کدام انتخابات؟!

 

 

آسو فتوحي

 

هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان اکثريت به تاريخ ٢١ دسامبر ٢٠١۵ بيانيه اي در مورد ”انتخابات“ اسفندماه صادر کرده و جهت گرم کردن تنور انتخابات مجلس شوراي اسلامي رژيمشان تمام جامعه را دعوت کرده تا ”برای برهم زدن برنامه مهندسی کردن انتخابات وارد ميدان شوند“ و به زبان بي زباني به مهره هاي کمتر جنايتکار و مفتخور مجلس اسلامي راي دهند و ميفرمايند:  

”ما در بیانیه های هیئت سیاسی ـ اجرائی اعلام کردیم که برای مطالبه حق شهروندی، شکستن حصار شورای نگهبان، خنثی و کم  اثر کردن کارکرد نظارت استصوابی، برای برهم زدن برنامه مهندسی کردن انتخابات، لازم است که احزاب و سازمان های سیاسی، فعالین جنبش های اجتماعی از جمله جنبش زنان، سازمان های مردم نهاد، فعالین سندیکائی و نمایندگان واقعی کارگران، پرستاران، معلمین، استادان، کارشناسان، گروه های مختلف صنفی، چهره های شاخص سیاسی، ادبی و هنری، فعالین حقوق بشر، ملی ـ قومی و اقلیت های مذهبی و معتمدین محل وارد میدان شوند و حق داشتن نماینده در مجلس را با اعلام کاندیداتوری پی گیرند...“     

اين حرف دل روحاني ها، رفسنجاني ها و خاتمي هاست؛ حرف دل همه آناني است که در لباس ”اصلاح طلب“ و ”معتدل“، با ترساندن جامعه از ويترين قراضه ”تندروها“، منفعت کارگران و زنان در ايران را با منفعت نظام يکي ميگيرند تا آرمان و افق جنبشهای بورژوایی از سبز و بنفش و پسته اي را به خورد جامعه دهند و پیروزی و شکستشان را به کل جامعه تعمیم دهند. به جامعه می گويند که تنها انتخاب برای مبارزه و احقاق حقوق، زندگی لای شکاف جناحها و انتخابات بورژوازي و دولتهاي رنگارنگ آن است و تمام نیروهایشان را بسیج می کنند تا  توجیه کنند که از این راه است که میشود در بازی ”تعیین سرنوشت“ سهیم شد. میهن و ملت شاه کلید کل جریانات بورژوایی و اپوزيسيون پرو رژيم است که به نام آن جامعه را سرکیسه میکنند. میهن و ملتی که دین و فرهنگ و تاریخ و گذشته و مهمتر از آن ظاهرا آینده مشترکی دارند.  

حقيقت اينست که منفعت طبقه کارگر با منفعت بورژوازي یکی نبوده و نیست. تاریخ زندگی و مرگ کارگران خاتون آباد و نیشکر هفت تپه و بافق و پتروشیمی با تاریخ زندگی احمدی نژاد و وزیر اطلاعات و روحانی و وزیر کار یکی نیست. فعالین و رهبران جنبش ما یکی نیستند. اعتراض طبقه ما به اجبار انسانها به فروش نيروي کارشان، به نفس وجودي سرمايه و سيستم کار مزدي است. فرهنگ کمونيستي طبقه کارگر مبارزه برای برابری زن و مرد در همه جوانب و علیه تبعیض جنسی بوده و هست و در مقابل فرهنگ بورژوازی که مالامال تحقیر و سرکوب و تبعيض بوده، قرار ميگيرد. تاریخ مبارزه طبقه کارگر اعتراض به له شدن حرمت انسانها، اعتراض به قدر قدرتي دولت و دستگاه سرکوب و تلاش مداوم و هر روزه براي متشکل شدن بوده است، تاریخ بورژوازی اما سراسر ايجاد تفرقه، دو دستگي و سرکوب و سر به نيست کردن کمونيست ها در صفوف اين طبقه بوده و کماکان هست. در نتيجه، تاریخ مبارزه و دستاوردهاي ما و دشمنانمان هیچ سنخیتی با هم ندارد. 

اگر قدرت و انتخاب دست کمونيستها و طبقه کارگر باشد، از هویت ملي، تفرقه جنسي، قومی و مذهبی خبري نخواهد بود. استثمار و تبعیض و خفقان به گور سپرده ميشوند، پديده کودکان کار برچيده ميشود و هيچ کودکي از کمبود تغذيه جان نمي سپارد. آزادی بیان و عقیده قید و شرط و محدودیتى نخواهد داشت. جایى برای زن ستیزی در جامعه نخواهد بود. خرافات و جهل از جامعه ايران رخت برمى‌بندد. کسى برای تامین نیازمندیهای زندگى اش مجبور نيست جان بکند و اعتصاب کند.  

 انتخابات در جمهوری اسلامی اما تلاشی برای بازتوليد بربريت سرمايه است؛ خرید عمر بیشتر برای سرمايه داري است. عدم شرکت در انتخابات، عدم رسمیت دادن به بالماسکه انتخابات جمهوری اسلامی، سیاست کمونیستها و طبقه کارگر است. این امر بدون افشا شیادی و دروغین بودن دوستی تمام احزاب، جنبشها و فعالین بورژوازی که هیزم بیار معرکه انتخابات هستند و خود را وزیر کارگران و بیکاران و دلسوز و نماینده مردم زحمتکش و محروم می خوانند، ممکن نیست. کارگر کمونيست با عدم شرکت در انتخابات به بورژوازی اجازه نمی دهد که افق و خواست و منافع خود را به اسم منفعت او و طبقه کارگر به جامعه و دنیا معرفی کنند. عدم شرکت در انتخابات جوابی قاطع به عوامفریبی کل جریاناتی است که به نام دفاع از حق زن، کارگر، و به نام بهبود تدریجی، ادامه زندگی در جهنم جمهوری اسلامی را تبلیغ میکنند. عدم شرکت در انتخابات جوابی به تلاش جمهوری اسلامی برای کشیدن مردم پای صندوق رای و شرکت در معرکه انتخابات است. 

پاسخ کارگران به معرکه انتخابات جمهوري اسلامي، طرح مطالبات رفاهي خودشان و اکثريت جامعه است؛ از پرداخت بیمه بیکاری مکفي  و بدون قید و شرط، تا طرح مطالبه ٣٠ ساعت کار در هفته، از حق تحصن و اعتصاب بدون زندان و پیگرد تا حق تشکل و تحزب، از خواست آزادی کل زندانیان سیاسی تا مطالبه تحصیلات و بهداشت و درمان رایگان، آزادی بیان و قلم، رفع تبعیض جنسیتی، برابری زن و مرد، آسایش و رفاه و امنیت، و ده ها بند دیگر که می توان طرح کرد.  

طبقه کارگر در ایران به خوبی درک کرده است که به بورژوازی نباید اعتماد و باور کرد. ٣٧ سال و هر ٣۶۵ روز سال دروغ گفته اند و نیرنگ بافته اند. پوست میشی که سرمایه داری ایران بر تن خود و پادوهایش از توده و اکثریت و احزاب ناسیونالسیت و جریانات اسلامی تا چهره های میانه رو و "اصلاح طلب" کرده، پاره تر از آن است که بتواند چهره فریبکارشان را بپوشاند. طبقه کارگر به بالماسکه انتخابات جمهوری اسلامی "نه" قاطعی میگوید.