سقوط آزاد به ایستگاهی آشنا سرانجام خط حمید تقوایی
ثریا شهابی
"آنچه میتواند این سیاست را با شکست مواجه کند مقاومت و تعرض توده مردم علیه دولت ترکیه و علیه داعش و کلیه نیروهای اسلامی در منطقه است. تنها این نیرواست که میتواند بشار اسد را به قذافی و اردوغان را به مرسی آتی تبدیل کند." حمید تقوایی، در مورد رویدادهای ترکیه در مطلب " مرسی و قذافی بعدی کیست"؟ ۳۱ ژوییه ۲۰۱۵ اظهارات بالا را، تقوایی در تکمیل پیش بینی رادیو صدای آمریکا در احتمال دچار شدن سرنوشت اردوغان به مرسی و اسد به قذافی، میگوید. تفاوت در این است که برخلاف پنتاگون و صدای آمریکا، تقوایی این سرنوشت را محصول "تعرض مردم" و "انقلابات" میداند. او در همین نوشته و چند سطر بالاتر میگوید که: "سرنوشت مرسی و قذافی را نهایتا نه تاکتیکهای اشتباه و یا درست آنها بلکه انقلاباتی رقم زد که کل توازن ژئو پلتیک منطقه را به هم ریخت". قذافی دیکتاتور و مرسی مرتجع اسلامی بود، همانگونه که چاوشسکو و صدام هم بودند. تئوری که ترور مشمئز کننده قذافی، اعدام صدام و چاوشکسو، و سرنوشت مرسی را حاصل انقلاب و نتیجه اعتراض مردم میداند، یک تئوری و تزی تماما و تا مغز استخوان ضدانقلابی است. همانقدر که تئوری "ارتش مصر" و "ارتش آزادیبخش سوریه" و نیروهای ناتو و متحدین آن در عراق و لیبی و یوگسلاوی را در خدمت "انقلاب مردم" و برای اجرای "پروژه های آزاد سازی" و "حقوق بشر" دانستند، ضدانقلابی است. تقوایی با اختلاف فاز عظیمی، و در فضای نوستالژیک روزهای رژیم چینج و سرنگونی قذافی و صدام، به همان پروپاگاندی دامن میزند که ناتو و وزارت خارجه بریتانیا و آمریکا، به آن دامن میزدند. با این تفاوت که معماران آن "پروژه های آزادسازی" و "رژیم چینج" ها، معماران آن مدل سرنگون شدن ها، امروز سیاست عوض کرده اند و با طالبان و قذافی ها و اسد های ایران و عراق و افغانستان، سازش و مصالحه کرده و دست دوستی داده اند. "مبارک" و "بن علی" را انقلابات تونس و مصر به زیر کشیدند. مردم انقلابی تونس و مصر مدال افتخار اعمال قدرت برای به زیر کشیدن این دو دیکتاتور را بر سینه دارند. مرسی را اما ضدانقلاب بورژوا امپریالیستی، همان ضدانقلاب سرنگون شده، یعنی ارتش مصر و در سیر شکست انقلاب مصر به زیر کشید. این اولین بار نیست که ضدانقلاب برای سرکوب انقلاب، علیه بخشی از خود به قهر، خشونت و خونریزی روی میآورد. حکم اعدام مرسی را جناح دیگر ضدانقلاب صادر کرد، نه انقلاب مردم! ترور شنیع قذافی، حکم اعدام مرسی، اعدام صدام و ترور بن لادن را، جز تقوایی، هیچ روان ضایع شده و دفرمه ای، به پای انقلاب و اعتراض مردم لیبی و مصر و عراق و افغانستان نمی گذارد. اعدام قطب زاده را همان قدر میتوان به پای مردم انقلابی ایران نوشت، که ترور قذافی و سرنگونی و حکم اعدام مرسی را. کسی که مسئولیت تولید این منجلاب و باطلاق را به عهده مردم معترض در عراق و مصر و لیبی و افغانستان میگذارد، علاوه بر اینکه تصویر خود از تحولات انقلابی را به نمایش میگذارد، طبقه کارگر و مردم معترض را از هرچه انقلاب و اعتراض است روی گردان میکند. کسی که این خونریزی ها را انقلاب و حاصل اعتراض مردم میداند، کسی که باطلاق عراق و لیبی و امروز سوریه را پیروزی اعتراضات مردم میداند، هر نیت و هدف فرصت طلبانه ای که پشت این پروپاگاند ضدانقلابی او خوابیده باشد، مردم را از اعتراض و انقلاب و تکیه به نیروی خود و اقدام مستقیم خود، می ترساند و فراری میدهد. رضایت به وضع موجود، رضایت به درجه سیاهی عفونت موجود در ایران و خاورمیانه و اروپا، اساسا در هراس از این نسخه های ضدانقلابی است که قدرت های مرتجع جهانی طرح و اجرا میکنند و امثال تقوایی برای آن هورا میکشد! به راستی که آمال و آرزوها و فرهنگ سیاسی چپ سنتی در جوامع عقب مانده و مختنق، این خرده بورژوازی عاصی و ناراضی بدون افق و دنباله رو، فرسنگها از راست جوامع غربی، عقب تر و کلام آن وقیح تر است. لیبرالیسم در غرب، یک سروگردن از این موجودات دفرمه خرده بورژوا در اپوزیسیون، که برای پیش برد امر خود، به هر نیروی دست راستی و سناریو ضدمردمی، از جنبش سبز تا رفسنجانی و ارتش آزاد سوریه، همان داعش امروز، و دولت اقلیم و ... برای نجات چشم امید می بندد، بالاتر است. تقوایی از اصلاح طلبان داخلی، از امثال دوخردادی هایی چون خانم عبادی که با همه محافظه کاری، پشت به لیبرالیسم غرب پای حقوق بشر را به میان میآورد، یک سروگردن پایین تر است. عبادی حداقل در مخالفت با به سرانجام رسیدن مذاکرات اتمی، پای حقوق بشر و شرط تامین آن (باوجود همه بی محتوایی حقوق بشر)، را به میان میآورد. در حالی که در پیچ قبلی، تقوایی در مخالفت با سرانجام مذاکرات غرب با ایران، ریاکارانه مخالفت خود را پشت مخاطرات ایران اتمی، پنهان میکند. تقاوت در این است که عبادی داعیه چپ، کمونیست و انقلابیگری ندارد، تقوایی دارد! امروز در میان طیف ژورنالیست های دست راستی ترین میدیای غربی، کسی اراجیفی که تقوایی در مورد محصولات بورژوازی جهانی در خاورمیانه میگوید، را تکرار نمی کند. همان وزرا و نمایندگانی که در سازمان ملل و کابینه دولت های بریتانیا و فرانسه و آلمان و آمریکا نشسته اند، امروز با تاکید بر محصولات جانبی دخالت شان در خاورمیانه، از جمله سرنوشت قذافی و مرسی، و عروج داعش، پشت دست داغ میکنند. هرروز در مورد اشتباه محاسبات و شکست شان حرف میزننند. از این رو است که خاورمیانه را بدست نیروهای مرتجع منطقه ای، ایران و عربستان و ترکیه و قطر داده اند تا آن را در راستای منافع بورژوازی غرب، مدیریت، سرکوب و تقسیم کنند. تا خاورمیانه را به کشورهای شیعه، سنی، ترک، کرد و مسیحی و یزیدی و ... و عرب، تقسیم کنند. مشاوران بوش و بلر و اوباما، وزاری خارجه امروز همان نیروها و دولت های غربی که داعش را بعنوان ارتش آزادیبخش سوریه تولید کردند، در مقابل عمق فاجعه ای که آفریده اند، دستهای خود را پنهان میکنند. آنها شرم دارند منجلاب برجای مانده را محصول تحرک و خواست مردم لیبی و سوریه و مصر، بنامند. تقوایی اما بعنوان "کمونیست و طرفدار کارگر"، میتواند سرش را بالا نگاه دارد و بفرماید که این وضع محصول انقلابات مردمی است. خونی که به لیبی و سوریه و مصر پاشیده شد و وضع امروز خاورمیانه، محصول دخالت "مردمی و انقلاب" است. این سقوط آزاد، این ترواشات ضدانقلابی در منتسب کردن سرنوشت قذافی و مرسی به اقدام انقلابی مردم لیبی و مصر، اما رعدی در آسمان بی ابر و ابتدا به ساکن نیست. این مقطع دیگری از سیر یک خط، راست، بورژوا – ناسیونالیستی از نوع جهان سومی است که بیش از ده سال است حمید تقوایی در راس آن، برای قالب کردن آن بعنوان یک خط کمونیستی و کارگری، فعالیت فکری، پراتیکی و سازمانی میکند.
زمینه بازگشت به مسیر سقوط آزاد
اما در شرایطی که تقوایی بسرعت از مواضع گذشته عقب نشینی کرده و مشغول تدوین انواع تئوری های سطحی برای توجیه زیگزاگ زدن و به این سو و آن سو کج کردن سر مواضع سیاسی اش است، چرا ناگهان فیل او یاد هندوستان کرده است و حسرت انقلابات ناتویی و رژیم چینج های مدل عراق و لیبی را در سر میپروراند. موضوع چی است؟ این سوال مطرح است که چرا در حالی که تقوایی در حال زیگزاگ زدن های فرصت طلبانه، طبق وزش باد های سیاسی موسمی بود، باز به گذشته رجعت میکند. چپ خرده بورژوا و ناسیونالیست، چپ مجاهدینی تقوایی، از یک طرف از قافله سیاست های بورژوا امپریالیستی در مورد خاورمیانه عقب است و از طرف دیگر، همچنان که سنت همیشگی اش است، با این افاضات تئوریک بدنبال فرصت طلایی دیگری میگردد. این فرصت طلایی را گسترش سرکوب توسط اردوغان و تحرکات سیاسی در ترکیه، و دورنمای برهم خوردن توازن قوا، در دامان تقوایی گذاشته است. تا با دخیل بستن این بار به نیروی دیگری، در راستای همان مدل انقلابات لیبی و سوریه، در رکاب نیروی مرتجع دیگری، رکاب بزند و سازمان خود را دور دیگری، همچون مجاهد، در صحنه فعال نگاه دارد. تقوایی امیدوار است که بلکه در ترکیه، با تکرار سناریو لیبی، ارابه "رژیم چینج" دیگری براه بیفتد و در صف "انقلاب" ناتویی دیگری، مردم به خیابان ها بریزد. دخیل بستن به ناسیونالیسم کرد، در گرماگرم معامله دولت اقلیم کردستان عراق با داعش، و دمیدن در ساز استقلال کردستان عراق، و باز کردن باب "تحلیلی" جدید از موقعیت ناسیونالیسم کرد، قرار است گره زدن سرنوشت خط تقوایی به پیشروی ناسیونالیسم کرد، را توجیه کند و "مشروع" نشان دهد. این ها "تئوری های روز" تقوایی، برای تعیین استراتژی دیگری در راستای همان خطی است که بیش از یک دهه است، دنبال میکند. با این تفاوت که شرایط در خاورمیانه و جهان تغییر کرده است. رویای شکوفه دادن میوه ممنوعه "لیبیاییزه شدن" ترکیه، متولد نشده، مرده است. تقوایی روی اسب بازنده ای شرط بندی کرده است. اردوغان را اعتراضات متحد جنبش ترقیخواهی ترک و کرد، در ترکیه، جنبش طبقه کارگر این کشور، جنبش ضداسلامی و سکولاری که در ترکیه ریشه های عمیقی دارد، اتحاد طبقه کارگر، ترک و کرد و فارس و عرب، مستقل از مذهب و ملیت شان، باید به زیر بکشد و میتواند به زیر بکشد. نسخه لیبی و سوریه و عراق، در مقابل این دخالت است. سرنگونی اردوغان به مدل قذافی، تبدیل ترکیه به جغرافیایی تکه پاره، سنی و شیعه و کرد و ترک، نسخه نابودی ترکیه است. کمونیسم و طبقه کارگر و هر آزادیخواهی در ترکیه و ایران و عراق، از کردستان عراق تا کردستان ایران، از آنکارا و اربیل تا تهران، از آذربایجان و خراسان و بندعباس و بلوچستان، باید در مقابل این پروپاگاندها و وعده های "بهبود" و پیروزی، محکم به ایستد. نقد گذشته و روشن کردن آینده خط تقوایی، از آنجا که بنام کمونیسم و کارگرعرض اندام کرده است، از آنجا که بر اعتبار کمونیسم کارگری تکیه زده است٬ مهم است. نشان دادن این حقیقت که ورای لفاظی ها و ادعاها در مورد انقلاب کارگری و سوسیالیسم و رهایی طبقه کارگر٬ آمال و آرزوهای تقوایی٬ عملا در مقابل انقلاب کارگری و سوسیالیسم است٬ محتوای این نقد ها است.
۲ اوت ۲۰۱۵
|