سفری توام با خیر و برکت!
مظفر محمدی
امروز ٤ مرداد ٩٤، رئیس جمهور روحانی در یک سفر سریع، به سنندج آمد تا به این "دیار رفیع و مردم مرز دار و غیور و مدافع جمهوری اسلامی و دفاع مقدس" خیر و برکت ببخشد! روحانی با تمام قوای نظامی و لباس شخصی هایش با قرق خیابان ها و بستن مغازه ی کسبه ی شهر توانست دو هزار نفر را در میدان استقلال سنندج جمع کند، تا به لاطائلاتش صلوات بفرستند. روحانی و همه همکاران دولت و رژیمش در سنندج و کردستان می دانند که اگرشهر را نظامی نمی کردند، بدون تردید صدها هزار کارگر و زحمتکش از زن و مرد و پیر و جوان با شعار ننگ بر رهبر قاتلان و شکنجه گران و غاصبان نان سفره ی کارگران و معلمان و پرستاران و همه زحمتکشان، از او استقبال می کردند و از همان فرودگاه به کاخ ریاست شان بر می گرداندند. روحانی مثل همه بورژواهایی که بویی از انسانیت و شرافت نبرده اند، تاریخ را تحریف کرد، دروغ گفت و وعده دروغ داد. روحانی اگر یک جو شرافت داشت، می بایست به مردم سنندج و کردستان می گفت، شما در انقلاب نقش مهم داشتید ولی جمهوری اسلامی ما را نپذیرفتید. ما آمدیم و در یک لشکرکشی تمام عیار از هوا و زمین کردستان را فتح و تصرف کردیم و برای چند دهه شهر و محلات و روستاها و حتی کوهستانهای این "دیار رفیع" را میلیتاریزه کردیم تا توانستیم جمهوری اسلامی را به شما تحمیل کنیم. این تاریخ نوشته شده ای است که هنوز جوهرش خشک نشده است. در مقابل این تاریخ، سناریوی دیگری هم هست. سنندج شهر اعتصاب های کارگری و اعتصابات عمومی، شهر اول مه ها ی کارگری و ٨ مارس های اعلام برابری زن و مرد، شهر دو دهه مقاومت در برابر هجوم نظامی ضدانقلاب جمهوری اسلامی، شهر آدم برفی ها و دفاع از حقوق کودک و دفاع از محیط زیست، شهرهمبستگی، همدلی و مقابله با ارتجاع مذهبی در همه اشکال شیعی و سنی و سلفی آن و شهر تشنه آزادی و برابری بوده و هست. این هم تاریخ نوشته شده ای است که جوهرش هنوز خشک نشده است. تاریخی که نگاهش به پیروزی انسانیت بر جهل و خرافه و استبداد و استثمار است. روحانی اگر یه جو شرافت داشت به کارگران کردستان می گفت ما فعالین کارگری و رهبرانتان را هر چند ماه یک بار و به بهانه ای دستگیر و زندانی می کنیم. ما کارگر مدافع حقوق هم سرنوشتانش را با کلیه های مریض در سیاه چال تا حد مرگ نگه داشتیم و اجازه ی مداوایش را ندادیم. روحانی اگر یک جو شرافت داشت به معلمان سنندج و مریوان و سراسر کردستان می گفت، همین دیروز ما همکاران شما را از متروی مقابل مجلس تا خیابان های اطراف، با باتوم و لگد کتک زدیم، مورد اهانت قرارشان دادیم، بازداشت کردیم و بدون جواب بر گرداندیم. ما همکار دلسوز شما را تبعید کردیم و شلاقش زدیم! رفتاری، که شایسته بود نه کارگر دردمند و نه معلم شرافتمند، بلکه روحانی بعنوان یکی از روسای قاتلان و دزدان نان سفره مردم، از جانب مردم سنندج دریافت می کرد و به خانه برگردانده می شد. اما بورژوازی و شرافت و وجدان؟! این توقعی است که نمی توان از نمایندگان سیاسی و نظامی و قضایی بورژوازی در هر لباسی "معمم یا مکلا یا با سردوشی سرداری"، داشت. روحانی با ٨۰۰ و خرده ای میلیارد تومان باقیمانده از جیب گشاد دولت و سپاه و بنیادهای رهبری آمد تا وعده دهد با این پول ناچیز که جلو هر بورژوایی بیندازی قهر می کند، کردستان را آباد می کند. سد و جاده می سازد و کارهای نیمه تمام را تکمیل کند و چند صد کارگر موقتا صاحب کار می شوند. این یک شیادی و حقه بازی شرم آور است! روحانی نیامده بود تا جواب مطالبات معلمان سنندج و کردستان را بدهد. نیامده بود تا جواب بیمه بیکاری کارگران بیکار را بدهد. نیامده بود تا دستمزد کارگران را در حد نیاز و تورم تحمیل شده، افزایش دهد. نیامده بود حقوق ناچیز و تحقیر آمیز بازنشستگان را بالا ببرد. نیامد به زنان و دختران جوان بگوید دخالت مذهبی و شرعی کثیف را از سرتان کم می کنیم. نیامده بود به کارگران بگوید آزادی تشکل و اعتصاب حق شما است...! روحانی آمده بود تا به علما و نخبگان و عمله و اکره سیاسی و اقتصادی و نظامی اش بگوید، هوایتان را داریم. آمده بود تا به سرمایه داران کردستان پیام حمایت از سودآوری سرمایه را بدهد. سودآوری که از گرده کارگران و تعرض به سطح معیشت مردم و تحمیل گرانی و تورم و فقرو گرسنگی و اعتیاد و فحشا...، تامین و تضمین می شود. مطالبات مردم سنندج و کردستان همچون همه کارگران و زحمتکشان و هم سرنوشتانشان در سراسر ایران، روشن است. مطالباتی که روحانی سردسته دزدان و غاصبان نان سفره ی مردم از شنیدن آن خواه از زبان کارگر یا معلم یا پرستار یا جوان بیکار و هر زحمتکشی باشد، بیزار است. جواب کارگران و زحمتکشان و مردم آزادیخواه سنندج و کردستان به سفر روحانی روشن است: - گذاشتن کیسه جمع آوری نامه شکایت و استغاثه که سنت خلفا و نظرکرده احمقی چون احمدی نژاد است، شگرد بی آبرو و امتحان پس داده ای است. توهین به حرمت انسان متمدن قرن بیست و یکم است. - جواب این است که داراییهای مملکت را تحویل ما بدهید به شما قول می دهیم که در کم تر از عمر یک دوره هر ریاست جمهوری اسلامی تان، رفاه و آزادی و امنیت جامعه را تامین خواهیم کرد. رفاه، آزادی و امنیت، کم ترین و ابتدایی ترین خواستی است که دولت روحانی و بنیادهای اقتصادی و نظامی دولتی و خصوصی از مردم ایران غصب کرده اند. دولتی که رفاه و آزادی و امنیت را تامین نمی کند، نماینده هیچ کس نیست بجز طبقه ای که حکومت را و دولت را با زور دستگاه قضایی و مجلس اسلامی و به ضرب اسلحه و زندان و اعدام و شکنجه از مردم غصب کرده است. - جواب مردم سنندج به روحانی این است که بجای گذاشتن گونی های جمع آوری نامه و اهانت به فقرا و محرومین، چند دقیقه و تنها چند دقیقه میکروفون میدان استقلال را بدون تهدید و زور در اختیار یکی از نمایندگان کارگران، معلمان، بیکاران، زنان و جوانان شهر ما قرار می دادید. آنوقت از ما تنها یک پیام دریافت می کردید: یا رفاه و آزادی و امنیت جامعه را تامین و تضمین کنید یا بروید و جامعه را دست صاحبان واقعی شان بسپارید. رفاه، آزادی و امنیت مطالبه ی تنها مردم سنندج و کردستان نیست. این مطالبه طبقه کارگر ایران از شاغل و بیکار و همه زحمتکشان از معلم و کارمند و پرستار و همه ی جوانان پسر و دختر فاقد آینده و افق زندگی انسانی است. و بالاخره پیام مردم این است که بورژوازی آنهم از نوع جمهوری اسلامی آن مطالبه انسانی و شرافتمندانه ی رفاه، آزادی و امنیت را ولو ابتدایی ترین مطالبه انسان امروز است را پاسخگو نیست. وکیست که نداند، "حق گرفتنی است، دادنی نیست!"
٤ مرداد ٩٤ –(۲٦ ژوئیه ۲۰۱۵)
|