درمتحد و متشکل شدن طبقه کارگر راز و رمزی وجود ندارد!

 

 

مظفر محمدی

 

دوستانی که در کمیته ها و تشکلهای فعالینی ازکارگران و یا برای دفاع از کارگر، فعالیت دارند و یا در مباحث مربوط به ایجاد تشکل سراسری شریک و درگیر هستند، مسایلی مطرح می شود که آگاهی کارگران کمونیست و فعالین کارگری به آن مفید است. ابتدا  اظهار نظر دوستانی را در یک تبادل نظر و همفکری از نزدیک، میخوانید و سپس به بحث حول آن و نتیجه گیری و جمعبندی می پردازیم.

 

یکی از دوستان در مورد فعالین کارگری اینطور توضیح می دهد:

 

واژه "فعالین کارگری" پوشش خوبی بود که ما با هم کار کنیم. اولین تجمع فعالین کارگری برای ایجاد یک نهاد کارگری برای همه ما شورانگیز و امیدوار کننده بود. اما بتدریج هر چه جلوتر رفتیم  در رقابت با همدیگر و تحت تاثیر فرقه بازی گرایشات سیاسی معین در میان ما ، نهادهای مشابه با اسامی مختلف شکل گرفتند. از جمله کمیته هماهنگی، کمیته پیگیری، اتحادیه آزاد، کانون مدافعان حقوق کارگر... و متعاقبا جدایی هایی که در میان این نهادها اتفاق افتاد.

این در حالی بود که همزمان انجمن ها و سندیکاهای کارگری واقعی در میان بخشی ازکارگران ازجمله کارگران شرکت واحد تهران و کارگران نیشکر هفت تپه شکل می گرفتند.  

هر چه جلوتر می رفتیم، علیرغم جلسات مکرر و خسته کننده و برگزاری مجامع عمومی اعضا و انتخابات و غیره، اما احساس ناخوشایند بیرون ماندن از سوخت و ساز واقعی درون طبقه کارگر در ما بیشتر می شد. نهایتا و تا کنون کمیته های تا کنونی نتوانستند کمکی به تشکلیابی توده ای کارگران بکنند. دور خود می چرخند، بی افقند و دنباله رو اوضاع اند و  بخشا خود را وکیل و قیم کارگر می دانند.

 فعالیتهای این کمیته ها ونهادها بیرون از مراکز کار و محلات کارگری حول امضا جمع کردن، رفتن جلومجلس، خبررسانی و به هر دری زدن متمرکز شده است. همه واقفیم که این تلاش ها علیرغم نیت خیر و حتی فداکاری و هزینه ی زیاد، اما نتیجه مطلوب نداده است. علاوه بر اینکه انرژی ما فعالین کارگری خارج از محیط های کار و زندگی طبقه کارگر، هدر و هرز می رود، بلکه اینجا و آنجا هم  فعالین و رهبران مراکز کار و زندگی کارگران را  به چنین تحرکاتی امیدوار کرده، حتی به درون فعل و انفعال خود در بیرون از محیط های کارگری آورده و یا آنها  را دور زده و نهایتا چشم انتظار نتایج کاری نگه می دارد که از همان آغاز معلوم است جواب نمی گیرد. این در حالی است که  ما بخشا  اذعان داریم که  قدرت کارگر در محل کار و محلات زندگی است. خارج از این حیطه اگر آگاهگری طبقاتی را مد نظر نداشته باشد، هر تلاشی به قیمومیت از کارگران، محکوم به شکست است.

 

بی افقی هم خود یک افق است!

 

در رابطه با اینکه چه افق یا امیدواری ای تعدادی از فعالین کارگری را کماکان در کمیته ها و جمع های کنونی نگه داشته است، جواب این است که، بی افقی!

حول بی افقی و بی جوابی به مسایل و معضلات طبقه کارگر ما این تعداد معین فعالین کارگری بخشا دور هم مانده ایم. کار کمیته ای و جمعی و ضبط و ربط و یا مثل سابق مجمع عمومی اعضا و انتخابات و غیره کنار گذاشته است. هر کدام یا هر دو سه نفری که وقت و امکان و حوصله داشته باشند کاری انجام میدهند. آنهم در مقاطعی چون فصل دستمزدها یا حمایت از اعتصاب معین کارگری یا اول مه و از این قبیل. خبر رسانی ما هم که به پای ایلنا نمی رسد.

خارج از چهارچوب آکسیونی و حمایت مطبوعاتی کار جدی فکری و سیاسی و آگاهگری کمونیستی برای خودآگاهی طبقه کارگر از جانب ما غایب است. این کار را روشنفکران لیبرال بیرون از ما برای به بیراهه بردن طبقه کارگر انجام داده و می دهند و ما جواب نداریم...

 

اظهار نظر دوستان در باره مساله ای به نام تشکل سراسری چنین است:

 

در باره ی کمیته ها و نهادهای تا کنونی که اساسا از کسانی که یا کارگرند و یا خود را مدافع کارگر می نامند، تشکیل شده، تا کنون بحث و اظهار نظرهای علنی مکرر و زیادی چه در درون و چه بیرون ما شده است. سرانجام اخیرا تعدادی از اعضای همین نهادها که مدعی اند نهادهای کنونی ناکارا هستند و دچار تفرقه و رقابت و انشقاق شده اند، مساله ایجاد تشکل سراسری کارگران را مطرح کرده اند.

کسانی هم هستند که می گویند نهادهای کارگری به نام کمیته و اتحادیه و غیره دچار محلی گری یا صنفی گری شده اند و باید تشکل سراسری ایجاد کرد. اما خود آن نهادها می گویند این حرکت جدید به نام تشکل سراسری برای دور زدن ما است  و عامل تفرقه است و در نتیجه از پروژه جدید حمایت نمی کنند. 

در جواب این سوال که  تفاوت جمعی که به نام ایجاد تشکل سراسری تشکیل شده است صرفنظر از نام و ادعا، در چیست، گفته می شود نفس طرح ایده تشکل سراسری خوب است و با طرح آن به فعالین بیشتری در مراکزی کارگری نقاط مختلف دست پیدا کردیم و آشنا شدیم و تا همین جا یک پل ارتباطی ایجاد شده است. تا کنون جلساتی در نقاط مختلف و با شرکت کارگران جدیدی برگزار شده اما باید اذعان کنم که هنوز خیلی چیزهای از ما روشن نیست. افق روشنی نداریم و اهداف و وظایف معینی تعیین نشده است. حتی سر نام این جمع که هدف خود را ایجاد تشکل سراسری می نامد ابهام هست.  

دوستی که خود مستقیما دست اندر کار نیست و می گوید به ایده تشکل سراسری سمپاتی دارد، معتقد است که باید تبلیغات کارگری وسیعی انجام داد. انواع تبلیغات کارگری از جانب بورژوازی هست اما کافی نیست. بحث ها باید از درون جامعه در بیاید و معتقد است که، تشکل سراسری شانس دارد و شاید کمک کند که فضای پلیسی و سرکوب را بشکند. اما در عین حال  گلگی دارد که جلسات فعالین این طرح، انگار سری است و شفاف نیست و معلوم نیست چه می گویند و چه می خواهند بکنند و نتوانسته است توجه و حمایت نهادهای کارگری موجود را بطرف خود جلب کند.  

و بالاخره سوالی که مطرح می شود این است که راه حل و آلترناتیو چیست،  فعالین کارگری کمونیست اگر این کارها را که تا حال کرده اند، نکنند و کار دیگری بکنند، آن کار چیست؟ در متحد و متشکل شدن طبقه کارگر چه راز و رمزی نهفته است!

 

***

 

این مختصری است از بحث با دوستان حول فعالین کارگری و پروژه جدید به نام تشکل سراسری.

در ادامه و به بهانه این مسایل کمی فراتر از جمع جدید تشکل سراسری می رویم و از موانع و معضلات و راه حل هایی حرف می زنیم که شک ندارم مسایل و معضلات رهبران کارگری در محل های کار و زندگی و فعالین کارگری یا دوستداران کارگران در بیرون از مراکز کار است. 

دوستان می گویند، طرح تشکل سراسری تا حالا باعث شده که توجه تعدادی فعال کارگری مراکز کار را جلب کند. این بخودی خود مثبت است و نشان می دهد که فعالین کارگری  بدنبال راه حل اند. اما راه حلی که  پیش پای آنها  گذاشته می شود، باز هم سیکل معیوب نهادهای کارگری بجای تشکل واقعی کارگر در محل کار و زیست او است.

می گویند تا حالا محلی و صنفی بودیم و رقابت و تفرقه و محفل و سکت بازی داشتیم، حالا فهمیدیم که باید رفت و سراسری شد! اما در عمل می بینیم باز همان شیوه و روشهای قبلی ولو با فعالین جدیدی از درون طبقه کارگر دنبال می شود!  

دوستان می گویند با اتکا به تشکلهای موجود میخواهند یک نهاد یا تشکل سراسری کارگری اعلام کنند. اگر اتحادیه آزاد  و کمیته های موجود و کانون مدافعان و غیره را که خودشان هم بخشا می گویند تشکل توده ای کارگر نیستند و تجمع فعالین کارگری و گاها غیر کارگری هستند، می ماند سندیکای شرکت واحد و هفت تپه. دو تشکلی که خود آنها هم زیر سوالند و از عهده توده ای کردن و نگه داشتن سندیکای خود بر نمی آیند (حال بهر دلیل، از قبیل استبداد و تفرقه و غیره)  بطور کلی و در یک کلام پروژه تشکل سراسری باز جا پای همان سنت کمیته های موجود می گذارد که مورد نقد خودشان است.

باز تعدادی فعال کارگری را حول پروژه ای که نه مکانیسم کارش معلوم است و نه افق متحقق شدنش روشن، جمع می کنیم و باز هم درگیر یک سری بحث و جلسات مکرر چند ماهه و چند ساله می شویم.

در حالی که سنت تشکل توده ای کارگری سندیکا و شورا سنتی تاریخی و جاافتاده و کار شده است. تلاشهایی برای ایجاد سندیکا و حتی ایده تشکل سراسری فدراسیون سندیکای کارگری بعمل آمده است. اما در نتیجه سرکوب پلیسی دولت سرمایه داران از طرفی و ابهام و بی افقی و ناکارآمدی سنت سندیکایی، این راه حل به نتیجه نرسیده است. اما متاسفانه فراتر از توجه به سندیکا و انجمن صنفی تحت کنترل دولت، ما شاهد تلاش موثری برای برپایی جنبش مجامع عمومی کارگری و ایجاد مجامع عمومی منظم در مراکز کارگری بزرگ و کوچک نیستیم.

علیرغم پافشاری طرفداران جنبش شورایی و بطور مشخص در شرایط استبداد بورژوایی بر ایجاد مجامع عمومی و جنبش مجامع عمومی منظم کارگری، هنوز این راه حل کارگری ممکن، موثر، متحد کننده و کارساز، مبلغین و فعالین خود را در صفوف طبقه کارگر و در میان رهبران و فعالین کارگری پیدا نکرده است. جنبش مجامع عمومی منظم کارگری  نتیجه اش ایجاد شوراهای کارگران و توده ای شدن و سراسری شدن مبارزه کارگران است و در تفاوت با سندیکا کم ضررترین و ممکن ترین راه است که همه کارگران را تحت پوشش قرار می دهد و برخلاف سندیکا هیات مدیره ثابت و برای چند سال ندارد و سیستم شورایی انتخابات و تغییر نمایندگان هرگاه کارگران اراده کنند ، ناظر بر آن است.

در این زمینه چه سنت سندیکایی و چه سنت شورایی و بوِیژه جنبش مجامع عمومی ادبیات فراوانی دم دست داریم که به آن مراجعه کنیم . بویژه ناکارآیی سندیکاها و اتحادیه چه در کشورهای پیشرفته سرمایه داری که این تشکل ممنوع نیست و چه در شرایط ایران، امروز بر همه فعالین آگاه طبقه کارگر باید آشکار باشد. 

ایجاد تشکل کارگری در مراکز کار و محلات زندگی کارگران و متعاقبا متحد شدن  سراسری کارگران در تشکل های سراسری، کاری نیست که از بالا و با طرح این و آن پروژه معین و از جانب تعدادی از کارگران کمونیست و فعالین کارگری بسرانجام برسد.

 

برای روشن شدن مساله لازم است بر چند اصل طبقاتی و مارکسیستی تاکید کرد:

 

- یکی اینکه طبقه کارگر بنا به خصوصیات کار و زندگی و جایگاه اجتماعی و طبقاتی و تبعیض و ستمی که بر آن روا داشته می شود، ناراضی است. ناچار به اعتراض است. مبارزه می کند. ما نمی رویم کارگران را به مبارزه بکشانیم. این اعتراض و مبارزه طبقاتی قبل از مارکس و کمونیسم وجود داشته است. تا همین امروز هم در غیاب یک حزب کمونیستی کارگری، اعتراض و مبارزه و اعتصاب کارگری مداوما وجود داشته است. 

- دوم اینکه، طبقه کارگر در مبارزه خود، رهبران محلی و عملی خود را دارد. بدون رهبر نیست. کسی نمیتواند ادعا کند که می تواند از بیرون با یا بدون حزب، رهبر مبارزات و اعتصابات کارگری باشد. اگر بیرون از کارخانه باشی، بدون حضور رهبران عملی کارگران نمیتوانید در پروسه مبارزه و نتیجه آن تاثیر بگذارید. می توانید بعد از پیروزی یا شکست، غلط یا درست، ارزیابی کنید. اما مبارزه مسیر خود را طی کرده است. راه تاثیر گذاری همان است که در مورد هر مبارزه و اعتصاب و اعتراضی با رهبران محلی کارگران به توافق رسیده باشید. 

- سوم٬ کارگران کمونیست یا کمونیستهای بیرون از طبقه کارگر بدون حضور و شرکت مستقیم در مبارزه اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر شانس متحد و متشکل کردن کارگران چه در تشکل های محلی و چه سراسری و چه تحزب کمونیستی طبقه کارگر را ندارند. مبارزه اقتصادی مثل دروازه ای است که باید از آن وارد شوید و در جریان آن یک پیروزی یا پیروزیهای پشت سرهم مبارزه و اعتصاب و اعتراض را تامین کنی. و این کار کارگران کمونیست درون کارخانه است. کار مهمانان یا مدافعانی نیست که نمی توانند و یا اجازه ورود به کارخانه از این دروازه را ندارند. 

مساله تشکل محلی و صنفی و سراسری و تحزب کمونیستی طبقه کارگر تماما بستگی به این دارد که  رهبران عملی و محل کار و زیست کارگران چکار می کنند، چگونه مبارزات جاری و موجود را سازمان می دهند، افق شان کدام است، چگونه فکر می کنند؟ و چگونه منافع کارگران را بمثابه طبقه و کل منافعش را نمایندگی می کنند ولو در یک مبارزه معین. 

مبارزه اقتصادی مدرسه ای است که در آن کارگران می آموزند. کارگران کمونیست یاد می دهند که کارگران چگونه سازمان یابند، متحد شوند، آگاه شوند، خود را بمثابه طبقه نگاه  کنند و نه آحاد کارگر و بالاخره متحد بمانند. چرا که مبارزه اقتصادی یک روز و چند روز یا یک بار و چند بار نیست. مداوم است. کارگران باید متحد شوند و  متحد بمانند. اینجا است ضرورت تشکل کارگری پایدار برای هر تک کارگری مثل نان شب می شود. بدون تشکل و اتحاد پایدار، پیشروی و دستاورد غیرقابل بازپس گرفتن، در مبارزه اقتصادی و اعتراضات و اعتصابات کارگری ممکن نیست.  

خلاصه بگویم، اولا مبارزه اقتصادی امر مداوم طبقه کارگر در همه مراکز بزرگ و  کوچک کار و در محلات کارگری است. دوما کارگران در این مبارزات رهبران خود را دارد و سوم کارگران تنها در جریان این مبارزات و سوخت و ساز کار و اعتراض و مبارزه و رهبری آگاه می شود و توسط کارگران کمونیست و رهبرانش به خودآگاهی طبقاتی می رسد، متحد و متشکل می شود و متحد می ماند. نهایتا کارگران کمونیست به اتحاد و تشکل محلی و صنفی این و آن بخش کارگری که لازم و حیاتی و پایه ای است رضایت نمی دهند و تشکل سراسری طبقه را مد نظر دارند و باز به این هم رضایت نمی دهند و در دل این فعل و انفعالات که مدام با بورژوازی و کارگر و دولتش در جدال است برای هدایت مبارزه اقتصادی و سیاسی اش تحزب کمونیستی اش را شکل می دهد.  

بدون این حلقه های بهم پیوسته و مداوم و بدون وقفه، سخنی از رهایی طبقه کارگر از کار مزدی و تبعیض و ستم و استثمار و برپایی انقلاب کارگری مطلقا امکانپذیر نیست.  

هیچ حزب سیاسی ولو با برنامه کمونیستی، هیچ کمونیست و غیر کمونیستی که خود را فعال کارگری یا مدافع کارگر می نامد در بیرون از این فعل و انفعالات و بدون اینکه با طیفی از این رهبران عملی و محلی کارگران همراه باشد، هیچگونه شانس کمک به مبارزه طبقاتی کارگران را ندارد.  

کمونیستها و مارکسیست ها تنها در روند و مسیر این مبارزات است که اگر تنه شان به تنه کارگران کمونیست و رهبران عملی و محلی کارگران بخورد و بخواهند این اتفاق بیفتد، می توانند مارکسیسم را به عنوان علم مبارزه طبقه کارگر ترویج و تبلیغ کنند. در نتیجه این فعل و انفعالات فکری و سیاسی و عملی است که رهبران عملی کارگری با گرایشات مختلف مانند اسکارگیل ها و لخ والساها و یوسف افتخاری ها و خسروشاهی ها و...، هر کدام طبقه کارگر را به طرف افق های معین خود می برند. کمونیسم و مارکسیسم تنها در حضور عملی در صحنه مبارزه طبقاتی است شانس این را دارد که طبقه را به سمتی ببرد که بلشویک ها و لنین بردند. 

بارها و بارها باید تاکید کرد که هر گونه تشکل کارگری چه صنفی و محلی و چه منطقه ای و سراسری تنها در جریان مبارزه روزمره و جاری کارگران در محل کار و زیست امکانپذیر می شود. در جریان مبارزه اقتصادی طبقه کارگر است که مطلوبیت و ضرورت متحد و متشکل شدن برای توده هرچه وسیع تر کارگران ، محرز می شود. خارج از این سوخت وساز و مبارزه جاری و روزمره صحبت از اتحاد  و تشکل پایدار کارگری فقط اتلاف وقت و بهدر دادن انرژی است. با تبلیغ "اتحاد خوب است" یا تشکل محلی و صنفی و سراسری لازم است نمیتوان هیچ بخش کارگری را قانع کرد و پای ایجاد تشکل کشاند. شاید در نتیجه همین کارهایی که تا کنون شده بتوان تعدادی فعال کارگری را دور خود جمع کرد، همانطوریکه کمیته های تاکنونی و اتحادیه آزاد و یا کانون مدافعان حقوق کارگر و جمع جدید تشکل سراسری، کرده و می کنند اما نمیتوان محرک ایجاد تشکل توده ای کارگر در محل کار و زیست شان شد، همانطوریکه تا کنون نشده است. 

در مبارزات جاری و اساسا اقتصادی کارگران، رهبران و فعالین کارگری عضو کارخانه یا محله ، می توانند کارگران را تشویق و قانع کنند که  اتحاد پایدار خود را با ایجاد تشکل (سندیکا، شورا یا مجامع عمومی منظم...) تامین  و تضمین کنند و لاغیر! 

تصور کنید که جمعی به نام ایجاد تشکل سراسری نزدیک به دو سال است باز در سنت همان کمیته های تاکنونی مشغول برگزاری جلسات و قانع کردن همدیگراند. کمی آنطرف تر اعتصابات کارگری بوفور در جریان است. ازجمله اعتصابات پراکنده کارگری و اساسا دفاعی، علیه قراردادهای موقت و اخراج و بیکارسازی ها  و حول دستمزدهای معوقه، که نیاز به همبستگی و حمایت کردن از همدیگر  و سراسری شدن حول خواستهایی است که درد بخش اعظم طبقه کارگر ایران است. درد بیش از  ٧٠ در صد طبقه کارگر شاغل و بیکار در ایران. 

در چنین وضع و حالی که هنوز چشم کارگران به شوراهای اسلامی و یا خانه کارگر است و حتی ما شاهد دو اعتصاب حمایتی یا چند اعتصاب همزمان حول دستمزدهای معوقه و مربوط به هم نیستیم، طرح ایجاد تشکل سراسری با دور زدن و نادیده گرفتن شرایط کنونی طبقه کارگر، در بهترین حالت ذهنی و توهمی بیش نیست.  

هر پیشروی در کار اگاهگرانه و  سازماندهی مبارزه و سمت و سو دادن به مبارزات و اعتصابات کارگری و ایجاد همبستگی مبارزاتی در صفوف اعتصابات کارگری و کارگران شاغل و بیکار، تنها در گرو این است که رهبران و فعالین کارگری شانه به شانه ی هم در کارخانه ها و مراکز بزرگ و کوچک کارگری و محلات کارگری و کار در میان خانواده های کارگری ، فعالیت کنند. در گرو این است بدوا رهبران و فعالین کارگری در مراکز کار (نه بیرون از آن) دستهایشان را به هم بدهند و بدوا خود در کمیته های کارخانه، کمیته های کمونیستی جنبشی صرفنظر از گرایش حزبی یا سیاسی حول منافع طبقاتی و به پیروزی رساندن مبارزات جاری کارگران ، متحد و متشکل شوند. 

اتحاد رهبران و فعالین کارگری بهر شکل ممکن در مراکز کارگری در کمیته های کارخانه، کمیته های کمونیستی جنبشی و غیره،  نه تنها پیروزی هر مبارزه و اعتصاب کارگری را ممکن می سازد بلکه حلقه اتصال مبارزات پراکنده کارگران، جلب حمایت و همبستگی های کارگری و نهایتا سراسری شدن مبارزات جاری و اعتصابات کارگری هستند. هر تلاشی بیرون از این مکانیسم و فعل و انفعال کارگری در صفوف طبقه کارگر در مراکز کار، محلات کارگری، در میان خانواده کارگران و در میان کارگران شاغل و بیکار، ولو با هر درجه فداکاری و پرداخت هزینه، کم نتیجه و اساسا مثمر ثمر نخواهد بود.

 

در پاسخ به این سوال که بالاخره راه حل و آلترناتیو چیست،  فعالین کارگری کمونیست اگر این کارها را که تا حال کرده اند، نکنند و کار دیگری بکنند، آن کار چیست؟

 

ابتدا باید بگویم که در متحد و متشکل شدن کارگران هیچ راز و رمزی وجود ندارد.

نقد و بررسی شیوه های کار نهادهای کارگری به نام کمیته و اتحادیه آزاد و کانون مدافع کارگر و غیره بخش آسان کار است. سوال اینجا است که چرا زمانی بحث از اتحاد و تشکل کارگری است پس از سه دهه، هنوز در ادامه سنت حزب توده و اکثریت و غیره، انگشت به طرف شوراهای اسلامی و یا خانه کارگر دراز می شود. یا انجمن های صنفی کارگری که در قانون کار هم به رسمیت شناخته شده است مطرح می شود که آنهم توسط بخشی از رژیم تحت رهبری کانون عالی انجمن های صنفی است. کانونی که مدعی است بخش زیادی از طبقه کارگر را تحت پوشش دارد و رهبری می کند. در تمام این مدت تنها حرکت مستقل کارگری ایجاد سندیکای شرکت واحد و نیشکر هفت تپه است. این دو تشکل هم بدلیل اساسا سرکوب و ناروشنی افق کارگری رهبری آنها از طرفی و نفوذ گرایشات غیرکارگری و ازجمله حزب توده شانس پیشروی و گسترش کمی داشته است. 

خارج از این چهارچوب تا کنونی چه در درون طبقه کارگر و چه در بیرون آن از جانب فعالینی که خود را متعلق به طبقه می دانند، بحث و تبادل نظر و پروژه و آلترناتیو ممکن و کارساز و خیررسان به مبارزه طبقاتی کارگران مطرح نشده است. حرفی از مجامع عمومی منظم کارگری نیست. حتی سندیکاهای مستقل از دولت هم مورد مجادله جدی نیست. شوراهای کارگری هم که امری دور تلقی و تحزب کمونیستی طبقه کارگر هم اصلا مطرح نیست. و بدتر اینکه در غیاب تحزب کمونیستی واقعی طبقه کارگر، جریانات و احزاب سیاسی و به نام کمونیسم خود را وکیل و وصی و قیم و حتی حزب طبقه کارگر می نامند در نتیجه نیازی به متحد شدن کمونیستهای طبقه کارگر در کمیته های کمونیستی کارخانه و بنا گذاشتن حزب خود را نمی بینند. در این روش و سیاست غیر کارگری، کارگر کمونیست تنها وقتی کمونیست  و رهبر کارگری است که به حزب معین بپیوندد! این ها کارهایی است که نباید بشود.

 

در عوض:

١- فعالین ورهبران کارگری در مراکز کار و محلات کارگری بدوا باید دستهایشان را در دست همدیگر بگذارند. 

٢- مبارزات جاری و اقتصادی کارگران را چه با حمایتهای طبقاتی و چه سراسری شدن این مبارزات  حول خواستهای سراسری مانند افزایش دستمزد، لغو قرادادهای موقت، علیه بیکاری، می توان به پیروزی رساند. هر پیروزی در این عرصه،  طبقه کارگر را برای برداشتن گام های بیشتر و قدرتمند تر و با اعتماد بنفس بیشتر آماده می کند. 

٣- در نتیجه ی این مبارزات پیروزمند است که مساله اتحاد و تشکل توده ای کارگران در مراکز کار به مساله و اولویت فوری توده کارگران تبدیل می شود. تجارب تا کنونی هم نشان داده است که کارگران بدون برگزاری مجامع عمومی کارگری و اتحاد ولو موقت و برای یک اعتصاب نمیتوانند پیروزی حاصل کنند. اتحاد پایدار و تعطیل ناپذیر کارگری تنها با ایجاد تشکل پایدار کارگری که اساسا مجامع عمومی منظم کارگران یا سندیکاهای کارگری متکی به مجامع عمومی کارگری و از این قبیل است،  تامین و تضمین می شود. بدون مجامع عمومی کارگری که بتدریج می تواند منظم گردد و به تشکل پایدار و متحدانه کلیه کارگران هر مرکز کارگری تبدیل شود، نمی توان شاهد پیروزی پایدار تر کارگران و یا جلوگیری از بازپس گیری هر دستاورد، در میان باشد. 

٤- تشکل سراسری کارگران تحت هر نامی از قبیل "مجمع نمایندگان منتخب مجامع عمومی کارگری، فدراسیون سندیکاهای کارگری، کنگره ها  و سمپوزیم ها و کنفرانس های کارگری و غیره، تنها و تنها در نتیجه قدمهای پیروزمندانه و کار آگاهانه بمثابه  خشت روی خشت گذاشتن برای ایجاد یک ساختمان متحقق می گردد. هر فعالیتی خارج از این مکانیسم و فعل و انفعال طبقاتی و مبارزاتی  بویژه در مراکز بزرگ کار و در محلات کارگری و در میان کارگران شاغل و بیکار، هر نامی روی آن بگذارید نمی تواند جای هیچکدام از فعل و انفعالات بالا را بگیرد و هر راه حلی تنها در این ارتباط است که ممکن  است خیری به طبقه کارگر برساند. 

این  حقایق تاریخی و تجارب و سنت مبارزه طبقاتی تا کنونی طبقه کارگر در ابعاد بین المللی را کارگران کمونیست صفوف طبقه کارگر در مراکز بزرگ و کوچک کارگری، در محلات کارگری و در صفوف کارگران بیکار، جزو داده های پذیرفتنی مبارزه طبقاتی خود میدانند. کارگران کمونیست و چپ و سوسیالیست، نباید بهیچ بهانه ای از محل کارشان کنده شوند. هر فعالیتی بیرون از این حیطه اگر به پیشروی مبارزه و پیروزی و اتحاد بیشتر صفوف کارگران در مبارزات جاری (اقتصادی و سیاسی) کارگران کمک کند، باید از آن استقبال کرد.  

٥- اگر حقایق فوق پذیرفته شوند، اینجا است که مساله کمیته ها و نهادها و جمع کمونیست های بیرون از مراکز کار و محلات کارگری و روشنفکران کمونیست در صفوف زنان و جوانان و بخصوص کمونیست ها و سوسیالیستهایی که خود را فعال کارگری می نامند، مطرح می شود و وظایفی را که برعهده می گیرند. 

این وظیفه مطلقا نمی تواند این باشد که این  نوع کار کمیته ای یا انجمن و اتحادیه که هم اکنون تعدادیشان وجود دارند ، نقش وکیل و قیم و وصی طبقه کارگر را بازی کنند.  

این وظیفه نمی تواند کندن و بیرون آوردن فعالین و رهبران عملی کارگران از محل های کار  و زندگیشان  و تبدیل کردن به عضو نهادی در بیرون از محل کار و زندگیشان باشد. 

کمونیستها، سوسیالیست ها و مدافعان حقوق کارگران می توانند نقشی را بر عهده بگیرند که  به آگاهی طبقاتی کارگران، بطوریکه خود را بمثابه طبقه ببیند نه احاد کارگر یا این و آن بخش و صنف ،  کمک کند.

 

با فرض اینکه نباید کارگران کمونیست را از محیط کار بیرون کشید، نقش و یا پروژه معین کمونیست های بیرون از محیط های طبیعی کار چه می تواند باشد؟

 

در اینجا بعنوان یک نمونه و نه تنها راه، در خدمت هدف خودآگاهی طبقاتی کارگران این است که کمونیست ها و چپ های بیرون از طبقه، بجای اینکه وظایف و رسالت رهبران عملی و محلی کارگران را برای خود انتخاب کنند، که نمی شود،  به برگزاری سمینارها، کنفرانسها، سمپوزیم های کارگری و ... اقدام کنند. طبقه کارگر و بخصوص رهبران عملی و کارگران کمونیست به سیاست و افق کمونیستی و کارگری در مبارزه روزمره شان مثل نان شب نیاز دارند. این نیاز را نه  خبررسانی کارگری که بد نیست و نه با بعهده گرفتن نقش وکیل و قیم کارگران و روشهای تا کنونی جمع های به نام کمیته و یا فعالین کارگری، برآورده می شود. 

برای مثال چیزی مانند نهاد یا انجمن پژوهشهای کارگری میتواند خدمت خوبی به پیشروی مبارزه طبقاتی و خودآگاهی طبقاتی کارگران بکند. انجمنی که تعدادی از کمونیست ها و چپ ها و مدافعان کارگر داوطلبانه بوجود می آورند. جمعی که نه نام تشکل کارگری بر آن است و نه به مجوز و غیره نیاز دارد. 

اگر این جمع هر ٣ ماه یک بار یا سالی ٦ جلسه پژوهشی برگزار کند می تواند تصویر و افق خود را - اگر کمونیستی و کارگری و پیشرو باشد- به تصویر فعالین کارگری صفوف طبقه کارگر تبدیل کند.

برای برگزاری هر اجلاس می توان تعدادی از فعالین و رهبران عملی و کارگران کمونیست صفوف طبقه کارگر را دعوت کرد.

این انجمن می تواند هر بار و در هر اجلاس یا کنفرانس خود سوالاتی را روی میز بگذارد و به آن جواب بدهد. صدها سوال و مساله وجود دارد. برای مثال: 

- آیا سندیکاهای کارگری در شرایط ایران امکان حیات دارند؟ چقدر شانس تشکیل شدن و ادامه کاری دارند. و با چه موانعی روبرو هستند یا خواهند بود. 

- مجامع عمومی کارگران چگونه می تواند از وضعیت موقتی و ناپیگیر موجود در آمده و به مجامع عمومی منظم و جنبش مجامع عمومی در صفوف طبقه کارگر تبدیل می شود؟ 

- چگونه می توان مبارزه اقتصادی و مبارزات جاری طبقه کارگر را از حالت پراکندگی و دفاعی کنونی در آورده و تعرضی طبقاتی برای بهبود شرایط کار و معیشت طبقه کارگر اعم از شاغل و بیکار و خانواده های کارگری را سازمان داد. 

- چگونه می توان با گرایشات  تفرقه افکنانه و سنتهای غیر کارگری در مبارزات روزمره کارگران چه به شکل شوراهای اسلامی و خانه کارگر و یا سنتهای محافظه کارانه و امکانگرایانه  و سازشکارانه ی نوع  سنت حزب توده  و اکثریت یا سنت آکسیونیسم شبه چریکی  یا شبه پیشمرگا یتی  در کردستان... مقابله جدی کرد؟  

- چگونه باید با گرایشاتی که کارگران را در انتظار تحول اقتصادی از بالا، پشت این و آن سیاست اقتصادی و دولت می برند...، مبارزه فکری سیاسی قاطعانه ای را سازمان داد.  

- کمیته های کارخانه و جنبش کمیته های کمونیستی  بعنوان ظرفی برای اتحاد رهبران  کمونیست کارگران، صرفنظر از گرایشات حزبی و سیاسی متفاوت را چگونه می توان سازمان داد؟ 

- تحزب کمونیستی طبقه کارگر چگونه ممکن است؟ 

- آیا طبقه کارگر بدون حزب سیاسی و کمونیستی اش می تواند نقش سیاسی جدی و کارسازی را بازی کند؟  

-  نقش طبقه کارگر در انقلاب بهمن ٥٧ در ایران و انقلابات موسوم به بهار عربی پررنگ بود اما چرا نتوانست به گوشه لحاف قدرت دست ببرد؟   آیا این تجارب نشان نمی دهند که طبقه کارگر بدون حزب سیاسی خود در حاشیه قدرت خواهد ماند و انقلاب کارگری هیچوقت اتفاق نخواهد افتاد! 

این ها و ده ها و صدها سوال بزرگ  و کوچک دیگر که تماما موضوع مبارزه جاری و افق کمونیستی برای کارگر هستند، می تواند موضوع بحث و تبادل نظر نهادها و انجمن های تحقیقاتی و پژوهشهای کارگری باشد. 

آیا ایفای این نقش، بهتر از تلاشهای تا کنونی بخش زیادی از چپ ها و سوسیالیست های بیرون از طبقه تا کنون نیست؟ این کار به خودآگاهایی کارگران خدمت بزرگی خواهد کرد.

راه نشان دادن و سیاست و افق پیش روی نهادن. راه حلها و افقی که بصورت سخنرانی ها، میزگردها و غیره و در بولتن های کارگری در میان کارگران دست بدست می گردند و به موضوع بحث  محافل کارگری و مجامع عمومی کارگران تبدیل می شود، از جمله کارهای هرکولی در مبارزه طبقاتی کارگران علیه کل نظام اقتصادی و سیاسی است! 

ممکن است گفته شود که این کار احزاب کمونیست و چپ است. درست است کار آنها هم هست. ولی احزاب به نام کمونیست تا کنونی، خود در حاشیه جامعه اند. آن ها بخشا بدلیل سیاست و افق غیر کارگری و غیر کمونیستی و بخشا بدلیل دوری از موضوع کار و فعل و انفعالات درون طبقه کارگر و غرق در مشغله های خود که به مسایل و راه حل های مبارزاتی طبقه کارگر بی ربطند، نتوانسته و نمی توانند این نقش را بازی و این وظایف را به انجام برسانند.

اما این فعالیتها چه در درون طبقه کارگر و چه توسط کمونیستهای بیرون از طبقه در شهر و محلهای کار و زندگی، می تواند طبقه کارگر را برای یک  مبارزه تعرضی و سازماندهی خود در تشکل های توده ای بخصوص جنبش مجامع عمومی منظم کارگری و تحزب کمونیستی طبقه کارگر، آماده  کند. 

فراموش نکنیم در غیاب چنین کاری و در غیاب یک افق کمونیستی کارگری در میان طبقه کارگر و ناظر بر مبارزات جاری کارگران، سیاستمداران بورژوازی و لیبرال ها تحت عنوان اقتصاددان و پژوهشگر...، از قبیل مالجو ها و رییس دانا ها و غیره،  روزمره افکار کارگران را حول تحلیل و بررسی و راه حلهای بورژوایی، شکل می دهند و به نام کارگر و حتی مارکسیسم، در واقع نقش مشاور سرمایه داران و دولت را بازی می کنند. این ها طبقه کارگر را دنبال نخود سیاه فرستاده و یا در انتظار تحولاتی در اقتصاد و سیاست دولت سرمایه دارن نگه میدارند. طبقه کارگر اما به راه  حل کمونیستی، مارکسیستی و کارگری خود نیاز دارد. تامین آن با کنفرانس ها و سمینارها و میزگردها ی کارگری واقعی ممکن است. آیا ایجاد جمعی یا نهاد و انجمنی از پژوهشگران کارگری جوابی به آن نیست؟ باید سنتی بجا گذاشت که  شدنی، ماندنی و کارساز است. سنتی که می تواند سنتهای غیر کارگری و ضد کمونیستی مشاوران و اقتصاددانان بورژوا و لیبرال را که به نام مارکس و کمونیسم و کارگر دنبال جای پا برای بخشی از بورژوازی هستند،  افشا و رسوا کرد و به حاشیه انداخت. یا بجای آکسیون های کم تاثیر آیا بهتر نیست کارزاری سیاسی و فکری علیه بورژوازی و متفکرین و اقتصاددانانش سازمان داد؟ کارگر کمونیست و کمونیستهای بیرون طبقه، وظایف آگاهگری مارکسیستی مدام و بی وقفه ای را در زمینه سیاست و اقتصاد و مبارزه طبقاتی برعهده دارند. 

- تامین اتحادی پایدار در صفوف طبقه کارگر و بوِیژه در میان کارگران کمونیست، ممکن است.

- برپایی جنبش مجامع عمومی و منظم کارگری بعنوان ممکن ترین و موثرترین اتحاد توده ای کارگران برای طبقه کارگر مثل نان شب است.

- جنبش کمیته های کمونیستی و کمیته های کارخانه از کارگران کمونیست  با هر گرایش متفاوت اما در خدمت ارتقای مبارزه طبقاتی کارگران و نمایندگی کردن کل منافع طبقه کارگر، گامی استوار طبقه کارگر برای رسیدن به پیروزی است.

- سازماندهی یک کارزار فکری و سیاسی علیه افکار بورژوایی و ضد کارگری که توسط روشنفکران لیبرالشان تحت عنوان اقتصاددان و غیره نمایندگی می شود، به خودآگاهی طبقاتی کارگران خدمت بزرگی می کند.  

باید فعالین کارگری را از اسارت سیاستهای تا مغز استخوان رفرمیستی و بورژوایی حزب توده در آورد. فعالین کارگری را باید از نفوذ سیاستهای روشنفکران بورژوا و لیبرال مصون نگه داشت.

باید کمونیسم را ابزار مبارزه  فعالین و رهبران کارگری کرد.

افق انقلاب کارگری را ولو در مبارزات روزمره کارگران، نباید فراموش کرد و مدام به مثابه چتری بر بالای سر کارگران نگه داشت.  

تشکل یابی صنفی و محلی و سراسری کارگران تنها در متن چنین کارزار فکری و سیاسی و کمونیستی علیه سرمایه داری و دولت و روشنفکران مشاورشان و در دل مبارزه اقتصادی و روزمره کارگران... ممکن است. 

طبقه کارگر را بدون مسلح کردن به این سیاستها  و در جریان مبارزه اقتصادی و سیاسی شان نمی توان متحد و متشکل کرد. در غیاب این آگاهی طبقاتی و خودآگاهی طبقاتی، چند ده سال شوراهای اسلامی و خانه کارگر و سندیکاهای نوع حزب توده را بعنوان اتحاد و تشکل کارگری به طبقه کارگر تحمیل و حقنه کرده اند. اما، این کارزار فکری و سیاسی و عملی، کار آکسیونهای فعالین کارگری نیست.  کار کمونیستهای کارگر و غیر کارگر بیرون از محیط کار و زندگی طبقه کارگر که خود را بجای تشکل واقعی کارگری (چه محلی و چه سراسری) می نامند و نقش رهبران عملی و محلی کارگری را  برعهده می گیرند، نیست. کار آکسیونهای پر سر و صدا و جنگ و گریز خیابانی اقشار خرده بورژوازی نیست که با هر تحرک بورژوازی نمونه جنبش سبز تب می کنند و به خیابان می ریزند. 

این کار کارگران کمونیست بدوا در صفوف طبقه کارگر و حی و حاضر در مبارزات روزمره و جاری و اعتصابات کارگری است. کار کمونیستهایی است که نه بعنوان قیم و وصی کارگر بلکه بعنوان سازماندهی و شرکت در یک کارزار سیاسی و فکری و سوسیالیستی و کمونیستی علیه بورژوازی در کلیت آن با اقتصاد و سیاست و فرهنگ و خرافات و سرکوب آن در کارخانه و محله، بهر طریق ممکن، حی و حاضر است. 

اینها کارهای شدنی و چه بسا کم درد و کم دردسرتر از اکسیونهای فرقه ای و یا جمعی از کمونیست ها و طرفداران کارگران  است. کم هزینه تر اما پر بار تر، موثر، کارساز و ماندنی است. این عین مبارزه طبقاتی تعطیل ناپذیر طبقه کارگر در همه عرصه ها علیه بورژوازی با افق انقلاب کارگری و برای لغو کارمزدی و نظام طبقاتی و تبعیض و ستم سرمایه داری است.  

در خاتمه میخواهم توجه فعالین کارگری و کارگران کمونیست در میان کارگران شاغل و بیکار را به یک تجربه جدید در این زمینه جلب کنم. اخیرا مجله ای هفتگی به نام " علیه بیکاری" منتشر می شود که می تواند نمونه ای از کار کمونیستی و کارگری در جنبش کارگری ایران باشد. الگویی که هم می تواند در میان فعالین کارگری دست به دست بگردد و هم  نمونه ای باشد که در زمینه  عرصه های دیگر مبارزه طبقاتی در ایران دست گرفته و تکثیر شود. فعالین کارگری و کارگران کمونیست را به مطالعه این مجله، بردن به میان کارگران و همکاری با ان دعوت می کنم.

 

لینک مجله را در زیر می بینید.

نشریه علیه بیکاری

 

 فروردین ٩٤ (آوریل ٢٠١٥)