آنچه یک کارگر کمونیست باید بداند!
مظفر محمدی
طیف وسیعی از کمونیسم موجود در دنیای امروز و احزاب و شخصیتها و جریاناتی که به نام آن حرف می زنند و کار می کنند، هر چه هست، کمونیسم نیست. بی ربط به طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی و بی ربط به کمونیسم و انقلاب کارگری برای خلع ید از بورژوازی و برقراری جامعه ای آزاد و برابر و سوسیالیستی است.
آنچه باید یک کارگر کمونیست بداند: ١- کمونیسم برای بخش اعظم چپ امروز مساوی و مترادف است با جنبشهای ملی گرایی و قومی، تحرکات خودبخودی، رفرمیسم و اعتراض جناحی از بورژوازی به جناح دیگر، جنبشها و انقلابات همه با هم مردم برای سرنگونی جناحی از بورژوازی، مبارزات ضد رژیمی و ضدامپریالیستی ، آکسیون و کمپین های جنجالی بی تاثیر، شوهای تلویزیونی و آژیتاسیون های بی خاصیت، سکتاریسم و فرقه گرایی... و همه اینها به نام کمونیسم و مارکس تعریف و انجام می شوند! در این بلبشو سیاسی و ورجه ورجه های چپ به نام کمونیسم، تشخیص درست از غلط، تشخیص کمونیسم کارگران از کمونیسم غیرکارگری و کمونیسم ملی و خلقی و کمونیسم بورژوایی، برای توده های طبقه کارگر سخت می شود. مخدوش کردن رابطه طبقات و مبارزه طبقاتی برای کارگران و کمونیستهای درون طبقه کارگر، گران تمام می شود. حتی برای پیشروان طبقه و کارگران کمونیست هم تلاش برای اینکه کارگر بغل دستی شان را قانع کنند که کدام کمونیسم کارگر است و کدام کمونیسم بورژوایی، خلقی و خرده بورَژوایی است وقت و انرژی زیادی را می گیرد. آنچه یک کارگر کمونیست باید بداند این است که، کمونیسم، جنبش اجتماعی طبقه کارگر است. کمونیسم ابزار مبارزه طبقه کارگر برای رهایی است. کمونیسم به عنوان ابزار مبارزه به این معنی است، که هر کارگری خودش را عضو یک طبقه می بیند نه این و آن فرد یا صنف یا جمع کارگر در هر کارخانه و محله و یا چند کارگر بیکار کنار خیابان و کارگر نه تنها در ابعاد کشوری بلکه در ابعاد جهانی هم مثل یک طبقه خودش را نگاه می کند. بورژوازی وسرمایه داران هم، چه در بعد کشوری و چه جهانی یک طبقه اند و علیرغم کشمکشها و دعواهای درون خانوادگی و حتی جنگ هایشان، مثل یک طبقه واحد کار می کنند. علاوه بر اتحاد و توافق جناح های بورژوازی یک کشور برای تشکیل دولت بورژوایی، اتحاد ها و پیمان های اقتصادی و سیاسی و نظامی بین المللی چون سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، کارتل ها و تراست های مالی و ناتو و غیره، ابزارهای این اتحاد و ظاهر شدن سرمایه داران به مثابه یک طبقه جهانی است. ظاهر شدن بورژوازی مثل یک طبقه چه در سطح کشوری و چه جهانی، ده ها سال است اتفاق افتاده و سنت و نهادینه شده است. اما اتحاد طبقاتی کارگران چه در سطح یک کشور و چه در ابعاد جهانی بجز جرقه هایی اینجا و آنجای تاریخ که برجسته ترین آن انقلاب اکتبر است، هنوز عملی نشده است. و این کار خود بخود اتفاق نمی افتد. طبقه کارگر اگرهمینطور، بدون کمونیسم و مبارزه کمونیستی، صد سال دیگر درهمین وضعیت امروز و شاید بدتر باقی می ماند: متفرق، پراکنده، صنفی و استثمار شده و برده مزدی طبقه سرمایه دار. از دیدگاه کارگر کمونیست، کمونیسم آگاهی و علم مبارزه طبقه کارگر است. طبقه کارگر بوسیله کمونیسم اش از رابطه کار و سرمایه و سود و ارزش اضافی که حاصل نیروی کار او است و به جیب سرمایه داران می ریزد، اگاه می شود. بوسیله کمونیسم اش از ویژگیها و کارکرد سرمایه در دوران های مختلف تاریخی، در شرایط بحران های اقتصادی و رونق آن آگاه می شود، تغییرات جدی در ساختار و کارکرد سرمایه داری در هر دوره را تشخیص داده و متناسب با آن سیاست و تاکتیکهای مبارزاتی انتخاب می کند. ٢- از دیدگاه کمونیسم غیر کارگری، طبقه کارگر اینجا آنجا و خرد خرد مبارزه می کند و در نتیجه ی آن، وضعش بهتر شده و سهم بیشتری از حاصل کارش را می گیرد. اکونومیست ها اهداف مبارزه اقتصادی طبقه کارگر را تلاش برای رفرم می دانند و شاید اصلاحاتی در شرایط کار و زندگیش و بس. می گویم شاید، چرا که تغییرات جدی در کارکرد سرمایه و صنعت و خصوصیت رابطه کار و سرمایه در نیم قرن اخیر، نشان داده که علیرغم اعتراضات و اعتصابات کارگری بزرگ و کوچک بخش ها و اصناف طبقه کارگر در جهان، انتظار بهبودی در شرایط کار و زندگی طبقه کارگر از جانب سرمایه داری جهان امروز، توهمی بیش نیست. در سالهای اخیر بویژه در ایران نیز اعتصابات و اعتراضات کارگری وسیعی را شاهد بودیم که به بهبودی در معیشت طبقه کارگر نینجامیده است. در نتیجه باید پذیرفت که اعتراض و اعتصاب و مبارزه اقتصادی در غیاب کمونیسم و درک درست بخش آگاه طبقه کارگر از مبارزه طبقاتی و در غیاب این که کارگران در هر بخش و صنف که کار می کنند خود را یک طبقه واحد و سراسری ببینند، بورژوازی نه تنها به رفرم و اصلاحات و بهبود شرایط کار و زندگی طبقه کارگر تن نمی دهد، بلکه از تعرض مدام تا حد بیحقوقی کامل که امروز در ایران شاهدیم، دست بر نمی دارد و کوتاه نمی آید. از نظر یک کارگر کمونیست، طبقه کارگر در مبارزه قتصادی، دراعتصاب و اعتراض دایمی اش می آموزد که چگونه همزمان برای بهبود سطح معیشت اش، صفوفش را متحد و متشکل و متحزب کند و تجارب و دستاوردهای مبارزات و اعتصابات دایمی اش علیه سرمایه داری را گامی در جهت رسیدن به قدرت ببیند. برای کمونیسم کارگران، مبارزه اقتصادی، مثل مدرسه ای است که در آن می آموزد که چگونه امروز سهم بیشتری از محصول و دسترنج کارش را بگیرد و فردا با لغو مالکیت خصوصی و اجتماعی کردن تولید، کل حاصل کارش را تصاحب کند. بعلاوه، کمونیسم امروز باید خصلت غیر متمرکز، متحرک و سیال سرمایه و ماشین آلات تولیدی در نیم قرن اخیر را تشخیص داده و به طبقه کارگر بیاموزد. وگرنه اکونومیست ها کماکان در خلسه و نشئه ی دوران دولت های رفاه، باقی خواهند ماند. این را دیگر حتی نمیتوان اکونومیست و رفرمیست نامید. هیچی نیست. پدیده ای بی خاصیت در حاشیه جامعه و مبارزه طبقاتی است. سرمایه داری این دوره و شیوه کار و ثروت اندوزیش دیگر اجازه رفرم نمی دهد. نه تنها سرمایه ی نقدی و تجاری، بلکه ماشین های بزرگ تولید کالا بسرعت از این کشور به کشور دیگر انتقال داده می شوند تا از نیروی کار ارزان تر در هر کجا ممکن شد، ارزش اضافه و سود کلان و سرسام آور حاصل کنند. این کشورها می توانند بنگلادش گرسنه و یا هندوستان و چین با جمعیت میلیاردی باشد. دوران رفاه برای کارگر اروپایی هم که از قبل انقلاب سوسیالیستی اکتبر و وزش نسیم سوسیالیسم به جهان و بویژه اروپا حاصل شده بود، مدت ها است به پایان رسیده است. در سرمایه داری جهان امروز دیگر صحبت از بیمه ی بیکاری مکفی، بیمه های درمانی، سن بازنشستگی پایین، رابطه دستمزد و همطرازیش با قیمت کالاها و گرانی و تورم و...، نیست . بیکاری نهادینه شده و تمامی ندارد. در کشوری مانند ایران قرارداد موقت نهادینه شده و دورنمای تغییر آن وجود ندارد. این رابطه ای است که در اروپای پیشرفته هم سرمایه داران دارند با طبقه کارگر برقرار می کنند. قرارداد موقت و لغو آن هر وقت کارفرما اراده کرد.
خصلت کار و سودآوری سرمایه در این دوره را می توان این طور خلاصه کرد: حفظ بالانس کارگران شاغل و بیکار ( نگه داشتن دایمی بخشی از کارگران در بیرون از کارخانه ها به نفع کار ارزان)، برهم زدن تمرکز سنگین چند هزار و چند ده هزار کارگری یک مرکز کار به نفع پراکنده کردن، شرکتی و پیمانی کردن و شیفتی کردن کارها. تقسیم بخشهای مختلف صنایع از پوشاک و مواد خوراکی گرفته، تا تولید ماشین الات سبک و سنگین و صنایع نظامی و ابزارهای جنگ بورژوازی، به بخش های جدای از هم تولید چه در داخل یک کشور و چه در بین کشورهای مختلفی که نرخ مزد کارگر پایین و کار ارزان تر است. امروز کارخانه نساجی و دوختن لباس و کشت پنبه الزاما دریک محل و حتی یک کشور متمرکز نیست. بخشهای مختلف ساختن یک اتومبیل و ماشین های سنگین و یا شرکت های تولید مواد خوراکی و ...هم، همینطور. کمونسیمی که این تغییرات جدی و مهم در رابطه کار و سرمایه را نفهمد، نمیتواند جواب مبارزه طبقاتی در این شرایط را بدهد. کمونیسم فریز شده نیم قرن پیش است. ٣- کمونیسم غیرکارگری، دورنمای قدرت گیری طبقه کارگر را بسیار دور و یا ناممکن و حتی نالازم می داند. طرفدار و مبلغ آشتی طبقاتی و شرکت کارگران در قدرت در کنار بورژوازی و تشکیل پارلمان و دولت واحد است. این کمونیسم نیست. رفرمیست ها منافع طبقه کارگر و بورؤاژی را چه در اقتصاد و چه در سیاست یکی می دانند. برای رفرمیست ها طبقه کارگر، متحد بورژوازی و دنباله رو و سیاهی لشکر آن در رابطه با اقتصاد و سیاست و شرکت در رقابت ها و جنگ های سرمایه داران و تبدیل شدن به گوشت دم توپ آنها است. کمونیسم امروز بدون سازماندهی یک مبارزه طبقاتی همه جانبه، بدون تحزب کمونیستی طیفی از کارگران کمونیست و سوسیالیست، بدون به کرسی نشاندن خواستهای فوری اش و بدون اعلام صاحب جامعه شدن با حضور موثر در جدالهای سیاسی جامعه معین و جهانی دیدن سیاست و اقتصاد و طبقات، بدون مدعی قدرت سیاسی و بدون افق انقلاب کارگری و برقراری حکومت کارگری، کمونیسمی بی خاصیت و در حاشیه جامعه خواهد ماند. کمونیسم این دوره اگر بخواهد موثر باشد و چیزی را تغییر دهد، باید در میان کارگران متحزب شود. حزب کمونیستی کارگران، حزب دخیل در جامعه و مطرح و صاحب نفوذ و ایده و راه حل و مبلغ و مروج و سازمانده همه جوانب کار و زندگی طبقه کارگر از مبارزه اقتصادی و اعتراض و اعتصاب جاریش تا متحد و آماده شدن برای انقلاب کارگری است. کمونیسم این دوره باید انقلابی باشد. اجتماعی و ابزار قدرت سیاسی طبقه کارگر باشد. کمونیسم مبلغ و مروج صرف، بی تاثیر و در حاشیه جامعه است. انقلابیگری را از کمونیسم بگیری هر چه باشد کمونیسم نیست. کمونیسم دوره انقلاب اکتبر تنها و صرفا با تبلیغ و ترویج بلشویک ها در میان کارگران قدرت نشد، با عروج و آمدن به میدان جدال های اصلی جامعه، "نه" گفتن به جنگ و مدعی کسب آزادی و صلح و نان برای مردم و آماده شدن برای کسب قدرت، به ابزار قدرت کارگران و زحمتکشان روسیه ی آن زمان تبدیل گردید. طبقه کارگر بهر حال چه در این شرایط و چه حتی بدتر، مبارزه اقتصادیش را می کند، این درست. ولی مبارزه اقتصادی بدون افق سوسیالیستی و بدون اینکه طبقه کارگر را به مثابه طبقه و در یک مبارزه سراسری و برای مطالبات سراسری به میدان بیاورد، حتی در صورت پیروزی معینی اما قابل بازپس گیری توسط عمل و تعرض بعدی سرمایه داری است. مبارزه اقتصادی و اعتصابات بزرگ و کوچک بدون افق سوسیالیستی و بدون افق متحد و متشکل و متحزب و آماده شدن طبقه کارگر برای انقلاب کارگری، اکونومیسم و رفرمیسم است. یک عکس العمل طبیعی طبقه کارگر تحت ستم و استثمار علیه ستم و استثمار بورژوازی است، آنهم نه بورژوازی به مثابه یک طبقه، بلکه مبارزه ی این و آن صنف کارگر علیه کارفرما و سرمایه دار طرف حساب خود است. رفع این مشکل که نه تنها مشکل طبقه کارگر ایران بلکه معضل طبقه کارگر در ابعاد جهانی است ، کار کارگران کمونیست است. کار کارگران کمونیست و کمونیست های انقلابی حرفه ای که مدام مشغول آگاهگری مارکسیستی و کمونیستی و تعرض سیاسی به بورژوازی و تعیین سیاست و خط مشی و راه حل های مبارزاتی برای طبقه کارگر است. کار کمونیست هایی است که تحزب را شرط اول هر پیشروی تعیین کننده طبقه کارگر می دانند. کمونیسم مدعی صاحب جامعه و حزب قدرت سیاسی طبقه کارگر.
کمونیسم و کار کمونیستی در ایران! علاوه بر اینکه کمونیسم این دوره در سراسر جهان خصوصیات مشترک بالا را دارند، اما در شرایط مشخص ایران، کمونیسم ویژگی ها و خصوصیات خاص خودش را هم دارد. بدون شناخت و تعیین تکلیف با کمونیسم موجود در جامعه ایران و در میان طبقه کارگر با شعبات گوناگون و مربوط و نامربوطیش، کار کمونیستی موثری را نمی توان سازمان داد و به پیش برد.
کمونیسم و کار کمونیستی در شرایط ایران را می توان چنین توضیح داد: ١- اکثریت کمونیسم متحزب ایران، بی ربط به طبقه کارگر و مبارزه و شرایط کار و زندگی و معیشت و خانواده و خیر و شر طبقه کارگر است. انتظار کار کمونیستی موثر و سازمانیافته از این نوع کمونیسم بیهوده است. این نوع کمونیسم اساسا خود موضوع جدال کارگران کمونیست برای زدودن تاثیرات مخرب سیاسی و سنت های سکتاریستی و آکسیونیستی، سیاستهای عموم خلقی و ضدرژیمی صرف و نامربوط به خصلت و خصوصیت مبارزه طبقاتی آن است. احزابی که امروزه به نام کمونیسم کار می کنند، خود را بجای طبقه میگذارند، حزب و یا جمع و جریان چند نفره خود را رهبر طبقه کارگر و رهبر جامعه می داند. از بالا و مدعی، کارگر و مردم را نصیحت می کند، شعار می دهد و ذهنیت خود را بجای عینیت واقعی مبارزه طبقاتی و رابطه ی کار و سرمایه، رابطه مردم و دولت و معضلات جامعه قرار می دهد و اصلا نگران عواقب و نتایج کارش هم نیست. این احزاب و جریانات، دایی جان ناپلئون های این دوره اند که امر به آنها مشتبه شده و خود را رهبر و صاحب و نایب طبقه کارگری می دانند که نه آن را می شناسند و نه زبانش را می فهمند. هر جا از بخت بد، تنه ی یک فعال یا رهبر کارگری به تنه شان می خورد، به شکل خود در می آورند و به موجودی مریخی و نامربوط مثل خود تبدیل می کنند. ٢- کمونیسمی است که در جامعه حضور دارد ولی بیرون از کارخانه و محل های کار و زندگی طبقه کارگر و اساسا جمع افراد چپ پراکنده و اغلب بی ریشه ی اجتماعی و با شیوه کارعلنی است. این یکی هم، متاثر از کمونیسم نوع اول است. این بخش اساسا آدم های با گرایشات سیاسی گوناگونی هستند که خود را کمونیست و متعلق به طبقه کارگر می نامند. کم و کیف کار و فعالیت این بخش چپ، علنی و برای بورژوازی و دولتش شناخته شده و معلوم است. برای همگان روشن است که چکار می کنند و کجا ایستاده اند. این چپ و کمونیسم در دهه های اخیر در نهادهایی به نام کارگر و حامی اش و به نیابت از طبقه، در کنار هم و حتی در رقابت با هم قرار گرفته اند. در کنار این طیف علنی چپ، مارکسیست های علنی خودی و خارجی قرار دارند که تزهای اقتصادی و تفاسیر سیاسی بورژوایی شان را به خورد این چپ می دهند و آن ها را تغذیه می کنند. این دسته از چپ و کمونیست ها، تا کنون خود را فعال کارگری، مدافع حقوق کارگر، نماینده و سخنگوی مطالبات کارگر و حتی رهبر کارگری نامیده اند. ترکیب تشکیل دهندگان این نهادهای به نام کارگر و فعال و رهبر کارگر، عبارت است از تک و توکی کارگر شاغل و بیکار و بقیه مغازه دار و دانش آموز و دانشجو و صاحب کارگاه و خرده بورژوای مرفه و کمونیست بی کار و بی ریشه اجتماعی و حتی نامریوط ونچسپ به خانواده خود است.(نانم را خانواده ام می دهد ولی میانه خوبی با انها ندارم!!) این چپ و یا کمونیسم، بخشا متاثر از نوع اول است. در همان سنت ضد رژیمی و آکسیونیسم و بی ربط به مکانیسم مبارزه کارگران و بی افق و بی نقشه است. الگوها و سنت و پراتیک این نوع چپ هر بار به بن بست رسیده و دوباره در همان شکل و سنت اما به نام دیگر سر بر آورده است. این سنت، نه اصلاح می پذیرد و نه قابل تغییر است. جدا کردن و جمع کردن تعدادی آدم تحت عنوان فعال و رهبر و کمک کننده به کارگر جز تلاش برای مستضعف نشان دادن کارگر نیست. این سنت را باید زد و این دندان را باید کشید. ٣- کمونیسمی که در میان طبقه کارگر، در محل کار و زیست کارگران، به شکل محافل و شبکه های کارگران سوسیالیست و کمونیست حضور دارد. کمونیسمی که هنوز رسما اعلام نشده و میزان تاثیر و کم و کیف کار این طیف کمونیست های کارگری را فقط می توان از میزان جنب و جوش و اعتراضات و مبارزه اقتصادی کارگران و الگوهایی که از اتحاد و همبستگی کارگری ...، بدست داده شده تشخیص داد نه از سر نهاد یا اسامی معین. این نوع کمونیسم موجود با هر درجه کمیت و کیفیت اما کمونیسم مربوط به کار و زندگی و مبارزه کارگران و مردم زحمتکش و مربوط به معیشت و سیاست و اتحاد و تشکل و تحزب کمونیستی طبقه کارگر است. این کمونیسم در هیات کارگران کمونیست و محافل و شبکه های کارگران سوسیالیست و رهبران عملی و آژیتاتورهای سوسیالیست در میان کارگران و در مراکز کار و محلات زندگی شان نمایان است. کم و کیف کار کارگران کمونیست و سوسیالیست و محافل شان را نمی توان از تعداد دیدارها و جلسات و اطلاعیه و سایت و آکسیون و گل گشت های دامنه کوه ها و آبشارها و غیره تشخیص داد. اینکه کارگران کمونیست چگونه کار می کنند را می توان از میزان جنب و جوش و اعتراضات و اعتصابات و مبارزه اقتصادی کارگران و الگوهایی که بدست داده شده تشخیص داد نه از سر نهاد یا اسامی معین آن ها. این کمونیست ها و کمونیسم شان تا چه اندازه منطبق بر مارکسیسم است و چقدر خام یا پخته است، تغییری در کارگری بودن و اجتماعی بودن و مربوط بودن به کار و معیشت و زندگی طبقه کارگر، نمی دهد. این کمونیسم در جریان سازماندهی مبارزه اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر، آبدیده شده و به ابزار مبارزه کارگران کمونیست برای رفاهیات امروز و ایجاد اتحاد پایدار کارگری و سازمان توده ای و حزبی طبقه برای انقلاب کارگری و کسب قدرت سیاسی تبدیل می شود. کارگران سوسیالیست و کمونیست صرفنظر از گرایشات سیاسی شان ، رهبران عملی کارگران و آژیتاتورهای کارگری، خمیر مایه تحزب کمونیستی طبقه کارگر اند. اتحاد این طیف و متشکل شدنشان در کمیته های کارخانه و کمیته های کمونیستی جنبشی صرفنظر از گرایشات و تعلق سیاسی شان و صرفا از سر منفعت مشترک طبفاتی و بردن طبقه کارگر به متن جامعه و عرصه جدالهای اساسی طبقاتی و سیاسی، برای طبقه کارگر از نان شب واجب تر است. تمرکز کمونیست ها براین جبهه ی نبرد طبقاتی با متحد شدن کارگران کمونیست در کمیته های کمونیستی کاملا مخفی اما در روابط اجتماعی و رفاقت کارگری در محیط کار و محلات کارگری، نیروی محرکه ای است که می تواند توازن قوا را به نفع مبارزه ی طبقاتی کارگران علیه سرمایه داران و دولت شان تغییر دهد.
کارگران کمونیست و رابطه شان با کمونیست های جامعه و بیرون از کارخانه!
سوالی که بارها توسط دوستانی اینجا و آنجا مطرح می شود این است که، کمیته های کمونیستی محل کار و زندگی طبقه کارگر بجای خود و یا کمونیستهای میان بخشهای دیگر جامعه مانند معلمان، پرستاران، دانشجویان یک دانشکده یا دانشگاه هم تکلیفشان روشن است و نیرو و موضوع کارشان معین است. اما آیا فراتر از این حوزه های معین کار، چه روابطی بین کمونیستهای با یا بدون سازمان کمیته ای معین، در یک شهر یا حتی منطقه می تواند بر قرار شود؟ در بالا گفتم یک تجربه ی تا کنونی "کار کمونیستی" این است که، تعدادی از کمونیست های اقشار غیر کارگری و گاها از میان کارگران، دور هم جمع شوند و نهاد و سازمانی درست کرده و آن را علنا اعلام کنند و برای خود پلاتفرم و اساسنامه و مرامنامه نوشته و اطلاعیه و بیانیه بدهند و به نام و نیابت از طبقه کارگر محکوم کنند، اخطار دهند و کمپین ها واکسیون های بی نقش سازمان دهند ... و گفتیم که این، شیوه ی کار و سنتی غیرکارگری و اساسا مغایر با مکانیسم و خصلت مبارزه ی طبقاتی کارگران است. کمونیسم کارگران و تشکل و اتحاد طبقه کارگر و عرصه مبارزه اش، مراکز کار و محلات زندگی است. ایجاد تشکل های توده ای مانند مجامع عمومی کارگری، سندیکا، شورا و تعاونی ها و صندوق و هیاتهای نمایندگی کارگری و غیره و ایجاد کمیته های کمونیستی کارخانه به عنوان سنگ بنای تحزب کمونیستی طبقه کارگر است. کمیته کارخانه، تشکل کمونیستی کارگران پیشرو و سازمان مخفی آن ها است. این کمیته توسط سیاست، عملکرد و دستورالعمل ها و برنامه و نقشه کار در مبارزه اقتصادی و اتحاد و تشکل توده ای و همبستگی طبقاتی و هماهنگی مبارزات کارگری و سراسری شدن این مبارزات، شناخته می شود. نه از طریق معرفی یا شناختن اعضای کمیته. اما از آنجا که بین طبقه کارگر و دیگر اقشار اجتماعی دیوار نیست و طبقه کارگر در همان حال که بورژوازی و سرمایه داران را بعنوان طبقه متخاصم در مقابل خود دارد، اقشار وسیع زحمتکشان جامعه از قبیل معلمان، کارمندان و حقوق بگیران جزء، دانشجویان و جوانان، زنان تحت تبعیض و ستم جنسی و اقشار زحمتکش را در کنار خود دارد. این بخش وسیع اجتماعی می تواند متحد طبقه کارگر برای رهایی کل جامعه از نکبت های نظام سرمایه داری باشد. در نتیجه، بین کمونیست های کارگری و کمونیست های بیرون از طبقه کارگر در میان اقشار گسترده ای که تعریف کردیم، ارتباط و هماهنگی و همکاری و همفکری جدی و هدفمند می تواند وجود داشته و سازمان یابد. چه زمانی که کمیته های کمونیستی کارخانه شکل گرفته اند و چه زمانی که این کمیته ها هنوز تشکیل نشده اند، باز بین کارگران کمونیست و کمونیست های بیرون از کارخانه و در جامعه، در محلات زندگی، در مناطقی از شهر و یا حتی در یک شهر کوچک، می تواند ارتباط و همفکری و مشورت و همکاریهای هدفمندی شکل گیرد. این همکاری و هماهنگی نیازی به افشا و علنی کردن هیچ کمیته ی کمونیستی، اگر وجود داشته باشد، نیست. ایجاد جمع و محفلی معین فراکارخانه ای و فرا محله ای و در دل شبکه های اجتماعی و همفکر و دارای پروژه های کاری مشترک هم امکانپذیر است. جمعی که می توانند با استفاده از روابط طبیعی و اجتماعی خود ارتباط ، همفکری، مشورت و همکاریهایی را با هم داشته باشند و نهایتا ممکن است در جریان مبارزه و کسب تجارب و تاثیرات اجتماعی معین به ایجاد کمیته کمونیستی هم بینجامد. این ارتباط محفلی و شبکه ای ابتدا به شکل ایجاد یک سازمان علنی یا مخفی دارای پلاتفرم و مرامنامه و تعهدنامه و غیره نیست. این صرفا یک ارتباط و جمع همفکری و مشورت و پاسخ به سوالات و کمک به رفع موانع هر کدام از عرصه های کار است. این جمع در عین حال می تواند یک سری موازین همکاری و همفکری و مشورت با همدیگر را برای تداوم ارتباط خود تعریف کند. از قبیل اینکه: ١- این ارتباط، اجتماعی و طبیعی است و نباید هیچوقت چنین وانمود کرد که این جمع چند نفره با هم سر و سری مخفی هم دارند. ٢- هر کدام از اعضای این جمع، صاحب عرصه ی کار خود و صاحبنظر در آن است مثلا کارگر کمونیست که خود در یک مرکز کارگری کار می کند و احتمالا ارتباطات کارگری با مراکز دیگر دارد، او در این عرصه متخصص و صاحبنظر است و دانشجو در دانشگاه و معلم در میان معلمان و تشکل شان و بقیه در عرصه های خود مشغول کار و فعالیتهایشان هستند. در نتیجه بجز همفکری و مشورت و طرح سوال و جواب دادن و رفع موانع، باید از هر گونه دخالت بی مورد، پرهیز نمود. ٣- از آنجا که این جمع، اعضا و ساکن یک شهر اند، دخالتشان در مسایل مربوط به جامعه ای که در آن زندگی می کنند، ضروری است. درنتیجه در زمینه مسایل متنوع مربوط به شهر، از سیاست و اقتصاد و فرهنگ و زندگی مردم و فعالیت ارتجاع و مزاحمت پلیس و خشونت علیه زنان و کار کودکان و موقعیت جوانان و کارگران بیکار و مساله اعتیاد و فحشا و غیره و غیره، می توانند دخالت کنند. شکل دخالت هم اجتماعی است و از طریق اظهار نظر سیاسی و ارتباط با فعالین سیاسی و مدنی شهر و پیدا کردن فعالین کمونیستی است که در این شهر وجود دارند. به این اعتبار حتی می توانیم بگوییم که دریک شهر معین و بخصوص در شهرهای کوچک تر، این جمع می تواند خود را صاحب شهر دانسته که حواسش به همه جنبه های کار و زندگی و مبارزه مردم است. در شرایطی که یک جمع کمونیست همفکر و همکار و هم خط وجود داشته باشند ولو هر کدام دارای شغل و موقعیتهای اجتماعی متفاوتی باشند می توانند کمیته کمونیستی شهر را تشکیل دهند و مانند چتری بر سر شهر و صاحب همه عرصه های کار و مبارزه شهر باشند. ٤- برای هر عضو جمع، عرصه مشخص کار خود، مانند محیط کار آن کارگر کمونیست تا دانشگاه آن دانشجو و یاعرصه کار معلم و زن و هنرمند یا ورزشکار...، در اولویت است. این همکاری و همفکری باید کمک کند که کار در این عرصه ها گسترش یافته و تحکیم و تقویت شود. برای مثال عرصه دانشجویی کل دانشگاه های شهر را بپوشاند، عرصه کارگری کل کارگران بخش های مختلف صنعتی و خدمات و شهرکهای صنعتی و غیره را مد نظر داشته باشد. زنان و معلمان و بقیه عرصه ها هم همینطور. ٥- موضوع دیگر این است که این جمع معین و محدود کمونیست های شهر (کارگر، معلم، دانشجو، زن، هنرمند، ورزشکار...)، نباید تعداد خود را مرتب افزایش دهد و یا برایش نامنویسی کند و دوباره پایش را جاپای سنت تا کنونی تشکلهای اعلام شده ی علنی بگذارد. این جمع ، جمع معین و محدود بهترین کمونیست ها و انسانهای دارای پایه اجتماعی، محبوب و صاحب نفوذ و مشغول کار و مبارزه در عرصه های معین خود است. هیچ فرد بی ریشه ی اجتماعی و بی ربط به یک عرصه کار اجتماعی نباید وارد این جمع گردد. راه گسترش این نوع سازمانیابی و اتحاد کمونیست ها، کمک به ایجاد کمیته های کمونیستی در مراکز کار و زندگی کارگران و مردم زحمتکش است. به این ترتیب کمیته های کمونیستی از کارخانه تا محله و در میان اقشار زحمتکش جامعه تکثیر می شود. ٦- کمیته های کمونیستی خود دارای موازین معین و تعریف شده و و توافق شده ای هستند. اما تا زمانی که جمع مورد نظر ما به کمیته کمونیستی ارتقا نیافته است، پلاتفرم و مرامنامه و هیچ سند دست و پاگیری تصویب نمی کند. جلسات مکرر و بدون فایده و نتیجه برگزار نمی کند. بنا به ضرورت و جواب به یک مساله دور هم جمع می شوند. بجز مشغولیت و مسوولیت هر کدام به عرصه ی کار طبیعی خود، تقسیم کار دیگری انجام نمی شود. این جمع، جلسات فرمال و انتخاب رییس و منشی و یا نوشتن پروتکل ندارد. هر کس می تواند از نتایج همفکریها و مشورتها در زمینه عرصه خود، یادداشت بر دارد. در هر نشستی یکی از اعضای جمع می تواند جلسه را بگرداند. انتخاب رییس دایمی یا طولانی مدت ضروری نیست. ٧- اجرای تصمیمات جمع از طرف هر عضو مربوط به عرصه خود، داوطلبانه است. تصمیم در مورد تعیین وظیفه، یا تاکتیک و سیاست مبارزاتی در عرصه ای مثلا بک اعتصاب کارگری یا معلمان و غیره تنها زمانی قابل اجرا است که فرد معین آن عرصه با آن توافق داشته باشد. مثلا اعلام یک اعتصاب کارگری یا معلمان و یا پایان دادن به آن طبق مشورت جمع، تنها زمانی قابل اجرا است که عضو کارگر یا معلم و ... در جمع با آن توافق داشته باشد. در غیر آنصورت آن تصمیم خودبخود لغو است ولو همه اعضای دیگر جمع موافق باشند. این برای همه عرصه های دیگر هم صدق می کند. چرایی این کار روشن است. در صورتی که مجری یک تصمیم با آن موافق نباشد، چه کسی می رود و آن را اعلام و اجرا می کند؟ مثلا یک کارگر می تواند برود و اعتصاب معلمان را پایان دهد؟ یا فراخوان اعتصاب معلمان را بدهد؟ و این برای دیگر عرصه ها هم صدق می کند. نهایتا ترکیبی از کمیته های کمونیستی کارخانه و محله و در میان اقشار زحمتکش جامعه حتی اگر هنوز به عنوان حزب واحد طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه، اعلام موجودیت نکرده باشد، اما سنت کار متشکل کمونیستی و پایه های حزب کمونیستی طبقه کارگر به این شکل گذاشته شده است. تحولی که در همان گام اول می تواند فضای سیاسی جامعه و توازن قوای اجتماعی را به نفع کارگران و زحمتکشان تغییر داده و عقب نشینی های مداوم به بورژوازی حاکم تحمیل کند! زنده باد کمونیسم کارگران! زنده باد جنبش کمیته های کمونیستی!
آذر ماه ٩٤ (دسامبر ٢٠١٥)
|