه و در«بسته نگاه داشتن دروازه قلعه اروپا» در مقابل فرار از خاورمیانه اثبات نشود٬ حمایت بورژوازی غرب را تماما با خود دارد! تا وقتی که دولت اردوغان بتواند نظام را در مقابل تعرض از پایین٬ به هر قیمت و از جمله به قیمت سرکوب کرد زبان ها و گسترش اختناق در خود ترکیه٬ حفظ کند٬ حمایت بخش اعظم بورژوازی غرب را با خود دارد! تا روزی که بتواند با تعرض به طبقه کارگر و با باز نگاه داشتن سرشکاف قومی بین کرد و ترک٬ و به قیمت پاک سازی قومی از کرد زبانها٬ از یک طرف قدرت را نگاه دارد و از طرف دیگر دامنه ترور و کشتار و جابجایی و مهاجرت و فرار را به خاورمیانه و جغرافیاهای «پرت تر» و «حاشیه ای تر» محدود کند٬ حمایت اتحادیه اروپا و آمریکا را همراه خود دارد! کاهش یا عدم حمایت غرب از دولت اردوغان٬ نه به خاطر «نقض حقوق بشر» و «نقض دمکراسی»٬ نه به خاطر «اعتراض» به سرکوب وحشیانه مردم مناطق کرد زبان و .. که تنها و تنها در اثبات ناتوانی دولت اردوغان در کنترل اوضاع داخلی و یا در شرایط خطر از هم پاشیدن شیرازه جامعه ترکیه و عواقب زیانبار آن برای اروپا٬ صورت خواهد گرفت. تنها در چنین شرایطی بورژوازی غرب به «ریسک» کنار گذاشتن دولت اردوغان٬ رضایت خواهد داد. از این رو چشم امید دوختن به هرگونه «حمایت» بورژوازی غرب و دولت های نماینده آن٬ از مطالبات برحق مردم مناطق کرد نشین ترکیه و سوریه و عرق٬ و تلاش برای جلب آن٬ چیزی که تاریخا بورژوازی کرد از آن بهره برده است و هنوز بر آن سرمایه گذاری میکند٬ توهمی بیش نیست. ورای داعیه ها و لفاظی های سران دولت های اروپایی و اپوزیسیون های درونی و بیرونی بورژوایی آن٬ فاکتور های تعیین کننده تری در چگونگی حفظ بنیادهای نظام سرمایه٬ سمت و سوی سیاست های این و آن دولت اروپایی و آمریکایی را در کنار گذاشتن یا نگذاشتن حامیان «متمدنی» چون اردوغان و «غیرمتمدنی» چون داعش٬ «دشمنان تروریست» دیروز و «دوستان عاقل» امروزی چون جمهوری اسلامی ایران٬ و رابطه با «دوستان دیروز» در صف احزاب ناسیونالیست کرد٬ عمل میکند. این معضلات جهان بورژوایی٬ و نه منافع ملی و خلقی این و آن بخش از بورژوازی محلی٬ است که تعیین میکند آینده جامعه ترکیه یا ایران٬ کردستان عراق یا هرنقطه دیروز «با ثبات» و امروز «بحرانی»٬ به کدام سو خواهد رفت! معضلاتی که مهمترین فاکتور آن امروز٬ عکس العمل و واکنش بورژوازی غرب به «اپیدمی»بحران اقتصادی٬ سیاسی و ایدیولوژیکی خود٬ و ناتوانی مزمن اش در حفظ سرکردگیش بر جهان است. موقعیت و امکانات دولت حاکم نماینده بورژوازی ترک در ترکیه٬ اسلامی یا غیر اسلامی٬ «نظامی» یا «سیویل»٬ همچون موقعیت دولت های ایران و اقلیم کردستان و عراق و عربستان سعودی و یمن و مصر و ... بیش از آنکه با فاکتورهای منابع و سیاست و «راه کارهای» بورژوازی داخلی اندازه گیری شود٬ با فاکتورهای جهانی و اساسا بافاکتور موقعیت٬ سیاست ها و جایگاه بورژوازی غرب٬ تعیین میشود. تنها فاکتور داخلی که میتواند این روند را به سمت دیگری بکشاند٬ مقاومت پایین و تعرض محکومین این جوامع است. هر نیرویی که بتواند به هر شکل و با استفاده از هر ابزاری٬ به کمک حفظ سیادت سیاسی و اقتصادی بورژازی غرب بیاید٬ از طرف بورژوازی غرب برای آن فرش قرمز پهن میشود. از پوسیده ترین و ضدبشری ترین آن چون داعش تا دولت اسلامی اردوغان٬ از شیوخ امارات تا نتنایاهو و ولی فقیه٬ از بکار گیری قران و مسجد و انجیل و کلیسا٬ تا بمب باران و موشک باران و بستن راه غذا و دارو مردم بی گناه در این و آن گوشه جهان٬ از پاک سازی های قومی و اجرای رسمی جداسازی های ملی و مذهبی در قلب اروپای غیرقومی و غیرمذهبی٬ تا تحمیل عقب گردی عظیم به بشریت در خود اروپا و آمریکا٬ امکاناتی است که این نیروی مرتجع٬ برای حفظ منافع خود به آن دست می برد. این جوهر وجودی طبقه انگلی است٬ که در پیشرفته ترین شکل و «متمدن ترین» سطح٬ هنگامی که پرده های ریاکاری های بشردوستانه و صلح جویانه و مساوات طلبانه آن کنار میرود٬هنگامی که «منافع آن به خطر می افتد»٬ در شرایطی چون امروز٬ خود به زبان خود سخن می گوید! بورژوازی حاضر است برای منافع اش٬ برای حل معضلات بلاتکلیف بعد از پایان جنگ سرد٬ معضل فقدان الگوی رشد و توسعه اقتصادی٬ معضل «حفظ نرخ بالا و روز افزون» سودآری سرمایه٬ و برای جبران ناتوانی در حفظ سیادت سیاسی و ایدیولوژیکی خود بر جهان٬ بشریت را تا لبه پرتگاه نابودی بکشاند. این دور از تعرض بورژوازی جهانی٬ «داستان مرگ و زندگی» بورژوازی غرب است و در این جدال حاضر است تمام پیشروی های تمدن تاریخ بشر را ٬ این بار در خود جوامع غربی٬ مورد تعرض قرار دهد! تعرض به تمام حقوق٬ معاهدات و کنوانسیون های بین المللی بدست آمده از دو جنگ ویرانگر جهانی و دستآوردهای سه قرن انقلابات عظیم قرن ۱۸ تا ۲۰ ٬ «هزینه» بعدی است که سرمایه برای نجات خود به آن چشم طمع دوخته است. پس از ناکامی بورژازی غرب در حل مشکلات خود با تخریب و به خون کشیدن چندین و چند جامعه میلیونی انسانی در خاورمیانه و آفریقا٬ در پاسخ به همان معضلات ٬ «جنگ بقا» به اروپا کشیده شده است! بورژوازی غرب٬ تعرض به سکولاریسم٬ حقوق رسمی و قانونی برابر شهروندان متشکل در طبقات مختلف٬ با عقاید و رنگ و نژاد و جنس و سن و توانایی های متفاوت٬ در قلب خود جوامع غربی را٬ مدتها است که آغاز کرده است. «سد بستن» در مقابل سیل میلیونی فراریان از تخریب خاورمیانه و شمال آفریقا به سمت اروپا٬ و بهانه حفظ «امنیت» جامعه در مقابل عملیات های تروریستی داعش در پاریس و بروکسل و آنکارا و استانبول٬ تنها جبهه هایی از این جدال ارتجاعی است. این جبهه ها٬ بسته بندی های ریاکارانه برای تحمیل عقب گردی عظیم٬ در غرب است. تا غرب اریستوکرات٬ آپارتایدی٬ اروپا محوری٬ ملی و مذهبی با کارگر بی حقوق و ساکت اش٬ مکمل خاورمیانه تکه پاره شده٬ قومی و مذهبی شود! این سیر اما٬ روندی خطی و یک بعدی نیست. تقلا های بورژوازی غرب در حل تناقضات اش و برای حفظ سیادت اقتصادی٬ سیاسی و ایدلوژیک خود بر جهان چند قطبی٬ بعلاوه و مهمترخطر به میدان آوردن کاراکترهای دیگری٬ از اعماق٬ از پایین٬ از دل مبارازت امروز دفاعی محرومین در خود جوامع غربی٬ و بخصوص از دل مبارزات طبقه کارگر٬ را با خود زنده نگاه میدارد و به آن دامن می زند! این بخصوص امروز در جوامعی چون ترکیه٬ خطر به مراتب بیشتری برفراز سر دولت نماینده بورژوازی حاکم است. بعلاو هنوز کمون و مارکس٬ از خاطره پرولتاریای اروپا نه تنها پاک نشده است٬ که امروز بیش از پیش نیاز به آموخته های آن در صف میلیونی بردگان مزدی٬ احساس میشود. پژواک این نیاز از «پایین» است که موجب میشود در «بالا»٬ در ضدمردمی ترن پارلمان هایی چون پارلمان های بریتانیا و آمریکا٬ فضایی برای ابراز وجود شخصیت های «سوپر» چپ پوپولیستی٬ چون «کوربین» انگلیسی و «سندرز» آمریکایی باز شود!
کیس ترکیه در جهان چندقطبی ناموزون بعد از جنگ سرد٬ هنوز در کمپ بورژوازی جهانی٬ خلا رهبری و اتورینه حل نشده است! هنوز نیرویی خلا ریاست و قدرقدرتی آمریکا را پر نکرده است. عواقب شکست آمریکا در خاورمیانه٬ که کیس سوریه نقطه پایانی بر سرکردگی آمریکا گذاشت٬ نمی توانست بلافاصله موقعیت دولت های متحد آنها٬ از جمله دولت اردوغان در راس بورژوازی ترک را٬ که تاریخا در پناه سرکردگی آمریکا زیسته است٬ بحرانی و موقعیت این دولت ها را متزلزل نکند. سوال بر سر این است که بورژازی و طبقه کارگر در ترکیه٬ در این شرایط چه پاسخ هایی برای برون رفت از این بحران دارند. در حالیکه دولت اردوغان بیش از پیش آزادیهای سیاسی در این کشور را محدود میکند٬ ترورهای جاری را بهانه حمله وسیع تر به مردم مناطق کرد زبان ترکیه و سوریه کرده است٬ تا عقب زدن احتمالی داعش را با سرکوب قطعی مردم مناطق کرد نشین سوریه و ترکیه همراه کند٬ اتحادیه اروپا و در راس آن دولت آلمان مشغول دادن امتیازات و اعتبارات بیشتر به دولت اردوغان برای «بسته نگاه داشتین شاهراه فرار» از خاورمیانه به اروپا و پاسداری از «قلعه اروپا در مقابل هجوم فرار از خاورمیانه» است. اعتبارات و امتیاز هایی که فی الحال دولت روحانی هم٬ برای آن دندان طمع تیز کرده است. تا به امید استفاده از آن برای معامله بر سر کنترل فرار نسل های دوم شهروندان بی حقوق ایرانی٬ با پیشیه افغانی که از ایران به اروپا فرار میکنند٬ بتواند از اتحادیه اروپا باج٬ پول و اعتبار اخاذی کند! تا جایی که به ترکیه بر میگردد طی این روند٬ بورژوازی ترک و دولت اردوغان بعنوان نماینده آن٬ یا با تمرکز قدرت تماما در دست خود و سرکوب های سیاسی در ترکیه٬ با سرمایه گذاری بر دامن زدن بیشتر به تفرقه و شکاف بین ترک و کرد٬ قادر خواهد شد ترکیه را در راستای منافع بورژوازی غرب همچنان یک دست نگاه دارد یا خطر تکرار سناریو یوگسلاویزه شدن و براه افتادن جنگ قومی ترک و کرد بر فراز سر ترکیه در پرواز خواهد بود. بازتر کردن سر شکاف قومی کرد و ترک٬ که خود از عوامل یوگسلاویزه کردن ترکیه است٬ مهمترین ابزار بورژوازی ترک٬ برای حفط حاکمیت خود بر ترکیه و برای حفظ موقعیت خود در منطقه است. بعد از تجربه جنگ سرد٬ پس از فروپاشی شرق و تسخیر کامل اروپا توسط بورژوازی غرب٬ با تکه پاره شدن جوامع و کشورهای متعدد آن٬ با «انقلابات نارنجی» و حمله ناتو به یوگسلاوی و دستگیری و اعدام «دیکتاتور» ها و پاک سازی های خونین قومی که عنوان پایان «سوسیالیسم» و «پیروزی دمکراسی بر توتالیتاریسم»٬ به خود گرفت٬ بورژازی غرب مرتجع ترین قدرت اقتصادی٬ سیاسی و ایدیولوژیک امروز جهان است. غرب«پیروز» بیرون آمده از جنگ سرد٬ تلاش میکند که گذشته «شکوهمند» سپری شده خود٬ گذشته ای که تنها و تنها در مقابل قطبی در حرف مدعی عدالت اجتماعی و سوسیالیسم میتوانست «شکوه» و «جلوه ای» داشته باشد٬ را «به هر قیمت» حفظ کند. نیرویی که دفاع از «غنایم جنگ قبلی»٬ تلاش برای حفظ بریتانیای «کبیر» و «عظمت» ایالات متحد آمریکا٬ هدف حداکثری و آرمانخواهی آن را شکل میدهد! جلو صحنه آمدن صفی از شخصیت های سیاسی تا مغز استخوان مرتجع و متعفن در آمریکا و بریتانیا٬ امثال دونالد ترامپ ها و نایجل فراژ ها٬ که برای «نجات گذشته» در مقابل «خطر آینده بدون سرمایه» به میدان می آیند٬ خصلت نمای پاسخ های واقعی کل طبقه٬ کل بورژازی غربی٬ به معضلات امروزش است. امروز جهان بیش از هر زمانی٬ سنگینی بار ارتجاع٬ گذشته پرستی٬ بی آرمانی و بی هویتی٬ بورژوازی غرب را بر خود احساس میکند. غرب امروز حفظ و نجات خود را در «اتحاد» اروپا٬ حفظ «مرزها» و «یک پارچگی»٬ مستقل از امکان یا عدم امکان آن٬ می بیند. بورژوازی غرب برای مقابله با سناریو یوگسلاویزه شدن ترکیه٬ حفظ «اتحاد» و «یک پارچگی» اروپا٬ قابلیت براه انداختن دهها و دهها کیس پاک سازی قومی٬ ملی و مذهبی٬ و مهندسی «اروپای جدید»٬ را دارد. تعرض رسمی به حقوق برابر شهروندان٬ اعمال جداسازی ها و آپارتاید های رسمی قومی و مذهبی به بهانه «مشکل» و «بحران» پناهندگان و فراریان از خاورمیانه و شمال آفریقا٬ تنها فازهایی در شکل دادن به «اروپای جدید» است. اگر ترکیه قرار است حلقه ضعیف شکنندگی اروپا باشد٬ اگر ترکیه قرار است گرهگاه عبور کشی به گل نشسته بورژوازی غرب از نقطه ای به نقطه ای دیگر باشد٬ اگر حفظ «ثبات» و «یک پارچگی» ترکیه قرار است نمایی از قدرت بورژازی غرب برای حفظ خود باشد٬ بنابر این از بکار گیری همه امکانات برای «حل مشکلات» اعمال حاکمیت دولت ترکیه٬ از جمله کمک به پاک سازی قومی و بسته تر کردن دریچه اختناق و .. دریغ نخواهد کرد. از امروز میتوان در پس پروپاگاندا ها و صف بندی های منطقه ای و جهانی علیه خواست نیروهای سیاسی در کردستان سوریه برای اعمال حاکمیت٬ در مقابل طرح مطالبه حاکمیت«فدارلیسم دمکراتیک» بر کانتونهای غرب و شمال سوریه٬ رایحه متعفن پاک سازی های قومی٬ این بار از مردم مناطق کردنشین٬ را احساس کرد. این مخالفت ها و ملاحظات و اگر و مگر ها٬ تنها و تنها عزم جزم بورژوازی جهانی و منطقه ای٬ برای مقابله با ابتدایی ترین خواست مردمی را نشان میدهد٬ که در باطلاق و منجلاب ساخته دست قدرت های منطقه ای و جهانی تلاش میکنند که اعمال حاکمیت کنند! هرگونه توهم به٬ معامله و سازش و بده بستان با این نیروها٬ بیش از هرچیز مردم محروم مناطق کردنشین را بی سلاح در معرض تعرض این نیروها و پاک سازی های قومی قرار میدهد. امری که سازمان های سنتی ناسیونالیست کرد٬ همیشه به آن دامن زده اند و برای سهم بری از قدرت٬ مردم محروم مناطق کرد نشین را بی سلاح و بی دفاع٬ قربانی معاملات و بند و بست ها و امتیاز گیری های خود کرده اند. در این میان اما٬ بشریت متمدن٬ طبقه کارگر جهانی٬ مردم آزادیخواه٬ محروم و طبقه کارگر در ترکیه و در خاورمیانه٬ قدرتمند ترین نیروهایی هستند که میتوانند ورق را برگردانند! تنها و تنها با روشن کردن حقایق پشت این رویدادها٬ با پافشاری بر هم سرنوشتی فراتر از هویت های کاذب قومی و ملی و مذهبی٬ و با تاکید بر رعایت موازین جلوگیری از سناریو سیاه و مقابله با تروریسم از جانب هر نیرویی٬ میتوان در مقابل مخرب ترین نیروهای دنیای معاصر٬ سد بست! با ایجاد انواع سازمانها٬ تشکل ها و انجمن ها و کمیته های محل کار و زندگی٬ برای مقابله با تعرض سیاسی دولت ترکیه و همه دولت های منطقه ای٬ با مقابله با نفرت پراکنی قومی و ملی و مذهبی٬ و با اعمال کنترل مستقیم بر محل های کار و زندگی و حفظ امنیت به نیروی متحد و متشکل خود٬ میتوان نقش ایفا کرد! طبقه کارگر٬ مستقل از اینکه به چه زبانی تکلم میکند و به چه باور مذهبی معتقد است یا نیست٬ مستقل از جنس و رنگ و نژاد٬ تنها وتنها با پافشاری بر منافع مشترک٬ و با مقابله با زدن هویت های قومی و مذهبی بر خود و بر دیگران٬ با تاکید بر هویت انسانی و حقوق برابر همه شهروندان ٬با به میدان آمدن در قامت یک نیروی سیاسی با حزب سیاسی قدرتمند خود٬ قادر است نه تنها در مقابل قربانی شدن صفوف میلیونی محرومین سد ببندد٬ که از این مقاومت پلی به آینده ای مرفه٬ برابر٬ شاد و انسانی بزند. طبقه کارگر٬ در سطح جهانی٬ از ترکیه تا ایران٬ از بریتانیا تا آمریکا و فرانسه٬ میتواند ارتجاع و گندیدگی بورژوازی و سرمایه در سطح جهانی را٬ بار دیگر با تعرض به بنیادهای این نظام وارونه٬ که کارکرد و حفظ آن در مقابل رفاه٬ سعادت و خوشبختی میلیاردها بشر کره خاکی است٬ ورق را برگرداند! میتواند بار دیگر راه حل سوسیالیسم و اقتصاد سوسیالیستی٬ بشردوستی٬ مساوات و رهایی کمونیستی را٬ این بار با درس آموزی از تجربه پیروزی و شکست های خود در کمون و اکتبر٬ در مقابل بشریت بگذارد. امروز بیش از هر زمانی٬ بشریت نیازمند به میدان آمدن احزاب کمونیست کارگری مدعی قدرت سیاسی٬ احزاب کمونیست دخالتگر و میلیتانت٬ با راه حل های اثباتی خود برای آزادی٬ رفاه و امنیت٬ است. تنها چنین احزاب و چنین قامتی قادر است در دل جنگ و مبارزه روزمره در دفاع از دستآوردهای خود٬ در دل مبارزات جاری خود برای بهبود شرایط کار و زندگی٬ عنصر شکل دادن به رویدادهای بزرگی باشد که بورژوازی جهانی را به مصاف بطلبد و از ترکیه تا ایران٬ از فرانسه تا اسپانیا و در سراسر جهان٬ بورژازی را به هزیمت بکشاند و عقب بزند. رویداهای ماکرو در سطح جهانی٬ تشنه پاسخ های ماکرو کمونیسم طبقه کارگر است. پاسخ هایی که از دل جدال طبقه کارگر هر کشور با بورژوازی خود٬ به جهان بورژوایی تحمیل میشود و میتواند کل طبقه کارگر جهانی را به میدان بکشاند. جهان نیازمند پاسخ های «ماکرو» طبقه کارگری است٬ که قلعه اروپا و آمریکا٬ مرزهای آبی و هوایی و زمینی ترکیه و یونان و ... را٬ به نفع بشریت تسخیر کند! آن را نه با روانه کردن سیل فرار میلیونی انسانی از خاورمیانه و آفریقا٬ نه با قربانی شدن کودکان و مردم بیگناه بیشتری٬ که با صدور انقلابات سوسیالیستی تسخیر کند! جهان نیازمند انقلابات کارگری است که مرزهای سیاه٬ خونین٬ تبهکارانه و ضدانسانی جهان موجود را در هم بشکند و مرز های انسانیت٬ آزادی و برابری را جایگزین آن کند.
۲۳ مارس ۲۰۱۶
|