بحران خاورمیانه و موقعیت ناسیونالیسم کرد
خالد حاج محمدی
آنچه مد نظر این نوشته است٬ اساسا موقعیت ناسیونالیسم کرد در دل بحران خاورمیانه و صف بندیهای دول مرتجع منطقه است. هدف از این نوشته نشان دادن این حقیقت است٬ که ناسیونالیسم کرد از ستمگری ملی و شکافی که بدلیل توحش و سرکوب مردم کرد زبان توسط دولتهای مرکزی اعمال شده است٬ سواستفاده میکند. آنها با دامن زدن به نفاق ملی به چشم کارگر کرد زبان خاک میپاشند و با پرچم "ملت کرد" منافع مادی و زمینی بورژوازی کرد برای گرفتن سهمی از ثروت و شراکت در قدرت حاکمه را دنبال میکنند. احزاب ناسیونالیسم کرد رفع ستم گری ملی را در دستور ندارند٬ به آن آویزان میشوند تا با فریب مردم کرد زبان و بردوش آنها دولتهای مرکزی را وادار به پذیرش و شراکت آنها در قدرت سیاسی کنند. در این نوشته نشان میدهم که چگونه احزاب این جنبش برای تامین منافع بورژوازی کرد در هر کشور و اهدافی که دنبال میکنند٬ در بحران خاورمیانه متحد جنایتکارترین دولتهای منطقه٬ همانهایی که عامل اعمال ستم ملی بر مردم کرد زبان کشور مربوطه هستند٬ خواهند شد و برخلاف تصور رایج مبنی بر برادری آنها٬ نشان خواهم داد که چگونه هر کدام متحد قطبی از ارتجاع خاورمیانه قرار میگیرند و حتی علیه همدیگر و مردم کرد زبان دست به هر کاری میزنند. در این نوشته ضمن دنبال کردن این مسائل در دل بحران خاورمیانه و صف بندیهای دول مرتجع و جنایتکار منطقه و جایگاه هر کدام از احزاب ناسیونالیست کرد٬ سعی میکنم بطور ویژه به موقعیت حزب کارگران کردستان (پ ک ک) در دل این تحولات و همزمان به انتخابات اخیر ترکیه و جایگاه "حزب دموکراتیک خلقها" (ه د پ) و سوالات و برداشت هایی که حول این جریان براه افتاده است نیز اشاره کنم. با این مقدمه کوتاه به اصل بحث می پردازم.
بحران خاورمیانه و موقعیت ناسیونالیسم کرد بحران خاورمیانه و تحولات دوره اخیر کل توازن دولتهای منطقه و نیروهای سیاسی و آرایش آنها را دستخوش تغیرات جدی کرده است. بعد از تحولات انقلابی در مصر و تونس و دخالتهای ناتو در لیبی و سرانجام سوریه٬ سیر امید و آرزو به آنچه "بهار عربی" نام گرفت٬ مسیری دیگر پیدا کرد که شاهد آن بوده ایم. امروز علاوه بر ناکامی دولت آمریکا در خاورمیانه٬ علاوه بر شکست عملی نقشه آنها در خود سوریه٬ در دنیای واقعی خود خاورمیانه نیز دیگر آن جایگاه و اهمیتی که در دهه های گذشته برای غرب داشت را از دست داده است. ناکامی غرب در این منطقه و عقب نشینی هایی که کرده ٬ عملا تعیین تکلیف خاورمیانه را به جنگ و جدال دولتهای مرتجع منطقه و انواع باندها و دستجات سیاهی سپرده اند که مستقیم و غیر مستقیم یا توسط و تحت تاثیر سیاستهای آمریکا و یا به کمک دول ارتجاعی منطقه ساخته پرداخته شده اند. همزمان بورژوازی عرب که تاریخا متحد غرب و مشخصا دولت آمریکا بوده و همیشه تلاش کرده است در چهارچوب سیاستهای آنها عمل کند و در حقیقت به عنوان نوکر آمریکا ظاهر شده است٬ در اوضاع امروز منطقه که مهر خلا قدرت و هزیمت غرب را بر خود دارد، فرجه ای یافته که به عنوان مدعی ظاهر شود. عروج عربستان و قطر و دخالت مستقیم آنها در تحولات خاورمیانه و یک پای کشمکش در مصر و تونس٬ همگی نشانه ظهور بورژوازی عرب و تلاش برای تبدیل شدن به یک قطب نیرومند و سهم خواه در تحولات منطقه است. اما به موقعیت احزاب ناسیونالیسم کرد که هدف این نوشته است بپردازیم. احزاب ناسیونالیسم کرد تاریخا در شکاف دولتهای منطقه زیسته اند. استراتژی خود را در آویزان شدن به سیاستهای دول امپریالیستی و یا مستقیما در تکیه به دولتهای مرتجع منطقه دنبال کرده اند. در کشورهایی که معضلی به نام "مسئله کرد" وجود دارد، تاریخ سیاسی این احزاب و مسیری که تا امروز طی کرده اند، نشان میدهد که اهداف اصلی آنها چیزی جز سهم خواهی و شراکت در قدرت، آنهم در رکاب دولت مرکزی نبوده است. وجود ستم گری ملی در ایران٬ عراق٬ ترکیه و سوریه به آنها امکانی داده است تا با سواستفاده از آن و به نام مردم کرد زبان٬ با اشاعه ملی گرایی و نفاق قومی٬ توده ناآگاه مردم متنفر از دولتهای مرتجع حاکم در کردستان را حول سیاست خود بسیج کنند و از آن به عنوان اهرم فشار به دولت مرکزی جهت صاحب شدن سهمی از قدرت استفاده کنند. این کل استراتژی احزاب ناسیونالیست کرد در منطقه و راستش در تمام طول تاریخ آنها بوده است. لذا هیچکدام از احزاب ناسیونالیست کرد نه اکنون و نه در گذشته خواهان تشکیل کشوری مستقل نبوده و در عین حال خواهان رفع ستمگری ملی نیز نبوده اند. کل طرحهای آنها از خودگردانی٬ خودمختاری تا فدرالیسم و... در خدمت ماندگاری نفاق ملی و ابدی کردن این معضل به عنوان ابزاری در خدمت خود برای بسیج مردم کرد زبان و فریب آنها و گردآوری نیرو جهت فشار به دولت مرکزی بوده است. هیچکدام مشکلی با استبداد دولتهای مرکزی٬ مشکلی با بی حقوقی کامل شهروندان و فقدان آزادیهای سیاسی٬ جنایت و توحش و فقر اعمال شده، نداشته اند. آنها حاضرند همراه جمهوری اسلامی٬ دولت عراق٬ سوریه و دولت ترکیه و بدون کوچکترین نقد و اعتراض به کل اجحافاتی که این دولتها تاریخا و امروز اعمال میکنند٬ به شرط گرفتن سهمی از قدرت در کنارشان و به عنوان مجری سیاستهای آنها عمل کنند. لذا برای تامین سهم خواهی خود سیاست فشار به دولت مرکزی به هر طریق و با هر ابزاری٬ از جنگ تا مذاکره٬ از قرار گرفتن و تبدیل به عصای دست دولتی دیگر به همان اندازه جنایتکار را دنبال میکنند. من قبلا در این خصوص و طی مطلبی زیر عنوان "توافقات لوزان٬ ناسیونالیسم کرد و تلنگری دیگر"٬ که در کمونیست شماره ١٩٦ آمده است به تفصیل نوشته ام. در دوره جهان دو قطبی احزاب این جنبش در توازن شرق و غرب تاریخا در کنار روسیه قرار میگرفتند که داعیه سوسیالیستی داشت. حتی در دوره هایی بخش زیادی از آنها بدلیل تکیه دادن به روسیه و بعلاوه اعتبار سوسیالیسم در دوره های تاریخی و بعد از انقلاب اکتبر٬ احزاب ناسیونالیست کرد نیز اهداف ارتجاعی خود و سهم خواهی بورژوازی کرد را با آویزان کردن خود به سوسیالیسم نوع روسی٬ بیان میکردند. بعد از شکست روسیه و اردوگاه شرق و فروریختن دیوار برلین٬ کل این احزاب کم و بیش امیال خود را در جوار و به عنوان متحدین قطب پیروز و مشخصا دولت آمریکا دنبال کرده اند و آماده هر نوع جانبازی در دفاع از سیاستهای آمریکا و کلا غرب بودند. همزمان هر کدام در کنار یکی از دولتهای منطقه از جمله ایران٬ عراق و مشخصا سوریه زیسته اند و حتی مدافع آن دولتها بوده اند. امروز با عقب نشینی های غرب و اساسا آمریکا در خاورمیانه٬ مرتجع ترین دولتهای منطقه به عنوان مدعی پا پیش گذاشته اند و هر کدام در تلاش جاپایی و گرفتن امتیازاتی به نفع خود هستند. در حال حاضر دولت عربستان٬ قطر و ترکیه همراه با داعش در یک بلوک قرار دارند و ایران٬ دولت بشار اسد٬ همراه با حزب الله عملا قطب دیگر را تشکیل داده اند. این قطب بندی در دوره اخیر بسیار رسمی و علنی شکل گرفته است و تخاصمات جدی میان آنها باعث جنگهای خونینی در منطقه شده است که عوارض آنرا مردم محروم میپردازند. امروز نه تنها گردنکشی و جنایات هر روزه داعش در عراق و سوریه٬ بلکه جنگ خونینی که در یمن در جریان است با دخالت مستقیم نه تنها عربستان و هم پیمانانش بلکه جمهوری اسلامی دنبال میشود.
جایگاه احزاب ناسیونالیست کرد در این قطب بندی ها احزاب ناسیونالیسم کرد نیز در همین دوره به روشنی در میان این قطب ها بر مبنای دوستی و دشمنی هر قطب با کشوری که حزب معین ناسیونالیسم کرد خود را در جدال با دولت مربوطه میداند٬ تقسیم شده اند. امروز هر کدام از این احزاب در این بلوک بندی ارتجاعی در کنار و به عنوان مدافع یکی از این قطبها یا یکی از دولتهای آنها ایستاده اند. همین مسئله در دوره کنونی تشتت و تنشها و تخاصمات میان این احزاب را افزایش داده است. کنگره ملی کرد که دهها حزب و گروه ناسیونالیستی کرد را در خود جمع کرده بود و همه با افتخار آن را به عنوان ظرف اتحاد "کردها" در کل این کشورها جار میزدند٬ مستقل از چگونگی شکل گیری آن و اهدافی که برای خود گذاشته بود٬ اما امروز همان احزاب و سازمانها مستقل از تعدادی که سرگردانند٬ هر کدام به جایی و به یکی از قطبهای شکل گرفته دوره کنونی مستقیم و غیر مستقیم وصل و عملا در مقابل هم قرار گرفته اند.
دولت اقلیم کردستان تنشها و دعوای میان ترکیه و ایران در بلوک بندیهای دوره اخیر در خاورمیانه و خصوصا بعد از عروج داعش و عقب نشینی دول غربی و مشخصا امریکا٬ در مناسبات دو نیروی اصلی حاکم بر کردستان عراق٬ یعنی جریان بارزانی و طالبانی تاثیر فوری گذشته است. دولت اقلیم کردستان امروز بیش از گذشته رنگ این تخاصمات را بر خود گرفته است. خانواده بارزانی که نه تنها در راس حزب دمکرات کردستان عراق بلکه در راس دولت اقلیم نیز قرار دارند٬ در بیش از دو دهه حاکمیت بر کردستان عراق بیشترین روابط و دوستی را با ترکیه داشته اند. دامنه این روابط از مناسبات وسیع تجاری٬ اقتصادی و مالی تا سیاسی را شامل میشود. دولت اقلیم و این حزب معین در راستای توافقات و دوستی خود با دولت ترکیه٬ همیشه فشارها و محدودیتهایی را برای "پ ک ک" خصوصا در دوره ای که این جریان با دولت ترکیه در حال جنگ بود ایجاد کرده است. دامنه اختلافات آنها تا حد جنگ خونین میانشان پیش رفته است. در دوره اخیر و با عروج داعش٬ جریان بارزانی در توافقاتی رسمی یا غیر رسمی با ترکیه و داعش، شهر بزرگ شنگال را تحویل داعش داد. نیروی بزرگ نظامی دولت اقلیم بدستور مسعود بارزانی بدون شلیک یک گلوله و دور از چشم دهها هزار نفر مردم شهر(همان کرد زبانانی که این احزاب سنگ دفاع از آنها را به سینه میزنند) شبانه از شنگال خارج شدند و شهر را برای داعش جا گذاشتند که بقیه ماجرا و جنایات داعش را در این شهر همه میدانند. بعلاوه، بارزانی در این دوره سر جنگی با داعش نداشت و عروج داعش را فرصتی میدانست که در ضعف دولت مرکزی عراق٬ دامنه اقتدار و منطقه تحت نفوذ خود را گسترش دهد. ابن الوقتی و فرصت طلبی تنها شامل حال بارزانی و حزبش نشد٬ بلکه دوجینی از سازمان و گروهای مختلف راست و چپ ناسیونالیست کرد که بعضا در این دوره و این "فرصت"٬ فیلشان یاد هندوستان کرده بود٬ همین ادعا را داشتند و بعضی سرراست و بعضی خجولانه از آن دفاع کردند. جناح دیگر این دولت که جریان طالبانی است و همزمان حزب منشعب از آن که "گوران" نام دارد٬ در کل این دو دهه بیشترین روابط و دوستی را با ایران داشته اند. تا جایی که نه تنها بدرخواست جمهوری اسلامی اتحادیه میهنی به حزب کمونیست کارگری عراق حمله کرد و تعدادی از رفقای ما را کشت٬ بعلاوه نیروهای جمهوری اسلامی را جهت حمله به اردوگاه حزب دمکرات ایران و با خاموش کردن شبانه برق شهر سلیمانیه از دل این شهر عبور داد. لازم به ذکر است که با دخالت دولت جمهوری اسلامی و درخواست او٬ نه تنها سالها است اپوزیسیون ایران و مشخصا احزاب کردستان ایران در خاک کردستان عراق زمین گیر شده و حق ورود به ایران از مرز دولت اقلیم را ندارند٬ بلکه کمکهای رسمی دولت اقلیم به آنها نیز قطع شده است. و سرانجام و در ادامه نفوذ جمهوری اسلامی در کردستان عراق٬ امروز بحث این است که زندانیان ایران در دولت اقلیم هم تحویل جمهوری اسلامی داده شوند. حزب حکمتیست (خط رسمی) در خصوص مخاطراتی که نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی را در کردستان عراق تهدید میکند٬ بارها هشدار داده است و متاسفانه امروز بیش از هر زمانی خطر در بیخ گوش این احزاب قرار دارد. دولت اقلیم و حزب بارزانی با علم به توان و قدرت ایران در منطقه و در عراق و حتی در کردستان و در صفوف دولتش٬ ضمن دوستی با ترکیه٬ تلاش کرده است رابطه اش با جمهوری اسلامی دچار تشتت و بحران نشود. دولت ترکیه و ایران نه تنها هر کدام با یکی از این دو حزب رابطه و دوستی دارند بلکه در کل دستگاه امنیتی و مخفی آنها نفوذ قابل توجهی هم دارند. دامنه نفوذ ترکیه و ایران در دو حزب اصلی تشکیل دهنده دولت اقلیم کردستان (حزب بارزانی و اتحادیه میهنی) چنان وسیع است که هیچکدامشآن، بدون توافق و اطلاع قبلی این دو دولت، سیاه بر سفید نمی گذارند.
احزاب ناسیونالیسم کرد در ایران تا جایی که به احزاب ناسیونالیست کرد ایران برگردد٬ تمامشان همراه با انواع حزب و سازمان و گروه دیگر از راست تا چپ٬ در دوره گذشته امید و آرزوهای خود را به غرب بسته بودند. امیدوار بودند بعد از سوریه نوبت ایران باشد و بلاخره با دخالت نظامی دولت آمریکا و تحمیل جنگ به ایران فرجه ای برای آنها نیز در ایران باز شود. دو حزب دمکرات کردستان ایران و گروهای قومی مختلف ناسیونالیسم کرد از جمله جریان عبدالله مهتدی٬ چه در دوره بوش و خطر حمله به ایران و چه در دوره جنگ در لیبی و بدنبال سوریه٬ آماده و امیدوار بودند که فردا آنها نیز مانند مورد سوریه به عنوان "ارتش آزاد ایران" توسط ناتو و با پول و اسلحه و امکانات آنها سازمان یابند و مورد استفاده قرار بگیرند. آرزوی تکرار تراژدی حمله به عراق اینبار در ایران و به بهانه مبارزه با جمهوری اسلامی و خطر "ایران اتمی"، قند در دل این جریانات را آب کرده بود. کنار رفتن خطر حمله به ایران و شروع مذاکرات و توافقات میان دول غربی و ایران، همه امید و آرزوهای آنها را بر باد داد. در حال حاضر احزاب ناسیونالیست کرد در ایران از بقیه خانواده خود در عراق و سوریه و ترکیه سرگردان تر و بی آینده ترند. تحولاتی که در چند دهه اخیر در کردستان ایران رخ داده است٬ ادغام بیشتر بورژوازی کرد با بورژوازی ایران در این دوران و لذا هم سرنوشتی آنها با جمهوری اسلامی و کل بورژوازی ایران در پرتو این تحول٬ دامنه تاثیر و کارکرد احزاب ناسیونالیسم کرد را به مقدار زیادی محدود کرده است. بعلاوه اکنون نزدیک به دو دهه است این احزاب در کردستان عراق با وجود نیروی مسلحی که حفظ کرده اند٬ هیچ حضور علنی در کردستان ایران ندارند. آنها با درخواست ایران از حکومت اقلیم٬ رسما تعهد داده اند که از مرزهای کردستان عراق برای حضور در ایران استفاده نکنند. اکنون نیز با افزایش حضور ایران در کل عراق و همزمان در کردستان عراق٬ روز بروز دولت اقلیم کردستان بدرخواست جمهوری اسلامی٬ محدودیت های بیشتری را برای آنها از جمله و برای مثال قطع کمکهای مالی به این احزاب٬ اعمال میکند. در دوره حمله به کوبانی٬ علیرغم اعلام آمادگی احزاب کرد ایرانی در خاک عراق برای کمک به مردم کوبانی٬ بدلیل مخالفت جمهوری اسلامی٬ دولت اقلیم کمک آنها را نپذیرفت. در حال حاضر و در صف بندی دولتهای منطقه٬ این احزاب هم هر کدام در تلاش و در فکر راه برون رفتی از این اوضاع اند. آنها تاریخا و بعلاوه در دوره های اخیر اعلام آمادگی خود را به طرق مختلف برای توافق با جمهوری اسلامی به اطلاع دولت ایران رسانده اند. اما در این دوره نیز مانند دوره های گذشته جمهوری اسلامی حاضر به پذیرش آنها نشده است. کنار رفتن خطر حمله نظامی به ایران از جانب آمریکا و اسرائیل٬ بی تاثیری عملی امروز این احزاب٬ محدودیت های اعمال شده به این احزاب توسط دولت اقلیم کردستان و بدرخواست ایران٬ اقدامات اخیر جمهوری اسلامی در خصوص اضافه کردن زبان کردی به دروس مدارس در کردستان و حتی یک واحد دانشگاهی٬ ادغام بیشتر بورژوازی کرد در بورژوازی ایران و بسیاری فاکتورهای دیگر٬ آینده این احزاب را تیره و تار کرده است. هر دو شاخه حزب دمکرات کردستان ایران که دیروز تلاش برای وحدت و یکی شدن دوباره در میانشان مورد بحث بود٬ امروز هر کدام در این قطبندیها، کشتی سرگردان خود را در دو امتداد متفاوت و متناقض به بادبان دولتهای متخاصم بسته اند. حزب دمکرات کردستان ایران(شاخه مصطفی هجری) علاوه بر رابطه نزدیک با جریان بارزانی در قطب ترکیه-عربستان٬ در تلاش است دوستانی در میان جمهوری خواهان آمریکا نیز دست و پا کند که مخالف توافق غرب با ایران هستند. دو اقدام اخیر این حزب٬ رفتن مصطفی هجری به آمریکا و دیدار با نمایندگانی از جمهوری خواهان و همزمان ارسال واحدهایی از پیشمرگان خود به کوهستانهای قندیل و تلاش برای استقرار در آن منطقه که از جانب "پ ک ک" مورد حمله قرار گرفتند٬ بخشی از تلاش این حزب برای نجات خود از موقعیت کنونی و در جوار بارزانی و قطب ترکیه - عربستان است. اشتباه فاحش است اگر کسی فریب شعارهای "دمکراسی" خواهانه و "حقوق بشری" و "آزادی" بیان و عقیده و... این احزاب را بخورد. آنها بر خلاف پز دادن های دمکرات مابانه و ادعایشان٬ بارها علیه مخالفین خود اسلحه کشیده و دست به کشتارشان زده اند. واقعیت این است اگر منافع این احزاب ایجاد کند٬ حاضرند برای تامین آن درست مثل حزب بارزانی در کنار داعش و عربستان و قطر و ترکیه در یک جبهه بجنگند. فراموش نکنیم که حزب دمکرات در دوره ای که سلفی گری در کردستان ایران با پول و امکانات دولت عربستان و با مسجد سازی و باد کردن نفاق مذهبی و اشاعه ارتجاع سنی راه افتاده بود٬ این حزب به آن چشم امید بسته بود. آنوقت هنوز داعش به معنای امروزی عروج نکرده بود٬ اما مبلغین مرتجع سنی و داعش های کردی سلفی در مساجد کردستان ایران زیر حمایت مالی عربستان تکانی خورده بودند. دولت جمهوری اسلامی راه را برای سنی گری به عنوان ابزاری علیه فضای چپ و آزادیخواهانه کردستان باز گذاشته بود و هنوز هم باز است. در آن زمان همین حزب دمکرات در فکر جمع کردن آنها و پیوستن آنها به حزب خود با همان اهداف و همان عقاید داعشی خودشان بود. ساختن کانون علمای سنی مورد حمایت حزب دمکرات که مرکز و چتری برای جمع کردن و سازمان دادن مرتجع ترین آخوندهای سنی در کردستان بود٬ بیان همین تلاش بود. جریان دیگر حزب دمکرات به رهبری خالد عزیزی فعلا به امید تحولاتی در درون جمهوری اسلامی و پذیرش حزبش در کنار این رژیم٬ در کنج خلوت خود نشسته است. سازمان زحمتکشان عبدالله مهتدی امروز سرگردان تر از همه٬ علاوه بر اینکه بخش زیادی از نیروی خود را در بحران درونی از دست داده است٬ ضمن دوستی بیشتر با بارزانی و امید به قطب ترکیه و عربستان٬ در تلاش یافتن "دوستانی برای حال و آینده" خود در میان فرقه های مذهبی طرفدار عربستان سعودی در کردستان عراق است. شاید نشست و برخواست و دیدار و اعلام نزدیکی و امکان همکاری با این جریانات٬ عکس انداختن با هم و خوش بش کردن به اطلاع عموم رساندن آن٬ سر کیسه پول عربستان سعودی را به روی آنها نیز بگشاید. و شاید با مجاهدتهای شخص مهتدی و عوض کردن دکوراسیون سازمان خود و آماده کردن آن برای وفق دادن با شرایط جدید و خانه تکانی که کردند٬ فردا آنها نیز شامل شرایطی شوند که دولت عربستان برای کمک مالی به مخالفین ایران گذاشته است. پژاک (حزب حیات کردستان) فرقه ای عمیقا قومی و غیر مسئول مانند جریان مهتدی است٬ هر روز بر اساس درخواست و تمایل حزب مادر(پ ک ک) و بر اساس نفع و زیان آن جریان٬ بادبان خود را به جایی وصل میکند. روزی حزب کارتونی برای مذاکره با ایران درست میکند٬ روزی اعلام میکند که مبارزه مسلحانه نمیکند٬ روزی به روحانی نامه فدایت شوم مینویسد٬ و روزی هم به اخاذی علیه مردم میپردازد. پژاک که جریانی بی نفوذ در کردستان ایران است٬ در گذشته گاه و بیگاهی به نام این جریان چند نفر مسلح توسط "پ ک ک" را از قندیل روانه کردستان ایران میکردند که نه تنها کسی آنها را نمیشناختد و نیرویی محلی نبودند٬ حتی زبان مردم این منطقه را بلد نبودند. امروز دیگر بر اساس خط و جهت "پ ک ک" از این هم خبری نیست. پژاک در خلا حضور و زمین گیر شدن احزاب اصلی ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران با اتکا به نیروی مسلح حزب مادر، دوره ای دست به عملیاتهای ایزایی در ایران زد٬ اما هیچگاه به یک نیروی واقعی که پایش روی زمین باشد تبدیل نشد. در این دوره و تحت تاثیر مقاومت کوبانی و نقش مثبت و خوب حزب دمکراتیک سوریه که متحد "پ ک ک" است٬ فضایی برای جریان پژاک هم در میان ناسیونالیستهای کرد در ایران باز شد و فعلا نان این مقاومت را میخورد. اما آینده این جریان به وضع "پ ک ک" گره خورده است و ابزاری در دست "پ ک ک" است تا جریانی که نقش مستقلی داشته باشد.
موقعیت سازمان کارگران کردستان(پ ک ک) قبل از پرداختن به موقعیت کنونی "پ ک ک" در بلوک بندیهای منطقه لازم میدانم توضیحاتی در مورد خود این جریان و کارکرد آن در دوران فعالیتش بدهم. حزب کارگران کردستان (پ ک ک) در کل تاریخ حیات خود از بدو تولد تا کنون٬ بیش از تمام احزاب دیگر به عنوان متعصب ترین و قومی ترین جریان ناسیونالیستی شناخته شده است. کل ساختار سیاسی٬ حزبی و سازمانی این جریان٬ و حتی مناسبات درونی آنها دقیقا منطبق با جریانی عمیقا قومی با ساختاری بشدت فرقه ای٬ چریکی٬ غیر اجتماعی و نظامی بوده است. برخورد فاشیستی دولت ترکیه به مردم کرد زبان کردستان ترکیه٬ سرکوبهای خونین این دولت٬ اعمال تبعیض های فراوان و تحقیر آنها و "ترک کوهی" خواندن این مردم به جرم منتصب بودنشان به " ملت" دیگر و ممنوع بودن زبان کردی حتی در مراودات عادی، زمینه رشد پ ک ک را فراهم کرد. عقب ماندگی کردستان ترکیه از هر نظر از جمله از نظر فرهنگی و...٬ همراه با وجود دولتی فاشیستی در این کشور٬ امکانی فراهم کرد که جریانی بشدت عقب مانده٬ متعصب با تکیه بر زخمهای ایجاد شد و نفرت قومی٬ با پرچم مسئله کرد در کردستان ترکیه به جریانی بانفوذ تبدیل شود. "پ ک ک" در طول حیات خود هیچگاه٬ هیچ شریکی را در کنار خود تحمل نکرده است. هیچ جریان و گروه ناسیونالیستی و غیر ناسیونالیستی در کردستان ترکیه (مستقل از فشار ترکیه بر همه اپوزیسیون خود) امکان عروج نیافته است و مستقیما توسط پ ک ک سرکوب شده است. سرکوب هر مخالفی حتی در اپوزیسیون دولت ترکیه و در کردستان ترکیه٬ تهدید و ترور مخالفین خود٬ اعمال شرایط بشدت سخت گیرانه٬ عقب مانده و غیر انسانی برای فعالین خود "پ ک ک" ٬ ممنوع کردن ترک صف این حزب بعد از پیوستن به آن٬ تهدید و حتی کشتن کسانی که صف این جریان را ترک کرده اند٬ خصلت ویژه "پ ک ک" است. اگر بخواهیم مقایسه کنیم "پ ک ک" در میان احزاب مختلف در این منطقه بیشتر از همه به جریان مجاهدین خلق ایران شبیه است با این تفاوت که مجاهد جریانی مذهبی و "پ ک ک" جریانی قومی است. "پ ک ک" در اخاذی و باج گیری از مردم کردستان نه تنها در کردستان ترکیه بلکه در ایران و عراق و ... نمونه نداشته است و در این زمینه حتی دست حزب بارزانی را که در اخاذی از مردم زبانزد خاص و عام است را از پشت بسته است امکانات مالی وسیع این جریان بخشا از طریق زورگویی و تهدید مردم کرد زبان حتی در کشورهای اروپایی تا حد تهدید به ترور در صورت باج ندادن تامین شده است. این حزب در شروع فعالیت خود و تا سالهای قبل٬ شعار اصلی اش تشکیل کردستان بزرگ بود. اما کردستان بزرگی که پ ک ک دنبالش بود و به همین عنوان خود را صاحب آن میدانست٬ بر اساس واقعیات عینی و زمخت دنیا و کشورهای مورد بحث ٬ هیچگاه مورد پذیرش کسی جز خود این جریان قرار نگرفت. این مسئله در ایران مطلقا زمینه عینی نداشت٬ مردم کردستان ایران و بورژوازی کرد و احزاب ناسیونالیستی٬ با جامعه ایران چه در اقتصاد و چه فرهنگ و ... بیشتر احساس نزدیکی و همسرنوشتی میکردند تا قرار گرفتن در چهارچوب یک کشور با شراکت کرد زبانان در کل منطقه. احزاب ناسیونالیست در کردستان عراق٬ علاوه بر اینکه چیزی به اسم کردستان بزرگ در دستورشان نبود٬ در طول فعالیت خود حتی شعار جدایی از عراق را هم قبول نداشتند و برای توافق با دولتهای مختلف عراق در سیکلی از جنگ و مذاکره و آشتی بسر برده اند. بعلاوه در دو دهه اخیر و بعد از حمله به عراق ناسیونالیستهای کرد عملا بر کردستان عراق حاکم بوده اند و حتی در این دوره حاضر به اعلام استقلال کردستان نشدند. در دنیای واقعی با حاکمیت بورژوازی کرد چیزی به عنوان اعمال ستم گری ملی در حال حاضر در کردستان عراق موضوعیت ندارد. "پ ک ک" از موضع صاحب کل کردستان(سوریه٬ عراق٬ ایران و ترکیه) تلاش میکرد از کردستان عراق به عنوان پشت جبهه خود برای جنگ با ترکیه استفاده کند٬ که با مخالفت دولت اقلیم روبرو شد. در این خصوص دولت اقلیم در توافقات خود و اتحادی که با ترکیه داشت از طرفی٬ و از طرف دیگر به حساب آوردن "پ ک ک" به عنوان حریف خود در منطقه همراه با زورگویی "پ ک ک" ٬ با آنها وارد جنگ شد. این حقایق همراه با موانع و محدودیتهایی که جنبش ناسیونالیسم کرد عموما و احزاب آن و مشخصا "پ ک ک" هم داشت٬ کردستان بزرگ را دیگر از دستور خود این جریان هم خارج کرد و از آن دست شست. "پ ک ک" مثل بقیه سازمانهای ناسیونالیست کرد٬ دوره ای طولانی است که به امید مذاکره و توافق با ترکیه امروز و فردا میکند. این جریان در منطقه دولت بشار اسد و ایران را دوست خود میپنداشت٬ دورانی طولانی از دولت سوریه کمک گرفت و از این کشور به عنوان پشت جبه خود استفاده کرد. همزمان چه در گذشته و چه در حال با دولت ایران رابطه حسنه داشته است. به همین دلیل رهبر این جریان در محسنات اسلام هم کم نگفته است. باز به دلیل نزدیکی با ایران تظاهرات مردم شهرهای کردستان را در اعتراض به ربودن اوجلان و به دلیل سر دادن شعارهایی علیه جمهوری اسلامی٬ نه تنها طی اطلاعیه ای رسما محکوم کرد که آنرا کار صهیونیست ها خواند. "پ ک ک" در کل تحولات خاورمیانه علیرغم تلاش فراوان خود برای توافق با دولت اردوغان٬ با توجه به کارشکنی دولت ترکیه و عدم پذیرش تا کنونی این جریان٬ هنوز از متحدین دولت ایران و سوریه میباشد و در این بلوک قرار میگیرد. حمله این جریان به واحدهای مسلح حزب دمکرات کردستان ایران در "کیله شین" و در چند هفته گذشته٬ که منجر به کشته و زخمی شدن چند نفر از حزب دمکرات شد٬ در همین راستا قابل توضیح است. بعد از ربودن عبدالله اوجلان و زندانی کردن وی توسط دولت ترکیه٬ "پ ک ک" هم به دلایل مختلف دچار مشکلات جدی شد. ادامه مبارزه مسلحانه و حفظ خود در کوههای قندیل چندان ساده نبود. رهبری این جریان در زندان و طبق ادعای خود به این نتیجه رسیده بود که شکل کار گذشته و سیاست ناسیونالیستی جواب نمیدهد. تلاش برای دوستی با دولتهای منطقه و توافق با آنها و "دموکراسی خواهی" را به عنوان پرچم بلند کردند. کنگره ملی کرد را به عنوان ابزاری در خدمت وحدت و آشتی با دولتهای منطقه از جمله ایران و ترکیه در توافق با بارزانی دنبال کردند که آن هم با موانع واقعی و تناقضات فراوان و از جمله تخاصمات میان "پ ک ک" و بارزانی به بن بست رسید. واقعیت این است که دولت ترکیه تلاش میکرد در اتکا به بارزانی که گوش به فرمانش بود و همزمان با استفاده از "پ ک ک" که آرزوی توافق با ترکیه را داشت٬ از کنگره ملی کرد در جهت اهداف خود در منطقه استفاده کند. به این اعتبار این کنگره که صاحبان آن ریاکارانه به نام دفاع از مردم کرد زبان از آن اسم میبردند٬ در اساس خود بدون توافق پیش اردوغان کاری از پیش نمیبرد.
"پ ک ک" و مذاکره با ترکیه سرانجام دولت اردوغان در دوره ای معین و به دلایل مختلف از جمله کسب رای مناطق کرد نشین در انتخابات ترکیه٬ معطل نگه داشتن مردم کرد زبان در دل اعتراضات وسیعی که علیه دولت اردوغان در ترکیه جریان داشت٬ استفاده از "پ ک ک" در خدمت سیاست خود در سوریه و خصوصا کردستان سوریه که عملا حزب خواهر پ ک ک داشت کنترل آنرا در توافق با اسد به دست میگرفت و همچنین کاستن از فشار جهانی روی خود پیرامون مورد مسئله کرد٬ مذاکره با "پ ک ک" را پذیرفت. از این تاریخ به بعد "پ ک ک" و شخص اوجلان در ستایش دولت ترکیه و اهمیت دوستی و همکاری با یکی از جنایتکارترین دولتهای تاریخ بشر کم نگفتند. همین جریانی که امروز از کمک اردوغان به داعش می نالد٬ در آن زمان بزرگترین کمک را به اردوغان کرد تا در مناطق کرد نشین ترکیه٬ مردمی که زیر اتوریته سیاسی این جریان بودند به پای صندوق رای بروند و به حزب عدالت و توسعه اردوغان رای بدهند. "پ ک ک" قبلا چندین بار درخواست مذاکره کرده بود و حتی برای نشان دادن حسن نیت به دولت اردوغان٬ آتش بس یک طرفه اعلام کرده بود. پ ک ک فرصت را غنیمت شمرد و به پیشواز مذاکره با اردوغان رفت. برای اعلام وفاداری و همکاری خود اینبار نیروهایش را از کردستان ترکیه عقب کشاند٬ حاضر شد در صورت توافق اسلحه اش را زمین بگذارد٬ زندانیان ترکیه را آزاد کرد و اما تا حال هیچ اقدامی از جانب دولت ترکیه صورت نگرفته است. ترکیه تا کنون فقط خواسته است آنها اسلحه زمین بگذارند و تسلیم ترکیه شوند. در این دوره تحت تاثیر وضع وخیم اقتصادی ترکیه و نارضایتی مردم و خصوصا طبقه کارگر و اقشار محروم و همزمان تحت تاثیر بهار عربی٬ تحرکات وسیعی علیه دولت ترکیه راه افتاد. اما در کل این دوران مردم کرد زبان عموما تحت تاثیر پ ک ک و بر عکس همیشه در این اعتراضات برحق شرکت نکردند و شهرهای کرد نشین برخلاف بقیه شهرهای ترکیه در آرامش کامل بود. بعلاوه در انتخابات پیشین نیز حزب اردوغان و نمایندگانش بخش بزرگی از آرا منطقه کرد زبان ترکیه را به کمک "پ ک ک" به خود اختصاص داد. مذاکرات با ترکیه تا حال به جایی نرسیده است و اکنون وارد دوره ای پیچیده تر شده است. تحولات منطقه و قطب بندیهای شکل گرفته٬ کردستان سوریه و کنترل بخش وسیعی از آن توسط حزب دمکراتیک و عروج داعش و جنایاتش در این منطقه و کمکهای جدی ترکیه به داعش٬ توافق ترکیه و "پ ک ک" را بسیار سخت تر کرده است. در حال حاضر تلاشهای "پ ک ک" برای مذاکره به بن بست رسیده است و همه حسن نیت های اوجلان به ترکیه و اعلام دوستی ها و اقدامات خود "پ ک ک" نه تنها دستاوردی نداشت٬ بلکه عملا با شکست روبرو شده است. جالب اینکه "پ ک ک" هنوز هم به امید توافق با ترکیه امروز و فردا میکند. در این دوران و حتی از سالهای قبل "پ ک ک" تلاش میکرد با توجه به محدودیت های ایجاد شده در مبارزه مسلحانه و بدنبال مذاکره با ترکیه و عقب نشینی نیروهای نظامی "پ ک ک" به قندیل٬ در کردستان ترکیه حزب پارلمانی کرد را تقویت کند و در نهادهای مدنی و... فعالیت کنند. همزمان محدودیتهای "پ ک ک" و ناکامی های این جریان٬ فعالین این جریان و بسیاری از ناسیونالیستهای کرد در شهرهای کردستان ترکیه را در فکر راه چاره ای انداخته بود. در چنین اوضاعی و بر بستر نارضایتی عمومی علیه اردوغان در کل ترکیه٬ در مناطق کرد نشین نیز نهادهایی که شکل گرفته بودند٬ فعالین "پ ک ک" و جریان پارلمانی کرد نیز دامنه نفوذ و کار خود را از طریق این نهادها و به عنوان جوابی به ناکامی مذاکره با ترکیه و محدویتهای ناسیونالیسم کرد و جریان حزب کارگران ترکیه٬ گسترش دادند.
عروج داعش و کردستان سوریه در دوره اخیر و جنگ در سوریه٬ کردستان سوریه با توافق بشار اسد تحویل احزاب ناسیونالیسم کرد از جمله حزب دمکراتیک کردستان سوریه داده شد. این حزب که ابتدا در ارتش آزاد سوریه عضو بود٬ از آن بیرون آمد و عاقلانه وارد جنگ با دولت مرکزی و اپویسیون او نشد. همین سیاست بدرجه ای کردستان سوریه را در آن دوره از جنگ دور نگه داشت. ترکیه به عنوان یکی از متحدین غرب در سوریه تلاش فراوانی کرد که جنگ به کردستان سوریه نیز کشیده شود. در این راه تلاش داشت با توجه به رابطه ای که به نام "صلح و مذاکره" با "پ ک ک" داشت از آنها نیز در این جهت استفاده کند که خوشبختانه به جایی نرسید. ترکیه بارزانی را کمک کرد که نیرویی را در کردستان سوریه سازمان دهد و در مقابل حزب دمکراتیک سوریه که متحد "پ ک ک" بود٬ آنرا علم کند. بارزانی دست به کار شد با پول و اسلحه و نیروی انسانی تلاش کرد حزب مزبور را علم کند و به عنوان آلترناتیوی در مقابل حزب متحد "پ ک ک" قرارش داهد٬ تلاش کرد با اتکا به این حزب (حزب دمکرات کردستان) کردستان سوریه نیز به متحدین غرب در جنگ سوریه٬ به ارتش آزاد و جبهه النصر و داعش بپیونند و علیه بشار اسد وارد جنگ شود. آنها در این راه موفق نشدند و نتوانست به جایی برسند. حمله داعش به این مناطق در همکاری مستقیم با ترکیه و جنگ در کوبانی و... کردستان سوریه را نیز عملا وارد جنگ کرد. مقاومت مردم کوبانی در مقابل داعش٬ نقش ارزشمند و قابل ستایش حزب دمکراتیک کردستان سوریه در سازماندادن مردم و این مقاومت٬ کمک بی دریغ "پ ک ک" به این مقاومت٬ در شرایطی که جریان بارزانی عملا هم پیمان و متحد ترکیه بود و در عین حال شهر بزرگ شنگال را تحویل داعش داده بود٬ اتوریته و اعتبار حزب دمکراتیک و خود "پ ک ک" را بسیار بالا برد. این اعتبار و مقاومت تا کنونی آنها در مقابل یک جریان جنایتکار٬ بار دیگر موقعیت "پ ک ک" را در کل منطقه تغییر داد.
انتخابات در ترکیه انتخابات اخیر ترکیه در شرایطی انجام گرفت که دولت اردوغان در چند سال گذاشته با موجی از نارضایتی و اعتراض برحق، طرف بوده است. پایان دوره رشد اقتصادی این کشور٬ افزایش بیکاری و فقر٬ اعتراضات مختلف کارگری در این دوره٬ تحرکات وسیع در شهرهای بزرگ ترکیه و بدنبال بهار عربی٬ همگی خصلت نمای این دوره جامعه ترکیه بود. بعلاوه نارضایتی عمومی در میان نسل جوان و زنان و مردم متمدن از فضای مذهبی اعمال شده توسط دولت اردوغان٬ سرکوب اعتراضات حق طلبانه مردم٬ فساد سیاسی و مالی دولت و شخص اردوغان و افشا شدن آن٬ دفاع دولت ترکیه از داعش و کمک های فراوان به این جریان جنایتکار٬ نفرت عمومی از دولت اردوغان را بالا برد. مردم کردستان ترکیه که به درخواست "پ ک ک" و فعالین این جریان و تحت تاثیر سیاست آنها٬ در انتخابات قبلی به حزب اردوغان رای داده بود و مدتهای مدیدی در مقابل کل جنایات و اجحافات دولت اردوغان ساکت بودند٬ در مقابل چشمان خود شاهد وسیعترین پشتیبانی نظامی٬ مالی و حتی انسانی دولت اردوغان به داعش بودند. لذا نفرت و بیزاری در میان مردم کرد زبان و احساس گناه کاری از نقش خود در کمک به اردوغان٬ باعث شد در این دوره وسیعا از آنها روی گردان شوند. در این دوره است که جریان پارلمانی کردستان ترکیه که در دوره های قبلی به عنوان افراد در انتخابات شرکت میکردند و تعدادی نماینده نیز در پارلمان ترکیه داشتند٬ این بار در اتحاد با گروهای دیگر در جریانی به اسم "حزب دمکراتیک خلق ها" (ه د پ) جمع میشوند و در انتخابات ترکیه شرکت کنند٬ که حدود ١٣ درصد آرا را به خود اختصاص دادند. این پیروزی و کلا کاهش سمپاتی به حزب اردوغان و ناکامی آن٬ نتیجه نارضایتی عمومی مردم ترکیه از دولت فاشیستی- مذهبی اردوغان و کارکرد ١٣ سال حاکمیت بلامنازع اوست. پیروزی "ه د پ" در این انتخابات و عدم موفقیت اردوغان در تشکیل مستقل دولت ترکیه٬ ناکامی او در برنامه هایی که برای افزایش قدرت خود به عنوان رئیس جمهور ترکیه داشت٬ قطعا قدرت استبدادی این حکومت و فضای سنگین آن را در جامعه به میزانی میشکند و فرجه و فضای بیشتری را برای طبقه کارگر و مردم محروم ترکیه باز میکند. تا اینجا نتیجه این انتخابات و شکستی که اردوغان خورد نمیتواند مایه خوشحالی هر انسان آزادیخواهی نباشد.
"حزب دموکراتیک خلقها" و پلاتفرم انتخاباتی آن پیروزی "حزب دموکراتیک خلقها"(ه د پ) در این انتخابات در شرایط ویژه کنونی موجی از خوشحالی را در میان مخالفان دولت ارتجاعی اردوغان ایجاد کرده است. تا اینجای مسئله مستقل از هر ارزیابی که از "ه د پ" داشته باشیم٬ بسیار قابل فهم است. بالاخره قدر قدرتی یک حزب اسلامی – ناسیونالیستی٬ شکسته است. حزبی که ١٣ سال است به تنهایی اسب خود را بر گرده طبقه کارگر ترکیه و کل این جامعه میراند٬ حزبی که فضای ارتجاع مذهبی را بلای جان زن و جوان و کل مردم آن جامعه کرده است و حزبی که داعیه دولت عثمانی را در سر می پروراند و علیه هر نوع رفاه و آسایش و امنیت بخش اعظم ساکنان آن جامعه٬ شمشیر از رو بسته است. خوشحالی مردم از این شکست بسیار قابل فهم و درک است و غیر از این مایه تعجب بود. اما برای کسی که رهایی طبقه کارگر از بردگی را امر خود میداند٬ برای کارگری که خواهان آزادی واقعی٬ خواهان رفاه و خواهان جامعه ای بدور از تبعیض و نابرابری و استبداد است٬ برای کارگر آگاهی که خواهان برچیدن کل قوانین و حاکمیت طبقه سرمایه دار ترکیه است٬ نفس نفرت از حاکمیت پر از جنایت دولت اردوغان٬ مشروعیتی برای احزاب پیروز در انتخابات را صادر نمیکند. حزب یا احزاب پیروز تنها زمانی برای صف آزادیخواهی و برای طبقه کارگر ترکیه یا هر کشور دیگری قابل دفاع است که بدوا منافع این طبقه را نمایندگی کند. حزبی که یک قدم طبقه کارگر را به رهایی و به نجات آن از بردگی و به انقلاب کارگری نزدیک کند. "ه د پ" چنین حزبی نیست و چنین اهدافی را نه تنها دنبال نمیکند٬ که خود نیز چنین ادعایی ندارد. پیروزی "ه د پ" در این انتخابات قطعا پیشروی جنبش و جریانی است که اهداف این حزب و یا این جبهه را اهداف خود میداند. اما این اهداف در بهترین حالت و حتی به فرض محال انجام آن٬ چیزی فراتر از اصلاحاتی در نظام استبدادی و فاشیستی دولت اردوغان نیست. برنامه "ه د پ" بر خلاف جهت و اهداف و کارکرد تا کنونی "پ ک ک" به عنوان یک نیروی متعصب و قومی ناسیونالیسم کرد٬ پلاتفرمی قومی - ناسیونالیستی به این معنا نیست. در دنیای واقعی هم نمیتوان این جریان را مترادف با خود "پ ک ک" دانست. بدون تردید نفوذ "پ ک ک" و دست بالا داشتن ناسیونالیسم کرد در این حزب پارلمانی را نمیتوان انکار کرد و این یک واقعیت است. اینکه میتوان جا پای جهت و خطی که اوجلان در زندان و بدنبال محدودیتها و حتی ناکامی های حزبش٬ به آن رسیده است را یافت٬ هنوز به معنای یکی بودن این دو نیست. در دنیای واقعی دستگیری اوجلان٬ تحولات در منطقه و محدودیت و ناکامی های خود "پ ک ک" در ترکیه چه قبل از مذاکره و چه در چند سال اخیر و دوره تلاش برای توافق با اردوغان٬ یافتن راه و شیوه و نوعی دیگر از حضور و فعالیت برای ناسیونالیسم کرد در ترکیه٬ برای فعالین این جنبش در مجلس ترکیه و در شهرهای کرد نشین٬ روی میز آنها قرار گرفت. عروج جریان پارلمانی این جنبش که تاریخا به نام جریان پارلمانی "پ ک ک" از آن اسم برده میشود٬ خود جوابی به محدودیت و بخشا حتی بن بست فعالیت به شیوه "پ ک ک" است. همچنانکه گفتم "ه د پ" مساوی با "پ ک ک" نیست و علاوه بر این جریانی شهری تر٬ امروزی تر و کمتر متعصب و قومی در مقایسه با "پ ک ک" است. پلاتفرم انتخاباتی این جریان و شعارهای ظاهرا "رادیکال و انقلابی" آن و اینکه: "ما زنان هستیم، ما جوانان هستیم، ما رنگینکمان (مدافع حقوق همجنسگرایان) هستیم، ما کودکان هستیم، ما مدافعان دموکراسی هستیم، ما نمایندهی همهی هویتها هستیم، ما مدافعان یک جهان آزاد هستیم، ما حافظان طبیعت هستیم، ما سازندگان یک اقتصاد سالم هستیم، ما کارگران هستیم، ما زحمتشکان هستیم، ما ضمانتکنندگان حقوق اجتماعی هستیم"٬ در خوشبینانه صورت اتوپی است. این افکار و برنامه که هنوز چیز زیادی راجع به این جریان نمیگوید٬ اما در اساس خود بیان یک جریان کاملا رفرمیست و سرتاپا پوپولیست است که با واقعیات زندگی و جهان طبقاتی خوانایی ندارد. مستقل از اینکه احزاب و جریانات سیاسی را نمیتوان بر اساس برنامه تبلیغاتی آنها در دل یک انتخابات ارزیابی کرد و پراتیک واقعی آنها و جایگاه عملی٬ جنبشی و سیاسی آنها در صف بندیهای طبقاتی یک جامعه گویایی ماهیت آنها است٬ اما پلاتفرم این جریان ربطی به واقعیات یک جامعه بورژوایی چون ترکیه ندارد. انگار در این جامعه٬ طبقاتی موجود نیست٬ انگار اصلا جامعه ای موجود نیست٬ و انگار جامعه بشری در سراسر جهان و از جمله در ترکیه٬ شاهد حاکمیت یک طبقه به نام بورژوازی بر جامعه و بر طبقه کارگری که وظیفه تولید جامعه و تامین سود سرمایه را با بردگی مطلق خود بر دوش دارد٬ نیست! انگار جدالی هر روزه در میان دو طبقه اصلی آن جامعه٬ به عنوان دو طبقه متخاصم با منافع متضاد و به عنوان دشمنان طبقاتی هم در جریان نسیت . بدون برسمیت شناختن این حقایق انگار "ه د پ"یی پیدا شده که کل این صف را نمایندگی و منافع همه را تضمین میکند!! و قرار است کل این صف در "سیستم خود مدیریتی" آن جامعه را پیش ببرند تا نه سیخ بسوزد و نه کباب و منافع همگی هم تامین شود. بر اساس پلاتفرم این جریان کل " خلقها" با هم برادرند٬ منافع مشترکی دارند و با عروج عیسی مسیح "ه د پ" همه با هم بره و گرگ٬ کارگر و سرمایه دار٬ ما و شما و اردوغان و دهها جنایتکار حاکم تاریخ ترکیه همراه با کارگران زنگولداغ و قاتلینشان سوار بر کشتی نوح امواج دریاها را میشکنیم و در صلح و صفا در کنار هم خواهیم زیست. نیت و انگیزه مدافعان این پلاتفرم هرچه باشد٬ نفس خود پلاتفرم آنها نه تنها خیالپردازانه و رد نفس جامعه موجود به عنوان یک جامعه طبقاتی٬ با کارکرد و قانون و فرهنگ و کل خصوصیات آن است و در بهترین و صمیمانه ترین حالت یک اتوپی است. نقش چنین پلاتفرمی و جلب توجه و امیدوار کردن کارگر ترکیه و اقشار زحمتکش آن جامعه به آن و به دفاع از این جریان٬ چیزی جز دعوت کارگران به آشتی طبقاتی و ایجاد خوشبینی و توهمات کاذب نسبت به طبقه حاکم و کل سیستم بورژوایی و در یک کلام دور کردن طبقه کارگر از یک تلاش مستقل و طبقاتی نه تنها برای رهایی بلکه و بعلاوه برای اصلاحاتی در زندگی خود نیست.
آیا نباید از مطالبات رفاهی آنها دفاع کرد همچنانکه اشاره کردم کل پلاتفرم اتوپیایی است غیر قابل تحقق٬ مبتنی بر واقعیت دنیای امروز ما نیست. پلاتفرمی بشدت پوپولیستی٬ خلقی و غیرطبقاتی است که با واقعیات یک جامعه بورژوازی در تناقض است. اما این پلاتفرم حاوی مطالباتی اصلاحی در نظام طبقاتی موجود است٬ مطالباتی که تحقق آن به نفع مردم زحمتکش این جامعه و طبقه کارگر ترکیه است. قطعا مطالباتی مانند برابری زن و مرد٬ آزادیهای سیاسی٬ حقوق کودک و... بسیار قابل دفاعند. طبقه کارگر ترکیه نیز روزانه و در جدال خود با بورژوازی مطالباتی رفاهی و .. را دنبال میکند. به این اعتبار بخشی از این مطالبات مطالبه طبقه کارگر و اقشار تحت ستم آن جامعه هم هست. دفاع از این مطالبات کاملا مشروع است و اما درستی یک مطالبه دلیلی برای پیوستن به یک حزب بورژوایی و رفرمیست که پرچم "خلقها" و کل مردم آن جامعه را از بورژوا تا کارگر بلند کرده است و شعار یکی باشیم و یکی شویم و منافع همگی را تامین کنیم را دارد٬ نیست. چنین امری نه تنها خاک پاشیدن به چشم طبقه کارگر است٬ بلکه دور کردن این طبقه ازمنافع خود٬ از اتحاد طبقاتی خود و از اهداف انسانی و مستقل خود است. چنین پلاتفرمی در شرایطی که طبقه بورژوا حاکم است و کل جامعه را در کنترل خود دارد٬ نهایتا تسلیم طبقه کارگر به همان سیستمی است که بردگی را به او تحمیل کرده است. مستقل از اینکه پارلمان و پارلمانتاریسم٬ آنهم در ترکیه! مکانی برای تاثیر گزاری نه تنها طبقه کارگر بلکه هیچ جریان انسان دوستی نیست و ابزار پیشبرد آن در دنیای ما نیست٬ بعلاوه بسیاری از این مطالبات در چهارچوب نظام سیاسی ترکیه قابل وصول نیست. ترکیه به عنوان کشوری که در تقسیم کار جهانی مانند ایران٬ پاکستان و... جزو کشورهای حوزه فوق سود است٬ اقتصاد آن اساسا بر گرده کار ارزان و کارگر خاموش میچرخد و به این اعتبار استبداد سیاسی بخشی از کارکرد سرمایه در آن کشور است. دولت عثمانی باشد یا اردوغان٬ ناسیونالیستهای ترک یا کرد سر کار باشند٬ حزب "ه د پ" یا هر حزبی دیگر در این پارلمان قدرت اول باشد٬ مادام که نفس جامعه طبقاتی و لغو آن در دستور نیست که نیست٬ راهی برای چرخاندن جامعه سرمایه داری جز اتکا به بردگی کارگر در این کشورها و اعمال استبداد سیاسی نیست. بورژوازی دمکرات نداریم! و این یک حکم مارکسیستی است و آشتی طبقاتی که این جریان تبلیغ میکند٬ تسلیم شدن طبقه کارگر به بورژوازی ترکیه است و نه برعکس. در چنین جامعه ای تامین هر درجه رفاه و آزادی سیاسی٬ در گرو توازن قوایی است که طبقه کارگر به بورژوازی به زور تحمیل کرده است. امروز متاسفانه و حتی بر خلاف باور حزب دمکراتیک خلقها٬ بسیاری از شخصیتها و حتی سازمانهای سیاسی که خود را بخشا چپ میدانند٬ پلاتفرم این جریان و حتی خود این جریان را چپ میدانند. اولا خود این جریان چنین ادعایی ندارد٬ و حتی اگر هم میداشت پلاتفرم آنها چیزی جز اصلاحاتی در چهارچوب نظام سرمایه داری نیست. بعلاوه جریاناتی که به دفاع از این جریان معین و پلاتفرم آنها به عنوان پلاتفرمی چپ برخاسته اند٬ قبل از اینکه حقیقتی را در مورد این جریان بیان کرده باشند٬ درک و فهم خود از چپ و پلاتفرم چپ و نوع انقلابیگری جریان خود را بیان میکنند. جامعه آزاد مورد نظر آنها٬ چیزی جز اصلاحاتی در نظام سیاسی موجود حاکم چه در ترکیه و چه در ایران نیست. دیروز بخش زیادی از همین جریانات با همین استدلالات در جامعه ایران زیر بیرق جنبش سبز حضور به رساندند. و امروز بخشی از همینها همراه کل ناسیونالیسم کرد از راست تا جناح چپ آن٬ همان نغمه ها را در گوش کارگر میخوانند. تا جایی که به طبقه کارگر برگردد٬ نه تنها رهایی٬ بلکه و بعلاوه کوچکترین بهبودی در زندگی این طبقه در گرو اتحاد این طبقه و مبارزه مستقل آن علیه بورژوازی است. کسانی و جریاناتی که طبقه کارگر را به نام تامین مطالباتی رفاهی یا سیاسی٬ به زیر پرچم این یا آن بخش بورژوازی در پوزیسیون یا اپوزیسیون دعوت میکنند٬ کارشان چیزی جز فریب این طبقه و دور کردن آن از اتحاد طبقاتی کارگران علیه بورژوازی و نفس سیستم کار مزدی نیست.
به عنوان خاتمه با این تفاصیر احزاب ناسیونالیسم کرد که دوره ای عموما زیر پرچم ناتو اهداف خود را مبنی بر سهیم شدن در قدرت مرکزی٬ دنبال میکردند٬ امروز هر کدام آز آنها برای تامین این هدف ٬ بر اساس منافع زمینی و مادی خود٬ به یکی از این قطبها و یا کشور معینی در این بلوکبندی آویزان شده اند. حل مسئله کرد که هیچ زمانی امر آنها نبوده است٬ امروز نیز بهانه ای در دست آنها برای توضیح جایگاه جدید هرکدام است. بر این اساس امروز بیش از هر زمانی تشتت و پراکندگی در میان احزاب این جنبش وجود دارد. دو حزب اصلی دولت اقلیم کردستان عراق یکی(حزب بارزانی) متحد ترکیه٬ عربستان و قطر و دیگری(حزب طالبانی) در بلوک ایران٬ حزب الله و سوریه قرار دارد. احزاب اصلی ناسیونالیسم کرد در ایران از همه سرگردانتر و بی آینده ترند. کردستان عراق با حضور ایران در کل عراق٬ نه تنها امن نیست که هیچ روزنه ای فعلا در چشم انداز نیست. دو حزب دمکرات کردستان ایران یکی در رکاب بارزانی و به امید یافتن حامیانی در میان جمهوری خواهان آمریکا و دیگری در کنج خلوت به امید تحول در جمهوری اسلامی پرسه میزند. جریان مهتدی در میان همه دولتهای منطقه و احزاب دست سازی آنها٬ از جمله احزب اتحاد اسلامی دست ساز عربستان٬ مشغول بازاریابی است. موقعیت حزب کارگران کردستان(پ ک ک) به چوب دو سر طلا شبیه است. این جریان تاریخا در کنار سوریه و ایران و متحد آنها بوده است و این اتحاد هنوز ادامه دارد. در کل تحولات این دوره از جمله در سوریه در کنار آنها ایستاده است. همزمان آرزوی توافق با ترکیه را دارد و برای پذیرفته شدن از جانب حزب اردوغان مایه زیادی گذاشته است. این در شرایطی است که دولت اردوغان بیشترین اختلافات و تخاصمات را در بحران خاورمیانه با ایران دارد. بعلاوه دولت اردوغان بیشتر از هر دولتی به داعش در حمله به کردستان سوریه که در کنترل حزب خواهر "پ ک ک" است٬ نقش داشته است. بعلاوه اردوغان هر روز تهدید میکند که به کردستان سوریه حمله خواهد کرد و تحمل دولتی "کردی" در جوار خود را نخواهد کرد. آنچه مسلم است٬ کل این احزاب چیزی جز منافع بورژوازی کرد و کسب پول و سرمایه را از کانال شراکت با دولتهای حاکم دنبال نمیکنند. پرچم "مردم ستمدیده کردستان"٬ که آنها بر دوش میکشند٬ ابزاری در مشروعیت دادن به این هدف است. احزاب ناسیونالیسم کرد با هر دولت جنایتکاری از امریکا تا قطر٬ عربستان٬ ترکیه و ایران و.. آماده همکاری هستند و در این راه از هیچ مجاهدتی کوتاهی نمیکنند٬ مشروط به اینکه این دولتها آنان را در فشار به دولت مطبوع خود جهت پذیرش٬ مذاکره و توافق٬ کمک کنند. امروز و با تحولات سیاهی که در کل این منطقه جریان دارد٬ با نقشی که احزاب ناسیونالیست کرد ایفا میکنند٬ طبقه کارگر چه در ایران و چه در کشورهای دیگر٬ و مشخصا کارگران در مناطق کرد نشین٬ لازم و ضروری است که این حقایق را آنطور که هست ببینند. باز کردن چشم طبقه کارگر بر این حقایق٬ بر نقش دولتهای مرتجع منطقه٬ بر کارکرد احزاب سیاسی و از جمله نقش ناسیونالیسم کرد و بر خطراتی که کل اینها میتوانند برای بشریت به ارمغان بیاورد بیش از هر زمان ضروری است. آنچه مسلم است کارگران کردستان برای بهبودی در زندگی خود و برای کوچکترین مطالبات رفاهی و سیاسی در کل این کشورها٬ راهی جز اتحاد سراسری با کل طبقه کارگر این کشورها ندارند. خنثی کردن تبلیغات ناسیونالیستی٬ افشای نقش مخرب و ضد کارگری احزاب ناسیونالیسم کرد٬ تقویت هویت طبقاتی مشترک طبقه کارگر در ذهنیت آحاد این طبقه٬ و تلاش برای استقلال سیاسی و طبقاتی کل این طبقه مهمترین ابزار هر نوع رفاه و بهبودی در زندگی طبقه کارگر و در تامین آینده ای انسانی از جمله برای کارگران کرد زبان در این کشورها است.
٢٥ ژوئن ٢٠١٥
|