زمانی که آدمها مسخ میشوند (نکاتی در مورد تاریخ نگاری ابراهیم علیزاده)
خالد حاج محمدی ٣٠ آوریل ٢٠١٥
مقدمه: ابراهیم علیزاده دبیر اول کومه له٬ در فروردین ماه ٬٩٤ سمیناری در مورد چگونگی تشکیل حزب کمونیست ایران برای دانشجویان علوم سیاسی دانشگاه سلیمانیه در کردستان عراق داشته است. آنچه مورد بحث نوشته من است پرداختن به سخنان علیزاده در این سمینار و حقایقی در مورد تشکیل حزب کمونیست ایران است که دبیر اول کومه له بر خلاف اسناد موجود آن تاریخ٬ به میل خود و به دور از هر نوع موازین ساده تاریخ نگاری و تعهد به حقیقت و امانتداری٬ آنهم در یک محیط آکادمیک و تحت نام علم، داستانی خود ساخته را به نام تاریخ آن حزب به خورد شنوندگانش میدهد. بحث ابراهیم علیزاده نه از نظر سیاسی و نه از نظر تاریخی و نه از نظر جامعه شناسی و آکادمیکی اعتبار ندارد. نه به دلیل اینکه من مخالف نظرات او هستم٬ بلکه به این خاطر که خود "تاریخی" که علیزاده بازگو میکند بنحو بسیار زمختی دور از حقیقت است. همین مسئله کار نوشتن و پرداختن به آنرا دشوار میکند. با این وجود به دلایل زیر باید در مقابل تاریخ نویسی جعلی او، تاریخ واقعی را بازگو کرد.
یکم: ابراهیم علیزاده نه بعنوان ناظر و رهگذر آن تاریخ، که بعنوان یکی از شخصیت های دخیل در آن دوره دست به جعل تاریخ زده است. دوم: واقعیات آن تاریخ، در شکل دادن به موجودیت و اعتبار سیاسی امروز خود شخص ابراهیم علیزاده، و هزاران کمونیست دیروز و امروز، نقش تعیین کننده داشته است. سوم: جعل تاریخ جنبش کمونیستی ایران، به هربهانه آکادمیک یا شخصی یا سیاسی، بخصوص توسط کسانی که خود در آن نقش داشته اند، به نفوذ و اعتبار جنبش کمونیستی در کردستان ایران و در عراق ضربه میزند. چهارم: با این امید که در صفوف کومله، کسی پیدا شود که در مقابل این درجه بی اعتباری، راه برگشتی برای بازیابی سلامت سازمان خود باقی بگذارد. ابراهیم علیزاده به نام دبیر اول کومله و سازمانی حرف میزند، که یک رکن از دو رکن تشکیل حزب کمونیست ایران بود. سازمانی که در دوره درخشانی از آن تاریخ، نقش قابل ستایش و ارزنده ای داشته است. همین مسئله و اعتبار آن دوره و فعالیت کومه له کمونیست آن زمان به آدمهایی که امروز هم به آن نام فعالیت میکنند٬ اعتباری (هرچند ناموجه) میدهد و به همین دلیل علیرغم فاقد اعتبار بودن بحث علیزاده، لازم است به آن پرداخت. در عین حال به خاطر حفظ و دفاع از جنبش کمونیستی در ایران که از تجربه و تاریخ "کومله کمونیست" تغذیه میکند، افشا منافع سیاسی امروز علیزاده و همه کسانی که بنام مالکیت بر کومله، به کومله کمونیست دیروز ضربه میزنند، لازم است. من تلاش میکنم پس از نشان دادن حقایق تحریف شده توسط علیزاده، نشان دهم که چه منافع سیاسی امروز او را به چنین بی پرنسیپی کشانده است. تمام تاریخی که ابراهیم علیزاده از شکل گیری حزب کمونیست ایران٬ نیروهای تشکیل دهنده٬ زمینه ها و مقدمات تشکیل آن٬ کنگره موئسس حزب و سرانجام تشکیل حزب٬ بروز اختلافات در حزب کمونیست ایران و تشکیل حزب کمونیست کارگری ایران در این سمینار میگوید٬ حتی در یک مورد هم بیانگر کوچکترین حقیقتی در مورد آن تاریخ نیست و تماما تلاشی برای مسخ آن است. در این نوشته نمیخواهم به کل مباحث علیزاده بپردازم. در اینجا تنها به مسائل اصلی و حقایق تاریخی، بر اساس اسناد موجود آن حزب و تشکیل دهندگانش، خواهم پرداخت. مقدمتا لازم است یادآوری کنم که سخنان ابراهیم علیزاده به زبان کردی است و از این رو مسئولیت ترجمه نقل قولهای مورد اشاره، بعهده من است.
شکل گیری حزب کمونیست ایران
حزب کمونیست ایران در شهریور ماه ١٣٦٢ با برگزاری کنگره موئسس آن حزب اعلام موجودیت کرد. اما این اتفاقی ابتدا به ساکن و رعد و برقی در آسمان بی ابر نبود. انقلاب ٥٧ صورت گرفته بود و موقعیت طبقه کارگر نه تنها در اقتصاد سرمایه داری که در تحولات مهم سیاسی آن جامعه از جمله در خود قیام ٥٧ غیر قابل انکار و مهر خود را بر تحولات جامعه و خود قیام زده بود. علیرغم تحولات پیش تر در جامعه ایران و شکل گیری جریانات چپ و مارکسیستی٬ خود قیام ٥٧ به عنوان یکی از بزرگترین تحولات سیاسی ایران و عروج طبقه کارگر نیاز به یک حزب کمونیستی دیگری، در مقابل حزب توده و سازمانهای پوپولیستی و خلقی را در مقابل جامعه قرار داده بود. در این پروسه و از قیام ٥٧ تا سال ١٣٦١ تحولات بزرگی در چپ ایران صورت گرفت. گروه مارکسیستی کوچکی به نام سهند که بعدا به اتحاد مبارزان کمونیست تغییر نام داد، متولد شد که کمونیسم خود را نه از روسیه آن زمان و نه از چین و انورخوجه و کاسترو و چپ آمریکای لاتین قرض گرفته بود٬ بلکه مستقیم به مارکس و به کمونیسم مدرن و ارتدکسی در خود غرب وصل بود. مباحثات مارکسیستی این جریان در مدت زمان کوتاهی از قیام ٥٧ تا سال ٦٠ ٬ کل چپ ایران و از جمله خود کومه له را دچار دگرگونیهای جدی کرد. مباحثات اصلی این جریان از بحث خطوط عمده تا اسطوره بورژوازی ملی و مترقی و متعاقب آن مباحثات این جریان در نقد پوپولیسم٬ کمونسیم خلقی و بحثهای سبک کار کمونیستی و... انقلابی جدی در چپ ایران ایجاد کرد. نقش این جریان، که به نام مارکسیسم انقلابی خود را معرفی میکرد، در تحولات سیاسی و مارکسیستی در چپ ایران چنان عظیم بود که در مدت کوتاهی انواع فراکسیونهای طرفدار مباحثات آنها، فراکسیون "مارکسیسم انقلابی" ٬ در سازمانهای چپ آن زمان شکل گرفت. در حالی که سازمانهای بزرگ چپ از فدایی تا سازمانهای معروف به خط سه، چون پیکار و رزمندگان و وحدت انقلابی در ناتوانی در پاسخ به مسائل مبارزه طبقاتی یکی پس از دیگری دچار بحران هویتی می شدند و تئوریسن های آنها بدنبال یافتن ریشه های "بحران در جنبش کمونیستی" بودند، اتحاد مبارزان کمونیست در مدت کوتاهی از گروهی کوچک به سازمانی در حال رشد و پرنفود تبدیل شد که کسی از آمار طرفدارانش دقیق خبر نداشت٬ زیرا در درون تمام جریانات چپ از کومه له تا رزمندگان و رزم انقلابی و وحدت انقلابی و پیکار و حتی فدائی محافل و فراکسیونها مارکسیسم انقلابی شکل گرفتند. مارکسیسم انقلابی و بدنبال آن تشکیل حزب کمونیست ایران، در اوج بحران سازمانهای "خط سه" و از جمله شرکت کنندگان در کنفرانس ناکام این خط که بنام کنفرانس وحدت تشکیل شده بود، عروج کرد. سازمانهای کنفرانس وحدت اساس وحدت خود را نه حول یک برنامه کمونیستی، که اتحاد و در واقع ائتلاف حول مواضع مختلف، چون رویزیونیستی بودن شوروی و ضدامپریالیست بودن و برخی مواضع دیگر تعریف کرده بودند که در نطفه ناکام ماند. لازم است یادآوری شود که اتحاد مبارزان کمونیست تنها سازمان چپ و کمونیستی بود که در سال ٦٠ دارای یک برنامه بود و بر ضرورت اتحاد حول یک برنامه کمونیستی برای هر سازمان کمونیستی و در تشکیل هر حزب کمونیستی تاکید و اصرار می ورزید. سایر سازمانهای "خط سه" (سازمانهایی که بر خلاف "خط یک" یعنی حزب توده با سوسیالیستی بودن شوروی مخالف بودند و هم مشی چریکی، "خط دو"، را رد میکردند) عموما حول مواضع ضدامپریالیستی، ضد رویزیونیستی و تعدادی مواضع دیگر، با سایه روشن های مختلف بر یک بستر، تشکیل شده بودند و فعالیت میکردند. ضرورت داشتن یک برنامه کمونیستی برای فعالیت، یکی از جدل های مارکسیسم انقلابی با پوپولیسم بطور کلی و با "خط سه" بود. متاسفانه این تحول مارکسیستی در چپ ایران در شرایطی بوقوع پیوست که جمهوری اسلامی در خرداد ٦٠، تعرضی وسیع را به اپوزیسیون و خصوصا نیروهای چپ آن دوره شروع کرد. هزاران عضو٬ کادر٬ کمونیست و چپ از سازمانهای چپ آن دوره اعدام شدند٬ زندانها به محل کمونیستها و رهبران کارگری و مخالفین جمهوری اسلامی در ابعاد دهها هزار نفره تبدیل شد. بسیاری از سازمانهای چپ زیر این ضربات پشت راست نکردند و فرجه تعیین تکلیف با مباحثات آن دوره و امکان نگاه دوباره به تاریخ و خط مشی خود را نیافتند. کومه له برخلاف بقیه بدلیل فضای کردستان و شکل گیری مقاومت مسلحانه در این جغرافیا علیه جمهوری اسلامی و همزمان نقش کومه له در این مقاومت و موقعیتی که پیدا کرد٬ دچار سرنوشت بقیه نشد. همین حقیقت به کومه له امکان داد که پروسه تحولات سیاسی و مارکسیستی را در فضای آرام تری از سر بگذراند و تماما به مارکسیسم انقلابی بپیوندد. انتشار پیش نویس برنامه مشترک کومله و ا م ک ( اتحاد مبارزان کمونیست) در شهریور ۶۱، اولین دستاورد پیوستن کومله به خط و گرایش مارکسیسم انقلابی است. هم "برنامه ا م ک" و هم "پیش نویس برنامه مشترک کومله و ا م ک" مورد نقد طیفی از رهبری بازمانده سازمانهای خط سه قرار گرفت. در آخر این نوشته گوشه ای از منابع این تاریخ را برای مراجعه علاقمندان معرفی خواهم کرد که از جمله در این نوشته به آنها مراجعه کرده ام. اما اجازه بدهید اینجا مستقیم به سخنان ابراهیم علیزاده در مورد این تاریخ نگاه کنیم. ابراهیم علیزاده میگوید: "... به تاریخ حزب کمونیست ایران میپردازم. این حزب چگونه شکل گرفت و چه تحولاتی را از سر گذراند و چگونه به دنیای امروز نگاه میکند. سال ١٩٨١ در کنگره دوم کومه له که مصوباتش موجود است٬ قراری صادر میشود مبنی بر اینکه کومه له تلاش کند حزبی سراسری تشکیل شود و به کمیته مرکزی ماموریت میدهد که ملزومات تشکیل این حزب را فراهم کند. همزمان در تهران کنفرانسی در جریان بود به اسم کنفرانس وحدت." علیزاده در ادامه میگوید: "کنفرانس وحدت از خط ٣ تشکیل میشود٬ خط ٣ جمع میشوند که حزبی درست کنند. این کنفرانس علیرغم اینکه دستاورد داشت اما موفق نمیشود. کومه له اهداف این کنفرانس را پیگیری میکند و بدنبالش میرود. و سرانجام در سال ١٩٨٣ موفق میشود که جمعی از سازمانهای سیاسی همه ایران ٬ از چپهای ایران٬ حول خود در کنگره ای جمع کند. این سازمانها در ایران البته بخشی از آنها (بخشی دچار تفرقه شدند) به این کنگره پیوستند و در کنگره ای موئسس حزب کمونیست ایران تشکیل شد".(تاکیدها از من است) بر اساس این تصویر کنگره دوم کومه له قراری برای تشکیل حزب کمونیست ایران میدهد و کمیته مرکزی دنبال تشکیل حزب میرود و با ادامه اهداف "کنفرانس وحدت" از جانب کومه له و با جمع کردن جمعی از سازمانهای سیاسی ایران حول کومه له در سال ١٩٨٣ یعنی ١٣٦٢ در کنگره ای موئسس حزب کمونیست ایران تشکیل میشود!!! واقعا که وجدان و شرافت هم طبقاتی است. در این افسانه کودکانه که رهبری کومه له و حتما آقای علیزاده قهرمان نظری و پراتیکی و طراح تشکیل حزب است، هیچ حقیقتی جز اینکه در کنگره ای موسس حزب کمونیست ایران اعلام شد، وجود ندارد! ظاهرا دبیر اول کومه له در دنیای کوران و ناشنوایانی که به ابزار دسترسی به اطلاعات و تبادل نظر در جهان مدرن و امروزی مجهز نیستند، نشسته است. ظاهرا این تراوشات ذهنی برای کسانی است که نه یک کلمه در مورد تاریخ کومه له٬ اتحاد مبارزان کمونیست٬ حزب کمونیست و تحولات چپ در ایران را میدانند، و نه قرار است در آینده هم بدانند! سخنران که ظاهرا اطمینان کامل دارد مخاطبین او هرگز زمانی به حقایق این تاریخ حتی به اطلاعیه تشکیل این حزب هم دسترسی نخواهند داشت! سخاوتمندانه هر چه خود امروز دوست دارد، را به جای تاریخ حقیقی تشکیل حزب کمونیست تحویل حاضرین میدهد. شاید دولت اقلیم ضمانت کافی در این مورد که شنوندگان به منابع تاریخی در این مورد دسترسی پیدا نکنند را به ایشان داده است! ظاهرا قرار هم نبوده است که در بیرون این دایره، کسی این ادعاهای پوچ و این تاریخ جعلی را بشنود. گویا هیچ آدم باوجدان مطلعی، قرار نبوده است سخنان او را بشنود! دبیر اول کومه له با این تصویر که قرار نیست کسی جز شنوندگان سالن به این جعل تاریخ گوش دهند و جواب آنرا بدهد، با تردستی ویژه ای تلاش میکند دانشجویان علاقمند به تاریخ کمونیسم در ایران را مجذوب کومه له امروز کند. مشکلی که من با نوشتن در مورد این سخنرانی دارم، این است که در مورد ادعای کسی در باره تشکیل حزب کمونیست ایران مینویسم٬ که خود او به اندازه یک سر سوزن به آنچه گفته است باور ندارد. بی تردید اینها باورهای علیزاده نیست٬ او میداند آنچه میگوید حقیقت ندارد٬ تاریخ نیست٬ مستند نیست و میداند حقایق آن تاریخ ١٨٠ درجه خلاف ادعاهای امروز او است. او تصمیم دارد داستانی ساختگی را به جای آن تاریخ برای شنودگان خود تعریف کند. تصمیم گرفته است با این کار آن تاریخ و حقایق تاریخی را آگاهانه مخفی و داستانی ساخته پرداخته خود را جایش بگذارد. این سمینار قرار نیست اهمیت حزب کمونیست و حتی کومه له را در تاریخ مبارزه طبقاتی و کمونیسم ایران نشان دهد، برعکس کل این تاریخ نگاری جعلی قرار است مایه کسب اتوریته کومه له امروز باشد. ابراهیم علیزاده امروز دوست دارد تاریخ حقیقی تشکیل حزب کمونیست آنطور میبود که او میگوید! داستان ایشان چیزی در مورد تشکیل حزب کمونیست ایران بدست نمیدهد و هر انسان حتی بی خبری از دنیا٬ میتواند حتی با یک سند آن دوران خود کومه له و همان کنگره دوم کومه له٬ حتی با دسترسی به سخنان خود علیزاده در آن دوران٬ کذب بودن ادعاهای امروز او را بفهمد. اما این تاریخ نگاری نه تنها در مورد جایگاه امروز سیاسی مسخ شده شخص علیزاده٬ حتی در مورد موقعیت امروز حزبش به اندازه کافی گویا است. انگار کل این دوستان٬ آدمهای معینی که هنوز با علیزاده هستند و میدانند اینها جعل و کذب اند٬ دسته جمعی تصمیم گرفته اند برای "کسب اعتبار" گروه خود٬ و مقبولیت در کلوب سران قبیله در کردستان عراق، و کسب اعتبار میان اقلام مخلتف چپهای خلقی و بی ضرر به حال ناسیونالیسم کرد٬ وجدان آگاه خود را خواب کنند تا به راحتی از کنار این تحریفات عبور و با سر تکان دان آنرا تائید کنند. اجازه بدهید به خود اسناد این دوره نگاه کنیم و بدانیم حقیقت چه هست و چه نیست. کنگره دوم کومه له زمانی شکل گرفت که بخش مهمی از رهبری آن وقت این جریان اگر نگویم تماما٬ بخش مهمی از مباحثات اتحاد مبارزان کمونیست را پذیرفته بود. بسیاری از آدمهای اصلی این جریان از ابراهیم علیزاده تا عبدالله مهتدی و تا بقیه نقش با ارزشی در این پروسه داشتند. بر خلاف داستانسرایی های جعلی امروز و تحریفاتی که به جای نقد آن تاریخ و گذشته سیاسی خود میکنند٬ اینها آدمهای کمی نبودند. در کنگره دوم کومه له مباحثات مارکسیسیم انقلابی و قبول آن، که پیشتر در جریان بود، رسمیت یافت. خلاصه اینکه کومه له از نادر جریاناتی بود که تماما به مارکسیسم انقلابی پیوست و از خط و جهت مائویستی قبلی خود و پوپولیسم راستی که بر این تشکیلات حاکم بود فاصله گرفت. اگر خرداد شصت فقط دو سال به عقب میافتاد، با سیری که پیشروی خط مارکسیسم انقلابی در میان همه سازمانهای چپ ایران و در میان طبقه کارگر تجربه میکرد، تصور اینکه حزب کمونیست ایران، علاوه بر کومه له با شرکت طیف وسیعی از فراکسیون های مارکسیسم انقلابی و شوراهای کارگری نه در کردستان که در تهران تشکیل می شد، مطلقا دور از ذهن نیست. درگیر بودن کومه له در این دوره و در مبارزه ای انقلابی علیه جمهوری اسلامی و ضرورت پاسخگویی به مسائل واقعی که این مبارزه در مقابل این جریان قرار میداد و شرایط ویژه کردستان و امنیتی نسبی که در مقایسه با کل ایران در این منطقه حاکم بود٬ به کومه له امکان داد که طی پروسه ای کل تشکیلات خود را به مارکسیسم انقلابی نزدیک کند و این نزدیکی خود را در کنگره دوم مورد اشاره علیزاده رسمیت بخشد. به همین دلیل در این کنگره از نقش ارزشمند اتحاد مبارزان کمونیست در کل تحولات چپ ایران و از جمله در دگرگونیهایی جدی در کومه له قدردانی شد. سرانجام کومه له در کنار اتحاد مبارزان کمونیست، دو رکن اصلی تشکیل حزب کمونیست ایران شدند. برای اثبات این ادعا و پوچ بودن تاریخ ساختگی مورد ادعای علیزداه، توجه خواننده گان را به نقل قولی از بیانیه پایانی کنگره دوم کومه له در فروردین سال ١٣٦٠ جلب میکنم: "در پایان لازم میدانیم کوششهای ارزنده ای را که رفقای اتحاد مبارزان کمونیست در راه مبارزه با پوپولیسم و اکونومیسم و تثبیت تئوریک بینش پرولتری در جنبش کمونیستی به عمل آورده و ما را نیز به طرد بینشهای انحرافی مساعدت کرده. خاطر نشان کنیم."
کنگره موئسس حزب کمونیست ایران
بر اساس افسانه ساخته علیزاده، کنگره مٶسس هم در ادامه راه و اهداف کنفرانس وحدت، با جمع شدن نیروهای چپ ایران حول کومه له و در این کنگره، حزب کمونیست ایران اعلام موجودیت کرد. ابراهیم علیزاده میگوید: ".... تنها کردستان استثنا بود٬ کردستان هم بدلیل مقاومتی که در آن بود٬ مردم در سنگر مسئله (نه ته وایه تی) ملی مقاومت میکردند٬ و نیروی چپ هم در آن نیرومند بود٬ جمهوری اسلامی نتوانست بلایی که بر سر بقیه چپ ایران آورده بود٬ اینجا بر سر چپ کردستان بیاورد. نتیجه این شد که کمونیستهای ایران٬ بخشی که بهرحال مانده بودند در این میدان به کمک کومه له در کردستان به این نتیجه رسیدند که در مقابل این تعرض وسیعی که به جنبش چپ شده بود٬ سنگری٬ خاکریزه ای درست کنیم٬ مقاومتی شکل بدهیم. این بود که گفته شد هر چند ملزومات تشکیل حزب کمونیست که باید درون کارگران باشد هنوز تامین نشده است٬ اما این ضرورت سیاسی ما را ملزم میکند که هر چه زودتر این حزب را تشکیل دهیم و بعد از این فکر کنیم که به کمک این حزب برویم و کاستیهایش را برطرف کنیم و برویم در طبقه کارگر بافت کارگری این حزب را شرط حیاتی ادامه کاری حزبی کمونیست است را تامین کنیم." ابتدا در مورد شاهزاده افسانه ای علیزداه، یعنی کنفرانس وحدت، که بسیار نچسب و نامربوط اینجا گنجاند شده است و سر سوزنی به پروسه تشکیل این حزب مربوط نیست اشاره کنم. اولا این کنفرانس بحث تشکیل هیچ حزبی در دستورش نبود. آنها جمع نشده بودند که حزب تشکیل دهند. کنفرانس وحدت شامل طیفی از نیروهای چپ آن دوره بود که با هدف نزدیکی با هم و در بهترین حالت تشکیل سازمانی بزرگتر چپ جمع شده بودند و بحث تشکیل حزب جایی نداشت. کنفرانس وحدت در دنیای واقعی بیشتر به جمع هایی شباهت داشت که امروز هر از چند گاهی همراه کومه له به عنوان اتحاد چپ و ... جمع میشوند و هیچوقت هم به جایی نرسیده اند. گفتم شباهت داشت زیرا که عناصر تشکیل دهنده آن جریان صد برابر محافل چپ امروز و همراه کومه له جدی تر بودند. اما هر چه بود به تاریخ سازی ابراهیم علیزاد نه میچسبد و نه مربوط. علاوه بر این پروسه پیشرفت مارکسیسم انقلابی از سهند تا اتحاد مبارزان و تا تشکیل حزب بخشا با نقد نیروهای جمع شده در کنفرانس وحدت، مواجه شده بود. در این مورد بالا تر توضیح دادم که این کنفرانس چه بود و چگونه صدوهشتاد درجه در مقابل ایده تشکیل حزب کمونیست حول یک برنامه کمونیستی بود. اینکه چرا در این میان و بر خلاف اطلاعیه رسمی کنگره دوم کومه له و دهها سند مکتوب٬ حزب کمونیست نه ادامه تلاشهای مارکسیسم انقلابی٬ نه ادامه مباحثات جدی حول برنامه در اتحاد مبارزان کمونیست و بحثهای سبک کار و نقد پوپولیسم و سوسیالیسم خلقی حاکم بر چپ ایران و سازمانهای شرکت کننده در کنفرانس وحدت و حاکم بر خود کومه له٬ و نه در امتداد مباحثات ارزنده خود کومه له در نقد مواضع خلقی و پوپولیستی خود و پیوستن به مارکسسیم انقلابی٬ بلکه ادامه اهداف کنفرانس وحدت است! را باید جای دیگری یافت. دلیل این ماجرا پیوستن کومه له علیزاده به ناسیونالیسم کرد است٬ اتفاق نامیمونی که سالها است در این جریان افتاده است. همین حقیقت باعث شده است که علیزاده تلاش ناموفقی کند که تاریخ حزب کمونیست ایران را از گذشته کمونیستی آن قطع کند و حداقل به جریاناتی وصل کند که نقدی جدی به ناسیونالیسم کرد نه تنها نداشته بلکه و بعلاوه آنرا با توجیه مبارزه با جمهوری اسلامی تقدیس کرده اند. اجازه بدهید به اسناد کنگره موئسس حزب کمونیست ایران در آن دوران مراجعه کنیم تا بدانیم فاصله ادعای علیزاده با حقایق و اسناد مکتوب و مصوب آن دوره چقدر است. در بیانیه اعلام موجودیت٬ کمیته برگزار کننده کنگره موئسس حزب کمونیست٬ به تاریخ ١٥ فروردین ١٣٦١ آمده است: "پس از اعلام برنامه حزب کمونیست ایران در بهار ٦١، تلاش عملی برای تشکیل حزب کمونیست در دستور کار کلیه نیروهای برنامه حزب کمونیست قرار گرفت. اکنون در ادامه تلاشها و پیروزیهای مارکسیسم انقلابی در راه تحقق ملزومات تشکیل حزب کمونیست، کمیته برگزار کننده کنگره موسس حزب کمونیست ایران رسما اعلام موجودیت مینماید. کمیته برگزار کننده از سوی کمیته مرکزی سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران (کومه له) و کمیته مرکزی اتحاد مبارزان کمونیست در سطح مرکزیتهای دو تشکیلات ایجاد شده است. اعضای این کمیته عبارتند از رفقا: عبدالله مهتدی سخنگوی کمیته، دکتر جعفر شفیعی، جواد مشکی و شعیب زکریایی از کمیته مرکزی کومه له و رفقا منصور حکمت، حمید تقوایی (یاشار) و خسرو داور از کمیته مرکزی اتحاد مبارزان کمونیست."(خط تاکیدها از من است) پس علاوه بر بحث نامربوط کنفرانس وحدت٬ بر اساس اطلاعیه فوق کل بحث علیزاده در خصوص تشکیل حزب کمونیست من درآوردی، جوک، و دلبخواهی است. بعلاوه با اتمام کنگره موئسس در اطلاعیه پایانی این کنگره٬ "اطلاعیه در باره کنگره موئسس و اولین پلنوم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران"٬ با امضای اولین دفتر سیاسی وقت حزب کمونیست ایران به تاریخ ١٥ شهریور ١٣٦٢ چنین آمده است: " در ادامه قریب به ٥ سال مبارزه پیگیر و هدفمند مارکسیسم انقلابی در رفع موانع نظری و عملی ای که بر سر راه تشکیل حزب کمونیست در ایران قرار داشت و بدنبال ٩ ماه فعالیت متمرکز کمیته برگزار کننده کنگره موئسس حزب کمونیست ایران٬ این کنگره در نیمه اول شهریور ماه ٦٢- در کردستان انقلابی تشکیل شد و حزب کمونیست ایران را پایه گذاشت. حزب کمونیست ایران در ادامه آن دستاوردها و با اتکا بر آن سنگرهای طبقاتی شکل گرفت که مارکسیسم انقلابی از آغاز و بر متن انقلاب ایران٬ یکی پس از دیگری به فتح پرولتاریای ایران در آورده بود." (خط تاکیدها از من است) در ادامه در همین اطلاعیه آمده است: "بر افراشتن پرچم مستقل پرولتاریا در یک جنبش انقلابی توده ای بوسعت جنبش خلق کرد و رهبری و سازماندهی آن تحت این پرچم٬ تدوین و اعلام یک برنامه کمونیستی در فروردین ٦٠ و تدقیق و ارتقای آن به سطح "برنامه حزب کمونیست" در اردیبهشت ٦١ ٬ نقد عمیق شیوه ها و سنن انقلابیگیری خرده بوژوائی رایج در جنبش کمونیستی ایران و دستیابی به مبانی تشکیلاتی و پراتیک کمونیستی در مهر ٦١ ٬ گردآوردن پیشروترین تشکلها و فعالین جنبش کمونیستی ایران٬ سازمانهای کومه له و اتحاد مبارزان کمونیست و نیز بخشها و فراکسیونهائی از سازمانهای پیکار٬ رزمندگان٬ وحدت انقلابی٬ رزم انقلابی٬ و چریکهای فدائی خلق ایران تحت پرچم برنامه حزب کمونیست٬ اینها همه آن پایه ها و سنگ بناهای مستحکم و استوار یست که به مارکسیسم انقلابی در ایران این امکان و فرصت تاریخی را داد تا در ١١ شهریور ٦٢ حزب کمونیست ایران را بنیان نهد. ....شرکت کنندگان در این کنگره٬ را کادرهایی از سازمانهای کومه له و اتحاد مبارزان کمونیست٬ که در میان آنها فعالین سابق سازمانهای "پیکار" و "رزم انقلابی" نیز وجود داشتند٬ و همچنین رفیقی از "بخشی از کادرها و اعضا و هواداران چریکهای فدائی خلق ایران(آرخا)" تشکیل میدادند." (تمام خط تاکیدها از من است) بر اساس این مدارک کل داستان ابراهیم علیزاده و هر چه دبیر اول کومه له رشته بود پنبه شد. متاسفانه (یا خوشبختانه) سخنرانی او به بیرون درز کرد و بقیه هم آن را شنیدند! ایشان نباید فراموش کرده باشد که در آن جامعه جدالی اساسی میان مارکسیسم انقلابی و پوپولیسم و سوسیالیسم خلقی به مدت ٥ سال صورت گرفت٬ ظاهرا خود را به فراموشی زده است که نگرش کل این چپ از جمله خود کومه له از ارزیابی از جامعه ایران٬ از سیاست تا سبک کار و تا درک از انقلاب و تا درکشان از سوسیالیسم و حکومت کارگری، از جانب اتحاد مبارزان کمونیست، زیر نقد قرار گرفت. فراموش کرده است سرانجام و نتایج این پروسه و به عنوان پیش شرطها یا ملزومات تشکیل حزب، مسئله برنامه مطرح شد٬ فراموش کرده است که در آن دوران در کل چپ ایران اتحاد مبارزان کمونیست تنها جریانی بود که برنامه تدوین کرد٬ و همان برنامه مبنای برنامه حزب کمونیست ایران شد و همین برنامه با اصلاحاتی از جمله جهت تبدیل به برنامه حزب کمونیست ایران در کنگره اول اتحاد مبارزان و کنگره سوم کومه له در سال ١٣٦١ تصویب شد و در کنگره موئسس به برنامه حزب کمونیست ایران تبدیل شد. خود ابراهیم علیزاد در مقدمه بحث به لزوم تعیین برنامه به عنوان پیش شرط حزب سازی اسم میبرد٬ حال آنکه کومه له نه برنامه ای تدوین کرد و نه احزاب چپ دیگر هم صاحب برنامه بودند٬ لذا سوال این است که آن حزب را چگونه تشکیل دادند؟ فراموش کرده است که در تمام این میدانها همچنانکه در بیانیه پایانی کنگره دوم کومه له آمده است٬ جریانی پیشرو و مارکسیستی نقش اصلی را ایفا کرده است و تحولات عظیمی را در چپ ایران و از جمله و بیشتر از همه در خود کومه له ایجاد کرد که در نتیجه آن قبل از تشکیل حزب کمونیست ایران کومه له رسما مارکسیسم انقلابی را پذیرفته و به آن پیوسته بود. امروز هر جریان و هر محقق و هر روزنامه نگاری با انصافی، حتی مخالف کمونیسم و حزب کمونیست ایران آن زمان و کل این تاریخ٬ اگر بخواهد حتی به سبک تاریخ نگاران و شرق شناسان بورژوا هم این دوره را مورد بررسی قرار دهد٬ ناچار است به این حقایق و به نقش برجسته یک جریان معین در تحولات چپ ایران و در سرنوشت کمونیسم در این جامعه اشاره کند. ترحم برانگیز است که ابراهیم علیزاده حتی این درجه از انصاف و حقیقت گویی را هم نمایندگی نکرده است. لازم به ذکر است که فراکسیونهای مارکسیسم انقلابی از سال ۵۹ تا ٦٢، به ترتیب در سازمانهای رزمندگان، وحدت انقلابی، رزم انقلابی و پیکار، قبل از کنگره موئسس، با قبول خط مارکسیسم انقلابی و برنامه تشکیل شده بود. همه این فراکسیون ها، به جز فراکسیون مارکسیسم انقلابی در سازمان رزمندگان، که تهاجم رژیم به این سازمان امکان بقا نداد، قبل از کنگره موسس، به یکی از دو جریان اتحاد مبارزان و کومه له پیوسته بودند. این را میتوان از اطلاعیه های خود این سازمانها و اطلاعیه کنگره موئسس هم متوجه شد. فقط برای نمونه نقل قولی از فراکسیونی که در سازمان پیکار شکل گرفت را می آورم که به اسم "سازمان کمونیستی پیکار" از خود اسم میبردند که چنین آمده است: "به این ترتیب٬ سازمان کمونیستی پیکار پیوستن خود را به اتحاد مبارزان کمونیست اعلام میدارد و کلیه فعالین و هواداران خود را به سازمانیابی با اتحاد مبارزان کمونیست بر مبنای برنامه حزب کمونیست و اساسنامه این سازمان و فعالیت در چهارچوب تشکیلاتی آن فرامیخواند. (فروردین ١٣٦٢ به نقل از کارگر کمونیست شماره ٨ ارگان اتحاد مبازران کمونیست خرداد ١٣٦٢) با تشکیل حزب کمونیست ایران کومه له و اتحاد مبارزان نیز به فعالیت خود بعنوان سازمانهای مستقل پایان دادند. بیانیه های پیوستن این دو سازمان به حزب کمونیست ایران که در اولین شماره کمونیست ارگان مرکزی حزب کمونیست ایران به تاریخ ١٥ مهر ١٣٦٢ منتشر شد، به این پروسه از نظر قانونی رسمیت داد.
پرده دوم نمایش انشقاق در حزب کمونیست ایران
در پرده اول نمایشی که دبیر اول کومه له اجرا کرده است٬ یک کلمه در مورد یکی از نیروهای اصلی تشکیل دهنده حزب کمونیست، و نقش بلامنازع آن در دگرگونیهای جدی در چپ ایران و خود کومه له به عنوان پیش شرطهای تشکیل حزبی که حزب کمونیست ایران نام گرفت، وجود ندارد. در تمام سخنان او اسمی از این جریان نیست! ظاهرا آقای علیزاده وردی خواند است و یک باره آنرا از تمام اذهان پاک کرده است، روح آزرده و تحت فشار خود را آزاد کرده است، تا نفسی راحت کشیده و سری در آرامش بر بالین گذاشته باشد! اما در پرده دوم، جبرا و بناگاه یک روح خبیث را ظاهر میکند که عامل همه "ناکامیها" است. این روح خبیث البته اسم ندارد! تاریخ، گذشته و نشانی از نقش او در کل آن دهه تا انشقاق در حزب کمونیست ایران و تشکیل حزب کمونیست کارگری، وجود ندارد! جادوگر ما با احساس موفقیت از اجرای پرده اول نمایش خود، و اطمینان از اینکه عدم حضور هیچ شاهدی موجب خنده و تمسخر حضار نیست٬ در پرده دوم، به جنگ روح خبیث میرود. ایشان به شیوه "حقیقت جویی" رفقای قبلی اش که از کمونیست بودن پشیمان شدند، به سبک خود و به نام "تاریخ حزب کمونیست"، جعل میبافد و تحویل میدهد. شنونده در پرده دوم حکمت دروغ پردازی های پرده اول را متوجه میشود. برای پرده دوم نمایش نیز بازیگر از نظر خودش "ماهرانه" از پیش ملات لازم را جهت از چشم انداختن مخالف خود آماده کرده است٬ تا بتواند با ارائه پرونده ای آماده شده و ساخته پرداخته٬ با یک دعای دیگر و فوتی کردن٬ در این مرحله نیز او را از میدان بدر کند و دستهای خود را به عنوان قهرمان نبردی که همه آکترهای آن خالق خود اوست٬ بلند کند. پرده دوم هم اما به همان اندازه پرده اول مضحک است! تنها تفاوت این است که در آخر پرده دوم ناگهان عده ای در میان این حزبی که تاریخا علیزاده ساخته است، پیدا میشوند و یک شبه آتش به خانه و آشیانه میزنند! و سرانجام و به شیوه ساخته پرداخته صاحب داستان، از حزب کمونیست ایران منشعب و حزب کمونیست کارگری را ساخته اند٬ و در نهایت هم خود دچار انشقاقات دیگر شده اند. عجیب این است "کسان و جریاناتی" که در بحث "تاریخی٬ آکادمیکی" علیزاد در کل تاریخ حزب کمونیست ایران هیچ جایگاه و نقشی نداشته و اصلا نبوده اند٬ به ناگاه در انشقاق حزب کمونیست ایران چنان دست بالا و نقش "شیطانی" ایفا کرده اند که علیزاده و همراهان دیگرش به عنوان "سازندگان و صاحبان" آن حزب در مقابلشان به زانو در آمده اند!!! ابراهیم علیزاده میگوید: "یکی از جدالهایی که در چپ ایران هست و در چپ دنیا هم است و آن این است که اینقدر ذره بین میگذارند روی عقاید و اینقدر آن را صیقل میدهند و به آنهم میگویند مبارزه ایدئولوژیک که فرق دارد با مبارزه علمی..." او ادامه میدهد: "... این حزب وقتی تشکیل شد٬ گفته شد باید به حزبی کارگری تبدیل شود٬ و اینبار زمان گذشت٬ ٧ سال ٨ سال گذشت و پیشرفتی در این زمینه حاصل نشد". و " .....در میان مان آنچه که میگویم٬ این آرزویمان بود و تلاش میکردیم در میان کارگران این کار را بکنیم. به جای اینکه جوابی علمی به این بدهیم که چرا این اتفاق نیفتاده است٬ در میان ما کسانی پیدا شدند که ذره بین را گذاشتن روی مغز آدمها که بدانند چه در آن هست٬ و به جای اینکه به آن فکر کنند که در بیرون خودمان چه گذشته است٬ چه اتفاقاتی در بیرون خودمان افتاده است که نگذاشته است٬ این حزب کارگری شود٬ برگشتند به درون خودمان که بدانند در درون خودمان چه خبر است که این کار صورت نگرفته است". "....گفتند دو گرایش هست که یکی گرایش ناسیونالیست کرد است که نمیگذارد٬ گرایشی سوسیال دمکرات است٬ رفرمیستی٬ سوسیال دمکرات است که نمیگذارد ما باشیم و باید ما خودمان را از آنها جدا کنیم. چنین شده بود که بعضی از کادرهای رهبری تلاش میکردند فاصله خود را یا تفاوت خود را با نزدیکترین رفیق خود بیان کنند". "... دیگر این نوع نگرش است که کم کم حزب را از یک حزب سیاسی خارج میکند و آنرا به فرقه ای به سکتی سیاسی تبدیل میکند"."... سرانجام اولین انشعاب در حزب کمونیست ایران اتفاق افتاد و حزب کمونیست کارگری درست شد". این ادعاها علاوه بر اینکه کذب است٬ سطحی تر از آن است که نه تنها دانشجوی دانشگاه سلیمانیه٬ بلکه حتی کدخدای روستاهای مرزی کردستان ایران را هم متقاعد کند. ظاهرا علیزاده دشمنی تاریخی و سابقه دار دوستان امروز ایشان در دولت اقلیم کردستان و جریانات ناسیونالیستهای رنگانگ در ایران و عراق، با حزب کمونیست ایران و کومه له آن دوره را فراموش کرده اند. این رنگین کمان از حاکمان و کدخداهای خود گمارده مردم کردستان، بارها علیه آن عده ای که در میان حزب کمونیست "سر برآوردند"٬ سخن گفته اند٬ علیه آنها و کل حزب کمونیست و کومه له آن زمان لشگر کشی کرده اند٬ چندین سال جنگ خونین را٬ علیه کومه له و حزب کمونیست آن زمان٬ به جرم "تحریک" کارگر و مردم ستمدیده علیه صاحب کوره پزخانه و کارفرمای "محترم" کرد و احزابشان٬ به جرم دفاعشان از کمونیسم و برابری انسانها و به جرم اینکه حاضر نبودند قلدری حزب دمکرات کردستان ایران را و تعرض این حزب به ابتدایی ترین حقوق کارگر و مردم ستمدیده کردستان را بپذیرند٬ به جرم اینکه حاضر نبودند به این حزب بورژوایی لقب انقلابی بدهند٬ تحمیل کردند. هزاران بار و به هزار زبان علیه حزب کمونیست ایران و اینکه "عده ای" کمونیست غیر کرد زبان کومه له را "اغفال" کردند و کومه له را هم با خود بردند٬ صحبت کرده اند. هزاران بار مردم آن جامعه از زبان کداخدا و آخوند محل و هر حاجی بازاری مرتجعی٬ اعتراض آنها را به آن کمونیسم و نمایندگان فکری و سیاسی و پراتیکی آن در حزب کمونیست ایران و کومه له به جرم سست کردن باروهای مردم به حاکمیت آنها٬ به مذهب و زن ستیزی و عقاید و افکار ضد انسانی و ضد کارگری آنها و روشنگری در میان مردم زحمتکش و آشنا کردن آنها به حقوق انسانیشان و متحد کردنشان٬ را شنیده اند. آقای علیزاده و همراهانشان یادشان هست که قبل از هر کس رهبران ناسیونالیسم کرد و شخص جلال طالبانی منصور حکمت را بدلیل بردن کومه له با خود و دور کردنش از ناسیونالیسم کرد و پیوستن کومه له به حزب کمونیست ایران٬ به شخصی "مشکوک" متهم کرد. فراموش میکند عبدالله مهتدی بدلیل "دنباله روی" از منصور حکمت در بارگاه جلال طالبانی و مسعود بارزانی و بقیه سران عشیره رسما و علنا اعلام ندامت کرد. داستانهای علیزاده حتی برای مردم عادی هم قابل پذیرش نیست. روشن است که این "تاریخ نگاری" برای بدست آوردن دل دولت خودی اقلیم و خانواده هایشان در کردستان ایران و عراق تولید شده است. سمینار ابراهیم علیزاده اعلام برائت او از این تاریخ و پشت کردن به "منافع ملی کردها" است. بعلاوه اگر در همین جلسه کسی از سخنران میپرسید که٬ چگونه آن یک عده به این صورت در حزبی به این بزرگی عروج کردند و شما در مقابلشان چه کردید و اسناد این مقابله شما کتبی یا شفاهی کجا است٬ جواب علیزاده چه میبود؟ اگر کسی میپرسید٬ چگونه آن عده توانستند بخش اعظم آن حزب٬ صف کادری آن و اکثریت بالایی از اعضا کمیته مرکزی حزب و کومه له را با خود همراه کنند و اسناد مقابله شما با آنها چه است٬ جواب سخنران چه میبود؟ باز اگر کسی میپرسید٬ منصور حکمت از مدتها قبل در مورد چند گرایشی بودن حزب و ارزیابی اش از آن حزب نوشته بود٬ یک ماه قبل از پلنوم بیستم کمیته مرکزی حزب رسما و کتبا اعلام کرده بود که میخواهد از حزب کمونیست ایران برود و حزب دیگری بسازد٬ در پلنوم بیستم مفصلا دلایل رفتن خود و ارزیابی اش از حزب کمونیست را توضیح داد٬ چرا علیرغم همه این مسائل شخص شما به منصور حکمت به عنوان راس این عده٬ به عنوان عضو دفتر سیاسی و دبیر کمیته مرکزی رای دادید و چرا ایشان به اتفاق آرا برای این دو پست برگزیده شد٬ جواب علیزاده چه میبود؟ اگر کسی در خواست مباحثات خود سخنران و مهتدی و بقیه را در مقابل این عده و نظراتشان در کل آن تاریخ حتی از سال ٥٧ تا رفتن از حزب کمونیست را میکرد٬ آیا ابراهیم علیزاده میتوانست آدرسی به آنها بدهد تا ٥ دقیقه بحث شفاهی و یا یک پاراگراف نوشته کتبی خود و یا همراهانش را بدهد؟ آیا سوال کننده با توجه به دست خالی بودن سخنران٬ حق نداشت بگوید٬ پس شما در کل این تاریخ و در مقابل این عده٬ در گوش گاو خوابیده بودید؟ نخواهند پرسید که چرا و به چه حقی شما امروز خود را در قالب قربانی حقانیت سیاسی، تئوریک و صلابت حکمت می بینید؟ شما هم مثل همه قربانیان، مسئول اعمال و افکار و اقدامات خود نبودید و نیستید؟ شما چگونه دبیرکل و رهبری هستید؟ جالب این است علیزاده با تمسخر٬ بحث از وجود گرایشات در حزب کمونیست از جانب منصور حکمت را میکند٬ و بسیار سطحی و کودکانه میگوید استبداد نمیگذاشت در میان کارگران نفوذ پیدا کنیم و حزب کارگری شود٬ درشرایطی که: اولا درپلنوم ١٦ حزب شخص ابراهیم علیزاده یکی از کسانی بود که تائید کرد در آن دوره گرایش ناسیونالیستی را نمایندگی کرده است و به همین دلیل از پست خود استعفا داد که از جانب کمیته مرکزی پذیرفته نشد. دوما علیزاده هم تائید کردند که عدم پیشرفت حزب در کارگری شدن نه به دلیل استبداد بلکه بدلیل خطوط فکر متفاوت طبقاتی در این میدان بوده است. سوما علیزاده زمانی منکر گرایشات در حزب کمونیست ایران است٬ که آن گرایشات هر کدام حزب افراطی خود را درست کرده اند. امروز سازمان زحمتکشان عبدالله مهتدی را نگاه کنید٬ میتوانید جرات کنید وجود گرایش ناسیونالیسم کرد در حزب کمونیست ایران را خیالپردازی و ایدئولوژیک اسم بگذارید؟ و نهایتا آیا منظور علیزاده از مبارزه ایدئولوژیک و رو کردن به درون حزب و "ذره بین گذشتن بر مغز آدمها"٬ بحث اوضاع بین المللی و موقعیت کمونیسم است که ایشان عقیده داشت باید دست به کلاه خود گرفت! یا بحثهای سیاست سازماندهی ما در میان کارگران٬ عضویت کارگری٬ بحث آژیتاتورها و دهها مبحث دیگر که ایشان آن زمان از تبدیل همه آنها به سیاست رسمی حزب کمونیست ایران دفاع میکرد. راستی ابراهیم علیزاده و "آن عده که پیدا شدند" کدام یک سر درلاک تشکیلات خود کرده بودند و کدام یک از تحولات عظیم سیاسی و اجتماعی دنیا و بیرون حزب الهام میگرفتند؟ تاریخ حزب کمونیست و نقش و تاثیر این حزب٬ مباحثات ارزنده مارکسیستی آن و نشریات و کنگره ها و مصوبات آن، که بخش بزرگی از آن به قلم همان "عده ای" که به قول علیزاده در حزب "پیدا شدند" نوشته شده است٬ کسانی که بار اصلی ملزومات تشکیل آن حزب بر دوششان بود٬ و خصوصا کسی که رهبر این خط در کل آن تاریخ بود و برای کومه له و علیزاده آن دوره سرمشق و مبشر نوع دیگری از کمونیسم بود٬ بزرگتر از آن است که با این شعبده بازی از ذهن کسی پاک شود. تبدیل کردن او به شیطان و خود به فریب خورده و قربانی، شاید برای پشیمان شدگان امروز، تنها راه پشت کردن به کمونیست بودن دیروز خود باشد. حزب کمونیست ایران دستاوردهای عظیمی برای کمونیسم ایران و برای طبقه کارگر این جامعه کسب کرد. این حزب نه تنها در عرصه تئوریک و سیاسی که در پراتیک اجتماعی نیز وارد فازی دیگر مبتنی بر سیاست و تئوری های مارکسیستی شد. در این زمینه ها از طرح و مباحثات در مورد دخالت مردم کردستان در حاکمیت و ایجاد بهبود در زندگی آنها در مناطق آزاد شده٬ از آزادی زن و مبارزه با سنن ارتجاعی و مردسالارانه و ضد زن در جامعه و حتی در خود کومه له و راه یابی زنان به عرصه های اصلی مبارزه و از جمله تسلیح آنان٬ در جدالی روزمره با سنن ناسیونالیستی و مردسالارانه حتی در خود صفوف کومه له پیش رفت. مورخ ما فراموش کرده است که تحقیر زن و بی حقوقی عملی آنها در خود کومه له از سر و کول آن سازمان بالا رفته بود٬ مقابله با این سنت و فرهنگ عقب مانده و دهقانی و آزادی پوشش و برداشتن روسری از سر زنان در خود این سازمان در دل چه جدالها و مقاومت هایی پیش رفت. از این عقب ماندگی ها، تا برخورد به اسرای جنگی٬ تا حقوق زندانیان٬ تا حقوق اولیه مردم کردستان که به نام "سند پایه حقوق مردم کردستان" که اتفاقا به قلم منصور حکمت نوشته شد٬ اصول و شیوه های رهبری کمونیستی٬ تا اعلام آتش بس یک طرفه با حزب دمکرات تا قطعنامه در باره استراتژی ما در جنبش کردستان (که علیزاده در مقدمه بحث خود به عنوان دوم شرط تشکیل هر حزبی از آن اسم میبرد) که توسط منصور حکمت آماده شد و در کنگره ششم کومه له تصویب شد و شخص علیزاده آنرا ارائه داد٬ و دهها مسئله بزرگ اجتماعی و سیاسی دیگر٬همگی گوشه و زوایای دیگر این تاریخ است. سرانجام بحثهای مهم و جهت گیریهای دیگری که تلاش میکرد فاصله تاریخی کمونیسم موجود را با طبقه کارگر پر کند و حزب کمونیست ایران را به حزب واقعا کارگری نه تنها در بعد سیاسی و تئوریک٬ بلکه و بعلاوه در بعد رهبری عملی و سازمانی و تحزب آن تبدیل کند٬ از بحثهای سبک کاری٬ عضویت کارگری٬ تشکلهای توده ای طبقه کارگر٬ بحث شورا و سندیکا٬ سیاست سازماندهی ما در میان کارگران٬ تا بحثهای پایه ای تر از بررسی تجربه انقلاب روسیه و دلایل شکست آن تا بحث دولت در دوره های انقلابی و سرانجام بحثهای کمونیسم کارگری٬ کمونیسم کارگری و گسست طبقاتی٬ کمونیسم کارگری و فعالیت حزب در کردستان٬ تشکیل فراکسیون کمونیسم کارگری٬ اوضاع بین المللی و موقعیت کمونیسم در کنگره سوم حزب کمونیست و تفاوتهای ما و دهها مسئله مهم دیگر همگی تلاش یک خط معین در آن حزب بود که از چشم هیچ کسی در آن دوره نه در حزب و نه بیرون حزب و حتی در میان مخالفین سرسخت حزب کمونیست ایران پوشیده نبود. اما همه اینها توسط علیزاده و با این عنوان که "عده ای" پیدا شدند و ... قلم گرفته میشود٬ تاریخی که خوشبختانه مدون و قابل دسترس برای هر انسان حقیقت جویی است. برای یک لحظه اینها و دهها قرار و قطعنامه و پراتیک منتج از آنرا از حزب کمونیست و آن تاریخ بردارید٬ شرافتا چیزی، جز اردوگاه داری و اردوگاه نشینی، از این تاریخ و حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن حزب (کومه له) باقی میماند؟ بررسی تاریخ حزب کمونیست کار این نوشته نیست٬ کسی که بخواهد این تاریخ را بررسی کند خوشبختانه آثار و امکانات کتبی و مدون و رسمی و از جمله مصوبات این تاریخ از کنگره اول اتحاد مبارزان کمونیست تا کنگره دوم و سوم کومه له و متعاقبا کنگره موئسس و کنگرهای حزب کمونیست ایران و پلنومها و صدهها مصوبه و ... قابل دسترس هستند.
بروز اختلافات در حزب کمونیست ایران
حزب کمونیست ایران هیچ زمانی یک حزب یک دست و یک گرایشی نبود٬ ناسیونالیسم کرد و جریان سانتر یک پای این حزب از روز اول تا آخر بوده اند. حزب کمونیست ایران از دل انقلاب ایران بیرون آمده بود و آثار جدلهای فکری و سیاسی آن دوره و جریانات دخیل در آن را بر خود داشت و این از کسی پوشیده نبود. به همین اعتبار آن حزب٬ حزب گرایشات متفاوت سیاسی و طبقاتی بود. هر حزب سیاسی حاوی گرایشات چپ و راست و .. خود هست و این بسیار واقعی است٬ اما این گرایشات مربوط به گرایشات در یک جنبش اند٬ چپ و راست یک جنبش اند. حزب کمونیست ایران به دلایل تاریخی و واقعی از گرایشات طبقاتی متفاوتی درست شده بود که در یک دوره تاریخی و در دل یک انقلاب در حیات این حزب نقش داشتند. ناسیونالیسم کرد و سانتر آن حزب هر کدام به دلایلی واقعی و شرایط تاریخی آن دوران در مقابل گرایش کمونیستی سکوت کردند٬ به آن آویزان شدند و کوتاه آمدند. ناسیونالیسم کرد در طول تمام این تاریخ سخنگو نداشت٬ هیچ تک عنصری از سخنگویان امروز این جریان و هیچ کسی از جریان سانتر آن زمان حزب کمونیست در مقابل هیچ بحث و قرار و قطعنامه ای از گرایش کمونیستی کارگری آن حزب به زبان نیامد و به همه آنها در همه اجلاس بزرگ و کوچک حزب رای دادند. بخش عمده مباحثات منصور حکمت که خط مارکسیسی را نمایندگی می کرد در اجلاس رسمی حزب کمونیست از روز اول تا رفتنش از آن حزب٬ به اتفاق آرا تصویب شده اند. لذا اگر به آثار رسمی و اصلی این حزب نگاه کنید٬ بخش عمده آن به قلم این آدم نوشته شده است و مصوبات رسمی کنگره ها٬ پلنوم ها و اجلاس دفتر سیاسی و... آن حزب شده است. به همین دلیل با رفتن منصور حکمت و پیوستن بخش عمده بافت کادر و رهبری آن حزب به او٬ در دنیای واقعی آنچه به نام حزب کمونیست ایران باقی ماند٬ قالبی و اسمی بیشتر نبود. با این وصف هنوز هم برای باقیماندگانی چون علیزاده کار زیر اسم حزب کمونیست ایران دستمایه و اعتباری را میداد که میتوانستند به آن اتکا کنند و نان آن دوران و آن اعتبار و تاریخ را بخورند٬ کاری که ابراهیم علیزاده و همراهانش به نام حزب کمونیست و انواع گروهای مختلف به اسم کومه له میکنند. در پلنوم بیستم منصور حکمت قبل از پلنوم طی نامه ای رسمی تصمیم خود مبنی به رفتن از حزب کمونیست و اعلام حزبی دیگر را در اختیار کمیته مرکزی گذاشته بود و بدنبال آن کورش مدرسی و ایراج آذرین نیز نامه هایی با همین مضمون به کمیته مرکزی دادند. اعضای دیگر از رهبری آن حزب در همان پلنوم در مورد رفتن خود با حکمت اعلام موضع کردند. منصور حکمت رسما رفتن خود و اعلام حزبی دیگر را اعلام کرد٬ دوره انتقالی تعریف شد و برای طی کردن این دوره در جلسه کمیته مرکزی ٤ نفر به عنوان دفتر سیاسی انتخاب شدند٬ منصور حکمت٬ رضا مقدم٬ کورش مدرسی و ایراج آذرین. هم در این انتخابات و هم در انتخاب دبیر کمیته مرکزی کل اعضا کمیته مرکزی از جمله شخص علیزاده و عبدالله مهتدی و بقیه به منصور حکمت به عنوان عضو دفتر سیاسی و دبیر کمیته مرکزی به اتفاق آرا رای دادند. اسناد مباحثات این نشست٬ نامه های منصور حکمت و دلایل تصمیم به رفتن خود و ارزیابی از آن حزب مفصل در کمونیست شماره ٦٣ سال ١٣٧٠ که ویژه این مباحثات است همراه نامه اعضای کمیته مرکزی موجودند. واقعیت این است بر خلاف بحث امروز علیزاده آن جدایی قبل از هر چیز بدلیل تحولات بزرگ بیرونی اتفاق افتاد که متاسفانه بسیاری در آن حزب و از جمله شخص علیزاده هیچوقت به ابعاد و عواقب همه جانبه و جهانی آن اتفاقات پی نبردند. مهمترین مسئله در این دوره تحولات روسیه و کلا بلوک شرق و شکست آن در مقابل بلوک غرب و به زبانی شکست مدل سرمایه داری دولتی که در دنیا به اسم قطب کمونیستی از آن نام میبردند٬ در مقابل مدل بازار آزاد بود. عواقب این تحول عظیم و زیر رو کننده٬ فروریختن آور آن بر سر کمونیستها و کلا چپ گرایی٬ اعلام پایان کمونیسم و پایان هر نوع امید به دنیای دیگر جز تمکین به سرمایه داری٬ فشار عظیم این تحولات بر طبقه کارگر و هر نوع حق طلبی٬ تعرض وسیع و همه جانبه به دستاوردهای دو سده تلاش بشریت و رفاه نسبی و پس گرفتن آن٬ عروج انواع ناسیونالیسم و ملی گرایی تحت تاثیر جدایی های مختلف در روسیه آن زمان٬ آماده شدن فضا برای رشد جریانات مذهبی و... و لزوم صفبندی سیاسی و ایدئولوژیک و شکل دادن به صف کمونیستی کارگری٬ همگی از عواملی بودند که در آن جدایی مورد بحث قرار گرفتند. در جواب به نیازهای جهانی کمونیسم و تبعات محلی و کشوری آن دوره و وظایف سنگینی که بر شانه هر کمونیستی میگذاشت٬ رهبر خط مارکسیستی آن حزب را به این رساند که حزبی که خود از سازندگان اصلی آن است با همه تلاشهای چندین ساله و ارزش و جایگاهش ظرف مناسب برای فعالیت در این دوره نیست. منصور حکمت گفت از این حزب میرود و حزبی بر اساس خطی که تا کنون از آن دفاع کرده است میسازد و کل میراث حزب کمونیست و امکاناتش را برای بازماندگان آن حزب که آنوقت در حزب کمونیست اقلیت بودند٬ جا میگذارد و همان کار را کرد. در کل آن دوران ارزیابی حکمت از آن حزب٬ خط و مشی متمایز او بر کسی پوشیده نبود و بارها در اجلاس آن حزب مباحثات خود را طرح کرده بود. هنوز هم بخش عمده آن مباحثات در دسترس هست و میتوان به آنها مراجعه کرد. در تمام این تاریخ "خط سانتر" آن حزب و کومه له حرفی برای گفتن نداشتند و همیشه به خط مارکسیستی حزب رای دادند و تلاش کردند با آن تداعی شوند. این مسئله تا آخرین روز ماندن منصور حکمت در حزب کمونیست ایران ادامه داشت و حتی پس از جدایی گفتند که آنچه منصور حکمت میگوید باورهای مشترک است. ناسیونالیسم کرد هم خود را به مارکسیسم آویزان کرده بود و دنبال فرجه ای مناسب و تحولی اجتماعی نشسته بود که رسما به سخن بیاید. اما در این دوره اتفاق مهم دیگری افتاد. حمله به کویت و متعاقبا جنگ خلیج٬ بمبارانهای وسیع عراق توسط آمریکا و متحدین٬ ویرانی آن جامعه و موج کشتار و آوراگی چند میلیونی و خانه خرابی٬ و به قدرت رسیدن ناسیونالیسم کرد زیر پرچم ناتو٬ امید ناسیونالیسم کرد در کومه له را که تا آن زمان به امید فرجه ای دندان روی جگر گذاشته بود را زنده کرد. درست در این اوضاع این خط سخنگو پیدا کرد. عبدالله مهتدی که تا قبل از آن خود را مدافع خط حکمت مینامید و درخواست عضویت در "کانون کمونیسم کارگری" را کرده بود و منتظر جواب بود، سخنگوی این خط شد. درست زمانی که هر روز هزاران تن بمب بر سر مردم عراق میریختند و یکی از جنایتکارانه ترین کشتار تاریخ بشر را به نام مبارزه با صدام پیش بردند٬ ناسیونالیسم کرد از خوشحالی در پوست نمیگنجید و عکسهای بوش جنایتکار را بدست میگرفتند و در دفاع از او سخن میگفتند. در چنین اوضاعی ناسیونالیسم کرد در درون کومه له هم به سخن آمد٬ و در اولین اقدام خواهان نامه نوشتن به احزاب تازه به قدرت رسیده در کردستان عراق و به کمک ناتو٬ و دنبال یافتن دوستان برای حال و آینده خود بودند. مباحثات و اسناد این دوره و جدلهای جدی و نقد ناسیونالیسم کرد که در دل یک جنگ خونین و کشار وسیع مردمی محروم از "ملتی" دیگر٬ فیلش یاد هندوستان کرده بود٬ در کتابی به اسم "بحران خلیج" آمده است. این اتفاقات در کنار مسائل دیگری از جمله پایان جنگ ایران و عراق که قبلا پیش آمده بود٬ محدود شدن دایره حضور نظامی کومه له در کردستان ایران٬ بمبارانهای اردوگاهای ما در خاک عراق٬ نگرانی از آینده این اوضاع و راه حلها و جوابهای متفاوت به این معضلات و بخشا سردرگمی سایر گرایشات و بی جوابی و سیاست انتظار آنها٬ در مقابل راه حلهای درست خط کمونیستی در آن حزب٬ همگی فاکتورهای دیگر و البته کوچکتری بودند که در تشدیت اختلافات در آن حزب و تسریع انشقاق موثر بودند. لذا ادعاهای ابراهیم علیزاده در این خصوص جز جعل و وارونه گفتن حقایق تاریخ که سازمانش امروز به آن احتیاج دارد٬ نیست و هیچ اعتباری ندارد.
یک انشعاب "اصولی با مقداری تعجیل"
ابراهیم علیزاده سپس به انشعابات بعدی در حزب کمونیست کارگری و اینکه با این نگرش آن جریان به چندین حزب و به قول او فرقه تبدیل شد٬ اشاره میکند. سرانجام در مورد سرنوشت آنچه مانده بود و هنوز به نام حزب کمونیست ایران و کومه له فعالیت میکرد٬ میگوید: " ... یک بار دیگر هم در حزب ما انشعاب روی داد٬ این انشعاب البته بر پایه ای واقعی تر بود٬ منظورم این است که ملموس بود که چی است. آنهم عبارت بود از اینکه در میان ما عده ای از رفقای قبلی ما فکر میکردند که کمونیسم آینده ای ندارد و تمام شده است و مثل فکر و نگرش فایده ای ندارد. و خود را خسته کردن برای راهی که شکست خورده است فقط هدر دادن عمر خود است و ما باید برویم خط دیگری را دنبال کنیم. این دیگر خیلی واضح بود. تنها ایرادی که در کارشان بود٬ در این جداشدن٬ که جداشدن واقعبینانه بود٬ تنها ایرادی که داشتند در جدا شدن عجله داشتند." در مورد جداشدنها و انشقاقات در حزب کمونیست ایران٬ مباحثات و اسناد این ماجرا در دسترس همه هست و هر کسی میتواند به آنها مراجعه کند. پرداختن به این مسئله در حوصله این نوشته نیست و مسئولیت آن انشعابات مطلقا با منصور حکمت نیست. اما تا وقتی که رهبر آن خط مارکسیستی که از انقلاب ٥٧ تا تشکیل حزب کمونیست ایران و بدنبال حزب کمونیست کارگری ایران و تا زمانی که زنده بود٬ حزبی که او در راسش بود٬ چه در دوره حزب کمونیست ایران و چه حزب بعدی٬ حزب کمونیست کارگری ایران٬ هر دو بزرگترین و رادیکالترین و موثرترین حزب کمونیستی تاریخ خود بودند. متاسفانه مرگ به منصور حکمت فرجه نداد که اهداف بلند خود را دنبال کند. بعد از مرگ او نیز در آن حزب انشقاق اتفاق افتاد و خوب یا بدش آن به منصور حکمت مربوط نیست. بعد از مرگ لنین هم اتفاقات زیادی و ناکامی های زیادی در حرکت حزب کمونیست روسیه و انقلاب اکتبر افتاد٬ خوب یا بد آدمهای دیگری در راس حزب بودند. اما در مورد انشعاب بعدی و فقط یک انشعاب!!! در حزب علیزاده چند نکته را نباید از یا برد. ایشان میگویند یک انشقاق دیگر در آن حزب اتفاق افتاد. و تنها ایرادش هم این بوده است که در انشعاب دوستان جدا شده اش٬ تعجیل کرده اند!!! سوال این است که کومه له زحمتکشان عبدالله مهتدی٬ کومه له عمر ایلخانی زاده٬ کومه له عبدالله کهنه پوشی٬ روت سوسیالیستی کومه له که آنهم الان خودش دو کومه له شده اند٬ و همراه کومه له شما میشود ٦ کومه له٬ لطفا این ٦ "کومه له" مال کدام حزب و جریانند؟ علاوه بر این اگر عده ای در آن حزب به این رسیدند که کمونیسم شکست خورده است٬ نباید عمرشان را صرف کنند و راه خود را رفتند و خط دیگری را برگزیدند٬ که البته علیزاده در مورد این خط دیگر کلمه ای به زبان نمی آورد٬ نمیگوید که فرقه ناسیونالیستی عریان و ضد کمونیستی را تشکیل دادند٬ پس چرا تشخیص درست حکمت و همراهانش بر وجود گرایشات سیاسی طبقاتی متفاوت در حزب کمونیست ایران٬ غیر واقعی و ایدئولوژیک بود؟ آقای علیزاده آیا جریان ناسیونالیستی افراطی که نصف تشکیلات باقیمانده از حزب شما را با خود برد٬ گواه حقانیت مباحثات قبلی کمونیسم کارگری در مورد حزب کمونیست ایران و اینکه مرکز تلاقی سه گرایش است نیست؟ این عده که اعلام کردند کمونیسم شکست خورده است و جواب نیست و دنبال کردایه تی و فدرالیسم افتادند٬ آیا یک شبه سر برآوردند؟ آیا آنها هم عده ای بودند صبح زودی از خواب بیدار شدند و چشم های خود را مالیدند و گفتند کمونیسم جواب نیست! و کردایه تی راه است!٬ یا اینکه از روز تشکیل حزب کمونیست ایران با آن حزب بودند؟ بالاخره شنونده صحبتهای شما دم خروس را باور کند یا قسم حضرت عباس؟ از همه اینها گذشته اینکه ابراهیم علیزاده چنین سخاوتمندانه در مورد باند زحمتکشان ضد کمونیست و دلخوری از عجله آنها برای خروج از سرپناه سیاسی علیزاده سخن میگوید، و هم زمان چنین تازیانه ای علیه کمونیسم حکمت بدست گرفته است! خود نشانه ای واقعی از هم خانوادگی و هم جنبشی بودن علیزاده با عبدالله مهتدی نیست؟ بعلاوه این چه کمونیسمی است که شما نمایندگی میکنید! چرا زبانتان در نقد هر فرقه قومی٬ حتی در "گله گذاری" بر آنها الکن است؟ این چه کمونیسمی است که از بیان کوچکترین حقیقت در مورد فرقه زحمتکشان مهتدی از بیان نقش مخرب آنها در پروسه جدایی از خودتان هم عاجز است؟ جریانی که اگر میتوانست "آسایش" (پلیس امنیتی دولت اقلیم کردستان) را برای دستگیری همه شما در دوره جدایی خود به اردوگاهتان می آورد. جریانی که تلاش کرد برای تسلیم کردن شما علیه سازمانتان (کو مه له) کودتای نظامی کند٬ اما اکنون هم زبانتان بعنوان دبیر اول کومه له از بیان هر حقیقتی نسبت به آنها و اعمالشان لال است و تنها از اینکه "در جدایی تعجیل کرده اند" گله مندید!!! اشکال رفتن مهتدی و همراهانش تنها و تنها در تعجیل بود!!؟ این را به حساب چه میشود گذاشت؟ این همه ادب و احترام در بدرقه جریانی که حاضر بود برای گرفتن نیرو و امکانات از شما٬ در زمان تشکیل سازمان زحمتکشان٬ اردوگاهتان را در خاک عراق بر سرتان خراب کند! برای چیست؟ اکنون اگر از پاسبان در خروجی سلیمانیه هم در مورد آن اتفاق بپرسید٬ لااقل جواب میگیرید که شنیده است حمله به اردوگاه شما توسط یک جریان دست راستی، در دستوربوده است. جریانی که در مماشات تاریخی شما با آنها از کومه له زاده شد. میگوید دردستور آنها بود که در همان اردوگاه کارتان را خاتمه دهند و شخص مهتدی صاحب این طرح بود. "جریان دست راستی" که، از دوره عروج خاتمی هر روز با هر مامور مرزی ایران، به شرط سپردن نگهبانی پاسگاهی مرزی به او آماده مذاکره و توافق بود! "جریان دست راستی" که نصف تشکیلات خود را به جرم انتقاد٬ به جرم اعتراض به قلدری شخص مهتدی، و به نبود حتی آزادی بیان و اظهار نظر٬ دسته دسته اخراج کرده است. جریانی که سالها به امید حمله نظامی امریکا به ایران٬ به امید تحمیل جنگی هزار بار ویرانگر تر از حمله به عراق و خون پاشیدن به هر آنچه نشانه تمدن بشری در آن جامعه در انتظار نشست و ناخن هایش را جوید٬ که شاید در چنین شرایطی با شعار فدرالیسم و عروج باندهای قومی و آدمکش٬ با پول و اسلحه ناتو به مقتدی صدری از نوع "کرد"ی آن تبدیل شود. همین رفتار ابراهیم علیزاده و احترام و زبان ملایم و دوستانه اش را در برخورد حتی به جریان قومی مهتدی و انواع جریان و گروه ناسیونالیستی٬ با برخوردش به چپ عراق مقایسه کنید تا درجه تعلق او به ناسیونالیسم کرد را درک کنید. در هر مناسبتی و هر فرصتی و حتی در سخنرانی اخیرش در مورد حزب کمونیست ایران٬ فراموش نمیکند که لگدی به کمونیستهای عراق و مشخصا دو حزب کمونیست کارگری عراق و کردستان بزند. اما در مقابل هر بی پرنسیبی عریان٬ هر عربده کشی ناسیونالیستی امثال مهتدی، لام تا کام نه زبان و نه قلمش به کار نمی افتد.
تاریخچه مختصری از تشکیل حزب کمونیست ایران
از آنجا که ابراهیم علیزاده کل تاریخ تشکیل حزب را وارونه کرده است و مشتی تحریفات را جای آن نشانده است٬ اینجا و بسیار مختصر به پروسه تشکیل این حزب اشاره ای میکنم و همزمان علاقمندان را به خواندن اسنادی که در این زمینه موجوداند٬ دعوت میکنم. در دل انقلاب ٥٧ ایران گروه مارکسیستی کوچکی به نام "سهند" تشکیل شد. این جریان بعد از مدت کوتاهی با مشاهد تاثیرات زیاد خود بر چپ ایران به "اتحاد مبارزان کمونیست" تغییر نام داد. کمونیسمی که این جریان نمایندگی میکرد در سیاست ایران جدید بود و در همه عرصه های سیاسی و تئوریک و سبک کار و سنت٬ با کل چپ ایران آن زمان خویشاوندی نداشت. آنها نه کمونیسم چینی٬ نه روسی و نه مشی چریکی٬ نه جامعه نیمه مستعمره و نیمه فئودال و محاصره شهرها از طریق روستا و نه مشی کار آرام سیاسی چپ ایران را قبول نداشتند. آنها خطی را آوردند که در ایران نبود و به هیچ کدام از شاخه های رایج چپ ایران نزدیکی نداشت و مستقیم به مانیفست کمونیسم و مارکس در اروپا وصل بود. این جریان خلقی و پوپولیست نبود٬ تئوری های چپ ایران در خصوص عدم توسعه سرمایه داری صنعتی٬ ناموزونی اقتصاد سرمایه داری در جهان٬ سرمایه داری ملی و مترقی٬ عدم رشد نیروهای مولده و ناآمادگی جامعه برای سوسیالیسم را مطلقا قبول نداشت. این جریان از همین موضع به نقد این تئوریها و کل بنیادهای فکری٬ پراتیکی و سبک کاری چپ ایران پرداخت. مباحثات آنها٬ اسطوره بورژوازى ملى و مترقى، بحث مساله ارضى و بحث دورنماى فلاکت، و تز های آنها در مورد اینکه چرا در ایران دیکتاتوری حاکم است و دمکراسی تا زمانی که بورژوازی سر کار است توهم است٬ بحرانی جدی در چپ ایران ایجاد کرد. مشخصا از سال ٥٧ تا ٥٨ بخش قابل توجهی از کمونیسها جدی در سازمانهای چپ آن زمان٬ از پیکار و رزمندگان٬ فدائی و... طرفدار آنها شدند. در کردستان کومه له طرفدار مباحثات آنها شد و به مارکسیسم انقلابی که این جریان آنرا نمایندگی میکرد روی آورد. مسئله تشکیل حزب کمونیست ایران جزو پروژه اتحاد مبارزان کمونیست بود و اگر حمله خونین خرداد ٦٠ جمهوری اسلامی نبود٬ بعید نبود که حزب کمونیست در تهران تشکیل میشد و بخش بسیار بزرگی از چپ ایران در کنگره موسس آن شرکت میکردند. مسئله تشکیل حزب حول برنامه ای کمونیستی که شیرازه خطی مارکسیستی باشد جزو مباحثات آنها بود. سرانجام در اول فروردین سال ٦٠ برنامه اتحاد مبارزان کمونیست با اتفاق آراء اعضا آن سازمان تصویب شد. پیوستن کومه له به مارکسیسم انقلابی عملا در کنگره دوم این سازمان یعنی در فروردین ٦٠ اتفاق افتاد و این کنگره از نقش و تاثیر بزرگ اتحاد مبارزان کمونیست در چپ ایران و در خود کومه له رسما تقدیر کرد. آذر ماه سال ١٣٦٠ پيش نويس برنامه مشترک کومه له و اتحاد مبارزان کمونيست از جانب دو سازمان منتشر شد. برنامه اتحاد مبارزان کمونیست سرانجام مبنای پیش نویس برنامه حزب کمونیست قرار گرفت و با تغییراتی به عنوان برنامه حزب کمونیست ایران از جانب اتحاد مبارزان کمونیست و کومه له در بهار سال ٦١ منتشر شد. لازم به ذکر است که کنگره سوم کومه له برنامه فوق را در اردیبهشت سال ٦١ تصویب کرد. با انتشار برنامه پروسه عملی تشکیل حزب کمونیست ایران در دستور قرار گرفت و از جناب کمیته مرکزی کومه له و اتحاد مبارزان کمونیست کمیته برگزاری کنگره موئس از اعضای کمیته مرکزی این دو سازمان تعیین شد. بعد از اعلام موجودیت این کمیته٬ کار آن برای تاسیس حزب کمونیست ایران شروع شد و سرانجام بعد از٩ ماه فعالیت این کمیته٬ کنگره موسس حزب کمونیست ایران در نیمه اول شهریور ١٣٦٢ تشکیل شد و حزب کمونیست ایران اعلام موجودیت کرد.
در مورد تاریخ حزب کمونیست ایران میتوانید به اسناد زیر در سایت حکمت مراجع کنید:
|