حال، همه "وحدت ملي" مي خواهند!

 

 

فواد عبداللهي

 

 عراقچي در اشاره به سخنان خامنه اي در خصوص فضاي پسابرجام ميگويد: ”برجام معجزه نميکند، بلکه دولت و ملت بايد دست در دست هم داده و تلاش کنند تا توسط اقتصاد مقاومتي موجبات پيشرفت کشور را فراهم نمايند“... 

۱- اين روزها محور سخنان خامنه اي و سران دولت اعتدال و کل اپوزيسيون پرو رژيم، تماما حول و حوش شعار ”وحدت ملي“ و ”حفظ امنيت“ نظام مي چرخد. حق هم دارند؛ نتيجه انتخابات با ادغام معتدلين هر دو جناح در مجلس، نشان داد که اتحاد و نزديک شدن سياسي جناحهاي بورژوازي ايران در قدرت، شرط بقاء نظام در خندق برجام است. تصور اينکه جمهوري اسلامي بدون اين اتحاد طبقاتي در بالا ميتوانست در دوران پسابرجام دور جديدي از اختناق و استبداد را بازتوليد کند و بدين ترتيب پايين را به کنترل خود درآورد، دور از واقعيت است. هر شکاف و جدال جدی در بالا، اينبار از درون خود، نه سبز و رهبران مفلوک دوخرداد و اصلاح طلب، که بی ترديد فرجه و فرصتی برای  تعرض توده اي از پايين را فراهم ميکرد. دولت اعتدال و مجلس معتدل نياز امروز هر دو جناح جمهوري اسلامي است. هر دو خوب فهميده اند که اگر قرار است باشند، بايد مستقل از همه اختلافاتشان، با هم کنار آيند و بايد نظامشان يعني جمهوري اسلامي سرپا باشد. بي جهت نبود که در انتخابات ايندوره شان بر خلاف همه دوره ها، نه کشته اي در صفوفشان دادند، نه کسي را حذف کردند، نه مقرراتي را از نو تعريف کردند و نه دعوايي کردند. آسه آمدند و آسه رفتند؛ هالالويا خواندند و به همديگر نيز تبريک گفتند و به اميد سکوت از پايين در انتظار برکات برجام، گيلاس هايشان را سر کشيدند! مارکت تبليغات حول معجزه انتخابات اما،  بيش از دو روز دوام نياورد! حقيقتاً نيز، راه افتادن بازار چنين پروپاگاندهاي توخالي تنها مختص اين رژيم نيست. دستگاه امنيتي اعليحضرت هم شعار ”وحدت ملي“ سر ميداد و تجربه آن ”ميثاق ملي“ را انقلاب ۵۷ کف دستشان گذاشت. تمام رژيمهاي مختنق، ضد کارگر و کمونيسم و ضد آزاديخواهي، در همه جاي دنيا و بويژه در دوران بحراني امروز که بورژوازي بين المللي در برزخي از بي افقي اقتصادي و ايدولوژيک دست و پا ميزند، از اين شعارها سر ميدهند. اما در دنياي واقعي که طبقات و جنبشهاي اجتماعي با منافع کاملا متضاد در برابر هم صف کشيده اند، در جامعه اي که براي تعيين تکليف سياسي مدام در غليانِ گاه آشکار و گاه پنهان است، بي معناتر و عوامفريبانه تر از شعار ”وحدت دولت و ملت“ نميتوان يافت. 

  ۲- اين دوره اگر تفاوتي با دوره هاي سابق حيات جمهوري اسلامي داشته باشد در اينست که اوضاع آشفته و تکه پاره خاورميانه آن ريسماني است که دولت اعتدال بدان آويزان شده است. اين جمهوري ادامه عمر خود را مديون سناريوي سياه خاورميانه، استفاده از خطر داعش، خطر جنگ با دول مرتجع منطقه مانند عربستان، هراس از نا امنی و تبديل ايران به سوريه و ليبي است. اين مهمترين سرمايه زندگي همه شان است.

”انتخابات“ و ”برجام“ و ”امنيت“ و ”گشايش سياسي و اقتصادي“، از همان روز اول هم نسخه هاي سوخته اي بودند که به قول عراقچي قرار نبود ”معجزه کنند“.  قرار نبود برجام در ايرانِ واقع در خاورميانه اي که جزو بلاتکليفترين مناطق جهان است و از بنياد نامعين و غير قابل اتکا است و به اين اعتبار، از نظر بورژوازي و دول غربي در ته ليست صدور سرمايه و انتقال تکنولوژي است، ”معجزه کند“.

سرمايه گزاري جمهوري اسلامي روي تحولات سياه منطقه، تنها ابزار به تمکين کشاندن جامعه به استبداد سياسي و "رضايت" به فشار اقتصادی است. پذيرفتن بد (نظام) در مقابل زشت (خطر داعش) و قبول ”امنيت در سايه حکومت“، پرچم اين دوران تعرض کل بورژوازی ايران و نماينده آن در قدرت يعني جمهوری اسلامی است. وگرنه دوران ”گشايش سياسي و اقتصادي، آري يا نه“ روي همان کاغذ جرايد هم به پايان رسيده است.

۳- حال نه فقط دولت اعتدال که کل اپوزيسيون بورژوايي و ملي - اسلامي عليرغم هر اختلاف تاکتيکي، ميدانند که نبايد فرصت ابراز وجود سياسي به کارگر و کمونيسم در آن جامعه داد. معني برجام، ”وحدت دولت و ملت“ و اقتصاد مقاومتي همين است. سرکوب کارگر و کمونيسم، اين منفعت بنيادين همه جناح هاي رژيم و کل بورژوازي ايران است که  همه انها را بناگزير تحت نام کمپ سرمايه داري و ارتجاع در ايران در برابر  حکومت کارگري و راه حل سوسياليستي کارگران، متحد ميکند. اينجاست که وحشت ”آقا“ از خطر ”نفوذي“ ها و تاکيد بر ”اقتصاد مقاومتي“ در دوران پسابرجام، دو روي يک سکه ميشوند. مخاطبش در حقيقت همه کساني است که با خطر عروج کمونيسم و کارگر در صحنه سياست ايران خصومت دارند. خامنه اي دارد به دوستانش در درون و بيرون نظام، غليان مطالبات اقتصادي و رفاهي کارگران را هشدار مي دهد. مهم نيست مصباح و يزدي هم در خبرگان نمانند؛ مهم نيست که نيم بيشتر آن جامعه در انتخابات شرکت نکرد و لگد محکمي به نمايش اين اوباشان زدند. مهم نيست که حتي توهمي به بقاياي جناح هاي جمهوري اسلامي در جبهه اکثريت مردم ايران باقي نمانده باشد. حتي برايشان مهم نيست که جمهوري اسلامي بلحاظ ايدولوژيک در مقابل جامعه عقب نشسته باشد. مهم اينست که از دشمن اصلي و خطر اصلي غافل نشوند. کيست که نداند به کرسي نشاندن حتي يک فقره از مطالبات رفاهي و اقتصادي طبقه کارگر، پرچم بورژوازي ايران و دولت اعتدالش را پايين خواهد کشيد؟!

۴- در غياب يک کمونيسم متشکل و متحزب بعنوان آلترناتيوي قدرتمند و قابل اتکا، دولت اعتدال و مجلس يکدستش براي سرکوب و به سکوت کشاندن غير ”خودي“ها  در دوران پسابرجام و با سرمايه گزاري روي تحولات سياه منطقه، متحد و قاطعانه مانور خواهند داد. اسم رمزشان هم ”وحدت دولت و ملت“، ”حفظ امنيت جامعه“ و مقابله با ”نفوذ“ است. عبور از اين حلقه محاصره تنها در گرو متحزب شدن آن نيروي اجتماعي و طبقاتي است که آزادي، برابري و رفاه را همين امروز ميخواهد. سوسياليسم و حکومت کارگري بيان حقيقي کل اين تحول اجتماعي است. تنها در اين صورت است که ”وحدت دولت و ملت“ خامنه اي و شرکاء در اولين گامهاي تعرض کارگران به نظام سرمايه داري دود مي شود و به هوا مي رود. اين کابوسي است که جمهوري اسلامي و اپوزيسيون طرفدارش از آن رهايي نخواهند يافت. حزب حکمتيست، نيروي پيشرو اين جنبش اجتماعي براي کسب رفاه و امنيت و قدرت سياسي است و مصمم است که اين وحدت دروغين و کاغذي ميان حکومت کنندگان و حکومت شوندگان را،  به قدرت خود  و کمونيسم طبقه کارگر در هم بشکند