"زندگی نامه جناب عالی را مطالعه کرده ام" فواد عبداللهی تیتر بالا، از فیشر ریس جمهور اتریش است که در سفرش اخیرش به تهران و بعد از توافقات هسته ای در دیدار با هآشمی رفسنجانی بیان کرده است. ایشان با مطالعه زندگی نامه رفسنجانی که دست کمی از پینوشه ندارد، افزود: ”مایلم ارزیابی جناب عالی را در خصوص نتایج گفتگوهای ایران با کشورهای ١+٥، فرصتهای ایجاد شده پس از توافق با این کشورها، و همچنین همکاری علیه خطر گسترش تروریسم در منطقه که برای کل جهان خطرناک است، جویا شوم..." ناز و کرشمه های این دو عالیجناب برای اکثریت مردم محروم ایران که بیش از سه دهه است طعم اختناق، سرکوب، بیکاری، و قلع و قمع ابتدایی ترین آزادی های سیاسی را چشیده اند، از قبل معلوم و معرفه است. فیشر آمده است تا بر روی کیفر خواست طبقه کارگر علیه رفسنجانی ها، خامنه ای ها و روحانی ها و کل بورژوازی ملی و بین المللی، خاک بپاشد. این قاعده همه تلاشهای بورژوازی است که برای دست یازیدن به هر هدفی باید آن را در محدوده هایی ورای آن هدف ادعا و دنبال کند. همه میدانند که از جنس همین فیشرها بودند که اتفاقا از ترس خطر کمونیسم، کمربند سبز کشیدند و به پیشواز خمینی و جریان ملی - اسلامی وقت شتافتند و جلو دوربین ها و نورافکن های بی بی سی، مظهر چرک و کثافات جامعه بورژوایی را به ماه فرستادند تا شبیخون اسلامی علیه انقلاب ٥٧ را تدارک ببینند. یک حکومت اسلامی آشکارا ارتجاعی و ضد بشر را بعنوان دولت بر مردم ایران حاکم کردند و متعاقب آن، جنبشهای ارتجاعی اسلامی را در چهارگوشه جهان رشد دادند. از طرف دیگر ما شاهد تکه پاره کردن یوگوسلاوی سابق بودیم و دیدیم که همین کشورهای عضو ناتو زیر پوشش مبارزه با دولت ”توتالیتر“ چه نیروهای ارتجاعی و قومپرستی را از قعر ویرانه های تاریخ بیرون کشیدند و شیرازه مدنیت جامعه را از هم پاشاندند. عواقب گوشمالی دادن صدام را برای مردم عراق دیدیم. نتیجه ”آزادسازی“های ناتو و غرب در سوریه و لیبی را همگان شاهدند. امروز که آمریکا با دسته گلی که در خاورمیانه به آب داده پاسخی به اوضاع ندارد و در مقابل سایر رقبای غربی خود در موقعیت تضعیف شده تری به نسبت گذشته قرار گرفته، راه مذاکره و دیپلماسی را در پیش گرفته است. ”محور شرارت“های دیروز به دوستان گرمابه گلستان امروز عموسام گردش پیدا میکنند. از طرف دیگر، در ایران و بعد از سه دهه بر افراشتن بیرق اسلام و جمهوری وحشت و غرق کردن زندگی مردم زحمتکش در فلاکت رسمی، با وصف آشکارترین شکل ستمگری نسبت به زن و ... جمهوری اسلامی هم این حقیقت را دریافت که تلاش برای بقا با قرار گرفتنش در مقابل غرب و آمریکا، با شعار ”مبارزه با استکبار جهانی“ و ”شیطان بزرگ“ در تناقض است و در مقابل نسلی که به ارمانها و ایدولوژی بنیادین این رژیم هرگز تن نداده و مقاومت کرده، راهی ندارند جز اینکه چهره معتدل و شکلاتی بخود گیرند. معلوم شد که هم آمریکا و هم جمهوری اسلامی فراتر از این توافقات به هم نیاز دارند. اینها امروز قالبی فراخ تر از محدودهای پان اسلامیسم یافته اند. قالب ناسیونالیسم ایرانی؛ قالبی که هم دل آقای فیشر و سرمایه دار ملی را نشکند، هم ابرومند باشد و قابلیت دیپلماسی و رابطه با ”جهان متمدن“ را داشته باشد و هم در عین حال رژیم ایران سر جایش بماند و در جرگه عربستان و قطر و کویت، سری میان سرها باشد. اکنون انگار تاریخ میرود که به شکلی دیگر و در قالبی مضحک تکرار شود؛ همان عصایی که زیر بغل بورژوازی ایران در برابر انقلاب٥٧ را گرفت، دوباره میرود که در شرایط متحول منطقه در دیپلماسی و مذاکره با دولت و طبقه حاکمه ایران که ازقضا به کلوپ ”جهان متمدن“ هم بازگشته، علیه خشم و نفرت میلیونها انسان از نظم حاکم را بگیرد؛ بر این اساس تبلیغات رژیم و پادوهای آن همچون جریانات توده و اکثریت و حزب بی بی سی بر سر گریم چهره کثیف جمهوری اسلامی با ناسیونالیسم و ملی گرایی ایرانی برای مدتی ادامه خواهد یافت. اما طبقه کارگر، اکثریت مردم محروم ایران و کمونیست ها ناچاراند بر این سیکل تکرار پرچم های مذهبی و ناسیونالیستی بورژوازی نقطه پایانی بگذارند. خاتمه توافقات، آغاز یک نبرد طبقاتی گسترده بر سر رفاه و آزادی و امنیت است. و این پاشنه آشیل جمهوری اسلامی و بورژوازی ملی و بین المللی است. تصور کنید طبقه ما پرچم مطالبات رفاهی خود را به اهتزاز درآورد، تصور کنید این طبقه خواست ”پرداخت بیمه بیکاری معادل حداقل دستمزد به همه افراد فاقد شغل بالای ۱۶ سال“ را اعلام کند؛ فکرش را بکنید حول ”برقراری فوری حداکثر ۳۰ ساعت کار در هفته“ در سطح وسیع متحد شود؛ در نظر بگیرید ”تامین فوری برابری کامل زن و مرد در شرکت در حیات اجتماعی- سیاسی و اقتصادی جامعه در سطوح مختلف“ را بدست گیرد؛ آنگاه چه میشود؟! در این مسیر، باید به فیشر همچون تمام همپالگی هایش در کنار جمهوری استبداد، بعنوان سکویی برای ممانعت از شکلگیری و خفه کردن آزادی و دعاوی طبقه کارگر نگریست. اینبار در ایران، ما عروج کمونیسم طبقه کارگر، اتحاد و آگاهی و تشکل در صفوف این طبقه برای نبرد نهایی را تامین و تضمین خواهیم کرد. خطر کمونیسمی که تاکنون خواب راحت را از چشمان بورژوازی گرفته است.
|