بریتانیا و موج برگشت ثریا شهابی موج برگشت در مقابل سیاستهای راست افراطی در جوامع غربی، موج برگشت در مقابل عواقب داخلی و خارجی سیاستهای میلیتاریستی عنان گسیخته دو دهه بورژوازی غرب بخصوص در خاورمیانه، به بریتانیا رسیده است. ساختار سياسی بريتانيا، با پيروزی جرمی كوربين چپ و ”سوسياليست“ به رهبری حزب كارگر، بر متن تحرک عظیم و وسیع مردم در دفاع از فراریان از باطلاق سوریه، دچار رلزله شده است. این دو رویداد در اولین قدم بر سینه دولت دیوید کامرون و سیاست های ضد مردمی او در مقابل موج فرار از سوریه، دست رد محکمی زد و محافظه کاران را به عقب نشینی کشاند. بریتانیا قبول کرد که تحت فشار ”سیاست های سخت گیرانه خود علیه پناهندگان را تعدیل کند“! اين زلزله اما پیش از هرچیز، پايه های حزب كاركر و گرايش غالب سوپر راست و ”بلر ايسم“ بر آن، و بدنبال آن ارکان تمام احزاب پارلمانی و بازیهای سیاسی پارلمان و پارلمانتاریسم را به لرزه انداخته است. گفته ميشود پس از هشتاد سال، و پس از اولین تجربه به قدرت رسیدن ”حزب کارگر“، رهبر این حزب، رسما و در پارلمان ”ساختار شكني“ ميكند! کسی که ”آنتی میلیتاریسم غرب“، ”آنتی مونارشی بریتانیا“، ضد ”ریاضت اقتصادی“، ”آنتی ناتو“، ”ضد تولید سلاح اتمی بریتانیا“، و طرفدار نقش اتحادیه های کارگری در صحنه سیاست بریتانیا است، خارج از فرهنگ و قواعد سنتی پارلمان بریتانیا، عمل میکند. او نه تنها محافظه کاران و سیاست های راست را، که بنیادهای حزب خود را نیز به چالش میکشد! رهبر جديد ”حزب کارگر“، عدم موافقت ٩٣ درصد نمايندگان حزب اش در پارلمان و مخالفت اکثریت قریب به اتفاق ”نخبگان“ این حزب را، همراه خود دارد. در حاليكه رای ٦٠ درصد اعضا ساده حزب اش را بدست آورده است. او وصله نچسپ پارلمان و عضو ”بدسابقه“ ای در اليت تكنوكرات و فاسد سنتی راست و چپ ”حزب کارگر“ است. کسی که طی سی و دوسال عضویت اش در پارلمان، همیشه در مقابل تصیم های راستگرایانه، ضدمردمی و میلیتاریستی حزب اش، موضع گرفته است. موج برگشتی که در اروپا، علیه سیاست های ریاضت اقتصادی و عواقب خانمان برانداز آن، در کشورهای حاشیه ای تری چون یونان براه افتاده است، بر متن حمایت وسیع انسانی و مردمی در این قاره از فراریان از باطلاق سوریه، معادلات سیاسی در بریتانیا را تماما برهم زده است. اوضاع امروز در بريتانيا با روزهای ”انقلابات نارنجي“ در اروپای شرقی در ١٩٨٩ مقايسه ميشود. اگر آن انقلابات حاصل پیروزی اقتصاد بازار آزاد و ”دمکراسی غربی“ بر اقتصاد دولتی و حکومت های ”توتالیتر“ شرق بود، تحولات امروز جهان غرب حاصل تناقضات و بن بست های کمپ پیروز جنگ سرد است. داعيه های اقتصادی رهبر جديد حزب كارگر، تركيب كابينه اپوزيسيون در سايه اش، داعيه های چپ و سوسياليستی اش، رابطه نزديك با اتحاديه های كاركری، که تماما بازتاب موج برگشت جاری است، بيش از همه بشدت مورد تعرض خود ،حزب كارگر، قرار گرفته است. پوسته، اليت و قالب راست و توخالی حزب كارگر بريتانيا، ظرف بشدت تنگی برای نسل ”تونی بن“ و برای احيا حزب كارگر بريتانيا است. حزب کارگر بریتانیا، که کمترین شباهتی به حتی حزبی رفرمیست ندارد، قابل اصلاح نیست! اليت مرتجع، ”نخبه“ و راست حزب كارگر، بیش از همه اهرم فشار برای عقب نشاندن و ناكام گذاشتن داعیه های رهبری خود را بدست گرفته است. برای حزب كارگر، دو راه بيشتر در افق نيست. يا كودتا عليه رهبر خود، يا انشعاب و انشقاق حزب ليبر! انشقاق يا كودتا، فی الحال جامعه بريتانيا حول امكان ”سوسياليزه“ كردن يا نكردن اقتصاد اين كشور، با هر تعريف و تبینی از سوسياليسم، قطبی شده است. فی الحال، مشروعيت سرمايه و سرمايه داری و سلطنت و ناتو و ... همه زير سوْال رفته است. بريتانيا برای احيا ساختار سياسی و پارلمانتاريسم ”با ثبات“ خود، شرايط بحرانی را از سر ميگذارند. دمكراسی پارلماني، این کلوپ سیاستمداران کارکشته در عوام فریبی، كه در آن از جمله كامرون با ٢٥ درصد آرا بعنوان ”منتخب اكثريت“ ميتواند بر صدر قدرت در جامعه بنشينند، و كوربين منتخب اكثريت جوان محروم جامعه، كه حمايت وسيع اتحاديه های كارگری را دارد ”جوجه اردک زشت“ آن است، زير ضرب ماهیت غیردمکراتیک، غیرانتخابی، و بوروکراتیک خود قرار گرفته است. سرانجام اين روند، در پارلمان و در جدال احزاب پارلمانی روشن نخواهد شد. جدال امروز در پارلمان، تنها راه پيشروی طبقه كارگر و اكثريت محروم جامعه را، عليرغم حزب کارگر و پارلمان، بازتر ميكند. بريتانيا، بحران دمكراسی پارلمانی آن، بن بست های اقتصادی، و وزش نسيم، هرچند نيمه و ناتمام، آمال سوسياليستي، نويد بخش آينده بهتری است. آينده ای كه بايد به قدرت و نيروی های خارج پارلمان، به قدرت نيروی كار، بر متن بحران دمكراسی پارلمانی، و بر متن بن بست های اقتصادی، ساخته شود. ١٤ سپتامبر ۲۰۱۵
|