دست درازی به مطالبات جنبش زنان موقوف!

 

 

امان کفا

 

اخیرا فخر السادات محتشمی پور دردومین گردهمآیی سراسری زنان اصلاح طلب "شکر خدا کرده است" که  "خوشبختانه تابوی مشارکت سیاسی زنان شکسته شده است". رفسنجانی نیز از "قابلیت های زنان ایرانی" و "حضور مدیران زن" و "از اعلام آمادگی و نامزدی" در عرصه های گوناگون سخن رانده است، عارف از حضور زنان در ورزش استقبال و ستایش کرده است. البته علاوه برانتقاد از "سنگ اندازی های مسئولین"،از عدم احساس اعتماد و دل ندادن خود زنان به دخالت هم سخن گفته اند! عجب دنیای وارونه ای است. 

 مسلما بیان این اصلاح طلبان امروزی، نه علیه حقوق پایمال شده زنان در حکومت اسلامی است و نه علیه ستم مضاعف و فراتری است که زن در ایران حتی در مقایسه با دیگر کشورهای سرمایه داری با آن مواجه است. رجوع امروز این جماعت به زنان، ناشی از شرایط خاص امروز است. 

از یک طرف، این سخنوری ها ابراز و بیان تبلیغاتی است که با نزدیک شدن دور جدید انتخابات، آن هم در دوره برجام، فرصتی به اصلاح طلبان داده است. عدم وجود چشم انداز هرگونه بهبود فوری در وضعیت وخیم اقتصادی، آن هم در زمانی که اصول گرایان مجلس و مسئولیت ها و مقامات کلیدی را زیر سایه  و حضور ولی فقیه در دست دارند، فرصتی را فراهم کرده است که اصلاح طلبان بتوانند کلیه مشکلات روزمره جامعه را به پای اصول گرایان بنویسند. این را بکرات و بوضوح در سخنرانی های اخیر می توان دید. اشک تمساح ریختن برای  زنان، آنهم از زبان رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی، نشانگر موقعیت و شرایط امروز است. 

از طرف دیگر، مدتی است که موقعیت زنان در عرصه اقتصاد کشور، جایگاه زنان بمثابه نان آوران بسیاری از خانواده ها، به مراتب  توانایی جمهوری اسلامی را در پشت پرده نگه داشتن زنان (چه در سظح اجتماعی و چه در سطح سیاسی) با مشکلات ابژکتیوی مواجه کرده است. ادامه اعمال فشار و سد ساختن در مقابل نیمی از جامعه، آنهم در کشوری چون ایران که ذات آن با سنت های قرون وسطایی اسلامی، از همان ابتدا ناسازگار بوده است،  کل حاکمیت و نمایندگان مجلس اش را بارها به ابراز ترس و نیاز به پاسخگویی به این "مشکل" کشانده است. 

اما این "مشکل زنان"، منحصر و مختص به یک جناح و یا بخشی از جمهوری اسلامی نبوده و نیست. این "مشکلی" است که کل حاکمیت، جدا از رده ها و جناح هایش، با آن مواجه است. مشکلی که خود ناشی از تناقضی پایه ای تر، در جامعه ایران، در جامعه سیاسی و انقلاب دیده است. در این کشور، روبنای اسلامی، تنها روپوشی برای اعمال دیکتاتوری سیاسی درآن است که بنا به شرایط خاصی که این جامعه از سر گذرانده است، به حکومت رسیده است. زن ستیزی در دیکتاتوری جمهوری اسلامی، نیازی برای کل بورژوازی است،  نیازی که  بدون وجود عریان آن، گسترش ابعاد مبارزه طبقاتی و صف بندی های  جدید می تواند  کل  فلسفه جمهوری اسلامی و رابطه کار و سرمایه را به سرعت تغییر دهد. به همین دلیل است که جمهوری اسلامی رسما و علنا به حقوق برابر زن و مرد در ایران رضایت نداده و نمی دهد و در بهترین حالت تنها مبادرت به چشم پوشی ازعدم اجرای قوانین خاص اسلامی در مقابله با حقوق زنان می کند. انتظار دستیابی حقوق برابر زن و مرد، در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، نه فقط به معنای عقب نشینی جناح اصول گرا، بلکه تنها در شرایط عقب نشینی کل حاکمیت اسلامی سرمایه ممکن می شود. تصوری غیر از این، تنها بیانگر توهم پراکنی و  شارلاتانیسم محض است. سخنان امروزی اصلاح طلبان، هیچ بنیان واقعی در ایران ندارد و بیش از هر چیز، کپی برداری از اظهارات جریاناتی است که در غرب سنتا در رابطه با عدم حضور غیر سفید پوستان دنبال می کنند. این دوبله ابلهانه ای است از همان اعلام آمارهای  تناسب عددی و نسبی چهره های "سفید و سیاه"  در شرکت ها و موسسات، و بعضا کرسی های پارلمانی در غرب. تصوری ساده گرایانه و کم عمق که براحتی به ضد حمله و عکس خود در مقابل همان جنبش های برابری طلبی مبدل می شود. این همان تصوری است که انتخاب تاچر در انگلیس را نشان قدرت زن، و یا اوباما در آمریکا را نشان پایان یافتن نژادپرستی در آن کشور می نامد!!  

خواست برابری زنان در ایران در تمامی عرصه ها، متعلق به جنبشی دیگر، جنبشی حی و حاضر در ایران است. لاطائلات به اصطلاح اصلاح طلبان حکومت اسلامی سرمایه در ایران، بیش ازاین نخ نما و بی رمق است. این تنها خام خیالی این جناح حاکمیت است که بخواهد چنین جنبش عظیمی را تحت نام "مبارزه با اصول گرایان" بی اعتبار کنند. جنبشی برابری طلبانه، جنبشي انقلابی که روزمره  برای برابری زن و مرد در جریان است، بسیار ریشه دارتر و تنیده شده در کل مناسبات اجتماعی در ایران است که بتوانند آنرا به قصد انتخابات، از ريل خود خارج کنند. این را جناح اصول گرا به انحا مختلف ابراز کرده است و برایش تحت نام "فتنه دشمن" و "نفوذی های آمریکایی" هم حساب باز کرده است. 

تبلیغات صدمن يه غاز و اشک تمساح های سران ریز و درشت جمهوری اسلامی، پروراندن تصور امکان تحقق

هرگونه برابری زن و مرد در ایران جمهوری اسلامی، خود در عین حال بیانگر محبوبیت و ریشه دار بودن این خواست در ایران است. خواستی که تضمین تحققش، تنها با قدرتگیری نیرویی در جامعه ممکن است که هیچ منفعتی در این تبعیض ندارد. سوسیالیسم بطور واقعی امروز تنها بشارت دهنده تضمین برابری زن و مرد در تمامی عرصه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در ایران است.