محور اتحاد جناح هاي رقيب در انتخابات "تاريخي" پيش رو
امان کفا
وخامت اوضاع و وضوح عدم اجرای وعده ها و قول های داده شده حاکمیت در مورد بهبود شرایط، بدان حد بیانگر بن بست کامل جمهوری اسلامی است که دعواهای جناح های رقیب را دچار مشکلات اساسی کرده است. هرکدام به دیگری خرده می گیرند که صفوفشان متشنج و اتحادهای درونی شان شکننده است. هم "اصول گرایان" و هم "اصلاح طلبان" رسما دربدر دنبال محوری برای اتحاد می گردند، و هر دو هاج و واج برای ارائه افقی به هذیان گویی مشغولند. اما آنچه هر دو بر آن اتحاد دارند این است که بایستی راه حلی برای "مشارکت مردم" پیدا کنند. هر دو به هر امکانی دست می برند تا انتخابات این دوره را "تاریخی" بنامند. با وجود کلی بد و بیراه گویی به هم دیگر، واضح است که هر دو خواهان ادامه همین شرایط موجود هستند و بار دیگر معلوم شده است که همانا رهبر، و شخص خود خامنه ای است که بر فراز این اختلافات، در راس هرگونه "اصلاح" سنجیده و "رعایت اصول اسلامی" بمثابه تضمینی برای ادامه حیات رژیم حتی در دوره برجام، و سرکوب هر اعتراضی نقش بازی می کند. تمام هنر رهبر و دستگاه عریض و طویل ولی فقیه در این است که بالانسی مناسب برقرار سازد. بی جهت نیست که هفته گذشته طرح دوفوریتی معلوم شدن بودجه و منابع درآمد های پرداختی حتی نامزدهای انتخاباتی را نیز خامنه ای مطرح می کند. بهرحال همین حد توافق بر نقش رهبر برای جناح های رژیم کافی است تا جلوی بهم ریختن اوضاع را بگیرد و چهره ای از توازن بین جناح ها را کماکان برقرار نگه دارد. نیاز به یک مرجع مقتدر و یک مقامی که حرف آخر را بزند، بخش تعیین کننده و هویتی است که نه جمهوری اسلامی بلکه کل بورژوازی در ایران به مثابه یک کشور تحت سلطه به آن نیازمند است. این همان امری است که از ابتدا در پروسه مذاکرات نیز مورد تاکید اوباما و خواست کشورهای ١ + ٥ بوده است و رسما اوباما هم بر اهمیت حضور مستقیم خامنه ای و تایید وی، پا فشاری کرده بود. در عین حال، کارآیی این مقام رهبری در مقابل کل جامعه نیز بایستی به وضوح دیده شود. اینجاست که ارائه طرح و نشان دادن راه خروج از شرایط وخیم فعلی، و امکان هرگونه آینده ای، برای افزایش و رشد و گردش سرمایه و مقبولیت آن برای بورژوازی ایران هم جزو وظایف رهبر قرار می گیرد. طرح "اقتصاد مقاومتی" خامنه ای هم از همین نیاز برخواسته است. این همان طرحی است که تحت نام "گسترش تولیدات داخلی در مقابل کالاهای وارداتی" قرار است که پیام آور بوجود آوردن اشتغال و خروج از شرایط وخیمی که گریبان اکثریت جامعه را گرفته است، تبلیغ می شود. طرحی که به روشنی از زیر لوای "احترام به تولیدات وطنی"، از میان برداشتن هرگونه محدودیتی بر استثمار شدید کارگر در ایران را دنبال می کند. دفاع از دنبال کردن پروسه برجام و درودهای متعدد به هیئت مذاکره و دولت از یک طرف، و پیشبرد و از میان برداشتن هر گونه محدودیتی در استثمار روزافزون کارگر، کل سیاستی است که ولی فقیه ارائه کرده است. این هم همان سیاستی است که جناح های فعلی جمهوری اسلامی، همگی بر آن وحدت نظر دارند و همچنین رسما بر وظیفه دولت برای پیشبرد این سیاست توافق کرده اند. دقیقا همین سیاست است که حجاریان در مصاحبه اش از آن به عدم چالش شورای نگهبان و "بی بدیلی" نام می برد و محجوب در مصاحبه اخیرش در روزنامه اعتماد، به نحوی دیگر، بر آن صحه گذاشته است. "تاریخی" بودن این انتخابات، در همین وحدت نظر جناح های گوناگون جمهوری اسلامی است. اما همچون هر پدیده دیگری، ما به ازاء همین توازن و هم نظری موجود، به مشکلی در مقابل کل این حاکمیت بدل می شود. زدودن "فتنه" و به خط کردن جناح ها در پشت سر پرچم ولی فقیه، به عبارتی دیگر، بالا بردن دوز اتحاد نظر در میان جناح ها، به همان اندازه بر توانایی جمهوری اسلامی و کل بورژوازی از تحمیق و فشار به مردم برای "مشارکت" و سیاه لشگر کردن مردم به دنبال این و یا آن نامزد و جناح جمهوری اسلامی در انتخابات می کاهد. این مخمصه ای است که کل حاکمیت، جدا از جناح بندی های درونی اش با آن روبروست. این را هیچ اندازه از تبلیغات جناح ها، و مشاوران چپ و راست بورژوازی و جمهوری اسلامی سرمایه، از حزب توده و اکثریت گرفته تا زیباکلام، از نماینده خانه کارگر تا شریعتمداری، نمی توانند پرده پوشی کنند. کنار رفتن تصاویر جناحی و راه های پیشبردی که در مقابل جامعه ابراز می شود، بدین معنی است که بار دیگر، و پس از یک دوره نسبتا طولانی از عمر جمهوری اسلامی، اینبار کل جمهوری اسلامی، در یک تصویر مشابه در مقابل جامعه قرار دارد. این هم، به این اعتبار بخشی از "تاریخی" بودن این انتخابات است. جمهوری اسلامی با ولی فقیه و دولت اعتدالش، امروز در یک قامت سیاسی متحد، در مقابل کل جامعه قرار گرفته است. شناختن این واقعیت، به همان درجه نشانی از فرصت مناسبی است که طبقه ما هم بتواند در مقابل کل حاکمیت، ظاهر شود. زمانی که همچون نیرویی متحد، در قامت طبقه ای که با شناخت منافع طبقاتی اش، برای خود و برکندن کل این نظام کارمزدی، ظاهر شود. این هم مسلما وظیفه ای است که بر عهده نیروی کارگران کمونیست و حزب ما است.
|