موقعیت زن در کردستان عراق و مبارزه برای برابری زن و مرد گفتگو با بهار مونزیر فعال حقوق زنان و مسئول "سازمان مردمی برای پیشرفت" (PDO)
"درست است اینجا جمهوری اسلامی نیست اما سنت و حتی دخالت آن رژیم و جریانات مذهبی در اینجا نقش و تاثیر مخربی بر جامعه ی ما و بخصوص زندگی زنان دارد."
مظفر محمدی: لطفا خود را معرفی کنید و بگویید که نهاد شما (PDO) چگونه و چرا تشکیل شده است؟ بهار مونزیر: من مسئول نهادی به نام سازمان مردمی برای پیشرفت هستم. دفتر اصلی ما در سلیمانه و بعلاوه دو دفتر دیگر کار و امکان برای مراجعه ی مردم در شهرهای رانیه و کلار داریم. من علاوه بر این نهاد، در عرصه ی مسایل مربوط به حقوق زن و برابری زن و مرد و آزادیهای سیاسی و مدنی هم در بیرون این نهاد فعالیت می کنم. ما با مسایل و مشکلات عدیده ای روبرو هستیم اما اساس کار من مساله زن و معضلاتی است که زنان با آن روبرو هستند. نهادی که من در آن کار می کنم نهادی مدنی مستقل و غیردولتی (NGO) است. این نهاد با سازمآنهای دیگر غیر دولتی محلی و بین المللی در ارتباط است و کارهای مختلفی می کند که یک بخش آن مساله زن است. از قبیل کار روی مسایل و معضلات زنان، رفتن سراغ کیس هایی که پیش می آید و کسانی که به ما مراجعه می کنند. این یک بخش کوچک تر کار ما در این سازمان و نهاد است. مساله مهم تر تلاش برای پیشرفت است چه بر سر مساله زن و چه مسایل متعدد دیگر که اساسا به حاشیه جامعه افتاده اند. برای مثال پروژه هایی داریم برای مساله جوانان. میدانیم که در دولت اقلیم جوانان هم به حاشیه جامعه افتاده اند و برای شرکت در مسایل جامعه و تعیین سرنوشت کار و زندگی دستشان بسته است. همچنین بعد ار جنگ داعش میلیون ها نفر از شهرهای عرب نشین عراق و سوریه به کردستان فرار کردند و این جنگ مساله آوارگان و بی سرپناهان و گرسنگان زیادی را به ما تحمیل کرد. این باعث شد که بیشتر نهادهای مدنی به کمک آوارگان رفتند. در این رابطه هم باز مساله زنان و دختران جوان خانواده های آوارگان به دستور کار ما آمد. می دانیم که در جریان آوارگی و ناامنی و عدم استقرار زندگی خانوادگی، فشار مضاعفی بر زنان وارد می شود. در این رابطه ما تلاش می کنیم که زنان را کمک کنیم که از عهده ی این فشارها بر آیند و شاید باری از دوششان بر داریم. برای مثال ما سعی می کنیم زنان را به حقوق خود آشنا و هشیار کنیم، با خشونت علیه زنان در میافتیم و برای تامین سلامتی و تندرستی خانواده های آواره تلاش می کنیم. مساله بهداشت و سلامت مردم در شرایط آوارگی معضل بزرگی است. اگر بخواهم به مساله زنان بطور کلی برگردم. ما فعالیتهای چند جانبه ای را داریم انجام میدهیم. یکی از مشکلاتی که ما در کردستان عراق با آن روبرو هستیم فرستادن دختران به زور به خانه شوهر و بخصوص در سنین پایین و کودکی است. همه سازمان های مدنی موظفند تلاش کنند که بر اساس بندهای حقوق بشر، کاری کنند که این پدیده ی به زور شوهردادن و ازدواج کودکان دختر ممنوع شود. ما در محلات شهرها و در روستاها کلاس های آموزشی می گذاریم تا زنان و مردان را آگاه کنیم که جلو این پدیده ی زشت و ضد انسانی را بگیرند و هیچ خانواده ای و پدر و مادر و برادر و فامیلی به خودش اجازه ندهد دختر خردسال و زیر ١٦ سال را شوهر بدهد و یا دختران را به زور به خانه شوهر بفرستد. حتی با آخوندهای روستاها صحبت می کنیم که حاضر نشوند چنین عقدهای کودکان و یا ازدواج اجباری را انجام داده و ثبت کنند. چرا که این عقد کردن ها در دادگاه ها انجام نمی شود چون در قانون خانواده عراق و اقلیم کردستان سن ازدواج ١٨ سال تعیین شده است. ولی ما شاهد هستیم که ملاهای محل دختران ١٣ ساله و زیر سن ١٨ را به عقد مردان در می آورند. این ها همگی عرصه های کار ما است که به همکاری و هماهنگی با سازمآنهای مدنی داخلی و بین المللی به انجام می رسانیم.
مظفر محمدی: شما بهتر می دانید که در جامعه عراق و کردستان سنت عشیره ای و مرد سالاری قوی و گاها مسلط است. با وجودی که بعضی حقوق زن در قانون آمده است، اما ما مکررا شاهد قتل های ناموسی و چند همسری و به زور شوهر دادن دختران و ازدواج دختران کم سن و سال و غیره هستیم. آیا شما می توانید به استناد به آن قوانین کاری انجام دهید؟ آیا ارگان های دولتی برای حفاظت واجرای آن قوانین وجود دارند و یا با شما همکاری می کنند؟ آیا دولت و پلیس به شما کمک می کنند؟ یا با چه موانع دیگری روبرو هستید در کارتان. بهارمونزیر: یکی از پروژه هایی که اکنون ما در دست داریم برگزاری یک اجلاس بررسی و تحقیق است که در این ماه در سلیمانیه با شرکت سازمآنهای غیردولتی بین المللی که در اقلیم کردستان مشغول کار هستند انجام می گردد. در این اجلاس ما به این مساله می پردازیم که دولت اقلیم کردستان می گوید ما چندهمسری را ممنوع کرده ایم ولی انواع بهانه و تبصره گذاشته اند و ما میخواهیم این بهانه ها را از آنها بگیریم و برداریم. ما دلایل و فاکت زیادی داریم که بعد از تصویب قانون منع چند همسری، این پدیده ی زشت نه تنها کم نشده بلکه زیاد هم شده است. کودکان دختر را از شهرهای دیگر می آورند و در اینجا به ازدواج کسی در می آیند.
مظفر محمدی: آن توجیهات یا تبصره ها چیست؟ بهارمونزیر: مبنا و سرچشمه ی قانون اساسی و قوانین مدنی عراق و اقلیم کردستان، شریعت اسلامی است. و ما روزمره با این مساله درگیریم با ارگآنهای دولتی که می خواهند قوانین بر همان اساس شریعت باقی بمانند. ما میخواهیم بجای شریعت سرچشمه و مبنای قانون را حق انسان قرار دهیم. نهاد ما بهمراهی مجموعه ان جی او های دیگر جمع شده ایم و به همکاری نهادهای حقوق بشری بین المللی تلاش می کنیم قانون اساسی و مدنی آلترناتیو را بر اساس قوانین حقوق بشر تبلیغ و اعلام بکنیم. اما این وظیفه ی سنگین و بزرگی است و کار زیاد روی دوش ما می گذارد. می دانید که این کارها و حتی مبارزه علیه مساله چند همسری به تنهایی از عهده نهاد ما بر نمی آید. ما مساله ای طرح می کنیم و به نهادهای دیگر پیشنهاد می دهیم و برای آن تومار و امضا جمع می کنیم و حمایت مردم و نهادها را جلب می کنیم. بخصوص کار ما هم در سطح کردستان و سراسری است نه لوکالی. تا کنون حمایتهای خوبی شده است. اما مساله یا سوال مهم این است که این پیشنهاد و طرح ها را باید به که داد؟ در حال حاضر در کردستان وضعیت نامستقری برقرار است٬ دولت و پارلمانش عملا تعطیل و منحل است. با وجود این ما منتظر نمی مانیم و کارمان را ادامه می دهیم تا زمانی که طرف حساب ما پیدا شود. به نظر من حتی همین بحث و مجادله ی سیاسی بر سر این مسایل اهمیت دارد و در فضای جامعه می چرخد و سکوت و بی تفاوتی و تسلیم را می شکند. برای مثال من چه در نهاد خودم وچه در مرکزی به نام سکولار که تشکیل شده است بهنگام رفتن سراغ زنان و گرفتن امضا با این زنان به گفتگو و بحث می نشستیم و در مقابل این سوال که آیا شما موافق چند همسری هستید و آیا موافق این هستید که شوهر شما همسر دیگری اختیار کند؟ من با تاکید میگویم در میان هزار زنی که با امضای خود مخالفت خود را با چند همسری ابراز می کردند تنها یک مورد پیدا می شد که امضا نکند. به این ترتیب جنبه مهم کار این نهادها آگاهگری و آشنا کردن مردم به حقوق مدنی و انسانی شان است. و مساله دیگر این است که حول یک ایده حمایت و مشارکت خود زنان را جلب کرد و کاری کرد که در میان خود زنان و مردان برابری طلب صدای اعتراض به ستم و تبعیض و از جمله چند همسری بلند شود و تنها کار نهادهای مدنی و ان جی او ها نباشد. بطوریکه به مساله مطرح جامعه تبدیل شود. برای مثال ما قضیه قتل ناموسی و کشتن زنان را از سردخانه ها و دادگاه ها بیرون کشیده و به سطح جامعه می بریم و به یک مساله و درد اجتماعی همه تبدیل کنیم. تا بگوییم همه ما در مقابل این جنایت مسوولیم. و همه ما باید در مقابلش بایستیم نه تنها یک یا چند نهاد مدنی و غیر دولتی خودی و خارجی. ما ناجی مردم نیستیم. و میخواهیم خود زنان و مردان برابری طلب به نجات جان خود و همسرنوشتانشان برخیزند. تجارب تا کنونی نشان داده است که مردم به شدت به این مسایل حساس اند و پیگیری می کنند مثلا برای پیدا کردن قاتلان زنان و مجازات آنان و ابراز تنفر از جنایت و قتل زنان به نام ناموس و غیره.
مظفر محمدی: می دانیم که حوزه کار نهادها و ان جی اوها محدود است و از چارچوبی فراتر نمی توانند بروند. مثلا اینکه به داد زنی که تهدید شده برسند و یا مساله قتلی را پیگیری کنند و از این قبیل. اما شما گفتید که می خواهید آلترناتیو قوانین شریعت تدوین کنید و قانون شریعت را تغییر دهید؟ فکر می کنید این در حوزه و توان و ظرفیت یک یا چند ان جی او هست؟ اما من خبر دارم که خود تو فراتر از حوزه کار ان جی اوی تان، بعنوان یک انسان برابری طلب و فعال حقوق زن مشغول مبارزه هستید. دوست دارم در این باره و از این حوزه دیگر کارتان حرف بزنید. اجازه بدهید یک مثال بزنم. در شرایط ایران هم تبعیض و ستم بر زن تا حد آپارتاید جنسی هست. در مقابل زنان و دختران جوان در ابعاد میلیونی ضمن اینکه روزمره با تبعات قوانین شریعت و آپارتاید رودر رو هستند و اعتراض می کنند و زیر بار نمی روند مانند پوشش اجباری که آنطور جمهوری اسلامی خواسته است هیچوقت پیش نرفت و مورد قبول زنان واقع نشد. ضمن این مقاومت های روزمره، دختران جوان در ابعاد میلیونی به دانشگاه ها می روند و می توان گفت دانشگاه ها را تصرف کرده اند. تعداد شرکت کنندگان دختر در کنکور دانشگاه ها بیشتر از پسران است. همچنین تلاش زنان برای پیدا کردن شغل و بیرون آمدن از چارچوب تنگ خانه و کار خانگی هم چشمگیر است. این تلاشها کمک کرده است علیرغم اینکه دولت و قانون زنان را درجه دوم تصویر می کند، زنان خود تصویر دیگری از برابری زن و مرد، عملا به جامعه بدهند و خرافات نابرابری زن و مرد را به تمسخر بگیرند. همه ی این تلاش ها به استقلال و اعتماد بنفس و حرمت زن و استقلال اقتصادی و تصویر برابری زن و مرد کمک جدی کرده است. سوال من این است، با توجه به تشابه قوانین عراق و دولت اقلیم با شریعت همچنانکه در جمهوری اسلامی است و علیرغم بعضی تفاوت ها که مثلا در اینجا پوشش اسلامی اجباری نیست ، اوضاع را از نظر تلاش و مبارزه زنان برای برابری و حفظ حرمت انسانی چگونه می بینید؟ آیا از جانب زنان و دختران جوان تلاش و مبارزه و مقاومتی در مقابل ازدواج اجباری، ازدواج کودکان، چند همسری، قتل های ناموسی و بطور کلی موقعیت نابرابر زن در جامعه هست؟ در حال حاضرموقعیت شما فعالین و مبارزین حقوق زن و مقاومت خود زنان چگونه است؟ بهار مونزیر: اتفاقا در اقلیم کردستان هم دختران بیشتر از پسران برای رفتن به دانشگاه و کسب استقلالی نسبی، اشتیاق و شور و شوق نشان داده اند. ولی تحصیلات بالاتر هنوز برای مردان است. برای مثال دخترانی که دانشگاه را تمام می کنند فورا مساله ازدواج یقه شان را می گیرد. و این باعث می شود که تعداد بسیار کمی به تحصیل برای فوق لیسانس و غیره بپردازند و این شانس و فرصت را از آنان می گیرند. به این ترتیب برای مردان امکان بیشتری برای تحصیلات بالاتر وجود دارد حتی اگر ازدواج کرده باشند. چون در سنت ارتجاعی و عقب مانده جامعه ما زنها مسئول کار خانگی و تر و خشک کردن مرد و بچه زاییدن و از این کار ها هستیم. در نتیجه از ادامه تحصیل یا حتی گرفتن شغل بیرون از خانه منع و محروم می شویم. اکنون شاید در میان دختران و پسران جوان مقداری شرایط تغییر کرده باشد، اما کماکان زنان و دختران جوان زیاد به ازدواجی که آنها را برده و اسیر کارخانگی می کند و از ادامه تحصیل و کار بیرون از خانه و استقلال و سر پای خود ایستادن منع و محروم میکند، تسلیم می شوند. به این ترتیب کار خانگی، پرورش فرزندان و از این قبیل باعث شده است که دختران جوان بمحض ازدواج اسیر می گردند و امکان رشد و پیشرفت و استقلالشان گرفته می شود.
مظفر محمدی: چند درصد از زنان و دختران جوان در کردستان بیرون از خانه شغلی دارند و کار می کنند؟ بهارمونزیر: آمار دقیقی ندارم اما زنان زیادی در بخشهای خدمات مانند بانک ها و آموزش و پرورش و بیمارستان ها کار می کنند. زنان کارگر بیشتر از همه در موقعیت نابرابر و سختی هستند. برای مثال کارگاه قالیبافی "مافور" سلیمانیه که مرکزی دولتی است، کارگران زن قالیباف ماهانه دویست دلار مزد می گیرند. در حالیکه دولت و سرمایه داران از دسترنج کارگران زن قالیباف درآمد بالایی کسب می کنند. با وجود همه ی این تلاش های زنان کارگر و کارمند و معلم و پرستار و غیره، اما هنوز مردان بعنوان نان آور خانواده بحساب می آیند. و این مستقیما به عقبماندگی جامعه ی کردستان مربوط است که هنوز زنان بعنوان انسان های برابر در حقوق اجتماعی، در تحصیل و اشتغال و دستمزد و حتی در انتخاب همسر برسمیت شناخته نمی شوند.
مظفر محمدی: این روزها تظاهرات و اعتصابات توده ای وسیعی در اعتراض به وضعیت بد معیشت و نپرداختن دستمزد و حقوق کارگران و معلمان و کارمندان و حتی نیروهای نظامی خود احزاب، سازمان یافت. در این مبارزات و اعتصابات حضور زنان چگونه است؟ بهارمونزیر: با تاکید میتوانم بگویم که اکثریت شرکت کنندگان چه در تظاهرات خیابانی و چه در اعتصابات معلمان و کارمندان و کارگران بیمارستان ها زن بودند. حدود ٦٠ در صد. زنانی هم هستند که نقش رهبری و هدایت اعتصابات را داشته و دارند و در مدیا هم بیشترین معترضین و سخنگویان زنان معلم و کارمند و کارکنان بیمارستان بودند. من در این باره نوشته ام که اولین بار است می بینم در سطح وسیعی زنان در مبارزه برای حقوق سلب شده و دستمزدهای نپرداخته شان به خیابان آمده و وسیعا در اعتصاب شرکت کرده اند. این برای من جای خوشبینی و خوشحالی زیاد است. اما یک حقیقت هم هست که ما تا یک جنبش بزرگ و توده ای زنان برای برابری فاصله داریم و این کار زیادی لازم دارد. زنان به خیابان آمدند و در اعتصابات شرکت کردند اما هنوز جای یک جنبش عظیم زنان علیه ارتجاع و عقبماندگی و قوانین شریعت ضد زن و دولت و جامعه مردسالار خالی است. فکر می کنم بعد از مبارزات اخیر زمینه برای سازماندهی اعتراض و نارضایتی و خواست برابری زن و مرد بخصوص در میان زنان بسیار فراهم و آماده تر شده است. باید این نارضایتی به تحمیل ستم و تبعیض و قتل و بی حرمتی به زن سازمان یابد و این دست ما و رهبران و پیشروان و بخصوص زنان سوسیالیست و برابری طلب را می بوسد.
مظفر محمدی: در این سالهای اخیر تعداد زیاد زن و دختر جوان از کشورهای همسایه از جمله مناطق عربی و سوریه و ایران و دورتر از کشورهای آسیای جنوب شرقی به کردستان روی آورده اند و یا از طرف شرکتهای خرید و فروش انسان به کردستان آورده می شوند. بنظر می رسد که این دسته از زنان کارگر مهاجر بلحاظ امنیت شغل و زندگی و تهدید مردسالاری و غیره وضعیتشان بدتر از زنان در کردستان باشد. به نظر شما وضعیت این زنان را چه در کارگری در منازل ثروتمندان، چه کار در رستوران ها و حتی بخشا تن فروشی آشکار در باشگاه های خوشگذرانی پولدارها و سرمایه داران، چگونه می بینید؟ بهارمونزیر: به نظر من زنان کارگر مهاجر از کشورهای مختلف در کردستان موقعیت بسیار پایین و تحقیر آمیزی دارند. اگر زنان در کردستان درجه دو نامیده می شوند این ها درجه سه و چهار اند. این دختران جوان و زنان کارگر مهاجر در مقابل دستمزدی ناچیز، کار سخت و طولانی و طاقت فرسایی می کنند. این را می توان با دوران برده داری شبیه دانست. ثروتمندان این دختران و کارگران زن را در واقع می خرند. اگر مشخص بگویم . کمپانیهایی که این زنان و دختران را می آورد و به خانواده ها می فروشند درمقابل هر کدام ٤ هزار دلار از صاحبخانه ای که دختر را به کارگری می گیرد و در واقع می خرد، می گیرد. چرا که این کمپانی است که کار حمل و نقل و وارد کردن این زنان و اقامت و کارهای اداریشان را انجام می دهند. هر زمان هم بین این دختران و زنان کارگر با شرکت وارد کننده مشکلی پیش بیاید و یا کارگری نارضایتی ای نشان دهد، به آسانی آنها را اخراج و به مملکت شان بر می گردانند. من شخصا شاهد چند کیسی در این رابطه بوده ام از جمله یک مورد که به ما مراجعه شد، تا وقتی که ما جنبیدیم و برویم سراغش، دختر را اخراج و برگردانده بودند. دخترانی داریم که به آنها تجاوز شده و حامله گشته اند و در مراکز حمایت زنان نگه داری می شوند. این تصویری واقعی و دردناک از وضعیت زنان مهاجر و کارگر در کردستان است. دستمزد ماهانه ٣٠٠ تا ٤٠٠ دلار برای کارگر زنی است که از ٤ صبح بیدار شده و تا زمانی که همه ی اعضای خانواده می خوابند به کار طاقت فرسای خانه می پردازد٬ یعنی گاها تا ٢٠ ساعت کار در شبانه روز. در واقع ساعت کار معینی وجود ندارد باید صبح زود قبل از هر کس در خانه بیدار شد و بعد از همه خوابید. موارد زیادی هست که حتی اگر یک عضو خانواده تا هر ساعت شب و تا نزدیکیهای صبح بیدار بود زن کارگر و اجیر شده باید بیدار بماند. البته موارد استثنایی هم هست که خانواده هایی هم پیدا می شوند که پاره ای حقوق انسانی این دختران کارگر مهاجر را رعایت می کنند. برای مثال بعضی وقت ها تعدادی از این دختران را روزهای جمعه ها در پارک های شهر می بینیم که به تفریح می آیند. اما این از آن استثنا ها است و گرنه در اکثر موارد استراحت و مرخصی و تعطیلی ای در کار نیست. در این شرایط هنوز دولت یا بهتر است بگویم احزاب حاکم (چون در اقلیم کردستان چند حزب مسلح حکومت می کنند) هیچ توجهی به پدیده کارگران مهاجر بطور کلی و بخصوص کارگران زن مهاجر نکرده و نمی کنند. هیچ محافظتی یا حمایتی چه از جنبه بهداشت و سلامتی یا امنیت شغلی و زندگی و جانی و یا موقعیت کاری و دستمزد وجود ندارد. در اینجا بهتر است اشاره کنم که این پدیده ی خرید و فروش زنان و دختران جوان یک سنت و فرهنگ حاکمان خلیج و عربی مثل کویت و عربستان است که مدت ها است رواج دارد. در واقع در این کشورها یک برده داری مدرن و جدید احیا شده است و زنان و دختران جوان کشورهای فقیر و مناطق جنگ زده و از جمله دختران فراری از فشار و دخالت دولت جمهوری اسلامی در ایران، قربانی این وضعیت شده اند. کمپانی و شرکتهایی دسته دسته دختران جوان را خریداری و به شیوخ مناطق خلیج می فروشند تا بعنوان یک کالا و ابزار جنسی بکار گرفته شوند. در گزارشی که در یک اجلاس گروه "ژیان" که نهادهای متعلق به آن شرکت داشتند ابراز شد که در مصاحبه با تعدادی از این کارگران مهاجر دختر اکثرا می گویند هنوز زندگی ما در اینجا بهتر از کشورهای عربستان سعودی و کویت است. این نشان می دهد که وضعیت زن شهروند عربستان و کویت حتی از زنان اقلیم کردستان هم بدتر است.
مظفر محمدی: بخشی از این زنان و دختران جوان علنا و رسما در صنعت سکس و تن فروشی بکار گرفته می شوند. جالب است در همین شهر شما "سلیمانیه" و بدتر در اربیل و غیره، زنان شهروند اقلیم کردستان نمی توانند آزادانه و به میل خود لباس بپوشند و یا در مجامع و اماکن عمومی راحت بیایند و بروند و تفریح کنند، اما در همین جامعه صاحبان ثروت و پول و مقامات احزاب حاکم کلوپ های شبانه تفریح و تن فروشی و عیاشی خود را علنا دایر کرده اند. این در شرایطی است که مردسالاری و ناموس پرستی در جامعه گسترده است. بروشنی معنی اش این است که دختران و زنان خانواده و حتی شهر مردان مردسالار ناموس شان است که در پوشش هم آزاد نیستند ولی در مقابل زن و دختر همسایه، خواه همسایه بغلی مثلا در بغداد و بصره یا کشور همسایه و یا کشورهای دورتر، در کلوپ های شبانه و علنی شهرشان "بی ناموسی" بی مرز و عریان و کامل برقرار است. مردسالار ها این ناموس و بی ناموسی را چگونه توضیح می دهند؟ بهارمونزیر: این یک پدیده دردناک است. شاید بشود گفت یک شکاف عمیق و دو دنیای متناقضی است. از طرفی جامعه ای به نام کردستان وجود دارد که زنان باید حتی به میل مردان لباس بپوشند و در شهر مواظب رفت و آمد و روسری و دامن شان باشند. اما در همین شهر و کمی آنطرف تر زنان لخت و تن فروش در رستوران ها و باشگاه ها از این آقایان مردسالار "پذیرایی" می کنند. اگر زن یا دختری در این جامعه بزرگ با مردی و پسری دوست شود و عاشق شود، او را می کشند، اما خود در کلوپ های علنی شبانه روز بازار خرید و فروش سکس راه انداخته اند. مردسالاران توجیه دیگری دارند و می گویند این ها زنان خارجی اند و به ما مربوط نیست. البته زنان تن فروش شهروند کردستان هم وجود دارند اما بمحض مشاهده، از طرف مردان ناموس پرست شهر مرگشان حتمی است. متاسفانه باید بگویم که دختران و زنان زیادی از ایران که برای کار و شغل مراجعه می کنند نهایتا و شاید از همان آغاز به تن فروشی کشانده می شوند. ظاهرا این به نرم کثیفی تبدیل شده است که شرط استخدام و سپردن کار به زنان و دختران ایرانی نوعی تجاوز به آنها است. بر عهده فعالین زن در ایران است که به این مساله توجه جدی کنند. توجه کنند که این دختران و زنان مورد معامله قرار می گیرند و اهانت و حقارت تحمل می کنند. من خود شاهد حرفهای دو زن ایرانی بودم که برای کار آمده بودند، اما از جانب کارفرما و صاحبکاران به سکس مجانی دعوت شده و این شرط کار کردنشان بوده است. متاسفانه در اقلیم کردستان چنان شایع است که زنان و دختران ایرانی بدلیل شرایط زندگیشان در جمهوری اسلامی به آسانی قابل تصرف اند و به این دلیل خیلی صریح و آشکار و بی شرمانه این شرط را قبل از هر چیز پیش پایشان قرار می دهند. از نظر مردان این مملکت پیشنهاد سکس به دختران و زنان ایرانی آسان تر است. بگذریم که خیلی از مردان ساکن کردستان عراق برای خوشگذرانی به شهرهای ایران می روند و از زنان چه با صیغه موقت در زیارتگاه های قم و مشهد و غیره و چه با خیل وسیع تن فروشان آن مملکت هوس های کثیف و مردسالارانه شان را ارضا می نمایند و با بیشرمی بین خود داستآنهای کثیف و رکیک تعریف می کنند. اجازه بدهید بگویم که تا آنجا که به کار زنان مهاجر بر می گردد حتما استثناهایی هم وجود دارد که بعضی دختران و زنان که کار بلدند و کارفرماها به آنها احتیاج دارند، تسلیم تقاضای کثیف آنها نمی شوند و در باره دستمزد و حقوق و رفتار انسانی با کارفرما توافق می کنند. بعلاوه زنان مهاجر از طرف صاحبان و کارکنان کمپانی ها و شرکتهای خرید و فروش زنان نیز مورد تجاوز قرار می گیرند و زنان قربانی بخاطر اینکه بمانند و کاری پیدا کنند و پولی برای خرج خانواده شان در ایران، فیلیپین، تایلند، بنگلادش و غیره بفرستند تسلیم می شوند. زنان اقلیم کردستان هم که در دستگاه های دولتی یا شرکتهای خصوصی کار می کنند همان موقعیت را در ابعاد دیگر دارند. از آنجا که در این مملکت زن درجه دو است و قوانین شریعت حکم فرما است در نتیجه اهانت به زن، تحقیر و نگاه سکسی و کالا انگاشتن زن امری عادی است. بی شرمانه و کثیف است، اما عادی است و تبدیل به نرم بخش زیادی از جامعه شده چه در میان آنها ییکه متجاوزند و چه قربانیان تجاوز و چه جامعه ی ساکت و بی تفاوت... یک مثال شاید گویا باشد. در یکی از مدارس این شهر که مدیر مدرسه مرد است و همه معلمان زن اند. زنان معلم شکایتنامه ای را پیش ما آوردند که مرد مدیر مدرسه اذیتشان می کند و درخواست کمک داشتند. تصور کنید تنها یک مرد به دلیل نرم مردسالارانه و پشتیبانی قوانین به خود اجازه می دهد به زنان معلم اهانت کند. ما پرسیدم خوب او تنها یک نفر و شما تعداد زیادی هستید چگونه یک مرد به تنها یی می تواند همزمان به همه شما اهانت کند. آنها گفتند که این مرد تک تک سراغ شان می رود که مثلا اگر تو تسلیم من شوی یک هفته مرخصی داری و از این قبیل. ما به آموزش و پرورش مراجعه کردیم و آنها گفتند مساله را بزرگ نکنید تنها یک اتفاق است و فراموش کنید! و نگذاشتند مساله به مدیا کشانده شود و اینجور افراد افشا و رسوا شوند. جامعه مردسالار انگار از سران قبایل و احزاب و عشایر تا شرکتها و کارفرماها و سرمایه داران کوچک و بزرگ علیه زن و علیه حرمت و انسانیت و کرامتش پشت به پشت هم داده اند و یک صف کثیف مردسالاری و ضدیت با زن را تشکیل داده اند. با رسوا شدن یک مرد مثل ان مدیر مدرسه همه ی این صف رسوا خواهند شد. چرا که همه از یک جنس اند... از نظر ما خیلی اهمیت دارد این کیس ها در جامعه مطرح شوند. اما متاسفانه حتی زنان شاکی خود نگران بودند که اگر قضیه مدیایی شود و علنی گردد از جانب خانواده و فامیل مانع ادامه کارشان در مدرسه و بعنوان معلم خواهند شد. زنی که دو فرزند داشت می گفت که اگر همسر من بفهمد دیگر نمی گذارد از درب خانه بیرون بروم. انگار معلمان مدرسه مقصرند که مدیر ضد زن به آنها اهانت کرده است! آنها می گفتند به همین دلیل پیش شما آمدیم که دخالت کنید تا این مرد دست از اعمال و سو استفاده های کثیفش بردارد. می بینید که زن بخاطر جنسیتش از هر طرف در محاصره است. از جانب دولت و حاکمیت و قوانین و سیاستش، از جانب اقوام و عشایر و آخوند و مساجد و مذاهب، از جانب سرمایه داران عیاش و فاسد و خوشگذران و حتی از جانب خانواده و نزدیکان. در این مملکت نشانی از احترام به برابری زن و مرد را نمی بینی، در خیابان، در ادارات، در بیمارستان ها تا عرصه ی سیاست و احزاب و پارلمان، زن درجه دو است. ضعیف است، قابل تصرف است...
بهارمونزیر: مساله ای که در اینجا اهمیت دارد این است که تا زمانی که اعتراض و نارضایتی زنان سازمان نیافته و جنبشی برابری زن و مرد عروج نکرده، زنان به تنهایی یا حتی نهادهایی چون سازمان شما نمی توانند از عهده فشار سهمگین تبعیض جنسی و نابرابری و نگاه مردسالارانه به زن که دولت و قدرت و قانون را هم بهمراه دارند، برآید. اما اگر کمی به عقب برگردیم در همین کردستان عراق زمانی سازمان مستقل زنان "ریکخراوی سه ربه خوی ئافرتان" وجود داشته یا سازمآنهای زنان مربوط به احزاب گوناگون بوده اند. الان وضع چطور است؟ آیا هیچ سازمان و تشکل زنان برای آگاهگری و بسیج و سازماندهی اعتراض زنان وجود دارد؟ در هر حال از نظر شما زمینه های بروز یک جنبش برابری طلبانه زنان در این منطقه وجود دارد؟ بهارمونزیر: بعد از قیام ١٩٩١ جامعه ی کردستان جامعه ای باز بود. همه اقشار و طبقات اجتماعی به سازماندهی خود پرداختند. از جمله جریانات اسلامی که به جرات می توانم بگویم این تحرک مذهبی و عروج سازمان های مذهبی با بودجه کشورهای منطقه، آغاز دوره ای سیاه برای کردستان عراق بود. همزمان جریان مترقی و آزادیخواه و برابری طلبی وجود داشت که اگر می توانست در جامعه ریشه بدواند و نقش خود را در مقابل جریانات ناسیونالیستی و مذهبی ایفا کند و در مسایل جامعه و قدرت از جمله قانونگزاری تاثیر می داشت و به اندازه جریانات اسلامی قوی می شد، شرایط در کردستان عراق طور دیگری می شد. اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد و در غیاب یک جنبش برابری طلبانه و آزادیخواهانه، ارتجاع ناسیونالیستی و مذهبی رشد کردند و قدرت گرفتند. در این مدت در سال ٩٣ سازمان مستقل زنان تشکیل شد و در همان زمان در جناح چپ و کارگر، اتحادیه بیکاران ، سازمان جوانان و محصلین هم تشکیل گردید. از آنطرف و در مقابل، احزاب گوناگون ناسیونالیست هم انواع سازمآنهای وابسته به حزب خود به نام سندیکای کارگری و سازمان زنان و جوانان و غیره درست کردند. یکی از کارهای مهم سازمان مستقل زنان، مقابله با خشونت علیه زنان در جامعه و در خانواده بود. کار مهم دیگر تلاش برای تغییر قوانین ضد زن بود که در آن زمان بحث از تغییر قوانین شریعت و ضد زن تابو بود. موضوع دیگر کارش مساله کشتن زنان بود که در آن دوره با به قدرت رسیدن احزاب ناسیونالیستی کرد موج ترسناکی از حمله به زنان و کشتن شان شروع شده بود. بهانه ناسیونالیستهای تازه به قدرت رسیده و احزابشان این بود که تمامی زنانی که با حزب بعث همکاری کرده یا در نهادهای دولتی کار کرده اند باید کشته شوند. این در حالی بود که مردهای زیادی در دولت صدام کار کرده بودند و حتی سازمان مسلح "جاش" دولتی داشتند. همه این مردان بدرون احزاب آمدند و کار خود را دوباره شروع کردند. اما اکثریت آن زنان کشته شدند. این عمل وحشیانه و ضد انسانی مقدمه و شروعی شد برای کشتن زنان توسط مردان و مردسالاران و ناموس پرستان بهر بهانه و به آسانی. نفس کشتن زنان و آزاد گذاشتن مردان همکار دولت صدام نشان از نگاه مردسالار و سنت کثیف درجه دو انگاشتن زنان از جانب ناسیونالیسم کرد بود. این آغاز دوره تاریکی شد برای جنبش زنان و زندگی زن در جامعه و خانواده در کردستان عراق. به جرات می توانم بگویم که در جاده کمربندی شصت متری سلیمانیه هر روز و شب شاهد پرت شدن جنازه زنی بر سر جاده بودیم. همانوقت اسامی این زنان جمع آوری می شد و در مورد این موج قتل عام زنان کمپین هایی انجام شد و سوالاتی در جامعه مطرح گردید. در این دوره سازمان مستقل زنان تشکیلاتی چپ و رادیکال بود که برای مدتی توانست تاثیرات مثبتی داشته باشد. اما بعد از چند سال و در سال ٢٠٠٠ این سازمان به عقب نشینی وادار شد و تا حالا نتوانسته است بار دیگر پا به میدان بگذارد. اما از سال ٢٠٠٠ به بعد فعالیت متشکل و مبارزاتی زنان در شکل ان جی اوها شروع شده است. اکنون مساله خشونت علیه زنان کماکان موضوع مهم جامعه کردستان است، اما جنبش زنده و رادیکالی در برابر آن غایب است.
مظفر محمدی: زمینه برای سازمانیابی مجدد و اتحاد زنان پیشرو علیه این وضعیت چگونه است؟ بهارمونزیر: زمینه هست. همیشه زمینه وجود داشته است. اما اینکه چگونه اعتراض و خواستهای زنان سازمان می یابد، چگونه زنان پیشرو و برابری طلب را دور هم جمع می کنید...، سوال است. برای نمونه زنان پیشرو و سکولار زیادی داریم که مساله شان وجود قوانین سکولار و غیر قومی و غیرمذهبی است. به نظر من زمینه اینکه در کردستان قوانین مدنی و پیشرفته ای را به حاکمیت تحمیل کنید وجود دارد. هر گام موفقیت در این باره سکویی است و افق روشنی است برای یک جنبش قدرتمند تر زنان در آینده.
مظفر محمدی: اجازه بدهید روشن تر بگویم که منظورم از زمینه چیست؟ یک جنبه اش طیف بزرگ زنان تحصیل کرده است که چقدر به مساله زن و حقوق برابر و انسانی اش حساس و آگاه اند. آن بخش از زنانی که دانشگاه رفته و بعد شغلی دارند و مستقل اند و شاید جرات و جسارت در افتادن بیشتر با مردسالاری و توهین به زن و بی حرمتی و نگاه جنسیتی به زنان را دارند. زنانی که از تبعیض و نابرابری بیزار و متنفرند. منظورم این نیست که این زنان کمونیست اند یا باید باشند. منظورم زنانی است که از نابرابری و نگاه درجه دو به زن متنفرند، ناراضی اند، عاصی اند. زنان برابری طلب. برابری کامل و بی قید و شرط زنان با مردان. همین. این در ابعاد توده ای که شکی ندارم توده عظیمی از زنان با این احساس و تصور به زندگی نگاه می کنند اما هنوز این نیرو از قوه به فعل در نیامده است. جنبه دیگر، وجود زنان آگاه تر و پیشرو و سوسیالیست و برابری طلب است که وظایفی برای خود تعیین کرده اند، ازجمله شما و نهادتان و نهادهای دیگر که اشاره کردید. این زنان تجارب تاریخی و تجارب مثبت سازمان مستقل زنان و تجارب نقش منفی سازمآنهای دست ساز احزاب حاکم به نام زن و جوان و کارگر و غیره را هم دارند. در نتیجه امثال شما هم زمینه خوبی برای بسیج زنان و سازمان دادن اعتراض زن و نمایندگی کردن فریاد فروخفته زن و به میدان عمل کشاندن نفرتشان از نابرابری و دخالتشان و مبارزه شان برای برابری هستید. برای مثال در ایران اگر بخواهیم از زمینه حرف بزنیم ، میلیون ها دختر و زن جوان هستند که سالها است با تبعیض و نابرابری و تحقیر و اهانت به زن دست و پنجه نرم می کنند. زمانی چادر اجباری بود که پرت شد، بعد مقنعه شد که آنهم به زباله دانی ریخته شد و روسری نازک بجاش نشست، مانتوی سیاه و گشاد و بلند، نرم اسلامی رژیم بود که آنهم کنار گذاشته شد و مانتوی کوتاه جایش را گرفت. حالا اگر چه کماکان و بطور واقعی پوشش آزاد نیست. اما در این زمینه عقب نشینی های سنگینی به رژیم و دشمنان زن و انسانیت تحمیل شده است. این مبارزات و مقاومت اگر چه سازمانیافته نبوده ولی تا کنون جلو آمده و بهترین زمینه را برای عروج جنبش سازمانیافته ی برابری زن و مرد فراهم کرده است. بعلاوه زنان سوسیالیست و برابری طلب در جامعه ی ایران کم نیستند. چپ ها و فیمینیست ها هستند و از این قبیل. می فهمم اینجا در کردستان عراق، هنوز جامعه ی کاملا مستقری نیست. بقول شما احزاب مسلح حاکم اند اما مسولیت زندگی و سفره ی مردم و امنیت جامعه و حرمت انسان و زن را برعهده نمی گیرند. وقتی امروز بحث حقوق پرداخت نشده کارگر و معلم و کارمند و پرستار و حتی پیشمرگ است، می گویند از بغداد نیامده یا جنگ است و بحران است و از این مزخرفات. در حالیکه بخور و بچاپ بحدی است که سگ صاحبش را نمی شناسد. اما اینها خود را دولت اقلیم کردستان می نامند و خیلی هم به آن مفتخرند. پس باید جوابگو باشند. نان سفره ی مردم، حقوق کارکنان و وضعیت تراژیک تبعیض و هتک حرمت زنان، نمی تواند منتظر جواب این مفتخوران و مردسالاران جامعه به نام احزاب و دولت شود. هر اقدامی بر زمینه واقعی و توازن قوا و فرصتهایی که پیش می آید مثل همین اعتراضات و اعتصابات اخیر می تواند فرصتی برای بلند کردن صدای اعتراض و نارضایتی زنان و سازمان دادن این اعتراض باشد. می فهمم در تظاهرات و اعتصابات اخیر فقط یک خواست وجود داشت و آنهم پرداخت حقوق معوقه ٤ ماه قبل بود. اما از رهبران و پیشروان این اعتراض و اعتصابات می توان انتظار داشت که خواستهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه را هم مطرح کنند. بخصوص زنان که به قول شما اکثریت شرکت کنندگان در اعتراضات اخیر بودند می توانستند نقش مهمی در ابراز نفرت از تبعیض جنسی، ناموس پرستی، مردسالاری و نابرابری زن و مرد داشته باشند. با این وصف و بر این زمینه مثبت و منفی و نقطه قدرت و نقطه ضعف ها، آینده را چطور می بینید؟ بهارمونزیر: قبلا هم گفتم که جریانات اسلامی چه وضعی دارند. درست است اینجا جمهوری اسلامی نیست اما سنت و حتی دخالت آن رژیم و جریانات مذهبی در اینجا نقش و تاثیر مخربی بر جامعه ی ما و بخصوص زندگی زنان دارند. بخصوص جمهوری اسلامی در نفوذ در احزاب و بکارگیریشان در خدمت سیاست و قوانین و فرهنگ اسلامی خود در جامعه کردستان هر کاری دلش خواسته کرده و می کند. اینجا هم مثل جمهوری اسلام کمتر نماز جمعه و مساجدی را می بیند که مساله اصلی اش حمله و اهانت به زن نباشد. از این بابت تفاوتی با جمهوری اسلامی نیست. بیشترین حرف و حدیث اسلامیون حاکم و صاحب قدرت و ثروت و سخنگویان و مزدوران آخوندشان بر سر تشدید فشار بر زن و هتک حرمتش است. حتی در دانشگاه ها نیرویی که توانسته بخش وسیعی از جوانان را مغزشویی کند اسلامی ها هستند. تنها مقایسه ای بین رفتن دختران سلیمانیه و اربیل به دانشگاه ها بین سالهای دهه ٧٠ و امروز نشان می دهد که چقدر جامعه به عقب رانده شده است. در کنفرانسی که سال قبل داشتم نشان دادم که این دو تاریخ را از لباسی که دانشجویان دختر آن زمان می پوشند تا لباس دانشجویان دختر در ٢٠١٤ چگونه یک شکاف و دره عمیق تفاوت وجود دارد. این تنها یک نشانه از هل دادن زنان به صده های سیاه جاهلیت و بردگی زن است. در حالیکه تفاوتی بین احساس و خواست و حرمت و شور جوانی جوان دهه ٧٠ با امروز وجود ندارد اما می بینیم که اسلامیون چگونه این احساس و شور و شادی را از جوانان گرفته و به انسان هایی بی روح و احساس و بدون شور و شوق و امید و شادی و خوشبختی تبدیل کرده اند. گویی خاک مرده بر سرشان پاشیده اند. امروز بر سر حدود ٧٠ در صد دختران دانشگاه ها و مدارس لچک کرده اند. ممکن است گفته شود اینجا که لباس و لچک اجباری نیست حتما دخترها خودشان لچک دوست دارند. اما این استدلال احمقانه و انحرافی است، اینجا اجبار غیر مستقیم است، دخالت اسلامیون و مردسالارها از دولت و پارلمان تا مساجد و محلات و خیابان و خانواده، در ذره ذره زندگی دختران جوان است، تحقیر و اهانت و سرزنش آنها در خیابان و کوچه و محله و حتی خانواده است. این در شرایطی است که می گویند دولت اقلیم دولت اسلامی نیست. اما اسلامیون در پارلمان اقلیم کبک شان خروس می خواند. با وجود همه این ها من امید دارم جنبش برابری زن و مرد یک روزی عروج خواهد کرد و این کثافات ضد زن را جارو می کند. ما کار سخت و زیادی در پیش داریم. کسانی می خواهیم که بیایند و ادعانامه شان علیه نابرابری زن و مرد را به جامعه اعلام کنند. نقش و مبارزه زنان کوبانی در مقابل توحش ضد بشری و ضد زن داعش، تاثیر خوبی در سطح جهانی و بخصوص منطقه ما گذاشته است. این رویداد نگاه به زن را بعنوان جنس دوم در ابعاد وسیعی تغییر داد. اما متاسفانه در کردستان عراق از این فرصت کم استفاده شد. شرکت زنان در مبارزه مسلحانه و یا تصویب قوانین برابری طلبانه زن و مرد در کانتون های کردستان سوریه همگی الگو و نمونه هایی خوبی بودند و هستند که زنان پیشرو در کردستان عراق می بایست به آن اتکا و استناد کرده و از دولت اقلیم بخواهند که ما به کم تر از آن قوانین رضایت نمی دهیم. قانون ضد زن شریعت را به زباله دانی بریزید. صرفنظر از اینکه من اوضاع کردستان سوریه و نقش ناسیونالیسم کرد را چگونه می بینم و چه نقدی دارم اما نفس مبارزه مسلحانه زنان و تایید قوانین برابری زن و مرد ولو من ممکن است با فلان بند آن مشکل داشته باشم کافی بود که در کردستان عراق فشار عظیم اجتماعی زنان بر مردسالاری شروع شود. اگر سازمان و جنبش قدرتمندی داشتیم فردای روز تصویب قانون برابری زن و مرد در کانتون جزیره ی کردستان سوریه، زنان به خیابان می ریختند و خواستار آن می شدند. ما در یک گردهمایی در پارک شهر با حدود بیش از ١٥٠ زن از این برنامه حمایت کردیم. برنامه ای که هر چند به رای گذاشته نشده و قانون نشده است اما دارد اجرا می شود. برای مثال ازدواج در کانتون جزیره مدنی است شرعی نیست. خیلی اوقات به ما میگویند ما خود را با اروپا مقایسه نکنیم آنجا خیلی وقت است کار شده و پیشرفت کرده و ما زمان می خواهیم (و زمانشان حتما صد سالی خواهد بود) اما صرفنظر از اینکه انسان در هر کجای دنیا است زن و مردش با هم برابر است انسان انسان است و جنسیت چیزی را تغییر نمی دهد. ولی امروز بین اقلیم کردستان و قامیشلی در کردستان سوریه فقط یک رودخانه فاصله است. اینور آب حزب پارتی بارزانی حاکم است که در پارلمانش برای چند همسری دست بلند می کنند و انور آب هم زنان و مردانی را می بینید که دوش به دوش هم اسلحه برداشته و از آزادی و امنیت و مدنیت جامعه شان دفاع می کنند و برابری زن و مرد را برنامه زندگی خود قرار می دهند. اگر بحث بر سر زمینه هست فکر نکنم دو منطقه ای که یک رودخانه آنها را جدا می کند تفاوت عجیبی بین انسآنهایش وجود داشته باشد. اینجا هم باید همت کنیم و آستین بالا بزنیم و به ارتجاع اجازه تعرض به انسانیت و برابری زن و مرد ندهیم. اگر زنان و مردان سوریه موفق شدند این کار را بکنند چرا ما نتوانیم!. درست است آنجا حزبی وجود دارد که با خواست زنان مخالفت نمی کند. اما نفس حضور زنان در مبارزه مسلحانه و همه جانبه و در اداره شهر و روستاهایشان زمینه و نیروی محرکه ای شد که هم نگاه به زن تغییر کند و هم مردسالاری و تبعیض کنار زده شده و برنامه و سیاست و قانون برابری زن و مرد اجرا گردد.
مظفر محمدی: در میانه حرفهایم گفتم که فعالیت شما فراتر از کار ان جی او ها است. همه این ها را که گفتید در حوزه ی وظایف و اختیارات یک نهاد مدنی و غیر انتفاعی و غیر دولتی بنا به سنت و عرف نمی گنجد. شما به عنوان یک فعال سیاسی و یک زن سوسیالیست که برای برابری کامل زن و مرد تلاش می کند شناخته شده اید. می توانید جواب ندهید، اما می پرسم که شما در اقلیم کردستان با این احزاب و فضای مردسالار و قوانین ارتجاعی و سنت ها و نیروهای مذهبی و از جمله جمهوری اسلامی، نمی ترسید؟ بهارمونزیر: (خنده). تا حالا نترسیده ام اما به این معنا نیست که بی خیال هم هستم. باید مواظب باشیم. من فدایی نیستم و زندگیم را دوست دارم. همه انسآنهای انساندوست و کسانی که دنیای بهتری میخواهند زندگی را دوست دارند و باید زندگی کنند. در نیتجه باید مواظب باشم. امروز در کردستان هر کاری مدنی حتی نوشتن یک شعر عاشقانه، چاپ یک کتاب، بحث و نقد دین تا یک نمایشنامه که همین چند هفته پیش در سلیمانیه نمایش داده شد و نمایشنامه نویسش مورد تهدید قرار گرفت بخاطر اینکه از درجه دو بودن زن انتقاد کرده...، همه اینها برای ارتجاع قومی و مذهبی ناخوشایند است و مورد تهدید قرار می گیرد. در نتیجه هم من تنها نیستم. هر کاری بکنی کوچک یا بزرگ با مقاومت و تهدید و ممانعت دشمنان رنگارنگ انسانیت روبرو هستید. یا باید ایستاد و مبارزه پیگیری را سازمان داد یا باید تسلیم یک زندگی تراژیک و غیر قابل تحمل شد. که این دومی ممکن نیست. باید جلو رفت و موانع را کنار زد. و شرط امنیت ما حمایت مردم است. حمایت فعال زنان و مردان پیشرو و آزادیخواه و برابری طلب است. صف ما هر قدر منسجم تر و متحد تر و قوی تر شود، امنیت ما تضمین است.
مظفر محمدی: چطور از خودتان و امنیت تان حفاظت می کنید؟ بهارمونزیر: محل کارم را که می بینی محافظت شده است. بدلیل اینکه ما با کیس هایی روبروییم که ممکن است عکس العمل مردان خاطی خطرساز باشد. در نتیجه محل کارمان حفاظت شده است. بقیه اش هم به همت دوستان و کسانی که امنیت من برایشان اهمیت دارد تامین می شود!
مظفر محمدی: بعنوان آخرین سوال، چند نفر یا محافل وطیف زنان و مردان برابری طلب مثل خودت می شناسید؟ در کردستان و یا در عراق. محافل یا طیفی از انسان هایی که با همند و یا با هم در ارتباطند. و بالاخره چگونه صدای خود را به جامعه و بخصوص زنان می رسانید. به محلات و منازل مردم می روید؟ نشریه پخش می کنید؟ سمینار میگذارید ؟ از مدیای احزاب استفاده می کنید؟ یا ... چی؟ بهارمونزیر: خیلی زیاد. و خیلی ها با هم ارتباط داریم. همکاری می کنیم، مشورت می کنیم. صرفنظر از گرایشات سیاسی و فکری متفاوت صرف زن بودن و هم درد بودن و منفعت مشترک انسانی مان ما را به هم نزدیک کرده و می کند. "گروه ژیان" یک نمونه ان است که چندین نهاد را در خود جمع کرده و پروژه های مشترک متعددی با هم داریم و در بعضی موارد تاثیرات خوبی گذاشته است. ما بیشتر از مدیا استفاده می کنیم. رفتن به محلات و خانه های مردم بهترین کار است که از نزدیک با زنان اشنا می شوید و همبستگی و آگاهی درست می شود. برگزاری سمینار هم داریم. مواردی هم هست زنان خود با ما ارتباط می گِیرند. مدیا سر مسایل معین سراغ ما می آیند...
مظفر محمدی: این دیگر سوال نیست. شنیده ام می گویند زمانی تو در تلویزیونی ظاهر می شوی، زنان زیادی که تو را می بینند به اطرافیان می گویند، "هیس!" بهار حرف می زند و دوستت دارند. این نشان می دهد که چقد زنان ستمدیده ی این مملکت تشنه آگاهی و بیان دردهایشان از جانب سخنگویان و رهبرانشان هستند و بدنبال راه چاره اند که شرایط زندگیشان عوض شود. امیدوارم حداقل جامعه ی کردستان نه یک بهار بلکه شاهد بهاران وسیع و پیام آور شادی و ازادی و برابری زن و مرد باشد. ممنونم که به سوالاتم جواب دادید و برایت آرزوی شادی و موفقیت دارم. بهارمونزیر: منم از شما ممنونم
|