آغاز خوش مجلس اعتدال!

 

 

فواد عبداللهي

 

 روز موعود بلاخره رسيد و مجلس دهم باز شد. با تصفيه اقليتي از تندروهاي دو جناح، کاملا معلوم بود که معتدل هاي هر دو جناح، مجلس را تسخير ميکنند و روحاني و دولتش پهلوان پنبه پيروز اين ميدان خواهند بود. قانون بازي اينها همان است که بود. کسي کسي را حذف نميکند؛ ”اپوزيسيوني“ در کار نيست؛ اتحاد تاکتيکي طرفين و کش دادن اين اوضاع به نفع هر دويشان است. اينها برخلاف دوره هاي پيشين، اينبار در سايه مقام معظم زياد شلوغ نکردند، معتدل هاي دو جناح را غربال کردند و استخواني هم جلوي تندورهاي دو طرف پرت کردند. ميخواهند آنقدر آسه بروند و آسه بيايند و قدم به قدم حرکت کنند که مردم فرصت ابراز وجود و دخالت پيدا نکنند. اين فرمول هر دو جناح و هدف مقدس مجلس دهم است. اکنون که قوه مقننه هم به قوه مجريه پيوسته، ميخواهند کنترل کامل اوضاع دستشان باشد.

 

     ۱- در اين ميان، شايد براي اولين بار در تاريخ جمهوري اسلامي، اصولگرايان تندرو عملا به موقعيت ”اپوزيسيون“ پرتاب شدند. مقاومت امثال احمدي نژاد و شريعتمداري ايذايي و غير موثر باقي ماند. از يک طرف، با قرار گرفتن خامنه اى در راس هدايت برجام و معامله با غرب، تندورهاي اين جناح عملا حمايت ولي فقيه را از دست دادند و سرشان بي کلاه ماند. از طرف ديگر، اوضاع سياه منطقه خاورميانه و جنايات و گرز چرخاني هاي داعش، آبرويي براي اسلام و مباني فکري اش باقي نگذاشت. انزوا و هزيمت فکري تندروهاي طيف راست نزد جامعه بيش از هر چيز نطفه‌ي تلاشي و عقب نشيني ايدولوژيک رژيم اسلامى را در خود حمل ميکند. عاقل ترهايشان اين را سريعا فهميدند.

با اينحال، آنچه با از کف رفتن حضور در مجلس براي اين طيف تندرو از جناح راست محتمل تر است، رشد سياست هاى استيصال آميز تر و ماجراجويانه تر در صفوف اين طيف است.

 

      ۲- براي طيف موسوم به ”اصلاح طلبان“، روزنه و فرجه اي براي مانور ”اپوزيسيوني“ نمانده است. تنها برگ موجود در آستين شان بپاکردن جبهه اي متشکل از حاميان دولت، دوم خردادي هاي سابق و اصولگرايان معتدل در برابر اصولگرايان تندرو و ”انتقاد“ از دولت هشت ساله احمدي نژاد بود. در همان فرداي انتخابات مجلس بار ديگر معلوم شد که ”دگر انديشي“ و سياست ”دفاع از اصلاحات“ براي اين موجودات زبان بسته چيزي جز خبردار ايستادن در مقابل خامنه اي با پادرمياني روحاني نيست.  ليست اميد با آن همه کبکبه و دبدبه که ادعاي تسخير مجلس را داشت، بزور  توانست فراکسيوني ۶۰ نفره سرهم کند. حقيقتا نيز تجربه به اين طيف   ”متواضع“ آموخته است  که جز خدمت به بقاي نظام و تقويت خط رهبر کاري نکنند. ”آقا“ خود در راس اعتدال و همه کارها است. پايان ”مرگ بر آمريکا“ و تعجيل براي پر کردن درز تاريخي جمهوري اسلامي با دولتهاي غربي، تمام شاکله و محتواي دوخرداد بود که بدون دخالت آنها به سرانجام رسيد.

اکنون و از منظر جامعه پشت اينها رو به ديوار است. موقعيت امروز جنبش شان اقتضا ميکند که با خيمه زدن و تستبيح چرخاندن در حاشيه دولت و مجلس اعتدال روحاني تنها به مديريت کارهاي حسينيه اقتدا کنند. اين تمام داستان ”اصلاحات“ و رئال‌پوليتيک اين جريان است. اينها نه تنها قايق جمهوري اسلامي را تکاني ندادند بلکه  خود هميشه بخشي از سرنشينان آن بوده اند. موسوي، کروبي، خاتمى، حجاريان، سروش و گنجي و مابقي سرکردگان و ”دگرانديشان“ اين طيف، امروز آشتى طلب ترين و خاموش ترين عناصر اين جنبش اند. اينها نيز مانند اصولگرايان معتدل در جستجوى يک فصل مشترک سياسى با جناح مقابل و تنش زدايى اند. مجلس دهم بارگاه اين وصال و همگرايى است.

 

     ۳- تمام علائم حاکى از آن است که معتدلين لخت و بي سپر در مقابل جامعه قرار گرفته اند و آه و ناله از دست احمدي نژاد هم ديگر بردي ندارد و  دقيقا همين به شريعتمداري و شرکا امکان ”افشاگري“ را داده است.

با اين حال، ”افشاگري“هاي اصولگرايان تندرو در نشان دادن شکست برجام و ناتواني هاي ”مديريت اشرافي“ دولت روحاني در مقابله با بيکاري و اوضاع وخيم اقتصادي، شايد عليرغم ماندن اين طيف در پشت درهاي مجلس، ظاهرا استفاده درون جناحي داشته باشد اما ساده لوحي محض است اگر کسي تصور کند اينها به جنگ دولت و مجلس اعتدال و خامنه اي مي روند. دم زدن اينها از ”رفاه“ و ”معيشت“ در لباس مستضعف پناهي، يادآور خطر بلقوه اي است که در اعماق جامعه ميجوشد. و آن چيزي جز ريختن توهم ميليوني مردم به ”گشايش اقتصادي و سياسي“ تحت حاکميت جمهوري اسلامي نيست. آتش زير خاکستري که بنيان حاکميت سرمايه و مذهب را در هم ميپيچد. اين آن خطري است که همه جناح ها را بر متن شلاق زدن کارگر و خفقان سياسي حاکم به تکاپو بر سر راه چاره حفظ نظام در گامهاي پيش رو متحد ميکند.

حال که دولت و مجلس پاسخي جز سرکوب مطالبات رفاهي مردم محروم ايران و در قبال مسائل اجتماعى که موجد اوضاع وخيم اقتصادي و سياسي امروز است، ندارند، بايد از حالا در فکر علم کردن يک سوپاپ اطمينان در مقابل اعتراض عليه فقر باشند. بايد آلترناتيويي از ميان کثيفترين لايه ها و مهره هاي در ترشي خوابانده شده رژيم هوا کنند تا بار ديگر رفاه و معيشت و آزادي مردم را گرو بگيرند. و اينجاست که اصولگرايان تندرو تحت عنوان اپوزيسيون درون حکومتي بدردشان ميخورد.

 

     ۴- بايد در مقابل وعده وعيدهاي فکاهي و پوچ ”گشايش اقتصادي“ دولت روحاني و مجلس مربوطه ايستاد. و به همان اندازه مهمتر بايد در برابر پوپوليسم بي مايه اي که از شريعتمداري تا محجوب در وصف معيشت و رفاه کارگران راه انداخته اند به مقابله برخاست. نبايد گذاشت که مطالبات رفاهي طبقه کارگر، خواست آزادي هاي سياسي و اجتماعي، بيش از اين بازيچه دست گرگ هاي رنگارنگ بورژوازي شود. سياه و سبز و بنفش تا امروز تنها يک حقيقت را به به ثبوت رسانده اند: شراکت  شان در عداوت با رفاه و آزادي طبقه کارگر و اکثريت مردم محروم ايران!

خودآگاهي به اين امر در ذهن جامعه و طبقه کارگر ناچار است نهايتا به يک رويارويي متحزب، متحدانه و طبقاتي عليه اردوي گنديده حاکمين امروز بيانجامد. اين مهمترين رسالت کمونيستها و اولويت حزب ما است.