"کارشناس" به تمکین کشاندن مردم
امان کفا
روزی نیست که حداقل یک خبر از خودکشی و ابراز ناتوانی پدر یا مادری از پاسخگویی به برآورده کردن حداقلی از زندگی برای خانواده خود، در میدیای رسمی در ایران نباشد. گرانی سرسام آور و بیکاری دو مشکل اصلی است که جامعه با آن دست بگریبان است. در این میان "اقتصاددانان" نان به نرخ روز خور، باری دیگر به کمک حاکمیت بورژوازی در ایران شتافته اند و با بلند کردن پرچم "اقتدار ایرانی" پس از توافقات هسته ای، "دست آوردهای" دولت اعتدال را در بوق و کرنا می کنند. این "کارشناسان" براه افتاده ویاد آوری می کنند که این دولت تورم را از بیش از چهل درصد به کمتر از پانزده درصد رسانده است. اینها ادعا می کنند که مقابله با گرانی، کاهش تورم، همچون هر داروی ضد سرطانی است که عوارض و عواقب ناخوشایند خود را بهمراه دارد. یکی از این عوارض بیکاری است! استنادهایشان به "تئوری های" اقتصادی است که حکایت از رابطه معکوس نرخ تورم و بیکاری دارد. کاهش یکی، به معنای افزایش دیگری است و می گویند که این همان مسئله ای است که در دیگر کشورهای دنیا نیز به سیاست دولت ها شکل داده است. فراتر اینکه که با غلبه کامل سیادت بازار آزاد در جهان، سیاست های کاهش بیکاری سوسیال دمکرات ها و دولت های رفاه قدیمی و شکست خورده اند، و امروز دیگر همه جا کاهش تورم، به معنای افزایش بیکاری است. پوچی این تزها در همان اویل دهه این قرن (زمانیکه هم نرخ تورم و هم در صد بیکاری پایین بود)، عیان شده و یکبار دیگر ثابت شد که میزان ارزش اضافی تولید شده (در آن دوره بدنبال انقلاب انفورماتیک) تعیین کننده است و چنین تئوری هایی از لیست دروس دانشگاهی اروپا حذف شد. امروز، اما، عاریه گرفتن آن تزها از جانب "اقتصاددانان" وطنی هدف مشخص تری را دنبال می کند. آنها می خواهند به مردم بقبولانند که در ایران امروز نیز تنها چاره برسمیت شناسی همین "اصل" است. آنها ادعا دارند که ما باید بپذیریم و منتظر بمانیم تا که "به امید خدا" سرمایه ها خارجی (و تکنولوژی مدرن و انفورماتیکی) به سوی ایران سرازیر شوند و به این ترتیب "کارآفرینیان" ملی هم "تشویق" شوند، سرمایه گذاری و "مدیریت مدرن" جا بیافتد و بالاخره بیکاری کاهش یابد! جناب زیبا کلام یکی از شمشیر زن های صف مقدم این طیف است. اخیرا درسرمقاله روزنامه شرق، در رابطه با ""پشت پرده سفرهای مکرر غربی ها به تهران" اظهار نموده که دولت اعتدال بدلیل سرعقل بودنش، سیاست "همراهی با آمریکا" در تقابل با "همراهی با چاوز و تقابل با آمریکا" را اتخاذ کرده است، و اینکه نقش ایران در خاورمیانه باعث شده است تا اعتماد کافی کشورهای ۱ + ۵ و مشخصا آمریکا را کسب کند. وی مدعی است که باز هم فرصت لازم است تا این رابطه جدید جا بیافتد، و بهبود یک شبه ممکن نیست، بلکه زمان خواهد برد. بار دیگر این مشاور در بورس دولت اسلامی، مردم را به انتظار و فرصت دادن به دولت فرا می خواند و لابد باز هم عجله مردم برای خارج شدن از این فقر و فشار مالی، از بیکاری را باید نشان "کار شیطان" تلقی کرد! برخلاف این مجیزگویی ها، واقعیت چیز دیگری است. تورم و گرانی نه فرض و داده "الهی"، نه خواسته از ذات انسانی، و نه بدلیل بدطینتی و عدم مدیریت جناحی از جمهوری اسلامی است. بیکاری هم به همین ترتیب "مشکل بشر مترقی" نیست. هردو اینها بخشی از کارکرد سرمایه و حرکت جنون آمیزش بدنبال سود است و بس. همه می دانند که بورژوازی و نمایندگانشان در دولت هستند که تصمیم می گیرد که سبد مورد نیاز مردم برای سنجش نرخ تورم شامل چه نیازهایی باشد یا اینکه اصلا چه میزان از آن نیازها را برای مردم کافی می دانند. و باز این همه طبقه ای های آقای زیبا کلام هستند که در تعیین قیمت گذاری ها سهیم اند، و نیروی کار چند میلیونی و نمایندگان مستقیم آنها که نقشی در این تصمیم گیری ها ندارند. همپالگی های آقای زیبا کلام می توانند در محاسباتشان تورم را به صفر درصد برسانند و هنوز هم گرانی نیازهای زندگی انسانی آنچنان باشد که اکثریت قریب به اتفاق این جامعه را از استفاده از ثروتی که خود تولید کرده است، محروم باشد. شغل شریف "کارشناسان" و "اقتصاد دانانی" بورژوایی مانند زیبا کلام تطهیر چهره شنیع سیستم است که با طبیعی نشان دادن این مصائب، سرمایه و سرمایه داری را از تیررس تعرض همین میلیونها انسان نجات دهند. بر خلاف این تبلیغات، امروز دیگر کسی نیست که کوچکترین شبهه ای به ناتوانایی دولت و اصولا کل حاکمیت جمهوری اسلامی در یافتن چاره ای برای کاهش گرانی و بیکاری در ایران داشته باشد. امروز دیگرچه تقلاهای "کارشناسان" اقتصادی و چه جدالهای جناحی آنان که زیبا کلام آنرا بعنوان "سنگ اندازی علیه دولت اعتدال" معرفی می کند بیش از پیش نخ نما شده است. نه آویزان کردن بنرهای "شمر و اوباما" و "فرش خون" علیه فرانسه در تهران برای نشان دادن "مستکبران ابرقدرتی" بمثابه بانی این وضعیت وخیم زندگی، و نه قربان صدقه دولت اعتدال رفتن و "تحسین" مهارت های مذاکراتی اش بمثابه "ناجی امید" برای بهبودی اوضاع اقتصادی، گوش شنوایی ندارد. بعد از بیش از سه دهه حکومت نماینده خدا و امام و جنگ، صلح و خزعبلات "جامعه مدنی" خاتمی، بعد از شعارهای احمدی نژاد پرچم سیاهی، مبنی بر واریز کردن پول نفت به سفره مردم، بعد از افاضات اصلاح طلبی سبز، و همزیستی رفسنجانی و روحانی معتدل با کامنت های تویتری، جامعه اینرا تشخیص داده که اینها پاسخی در مقابل گرانی شدید و بالا گرفتن تبر بیکاری بر سر مردم این کشور ندارند. برو بیای این نوع اقتصاد دانان هم، علیرغم تمام تلاشهای شبانه روزی این کارشناسان در "نقد" دولت و مدیریت های دوره قبلی، همچون پیش کسوتانشان به سر خواهد آمد. امروز بیش از هر دوره دیگری، جمهوری اسلامی و بورژازی در ایران نشان داده است که تحمیل این شرایط وخیم معیشتی به مردم و کل نیروی کار در ایران نه بدلیل "عدم فهم" این مردم از "مهارت های" دولتمردان، بلکه با اعمال اختناق شدید و گلوله و زندان و اعدام میسر است. برچیدن کل دستگاه سرکوب، میزان "فهم" مردم در ایران را به دنیا نشان خواهد داد. خواست رفاه وبرخورداری از حجم عظیم ثروتی که در ایران تولید می شود، و خواست فراغت از جهنمی که دولت های رنگارنگ جمهوری اسلامی ناظم آن هستند، همین امروز دست یافتنی است. پرچم آزادی، رفاه و امنیت، بیانگر حداقل خواست هایی است که در مقابل این حکومت سرمایه باید قرار داد. مانع اصلی درعملی کردن این خواست ها و بدست آوردن مینیممی از یک زندگی مقبول در ایران، جمهوری اسلامی و تمام دستگاه سرکوب و تحمیق اش است. با براندازی جمهوری اسلامی، این "کارشناسان اقتصادی" و تزهای عاریه ای شان هم به زباله تاریخ پرت خواهند شد.
اول اوت ۲۰۱۵
|