جنگ در خاورمیانه و تاکتیک کمونیستی

امان کفا

 

جنگی که در خاورمیانه در جریان است، هر روز با گشودن صحنه نبردی جدید، زندگی و آسایش طیف هرچه وسیعتری از مردم در آتش خود می سوزاند. برخلاف تصویری که جمهوری اسلامی ارائه می دهد، این جنگ نه زائیده "احساسات اعمال زور" و "کشورگشایی"  آل سعود و سنی گرایی، و نه بیانگر انسان دوستی سران جکمهوری اسلامی در "حمایت از مظلومان شیعه یمنی" است. جنگی که در خاورمیانه از یمن و تونس، تا عراق و سوریه در جریان است و دول منطقه مانند ایران، عربستان، پاکستان، افغانستان و ترکیه را در قطبهایی در مقابل هم قرار داده است، بازتاب عملکرد و سیاست های امپریالیستی است که فراتر از سیاست  تک دولتی در این منطقه است.

چند فاکتور در اوضاع منطقه و قطب بندی های آن نقش تعیین کننده ای دارند:  

۱- این جنگ بدنبال ناکامی سیاست نظم نوین جهانی در قبولاندن قدرت مطلقه و بلامنازع آمریکا، تقابل های امپریالیستی برای کسب امتیاز بیشتر از رقیب در دنیای چند قطبی پس از جنگ سرد، ممکن شده است. با این تفاوت که امروز برخلاف دوره جنگ سرد و آغاز نظم نوین جهانی، پیشبرد این سیاست نه از کانال درگیری مستقیم ارتجاع امپریالیستی که از کانال جنگ میان دولت ها و گروههای رنگارنگ قومی و مذهبی میگذرد. 

۲- این جنگ در منطقه ای در جریان است که مُهرعدم تعیین تکلیف نزاع اصلی فلسطین و اسرائیل، را بر خود دارد. نزاعی که کل خاورمیانه را در تقسیم کار جهانی به مثابه منطقه ای ناامن برای اتصال به بازار جهانی تبدیل کرده است و به همین اعتبار، عرصه را برای سهم خواهی، میدانداری و حتی ایفای نقش بورژوازی عرب محدود کرده است. سهم خواهی این بورژوازی (چه بطور عمومی و چه تک کشوری آن با رقابت های درونی بورژوازی عرب منجمله مصر و عربستان سعودی) بالاخص در دوره اخیر، یکی دیگر از فاکتورهای اصلی کشمکش در این منطقه است. 

۳- فاکتور اصلی دیگر نقش جمهوری اسلامی و بورژوازی عظمت طلب ایران برای حضور و اعاده قدرت در خاورمیانه است.  

امروز شاهد تحلیل و بررسی های مختلف از طرف سیاستمداران، تحلیلگران و نیروهای سیاسی راست و چپ از این جنگ و اوضاع خاورمیانه هستیم.  

شاید ناشیانه ترین این بررسی ها در میان اپوزیسیون ایرانی رواج دارد. از ناسیونالیست های سنتی با گفتاری "ضد آمریکایی" که خط عمومی خود را از حزب توده می گیرد، شروع کنیم. این حزب  در "بیانیهٔ مشترکِ حزب های کارگری و کمونیستی منطقه خاورمیانه علیه "طرح خاورمیانهٔ جدید" امپریالیسم و در دفاع از صلح و پایان دادن به جنگ‌های فرقه‌گرایانه در خاورمیانه"- ۲۸ خردادماه ۱۳۹۴، ابراز می کند: "تحلیل ما - همان گونه نیز که روند رخدادهای سال‌های اخیر نیز نشان داده است - همین است که: امپریالیسم آمریکا خط‌مشی راهبردی "چندجانبه"ای را برای مهار کردن خاورمیانه دنبال می‌کند که بر پایهٔ مناسبات و توزیع نقش‌های تازه‌ای تنظیم شده است که آمریکا برای ایران، ترکیه، عربستان سعودی، مصر، و اسرائیل در نظر گرفته است. آمریکا همزمان با پشتیبانی از برخی روندها و رخدادها در ارتباط با هر یک از بازیگران کلیدی این منطقه، در برابر برخی دیگر می‌ایستد. این کشور با استفاده از شیوهٔ "تهدید و تطمیع" تلاش می‌کند از ناآرامی‌ها و درگیری‌های داخلی بهره‌برداری کند و این امر سبب تشدید تفرقه میان گروه‌های فرقه‌گرا و وخیم‌تر شدن وضعیت منطقه شده است." عجب! کل این تحلیل ابتدا آب پاکی روی دست همه دولت های مرتجع منطقه می ریزد و آمریکا را شیطان اصلی و صاحب نقشه معرفی می کند! این دول بورژوایی منطقه، طبقات حاکم، ارتش و دستگاه های عریض و طویل سرکوب و مذهب و صهیونیسم در این کشورها، نقشی در این وضعیت ندارند و این آمریکا است که مقصر است و آنهم با تشدید تفرقه در میان گروهای فرقه گرا! و در پایین تر ادعا دارد که "حزب‌های کمونیست کشورهای منطقهٔ خاورمیانه در مبارزهٔ رهایی ‌بخش ملّی و پیکار در راه صلح و دموکراسی وعدالت اجتماعی نقش پراهمیت و چشمگیری داشته‌اند". حزب توده ترجیع بند کهنه و تکراری مبارزه رهایی بخش که امروز دیگر هیچ جریان بورژوایی ادعای آنرا هم ندارد، با چاشنی دمکراسی و صلح و عدالت اجتماعی را برای رد گم کردن تکرار میکند. مثلا باید پرسید مبارزه رهایی بخش ملی از چه؟ از استعماری که دیگر موجود نیست؟ صلح با چه جریانی، اجرای عدالت اجتماعی توسط چه بخشی از جامعه؟ سر و ته این تحلیل، با مشتی حرفهای دهن پر کن عدالت و رهایی و ..... به فراخوان به صلح، لابد با تبادل نظر علیه "آمریکای استعمارگر"، و در عمل پیوستن به جمع میهن پرستان ضد امریکایی و متحدینش و گروه های فرقه گرا مانند عربستان است. این حزب حاضر نیست حتی اشاره ای به جمهوری اسلامی بعنوان حکومتی مذهبی و "فرقه گرا" کند. جمهوری اسلامی نماینده مبارزه رهایی بخشی است که حزب توده سالها است سنگ انرا به سینه میزند. 

 این همان سیاست دفاع از "ایران و ایرانی" پان ایرانیست های اصیل است که از همان ابتدا، رسما علیه "عرب ها" به لیست جمع کردن برای جنگ مشغولند؛ همان عملکرد، البته منهای "انتقاد" به آمریکا! 

سایر جریانات راستی مانند لیبرالها و جمهوریخواهان و .... با دز کمتر یا بیشتر ضد ولی فقیه در جمع این وطن پرستان قرار میگیرند. 

اما ببینیم جناح چپ این اپوزیسیون چه تحلیل و مهمتر چه سیاستی را در دستور دارد. چپ ترین این جناح خط حمید تقوایی و حزبش است. این خط بدنبال موضع پرو ناتویی شان در رابطه با سوریه و بشار اسد، و کله ملق های مکرر، کماکان از دریچه ضدیتش با جمهوری اسلامی مدام مشغول ثابت کردن موقعیت "ضعیف تر" جمهوری اسلامی است. با اعلام پیوستن افغانستان و پاکستان و .... و پشتیبانی و اتحاد (هرچند موقت) شان با عربستان سعودی، اولین عکس العمل این جریان این بود که "دیدید جایگاه جمهوری اسلامی در منطقه ضعیف تر شده است!" آنها نیز از همان سه فاکتور اصلی فوق شروع می کنند و فراخوان مبارزه علیه هر دو طرف درگیر در یمن را میدهند. در این تصویر نیز، تاکتیکی مشخص از جنگی مشخص مطرح نیست، و گویی اصلا اعلام مواضع کردن همان تاکتیک است! برای این جریان، خود را به کوچه علی چپ زدن و سوت زدن است. به جای جواب دادن به مهمترین مسائلی که قرار است تحت لوای جنگ در یمن حل و فصل شوند، به جای نشان دادن نقش ارتجاع محلی در این جنگ، به جای نشان دادن منافع مشترک قطبهای این ارتجاح محلی و دول امپریالیستی و به جای اتخاذ سیاست و تاکتیکی کمونیستی مشغول حفظ ظاهر ضدیت با رژیم جمهوری اسلامی، حفظ ظاهر فعال و تبلیغات و آکسیون است. اما در دنیای واقعی، بی عملی طبقاتی و در عمل به بی پراتیک کردن طبقه کارگر دامن می زنند. این جریان در عمل به رها کردن اوضاع مشغول است و تنها با امید افتادن میوه ارتجاعی جمهوری  اسلامی، توسط هر جریانی، و سوار این پروسه شدن و قهرمان شدن حاضرند با شیطان هم دست دوستی بدهند.  

برای ما کمونیست ها، اما، تحلیل مارکسیستی از فاکتورهای معتبر فوق، و سیاست هایی که بصورت قهر آمیز و نظامی در پیشبرد هر کدام از سیاست های نیروهای فوق به پیش برده می شوند و همچنین شناخت نقش و عملکرد بازیکنان این سناریوها، گرچه مهم، ولی فقط شروع کار و برای اتخاذ سیاست کمونیستی و کارگری، سیاست مستقل طبقاتی مان، است. برای یک نیروی تغییر و یک حزب سیاسی کمونیستی، تحلیل ازاوضاع وتغییر در تمامی فاکتورهای فوق که نزدیک به یک دهه است که وجودشان برای همه عیان شده است، گرچه لازم ولی کافی نیست. 

سؤالی که برای ما کمونیستها بعنوان نیروی پراتیک امروز روی میز قرار دارد این است که با درنظر گرفتن تحلیل فوق، تاکتیک و سیاست معین در قبال آن چیست؟ طبقه کارگر در ایران بایستی چه سیاستی را اتخاذ کند، در مقابل چه جیزی سد ببندد، چه چیزی را باید عملی کند، تا بتواند از این پروسه، مقاوم تر، متحد تر و آماده تر برای متحقق کردن استراتژی سوسیالیستی خود بیرون بیاید؟

تمام هدف و خاصیت تحلیل های تاکنونی حزب ما از متعین کردن و نشان دادن آنچه در منطقه اتفاق می افتد، تحلیل مسائلی که کل سیاست امپریالیستی در منطقه را تحت الشعاع خود در این دوره قرار داد ه است، مبنایی برای اتخاذ سیاستی کمونیستی برای تقویت صف طبقاتی ما و پیشبرد امر انقلاب کارگری است.  

ما تاکید کرده بودیم که روندهای موجود نه یکباره و در یک خلا، بلکه بر اساس زمین لرزه سیاسی-اجتماعی است  که تمامی اختلاف ها و رقابت های امپریالیستی را کنار زد، نیروهای ارتجاعی مذهبی و قومی را بی اعتبار کرد و زمین زیر پای آنان را داغ کرد. زمین لرزه انقلابات و بهار عربی! با انقلاب و بهار عربی کل سیاست های دوره ای ارتجاع امپریالیستی دستخوش بازبینی شدند. این آن اتفاق اصلی است که مهر خود را به جنگ های فعلی زده است. بهار عربی و ندای آن، حتی در همان نطفه،  کل سرمایه را در مقابل یک خطر بالفعل قرار داد. این جنگ ها بازتاب ادامه سرکوب  و تقابل کل آن نیروهایی است که جدا از شکل ابراز وجودشان، جدا از یار و یارکشی های سیاسی و قطبندی های منطقه ای و جهانی، خارج از ذهن و بیان خود این طبقات و نیروهای موجود در منطقه و در سطح جهانی، صف آرایی کرده اند. سرکوب بهار عربی، سرکوب هرگونه ندای آزادیخواهی، هدف مستقیم جنگ هایی است که امروز در منطقه در جریان است.  

به این ترتیب برای ما، جنگ در لیبی، سوریه، یمن، سرکارآمدن مرسی و سپس ارتش در مصر، ظهور داعش، نقش منطقه ای جمهوری اسلامی و نزدیکی عملی اش با آمریکا در پرتو این محور اصلی، یعنی بازتاب بهار عربی و سرکوب آن معنی میدهند. بهم پیوستگی و امتداد این خط در عملکرد حزب ما کاملا مشهود است. ایستادگی و دفاع از آزادیخواهی، تقابل با رشد ناسیونالیسم و نیروها و باندهای مذهبی و قومی، که گفته بودیم در فردای سرکوب بهار عربی در منطقه رشد می کنند، زنجیره ای است که صحت  تاکتیک دوره ای ما را نشان میدهد. چنین پیوستگی و چنین سیاست کمونیستی و کارگری بدون تحلیلی مارکسیستی غیر ممکن است

محبوبیت این سیاست ها و موقعیت امروز این حزب، بنا به شواهد عینی، ناشی ازاتکا به دستآوردها و متدولوژی مارکسیستی این خط و حزب است

امروز نیز به همین ترتیب، تاکتیک طبقه ما در قبال جنگ های خاورمیانه، و مشخصا امکان گسترش این جنگ ها، بر اساس تقابل با همان نیروهایی است که با سرکوب بهار عربی ابراز وجود کرده اند. سهم خواهی بورژوازی عرب در منطقه، حضور و نقش ایران، امروز بیش از پیش خود را با چهره های قومی-‌مذهبی و با ادعاهای ناسیونالیستی تداعی میکنند. تقابل با این امر، به معنی دفاع از دستآوردهای هر چند جزئی جامعه در مقابل حکومت، سد بستن از حمله به هرگونه اتحاد کارگری، و مقابله با هر انشقافی که انواع و اقسام نیروهای بورژوایی در حاکمیت و یا در اپوزیسیون مصمم به اجرای آن هستند، ممانعت از تلاش جمهوری اسلامی برای استفاده از قدرت خود درمنطقه در تقابل با جامعه  و مرعوب کردن مردم و به استیصال کشاندن آنها، تقابل با بورژوازی در ترساندن مردم محروم و طبقه کارگر از انقلاب و به زیر کشیدن بورژوازی، تلاش برای به تمکین کشاندن طبقه کارگر در منطقه به ارتجاع حاکم در هر کشور و بالاخره کمک به پیشبرد مبارزه برای رفاه و آزادی همین امروز، محور تاکتیک طبقه ما در قبال جنگ و اوضاع امروز را مشخص می کند. دفاع از هر دستآوردی در این زمینه، که مانع حمله به کارگرو دست و پا بسته تحویل بازار کار جهانی دادنش است، بخشی از این تاکتیک است. دخالت جمهوری اسلامی در منطقه و سعی در تقویت موقعیت خود ، ‌امروز نه بر اساس گسترش انقلاب اسلامی، یا امیتاز گیری از غرب، بلکه برای تضمین دادن توانایی در امن کردن منطقه است. این مبنای دخالت جمهوری اسلامی در یمن را تعریف می کند. سیاست سرکوب، نه توسط نیروهای باند سیاهی و تروریستی داعش و سرمایه پشت سرش از عربستان سعودی و یا ترکیه، بلکه با مدل جمهوری اسلامی و تصویر انتخاباتی و مجلس و دمکراتیک اش است که قرار است مورد قبول غرب قرار گیرد. این دمکراسی است که همه از روحانی تا حزب توده و خیل جمهوریخواهان لیبرال و لائیک و جمهوریخواه سنگش را به سینه میزنند. امروز دیگر برای حکومت های قبیله ای مدل عربستان سعودی، در دنیای پس از سرکوب بهار عربی، کسی تره خرد نمی کند .دوره دولتهای قبیله ای و عشیره ای تمام شده است. امروز آینده دولت عربستان بعنوان دولتی قبیله ای و وصله ای ناجور در خاورمیانه پس از بهار عربی  بیشتر از هر دولت دیگری زیر سوال است

تاکتیک طبقاتی امروز، قرار گرفتن در مقابل این سیاست های بورژوا امپریالیستی است. و یکی از محورهای اصلی آن مقابله با جنگ، فضای جنگی و ناسیونالیسم است.

جنگ، فضای جنگی و ناسیونالیسم 

اولا، جمهوری اسلامی با تقابل علیه داعش، سعی کرده است تا از یک طرف حکومتش را بمثابه نیرویی جدی و حامی مردم در ایران علیه باندهای تروریستی و سیاه، بقبولاند. از طرف دیگر با اعلام همکاری های نظامی با آمریکا در این عرصه، دولت روحانی امکان می یابد که نشان دهد که جمهوری اسلامی به موفقیتی دست یافته است که بر اثر آن از جایگاه بخشی از "محور شر" به هم رکابی آمریکا و "محور امنیت در منطقه" ترقی کند. به همین اعتبار، دولت روحانی قدم در راهی گذاشته که به بهبود روابط با آمریکا، رفع تحریم ها، و در نتیجه امکان سرمایه گذاری وسیع در ایران و اشتغال و غیره منتهی شود. کل سیاست انتظار و وقت دادن به دولت روحانی معتدل، بر پایه این امید به بهبود بنا شده بود

امروز که دیگر انتظار بهبود حتی خریدارهای اولیه خود را از دست داده است، با دامن زدن به جنگ و فضای جنگی و کشانده شدن هر چه بیشترایران به آن، جمهوری اسلامی امکان می یابد که ناکام ماندن کارگر از این پروسه را به بهانه جنگ و نا امنی منطقه توجیه کند. در عین حال بخشی از سیاست عمومی جمهوری اسلامی و بورژوازی این است که با تحمیل فضای جنگی و دامن زدن به انشقاق در صفوف کارگران، شرایط حمله وسیعتر به این طبقه را فراهم آورد. فراتر از این، شرایط وخیم اقتصادی، بیکاری و مشکلات عدیده تامین معیشت، عدم وجود روزنه ای از امکان بهبود این وضعیت، و در یک کلام ناامنی گسترده، به بورژوازی امکان بیشتری در تحمیل ایده های ناسیونالیستی و گسترش انشقاق در میان کارگران می دهد.  

 ثانیا، گسترش تبلیغات ضد عرب، با چاشنی نام بردن از آل سعود، در تمامی تبلیغات این دوره جمهوری اسلامی به وفور در جریان است. امری که بورژوازی ناسیونالیست ایرانی به مراتب شدید تر، به انحا مختلف، در آن فعال است. موجی از این برخورد ها علیه "عرب ها" را برای نمونه در تبلیغاتی که در رابطه با روایت برخورد مقامات سعودی با مسافران جوان ایرانی براه افتاد، دیدیم. جنبه دیگری از این نوع تبلیغات راسیستی را در اول ماه امسال، خانه کارگر در مقابل کارگران افغانی پیش برد.  

علاوه بر امکان سرکوب در سطح جامعه، جو ناسیونالیستی در عین حال دست جمهوری اسلامی برای جمع و جور کردن جناح های درونی خود را بازتر می کند تا چهره متحد تری از خود ارائه دهد.  این چنین تصویری به جمهوری اسلامی امکان می دهد تا نه تنها در رابطه با مذاکرات با غرب، بلکه در طی این دوره انتخاباتی، و همچنین در مقابل اعتراضات موجود در عرصه های گوناگون اجتماعی و سیاسی، با قابلیت تر ظاهر شود. اینبار دیگر جرم همکاری با شیطان بزرگ به جرم همکاری و همدستی با آل سعود بکار برده می شود

ثالثا، جنبه دیگر گسترش این جو، در جلو گیری از هرگونه بروز اختلافات میان شیعه و سنی است. استفاده تبلیغاتی که مطمئنا به جمهوری اسلامی امکان می دهد تا خود را مثابه مرجع اسلامی و نیرویی "علیه تفرقه میان مسلمانان" در سطح منطقه ای معرفی کند. یکی از مشکلات جمهوری اسلامی در عدم حضور گسترده تر نظامی در عراق، ناشی ازبیم دولت عراق در رابطه با همین تصویر"نظامیان شیعه"  علیه سنی ها در این کشور است. این تجربه ای است که از دوران ملکی بدست آورده اند

آنچه برای ما کمونیست ها در این برهه زمانی حیاتی است، آنچه که محک اصلی پیشروی طبقه کارگر در این دوره را تشکیل می دهد، میزان توانایی در پیشبرد این مبارزه است. آماده کردن و فعالیت کمونیستی برای مقابله با این شرایط جنگی، از کردستان تا بلوچستان، از دانشگاه تا کارخانه ذوب آهن، از جمله وظایف فوری حزب کمونیستی ماست.  درجه سرعت و پیشرفت همه جانبه در این زمینه مسلما نیازمند دخالت هر چه متشکل تر کارگران و کمونیست های ایندوره است. حزب حکمتیست با تمام توان و نیروی خود در تقابل با این شرایط و تعرض بورژوازی به جامعه تلاش میکند و همه کمونیستها و طبقه کارگر را به پیوستن به این صف فرامیخواند.