موج فرار از سوریه

و

"شازده" کوچولوهای انقلابی

 

*"موتورهای کوچک" در جهان" پست دیجیتال" : قسمت دوم

 

ثریا شهابی

Soraya_shahabi@yahoo.com

 

"تدارک کمونیستی – جنبش سازمانیابی حزب پرولتاریا" که نامی جدید برای یک محفل آشنا و حاشیه ای در چپ ایران است، در مورد موج اخیر فرار از سوریه به سمت اروپا، مقاله تفصیلی، نه بنام شخص معین و حقیقی، که بنام یک سازمان منتشر کرده است. نام نویسنده این مقاله٬ برای ساده کردن و تبدیل آن به  یک فاعل و سوژه ای برای خواننده قابل درک٬  در ادامه مطلب به اختصار به  "تدارک"  خلاصه میشود. 

"تدارک" در تاریخ ۱۹  شهریور امسال،  مقاله ای تحت عنوان  "انفجار هدایت شدۀ بحران پناهندگی، میراث خونین جهان "ارزش محور" غرب و ورشکستگی اخلاقی و سیاسی چپ" منتشر کرده است.

برای درک این مطلب طولانی، لازم است انبوهی از صفاتی چون"سلاخی"، "حقیرترین" ، "دنی ترین" و "رذیلانه ترین"، که تنها خاصیت شان فلج کردن اعصاب حسی خواننده برای اجتناب از "همدردی احتمالی با قربانیان" این فرار ها است، را به کناری زد و صراحتا گفت که "تدارک" چه میگوید.

 که او میگوید که:

"موج عظیم فراریان و پناهجویان به سمت اروپای غربی و .... واقعه ای است سیاسی، هدایت شده و دستکاری شده برای دستیابی بازیگران سلاخی بی پایانِ مردم خاورمیانه به حقیرترین، دنی ترین و رذیلانه ترین اهداف خویش".

 "می توان از هر کودکی که جان می سپارد عکس و رپرتاژ و کلیپ تهیه نمود و همه و همه را بر سر دیکتاتوری آوار کرد که گویا با بمبهای خوشه ای اش مسبب تمام این فجایع است."

"ورای تصاویر دلخراش واقعی و قلابی کلان رسانه های "جهان آزاد"، ساختار این موج انسانی تنها از انبوهی از توده های محروم خاورمیانه  و سوریه تشکیل نشده است"

خواننده پس از چند نفس عمیق و پنهان کردن خشم و مشت های گره کرده خود، باید صبور باشد تا بتواند  ادامه مطلب "تدارک" را بخواند!

او یک تز اصلی دارد.  آن تز است که مجوزی برای طغیان چنان نفرتی نسبت به فراریان از باطلاق سوریه و مرگ و میر آنها  صادر کرده است، که قابل مهار نیست! تز و موقعیتی که به "تدارک" اجازه میدهد که علیه این فراریان هر لیچار و توهین و تعرضی به هم ببافد.  و آن تز این است که:

این ها: فراریان "مردم معمولی" اند! ریخت و قیافه شان ژنده و جنگ زده نیست! مثل نویسنده ما چپ و  "انقلابی" و پناهنده سیاسی نیستند! واقعا هم از جنگ و فقر و بمباران فرار نکرده اند! اگر نه میتوانستند مثل بخش "مبارزین" به داخل خاک سوریه فرار کنند! با کسی جنگی نکرده اند! تلفن موبایل دارند! بضاعت آن را داشته اند که خرج فرار را تهیه کنند! مثل نویسنده در زمره فراریان "انقلابی" پس از سرکوب یک انقلاب در ایران، نیستند! مثل فراریان دوران جنگ دوم هم نیستند! دنبال زندگی فردی اند! حتی نه ایستادند بجنگند! لیبرال و طبقه متوسط و دنبال عافیت فردی اند تا مبارزه جمعی! فراری قلابی اند برای براه انداختن تبلیغات به نفع غرب! میخواهند در آلمان زنگی خوش داشته باشند و آبجو بخورند و ... آنهایی که٬ اگر هم ناچار به فرار شدند اما حاضر نشدند خاک پاک سوریه را به خاک آلمان و آغوش خارجی ترجیع دادند، قهرمان هستند!  نه این "عافیت طلبان" که جنازه های خودشان و کودکانشان را خوراک تبلیغاتی دولت های غربی میکنند! "ضدانقلابی" هستند که بنظر شان "آغوش مرکل" از "آغوش اسد" بهتر است! بین مرکل و اسد، مرکل را انتخاب کرده اند! بین دولت خودی و بیگانه، بیگانه را انتخاب کرده اند!!  و در یک کلام ارتش دشمن اند!

اگر تماشا و شریک شدن در دنیای تخیل کودکانه  داستان معروف "شازده کوچولوی" زیبا و لذت بخش است،  یک لحظه لمس از دور دنیای تخیل شازده کوچولوهای انقلابی و چپ معیوب جهان سومی اما، رعشه براندام  خواننده می اندازد.

تصور به واقعیت پیوستن آن سبک و سیاق زندگی که  آنها به نام انقلاب و کارگر و سوسیالیسم وعده میدهند،  ترسناک است. بیچاره مارکس و بیچاره تر مارکسیست ها و طبقه کارگر که این هزیانات و سموم بنام آنها متصاعد میشود. پل پت نزد این رگه مالیخولیایی، آدم عاقل و  لیبرال بنظر میآید.  

مردم شانس آوردند که محفل "تدارک" ماموران مرزی کنترل اجازه ورود به اروپا نیستند. که برای نجات قربانیان از تلاطم اقیانوس ها و خفگی در کامیون ها، از آنها  شناسنامه  "طبقاتی"، "انقلابی"، "ملی" و "مبارزاتی" بخواهند!   تا مطمئن شوند که  فراریان، همه آن "امتیازاتی" که جنگجویانی چون محفل "تدارک"، این اشرافیت سیاسی، ناسیونالیست و شرق زده ایرانی دارند، را دارا هستند! بعلاوه و مهمتر اینکه، مطمئن شوند که فراریان علاقه ای به فرهنگ غربی و آبجو و رقص ندارند و کاملا شرق زده و مذهب زده اند! مضحک تر اینکه این اراجیف را بنام تحلیل طبقاتی و موضع طبقه کارگر، تولید میکنند.

این مردم که بقول "تدارک" نه سیاسی، نه انقلابی،  نه پارتیزان، نه جنگجو، و نه "سوسیالیست" اند، معذرتا "بی جا میکنند" که هستی خود و کودکان شان را به خطر می اندازند و بدنبال یک زندگی امن تر، انسانی تر، مرفه تر، به اروپا که پناهنده های سیاسی چون آقای "تدارک" سه دهه است آن را ملک تلق خود کرده اند، پا میگذارند. باید کاسه ای زیر نیم کاسه باشد! طبق حرف های از سرمعده ای و شرق زده و ناسیونالیستی "تدارک"،  مردم در غرب همه راسیست اند! پشت حمایت وسیع و انسانی مردم آلمان از این آوارگان، توطئه ای خوابیده است. دلیل این حمایت ها، نمی تواند جز توطئه و دسیسه چیز دیگری باشد!   

وقتی ذهن آقای "تدارک" قادر نیست درک کند که چرا در این شرایط معین، دولت های غربی ناچار میشوند که مرزها را بگشایند!  وقتی که  نمی تواندن بهفمد که چرا در این مقطع مشخص و در  برخورد به این موج فرارها، دولت و بورژوازی آلمان میتواند موضع "سخاوتمندانه" و "اخلاقا" انسانی بگیرد و دولت و بورژوازی مجارستان موضع فاشیستی، بنابر این همه چیز از پیکر غرق شده کودک سه ساله سوری تا حمایت بشردوستان در اروپا، باید ساختگی و توطئه باشد! هنگامی که روشنفکر شرق زده و ناسیونالیست وطنی، که مارکس و لنین میخواهند و دامنه "انترناسیونالیسم" اش به اندازه چهاردیواری صنفی پناهندگی ملی – ایرانی خودش است، پس باید موج فرار ها، جنازه ها و قربانیان، دست ساز و تقلبی باشند و حمایت ها توطئه!  این موج فرارها دست ساز است، و آن جنازه ها کرایه ای و وارداتی!

مردم شانس آورده اند که این محفل، هرگز قادر نیست پا از دنیای مجازی به بیرون بگذارند. مردم خوش اقبال اند که  دامنه سمومی که این نوع متصاعد میکند، خوشبختانه بسیار محدود است.  در دنیای ذهنی این اشرافیت سیاسی حاشیه ای، این ناسیونال سوسیالیست های شرق زده، کسانی که هرروز در دنیای مجازی مشغول فروش کالای لوکس "سیاسی" و "انقلابی" بودن از نوع پل پت اند، همه چیز از انسان و انسانیت، از تراژدی تا تاریخ، از فلسفه تا اقتصاد و سیاست میتواند به سادگی و در کمال لا ابالی گری به سخره گرفته شود. چه باک! این جماعت به کسی و چیزی قرار نیست حساب پس بدهند.

این ها بقایای همان چپ غیر کمونیست دوران انقلاب ایران اند که خواهان ممنوعیت اعدام فقط برای خلق،  آزادی فقط برای خلق، فرار از تخریب و جنگ و تلاش برای یک زندگی انسانی و احترام و انسانیت و حمایت از قربانیان فقط برای خلق و نه ضد خلق، بودند. این "موتورهای کوچک" برای راه اندازی انقلابات خیالی،  از دست طبقه کارگری که با فعالیت های آنها بیدار نمی شود، عصانبی است! محرومینی که "انقلاب پرولتری" از نوع محفل "تدارک" نمی کنند، سزاوار حمایت و پناهندگی و فرار نیستند. این مقام و موقعیت "ممتاز"  از آن "مبارزین" است و بس! . "مبارزین" هم باید فقط درد و بدختی بکشند و اگر بیمار شدند کلیه پیوند نزنند که مرز و صف طبقاتی شان به هم میریزد! این اراجیف و سموم را بنام تبیین "طبقاتی" بالا می آورند و میخواهند برای پرولتاریا حزب هم بسازند!

در پاسخ به این محفل تنها باید گفت که  توصیه میشود این "پارتیزانهای" دنیای مجازی، و شازده های سیاسی ایرانی، به دکتر روانپزشک مراجعه کنند. نوع اجتماعی تر این ناسیونالیسم ضدعرب و ضدانسانی را، طرفدار عظمت ایرانی، که زندگی سوری ها در اروپا را "از سرشان زیاد میداند"، آنها را محکوم به زندگی در سوریه و عربستان و لیبی و عراق میکنند و آن ها را به اندازه کافی شایسته زندگی در اروپا نمی دانند، مشغول انجام همان کاری هستند که این محفل بی آینده به آن مشغول است. یکی به بهانه "خطر" افزایش ترکیب اسلامی جوامع غربی در کنار دولت فاشیست مجارستان قرار میگیرد، و دیگری به بهانه "مبارز و جنگجو" نبودن فراریان!  یکی به بهانه رسمی دشمنی با مردم عرب زبان و سوری ها، و دیگری به بهانه طبقه کارگر و سوسیالیسم! 

در اروپا، تحولات مهمی در جریان است. اگر قدرت دماغی ، روحی و فرهنگی و اجتماعی هضم آن را ندارید، بنام کارگر و سوسیالیسم و انقلاب، لجن تولید نکنید.

در نشریات حزب ما و این شماره کمونیست در مورد این موج فرارها، به تفصیل نوشته شده و نوشته خواهد شد. به علاقمندان توصیه میشود که پس از تجدید قوای روحی و خارج شدن از تاثیرات تماس اندکی با دنیای ذهنی، فرهنگی و سیاسی این تیپ از بخودمشغولان سیاسی، این شاهزاده های دنیای پناهندگی، آن مطلب و مطالب را بخوانند.

 

* قسمت اول "موتورهای کوچک" در جهان" پست دیجیتال"   را میتوانید از طریق لینک زیر دریافت کنید و بخوانید.

http://www.hekmatist.com/2012/k170-soraya.html

۱ اکتبر ۲۰۱۵