”اسلام ستيزي“ و ”اسلام پناهي“ واقعيات پشت آن!
ثريا شهابي
نگاهی به جهان سراسر به آشوب کشیده شده٬ از پاکستان و نیجریه تا پاریس و لندن و سوریه و عراق و لیبی٬ از آمریکا و جهان ”اروپا محور“ تا پرت ترین گوشه جهان ”پنهان“ و ”منزوي“ از دید رسانه ها٬ سرتاسر صحنه هولناک آینده ای سیاه تر٬ تباه تر و ناامن تر از گذشته را در مقابل بشریت گذاشته است. این برجسته ترین مشخصه از جهان پسا جنگ سرد و به ظاهر ”آزاد و رسته از خطر سوسیالیسم و کمونیسم“ است. شکاف جهانی و دو قطبی ”اسلام ستیزی“ و ”اسلام پناهي“ که امروز به بهانه مهار ”تروریسم داعش“ در کمپ بورژوازی غرب به رهبری هیئت حاکمه آمریکا شکل گرفته است، جلوه ای نه پایدار بلکه بسرعت گذرا از تقابل های اصلی در جهان پسا جنگ سرد را در مقابل صحنه گذاشته است. دو قطبی که یک طرف آن صفی ایستاده است که با زدن برچسپ ”اسلامي“ بر سینه جنین٬ نوزاد و کودک و پیر و جوان جمعیت بیش از یک و نیم میلیارد نفر از انسانهای کره خاکی٬ بر سینه کسانی که تصادفا در آسیا و آفریقا متولد شده و یا زندگی میکنند٬ تلاش میکند که با انگشت، ”دشمنان جهان متمدن“ را نشان دهد! صفی که در دادگاه های نژاد پرستانه خود٬ دادگاهایی به وسعت آمریکا و اروپا ٬ گناهی جمعی بنام ”تروریسم اسلامي“ به پای همه یک و نیم میلیارد نفر نوشته است٬ آنها را به ”تهدیدی برای بشریت و جهان متمدن“ متهم کرده٬ و به آنها اعلام جنگ داده است! همچون فاشیسم هیتلری رسما ”راه حل“ مجازات جمعی٬ آشویتس٬ کوره های آدم سوزی٬ و پاک سازی های قومی و مذهبی را نشان میدهد. در خوف از این صف و در هراس از قدرت مخرب پیشروی این صف است٬ که میلیونها انسان بشردوست و صلح طلب در آمریکا و اروپا٬ کسانی که کمترین منفعتی در تقویت قدرت هیئت حاکمه های خود ندارند٬ در آستانه این دادگاههای فاشیستی و نژادپرستانه می ایستند و اعلام میکنند که ”ما همه مسلمان هستيم!“ همانطور که در مقابل جنایات تروریسم اسلامی در فرانسه اعلام کردند که ”ما همه شارلي“ هستیم! این صف٬ علیرغم نیت پاک و انسانی٬ دورنما٬ توان و پتانسیل چرخاندن سر این جدال به سمت دفاع واقعی از بشریت و تمدن را به تنهایی و به قدرت خود ندارد! دفاع٬ کنترل و به حداقل رساندن خسارت نژادپرستان و خارجی ستیزان از یک طرف و مهار کردن ماشین میلیتاریسم و آدم کشی دولت های غربی از طرف دیگری٬ حداکثر ایمانی است که این صف به توان میلیونی خود دارد! در خلا حضور یک نیروی قدرتمند کمونیستی و کارگری که بتواند دخالت این صف میلیونی از بشردوستان جهان را که تلاش میکند دست تعرض فاشیست ها به کودک و میانسال همسایه ”مسلمان“ خود را بگیرد٬ این مقاومت عملا در حاشیه قطب دیگر قرار میگیرد. و در صف همان هیئت حاکمه های اروپا و آمریکا٬ در حاشیه قطب دیگر شمشیر می زند! دفاع پاسیو و حفظ شرافت انسانی٬ حداکثر پلاتفرم این صف است. و چه کسی میتواند به میلیونها انسان شرافتمندی که کمترین افق تغییرات بزرگ را در مقابل خود نمی بینند٬ خرده بگیرد که تلاش شان برای تخفیف مصایب این شکاف٬ ناروا است! اما در قطب مقابل این شکاف٬ در صف همان هیئت حاکمه های آمریکا و اروپا٬ به اصطلاح در صف مقابل نیروهای دست راستی و نژاد پرست و ”ضدمسلمانان“٬ بطور واقعی کسانی از همان خانواده و با همان منافع پایه ای ایستاده اند! امثال اوباماها و کلینتون هایی ایستاده اند که خود بر تصویب قوانین ضد خارجی اخیر در آمریکا صحه گذاشته اند! صفی که با باج دادن به سران ارتجاع اسلامی و نهادها و بنگاههای تحمیق و مغز شویی مذهبی ـ اسلامی٬ با پرچم ریاکارانه ”اسلام پناهي“ و تبلیغ ”اسلام رحماني“، تلاش میکنند که ضمن استفاده از فضای دادگاههای نژاد پرستانه صف اول٬ یکم: تعرض را در سطح تعرض به آزادی های سیاسی در جامعه و تعرض به مردم بیگناهی که بر سینه شان مهر اسلامی و ”غریبه“ زده اند٬ محدود نگاه دارند. دوم٬ تضمین کنند که منافع دولت ها و بنگاههای اقصادی و سیاسی و مافیای همه مذاهب٬ و از جمله اسلام و حکومت های اسلامی متحد و دوست شان٬ همچنان محفوظ خواهد ماند! مگر خانم کلینتون نبودند٬ که پس از رای دادن های مکرر به دهها و دهها طرح ارتجاعی و میلیتاریستی و از جمله توافق با بمباران عراق٬ امروز و پس از شکست دور قبل سیاست های میلیتاریستی آمریکا در خاورمیانه٬ اعتراف میکند که: ارتجاع اسلامی را دولت های متعدد در آمریکا٬ برای مقابله با خطر رشد کمونیسم و در رقابت های بین المللی با رقبا٬ تولید کرده اند! از تولید مجاهدین افغان در مقابل شوروی٬ تا نشست گوادالوپ علیه انقلاب ایران٬ از فرستادن عکس امام خمینی به ماه و پرتاب خود او به نوفل لوشاتو٬ تا تولید داعش و انواع دستجات تروریستی اسلامی و قومی در خاورمیانه٬ محصول خودشان است! رایحه ریاکارانه ”تروریسم ستیزي“ این صف٬ به اندازه خارجی ستیزی عنان گسیخته ”جمهوری خواهان“ آمریکا٬ مشام آزار و متعفن است! ”اسلام ستیزی“ و ”اسلام دوستي“ این دو صف٬ واقعیات پشت این جدال و شکاف را توضیح نمی دهد. نه ترورهای پاریس و عکس العمل دولت های غربی بیانگر جدال ”جهان متمدن غرب“ و ”توحش شرق“ بود و نه شکاف و دو قطبی امروز بیانگر جدال ”اسلامیسم“ و ”اسلام ستیزی“ است! کما اینکه فراورده های تا به امروز این تقابل ها٬ سلب هرچه بیشتر آزادی های سیاسی و تعرض به حقوق شهروندان به بهانه حفط امنیت و دفاع در مقابل ” تروریسم“ و میدان داری بیش از پیش ارتجاع اسلامی در خاورمیانه٬ بوده است! این تقابل و این شکاف قرار است به بهانه مبارزه با داعش٬ توازن قدرت در میان قدرت های اصلی را، به نفع یکی٬ تغییر دهد. صحبت بر سر مدیریت ”بهتر“ و ”موثرتر“ این تغییر توازن قوا به نفع خود٬ به بهانه تروریسم اسلامی است! درک اینکه دعوا بر سر چه هست و چه نیست٬ و کجا باید صف بست و کجا باید تعرض کرد٬ از دل این جدال بیرون نمی آید. در دو طرف این جدال٬ دشمنان مردم٬ علیه منافع اکثریت محروم جوامع بشری٬ در مقابل هم و برای تغییر موازنه قدرت میان خود٬ صف بسته اند. پس از شکست میلیتاریسم آمریکا در خاورمیانه٬ پس از سرازیر شدن سیل انسانی پناهندگان از خاورمیانه به اروپا٬ و بعد از رسیدن ترکش هایی از جنایات دولت های غربی در خاورمیانه به اروپا٬ معلوم شد که آمریکا قدرت و توان حفط کرسی ریاست اش بر فراز سر رقبای اروپایی و آسیایی٬ و ”مدیریت “جهان چند قطبی را ندارد!
· موقعیت آمریکا پس از دو دهه میدان داری و حاکمیت بوشیسم و تروریسم دولتی آمریکا بر جهان٬ هیئت حاکمه آمریکا٬ دوان دوان در پشت ارابه به گل نشسته سیاست های خود٬ نماینده عقب مانده ترین٬ راست ترین٬ و بی جواب ترین نیروهای بورژوازی جهانی است. دو قطبی ”اسلام ستیزي“ و ”اسلام دوستي“٬ بیش از آنکه چیزی در مورد مذهب و اسلام بگوید٬ از عجز و ناتوانی بورژوازی آمریکا پرده بردرای میکند. در کمپ بورژوازی جهانی٬ تناقض رویدادهای سوپر دست راستی در میان احزاب پارلمانی آمریکا با روندهای خلاف جریان در اروپا و آسیا٬ چون موقعیت ”اخلاقا برتر“ آلمان و داعیه هاي ”مردم پسند“تر روسیه٬ آمریکا این ”قهرمان“ ایستاده بر سکوی نفر او در جنگ سرد را، در میدان خودش بر زمین زده است. تصویب قوانین ضدخارجی و تعرض به حقوق شهروندان در آمریکا٬ به بهانه سفر به کشورهای ”اسلامي“ و ”تروریسم خیز“، میخی بر تابوت سرکردگی سیاسی و ايدئولوژيکی امریکا زد. وقاحت و سخنان مهوع ضد خارجی و ”مسلمان ستیز“ کاندید ریاست جمهوری از صف جمهوری خواهان٬ تصویب و موافقت همه هیئت حاکمه آمریکا (از هر دو حزب) با تصویب قوانین ضد خارجی٬ که سفر به بسیاری از جوامع ”اسلام زده“ و محل کار و زندگی آن میلیارد و نیم بشر کره خاکی را جنایی کرده است٬ نمایشی از ابتذال و انحطاط سرمایه داری است. این به همگان می گوید که از نظر ايدئولوژيک هیئت حاکمه و بورژوازی آمریکا٬ تا چه اندازه پشت به عقب مانده ترین٬ کپک زده ترین٬ و دست راستی ترین رگه های سیاست بورژوازی جهانی زده است. این سرانجام سرکرده جبهه پیروز جنگ سرد است٬ که پیروی اش ”پایان تاریخ“ و ”پایان کمونیسم و سوسیالیسم“ خوانده شد! این جوهر و فشرده پیروزی دمکراسی غربی و داعیه های دهان پرکن حقوق بشری آن در مقابل عدالتخواهی سوسیالیستی و کمونیستی است! تلاش حزب راست دمکرات مسیحی در آلمان٬ برای قراردادن بورژوازی این کشور در مقام و موقعیت صاحب و قیم مصایب سرمایه٬ از پرداخت قرض های یونان و تلاش برای نجات یورو و بعهده گرفتن رسالت نجات اروپای واحد٬ تا بازکردن درهای آلمان برروی سیل فراریان و قربانیان سیاست های میلیتاریستی آمریکا در خاورمیانه٬ را در مقابل رویدادهای سیاسی دست راستی که امروز در محافل قدرت در آمریکا جریان دارد٬ بگذرید. تناقض غلیظ صف بندی های سیاسی در جدال های پارلمانی در آمریکا را٬ با مشابه آن در پارلمانهای اروپا٬ از انگلیس تا آلمان٬ از یونان تا اسپانیا٬ نگاه کنید تا شکست تمام عیار سیاسی و ايدئولوژيکی آمریکا از رقبای اروپایی را ببینید. شکستی که ناکامی سیاست های میلیتاریستی آمریکا در خاورمیانه مکمل آن است. مقبولیت جهانی که دخالت روسیه در کیس سوریه برای خود کسب کرد٬ را در نظر بگیرید. مقبولیتی که میخی بر تابوت سرکردگی ايدئولوژيکی آمریکا٬ بر صفوف بورژوازی جهانی زد! از نقطه نظر منافع بورژوازی٬ برای تثبیت موقعیت آقایی و ریاست خود بر رقبا٬ در بلند مدت قدرت نظامی و ارعاب سیاسی کافی نیست! باید الگوی رشد اقتصادی و برتری ارزشهای فرهنگی٬ ايدئولوژيک و سیاسی خود را به رقبا ثابت کرد! حمله به حلقه های ضعیف تر و کسانی که بر پیشانی آنها مهر مسلمان خورده است٬ قربانی کردن این بخش از شهروندان جهان٬ برای عقب زدن قدرت اقتصادی چین٬ قدرت نظامی روسیه٬ و پیشروی های سیاسی و اقتصادی اروپا و در راس آن آلمان٬ کمکی به جنازه نیمه جان ”سوپرامپریالیست“ آمریکا نمی کند. سرمایه گذاری بر بحران ترکیه و تلاش برای تبدیل آن به محمل زور آزمایی میان رقبای اروپایی و روسی٬ تلاش عبثی در مقابل قبول موقعیت جدید بورژوازی آمریکا است! مالکیت آمریکا بر صندلی ریاست جهان٬ تمام شد. در غیاب یک کمپ کمونیستی و کارگری در صحنه٬ در غیاب نیرویی که می توانست شکست آمریکا را به صحنه عروج خود و رهایی بشریت از منجلاب موجود حاکمیت سرمایه تبدیل کند٬ خلا رهبری در صفوف بورژوازی جهانی٬ توسط رقبای دیگر٬ پر خواهد شد. این خلا٬ به قیمت گرفتن قربانیان بیشتری از حلقه های ضعیف تر٬ توسط قدرت های اقتصادی٬ سیاسی و نظامی دیگر در آسیا و اروپا٬ و در راس آن آلمان و روسیه٬ پر خواهد شد. اینکه در این سیر و در جریان این تغییر توازن قوا٬ چه رویدادهایی شکل خواهد گرفت را٬ اما نه رقابت های کمپ بورژوازی جهانی٬ که مقاومت و پیشروی جنبش های طبقاتی و اجتماعی طبقه کارگر و صف محرومان است که معلوم میکند.
· توهم جدال ”مدنیت با اسلامیسم“ بی تردید شکاف امروز در صف بورژازی جهانی٬ به بهانه مبارزه با ”داعش“ و ”اسلامیسم“٬ باز هم میتواند قربانیان بسیاری از مردم بیگناهی که بر پیشانی آنها مهر ”اسلامی“ یا ”غربي“ خورده است بگیرد و باید در مقابل آن ایستاد. اما این جدال٬ جدالی بر سر نوع خوب و بد اسلام٬ یا جدال ”مدنیت با اسلامیسم“٬ نیست. این دوقطبی خود ساخته٬ تنها نمود و شکل دیگری از بروز جدال های بنیادین تری است. دعوا نه بر سر مقوله آزادی عقیده و بیان است٬ و نه ازادی مذهب و بی مذهبی! این روند٬ نه تلاشی است برای مهندسی ”اسلام رحماني“ و ”پروتستانیسم اسلامي“ است که دهه ها قبل در ایران با مامایی امثال سروش ناقص الخلقه و مرده بدنیا آمد٬ و نه برنامه ای برای تضعیف ارتجاع اسلامی! ارتجاع اسلامی٬ نه قابل اصلاح است و نه با اراجیف اوباما یا روحانی و دگراندیشان اسلامی٬ رگه خوش خیمی از آن تولید میشود. عقب زدن ارتجاع اسلامی٬ که آن یک و نیم میلیارد بشر کره خاکی بیش از همه قربانی آن میشوند٬ کار انقلابی به قدرت انقلاب کبیر فرانسه است که برای همیشه قدرت مسجد و آیت الله و مکه را به زیر بکشد و اسلامیت را هم همچون مسحیت افسار محکمی بزند! جدال ”مدنیت“ با ”اسلام تروریستي“ و صلح و سازش آن با ”اسلام رحماني“٬ مضحکه ای بیش نیست. این دوقطبی ساختگی٬ اگر توسط نیرویی خارج از آن به سمت جدال واقعی کشانده نشود٬ بی تردید به عمر ارتجاع اسلامی٬ راسیسم٬ خارجی ستیزی و سلب آزادی های سیاسی خواهد افزود. اسلام اعتقاد و باوری ضدبشری است که امروز و قریب چهار دهه است که افسار گسیخته در سراسر جهان می چرخد و جنایت مي آفريند. مذهبی است که دهه ها چهارچوب ايدئولوژيکی مناسبی برای میدان داری هر دار و دسته سیاسی ـ جنایی را فراهم کرده است؛ در این واقعیت تردیدی نیست. اما یافتن پاسخ به این سوال سخت نیست که: چرا اسلام بعنوان یک ايدئولوژي قرون وسطایی و متعلق به عهد بربریت٫ ناگهان پس از ۱۴۰۰ سال محبوس بودن در عربستان سعودی و زندگی در این حاشیه و سرپناه امن و مورد ”احترام“ و در همبستگی کامل با قدرت های ”متمدن“ غربی٬ ناگهان به مرکز و محور تقابلهای سیاسی پرتاب میشود! چرا اسلام و سنگسار و قمه کشی و گردن زدن اسلامی، پا از عربستان سعودی و مکه مکرمه اش فراتر میگذارد؟ چرا این اعتقاد قرون وسطایی و عفونت هایی چون داعش٬ پس از دهه ها حاکمیت رسمی آن در عربستان سعودی٬ در این مقطع از تاریخ جوامع بشری ناگهای دلش هوای قدرت گیری و کشورگشایی و سهم خواهی می کند؟ اعتقادات ضدبشری و ارتجاعی و قرون وسطایی در جهان کم نیست؛ یهودیت در تفکر ارکان ضدبشری و ضد زن آن٬ میتواند با اسلام رقابت کند! چرا در این میان اسلام این موقعیت را پیدا میکند؟ چرا در مقطع معنی از تاریخ٬ این عقیده پوسیده قرون وسطایی٬ ناگهان قالب مذهب را می شکند و بعنوان یک جنبش سیاسی و جهانی عرض اندام میکند؟ چه چیزی آن را تولید و بازتولید میکند؟ پاسخ به این سوال ساده است. امروز حتی امثال خانم کلینتون هم به آن اعتراف میکند. واقعیت این است که این چرک را٬ همان دنیای ”متمدن“ و ”پیشرفته“ غرب پرورانده٬ زنده نگاه داشته و افسار آن را رها کرده است. از چهل سال قبل٬ در مقابل رقیب شوروی٬ آن را در افغانستان و ایران بر صدر و کرسی نشاند! یک دهه است که در مقابل بحران های انقلابی خاورمیانه٬ باز به این ابراز دست برده است! وگرنه این یادگار عهد عتیق و این ویروس خودبخود نه رشد و نه عروج کرده است. این یادگار عهد جاهلیت٬ برای حفظ منافع مادی پیشرفته ترین سرمایه داری آخر قرن بیست٬ یعنی منافع مادی بورژوازی غرب٬ ابزار کاراریی بود و هنور هم هست. کمونیسم ستیزی٬ کافر ستیزی اسلام٬ رسمیت آن بعنوان ”مذهب رسمي“ در کشوهاری اصلی همسایه دشمن (شوروی)٬ بهترین ابزار حفظ منافع مادی و زمینی سرمایه داری بازار آزاد٬ همین ”مهد تمدن“ غرب٬ بود. و پس از آن٬ استفاده های مکرر در رقابت برای تعیین سرکردگی جهانی٬ که با تخریب عراق و لیبی و سوریه٬ توسط ناتو٬ زمین حاصلخیز رشد این ویروس را مداوما شخم زد و شخم میزند. باید پرونده اسلام دوستی اوباما و کلینتون را با پرونده اسلام ستیزی ترامپ از حزب رقیب٬ زبر بغل شان زد و ریاکاری شان را افشا کرد. این جدال تنها و تنها به عمر خارجی ستیزی و راسیسم از یک طرف و رشد ارتجاع اسلامی از سوی دیگر میافزاید. خارج از این جدال٬ در صف همان مردمی که امروز به شکل پاسیو دست رد به سینه پیشروی راسیسم و ”مسلمان ستیزي“ می زنند٬ قدرتی نهفته است که مهار آن٬ اولین دستور کار همه شان است. صدای پای ظرفیت های بشردوستانه ای که در تراژدی غرق شدن کودک پناهنده سه ساله سوری در سراسر جهان به حرکت درآمد٬ هنوز به گوش می رسد! این ظرفیت٬ هرچند امروز موقتا به عقب کشانده شده باشد٬ اما هنوز زنده و پشت در است! مقابله با این ظرفیت٬ دستور کار همه شاخه های بورژوازی جهانی ”اسلام ستیز“ و ”اسلام پناه“ است. همچنانکه کنار کشیدن يا ”ما همه مسلمانیم“ جواب نیست، پشت به جبهه اوباما و کلینتون و روحانی و ... دادن هم جواب نیست. بشریت برای دفاع از خود چاره ای٬ جز دست زدن به انقلاب کمونیستی و بر قراری سوسیالیسم ندارد. سال نو آغاز شده است. سال جدید تنها عدد و رقمی قراردادی است. این اما میتواند عدد و قرارداد شروع دفاع و پیشروی های واقعی باشد. روندهای مثبت هنوز در پیش است. این سرنوشت مقدور جهانیان نه در ایران و نه در انگلیس و فرانسه آمریکا نیست.
|