توحش با نصیحت مهار نمیشود به یاد رفقایی که توسط اتحادیه میهنی کشته شدند
آذر مدرسی
روز ١٤ ژوئیه سال ٢٠٠٠ نیروهای حزب کمونیست کارگری عراق مورد تعرض نظامی برنامه ریزی شده و سازمانیافته اتحادیه میهنی کردستان عراق قرار گرفتند. این محاصره و حمله به دفاتر حزب کمونیست کارگری عراق در شهر سلیمانیه در ادامه تهدیدات قبلی اتحادیه میهنی، دستگیری ها، قطع کردن آب و برق و تلفن دفاتر حزب کمونیست کارگری عراق و منازل شخصی رهبری و کادرهای این حزب صورت گرفت. تعرضی که با مقابله قهرمانانه رفقای حزب کمونیست کارگری عراق روبرو شد. در جریان این حمله و جنگ نابرابر ٥ نفر از اعضای حزب کمونیست کارگری عراق و ایران جان باختند، دو نفر زخمی و تعدادی از اعضا و دوستداران حزب توسط نیروهای اتحادیه میهنی دستگیر شدند. تعرض سازمانیافته اتحادیه میهنی به بهانه خروج نیروهای مسلح از شهرها با حمله به تشکلهای توده ای مانند دفتر سازمان دفاع از حقوق کودکان، مرکز حمایت از زنان و سازمان مستقل زنان در سلیمانیه و غارت اموال آن و گروگان گرفتن تعدادی از رفقای رهبری حزب کمونیست کارگری عراق که برای مذاکره دعوت شده بودند ادامه پیدا کرد. حمله اتحادیه میهنی به کمونیستهایی که برای آزادی و برابری و رفاه و سعادت جامعه مبارزه میکردند، کمونیستهایی که در مقابل ارتجاع قومی و مذهبی حاکم در کردستان پرچم برابری و رهایی زن، حق کودک، سكولاریسم، رفاه اجتماعی، آزادی بی قید و شرط بیان را بلند کرده بودند، لکه ننگی بر کارنامه این جریان و دولت تازه به قدرت رسیده کردی است. اتحادیه میهنی مانند همزادان اسلامی و ناسیونالیست خود برای فائق آمدن بر کمونیستها علیه شان دست به اسلحه بردند. سابقه کشمکش و تقابل کمونیستهای با ارتجاع اسلامی و قومی در کردستان عراق به سالهای ٩٥ و قدرتگیری کمونیسم در کردستان عراق برمیگردد. به توطئه که با فتوای قتل ریبوار احمد از طرف "حزب الله انقلابی كرد"، گروه تروریستی وابسته به جمهوری اسلامی، و تلاش جبونانه برای حمله به دفاتر این حزب شروع شد. تلاشی که با مقابله توده مسلح مردم در دفاع از جریانی که نماینده آینده بهتر و زندگی انسانی و برابری و آزادی و عدالتخواهی شان بود، روبرو شد. فتوا و حمله ای که مورد حمایت احزاب کردی و دولت تازه به قدرت رسیده آنها قرار گرفت. پس از این شکست و تودهنی محکم، تروریستهای اسلامی زخم خورده جبونانه کمونیستها را در تنهایی "به دام" انداخته و ترور کردند. فتوای قتل ریبوار احمد در سال ١٩٩٥، ترور رفقا شاپور و قابیل در سال ١٩٩٨، حمله اتحادیه میهنی به دفاتر حزب کمونیست کارگری عراق و سازمان های توده ای در سال ٢٠٠٠ و ترور رفیق طیب احسان توسط جریانات اسلامی در سال ٢٠٠٥ نمونه هایی از تقابل ارتجاع و کمونیسم در کردستان است. احزاب ناسیونالیست کرد سابقه طولانی از قلدری و آدمکشی، تقابل نظامی و ترور کمونیستها دارند. حمله به مقر سازمان پیکار در شهر بوکان در کردستان ایران و کشتن سه نفر از کادرهای این سازمان توسط حزب دمکرات، حملات متعدد به نیروهای سازمان کردستان حزب کمونیست ایران که سرانجام به جنگی دو ساله کشیده شد، جنگی که حزب دمکرات را گوشمالی داده و سرجای خود نشاند، را هنوز مردم کردستان ایران به یاد دارند. روی دیگر این سکه اما سابقه طولانی همکاری این جریانات با دولتهای مرتجع منطقه با توجیه "استفاده از شکافها"، "دفاع از منافع مردم کرد" برای کسب امتیاز از ارتجاع حاکم است. اتحادیه میهنی بطور ویژه ای کارنامه سیاهی از همکاری آشکار با جمهوری اسلامی، گوش به فرمان بودن طالبانی، همکاری با سپاه قدس، باز کردن پای سپاه پاسداران و چاقو کشان و آدمکشهایشان در کردستان عراق و نا امن کردن فضا برای فعالیت سیاسی اپوزیسیون جمهوری اسلامی در خاک عراق دارد. قطب نمای "مبارزه" احزاب ناسیونالیست کرد در تمام طول تاریخ زندگی شان توافق و امیتاز گرفتن از دولتهای مرکزی است. آنها نه مشکلی با استبداد حاکم و فقر و محرومیتی که به طبقه کارگر و اکثریت مردم جامعه تحمیل میشود دارند و نه مشکلی با فشار مضاعفی که به مردم کرد زبان تحمیل میشود! محرومیت و بی حقوقی مردم در کردستان سنتا و همیشه دستمایه سهم خواهی و امیتاز گرفتن بورژوازی کرد و احزابش از دولتها و سهیم شدن در قدرت است. در مقابل اما دشمنی آنها با کارگر و آزادیخواهی و با احزاب کمونیستی در هیچ دوره ای فراموش نشده است. حمله اتحادیه میهنی، در تبانی با جمهوری اسلامی، به رفقای ما در کردستان عراق تنها یک مورد از دهها مورد جنگ افروزی آنها و تلاش برای نابودی فیزیکی هر جریان آزادیخواه که در مقابل ارتجاع و توحش آنها می ایستد، است. طبقه کارگر و مردم آزادیخواه آن جامعه هیچ راهی جز فراهم کردن توان دفاع از خود در مقابل این احزاب را ندارند. اینرا تجربه جنگ ما با حزب دمکرات، تجربه تقابل قهرمانانه رفقای ما در سلیمانیه با لمپن های طالبانی، اعتراض وسیع مردم در کردستان ایران به حزب دمکرات و طالبانی در حمله نظامی به کمونیستها نشان داده است. کمونیسم در جامعه کردستان چه در ایران و چه در عراق و... باید بتواند علاوه بر توان مقابله با دولتهای مرکزی٬ امکان دفاع مسلحانه در مقابل تعرض مسلحانه این احزاب و باندهای قومی و مذهبی به کارگر و آزادیخواهی و به خود را داشته باشند. امروز بیش از هر زمانی قدرت توده مسلح برای دفاع از خود، از زندگی و آسایش خود در مقابل تعرض هر جریانی که تلاش کند با قلدری و زور اسلحه زندگی را نا امن کند، مخالفین و معترضین را ترور کند و زیر سایه وحشت و ترور حاکمیت کند٬ از نان شب واجبتر است. اینرا تجربه ما کمونیستها در کردستان ایران و عراق و سازمان دادن جنبشی توده ای و مسلح در دفاع از آسایش، امنیت و زندگی نشان داد. توحش و تروریسم با نصیحت مهار نمیشود.
۱۳ ژوئیه ۲۰۱۵
|