آیا به مرگ تدریجی تن داده ایم؟

 

مونا شاد

 

روزنامه قانون و به دنبال آن هرانا روز سه شنبه ٢٦ خرداد، از تجاوزجنسی ٦ مرد به دختربچه ای ١١ ساله روی پل عابر پیاده  آنهم در مقابل چشمان چندین شاهد در تهران خبر دادند. بنا به گزارشات این شاهدان حتی برای اثبات ادعایشان عکس هایی از صحنه های این توحش را با موبایلشان به ثبت رسانده اند. ولی هیچ یک از شاهدان اقدامی برای نجات جان این کودک نکرده اند. اما از این هم که بگذریم، اما نه از فمنیست هایی که از رژیم زن ستیز اعتدال و تدبير، حقوق شهروندی و حقوق زنان را گدایی می کنند، نه از آنانی که حقیرانه در خیابان ها  به پابوس ظریف رفتند که "ایران شان" در روابط خارجی اش سربلند بیرون آمده، نه "دگراندیشانی" که از شوق اعتدال دولت روحانی قلمشان از کار نمی افتد، صدایی برنیامد. آیا این جنایت کم ارزش تر از خشک شدن زاینده رود و ارومیه و قاچاق مومیایی های کشف شده است؟  سگی بنام "بابی" بدست نیروهای وحشی رژیم کشته شد.  تا یک هفته سوژه میدیای چون بی بی سی و صدای آمریکا و منوو تو بود که صدای ناله ها و زاری صاحبش را پخش می کرد.  آیا این خبر را نشنیده اند یا زندگی کودکان کار و خانواده ی کارگری آنقدر بی اهمیت است که همه خفقان گرفته اند. حقیقت این است که پروژه همگی اعلام "امن بودن جامعه زیر سایه دولت اعتدال" است. 

این خبر وحشتناک یکی از صدها جنایتی است که روزانه زندگی بسیاری از کودکان کار و زنان را به تباهی کشانده است. تجاوز و زن ستیزی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران سابقه ای دیرینه دارد. در دهه شصت صدها دختر مبارز انقلابی زیر سن ١٨ سال توسط جنایتکاران جمهوری اسلامی مورد تجاوز قرار گرفته و بعد اعدام شدند. این قانون تصویب شده اسلامی است. پس از آن هم ما در جامعه شاهد موارد متعددی بودیم. با عنوان جهاد در راه خدا به شکل سازمان یافته ای زنان خیابان مورد تجاوز قرار گرفته و به قتل رسیدند. در خمینی شهر اصفهان هم اوباش رژیم به یک مجلس عروسی حمله کرده و به زنان تجاوز کردند.  

آزار جنسی زنان، بخشی از اخبار هر روزه در گوشه گوشه این دنیای وارونه است. از توحش اسلامگرایان داعش در سوریه و عراق تا دختران افغان که مورد تجاوز هر روزه آخوندهای مکتب قرار می گیرند تا ایران که در مقابل دیدگان چندین شاهد به دختری ١١ ساله تجاوز می شود و آب از آب تکان نمی خورد. این دنیای سیاه و ترسناکی ست که برای زنان ساخته اند. کودکان و زنانی که نمی توانند لحظه ای آسایش داشته باشند. 

در کشوری هایی که هنوز نتوانسته اند بر گردن دین و مذهب افسار زنند، مذهب با تمام توحش و ضدیتش با انسان، با تمام ارتجاع و بربریتش حاکمیت میکند. ایران تنها نمونه ای از این واقعیت است؛ به عربستان و افغانستان و ترکیه و کشورهای اسلام زده دیگر نگاه کنید. به واتیکان و قوانین ضد انسانی آن نگاه کنید. این سرنوشت جوامعی است که هنوز دست مذهب را از زندگی خود کوتاه نکرده است.

جمهوري اسلامي حکومتی است که روز روشن، خود تجاوز ميکند و هر روز خشونت علیه زنان را به اشکال گوناگون در جامعه توليد ميکند. حمله به زنان "بی حجاب" هر روز توسط مزدوران نماز جمعه از تریبون ها به عنوان جهاد و امر به معروف و وظیفه همگاني قلمداد ميشود. وقتی ازدواج دختر ٩ ساله طبق شریعت اسلام مجاز و قانونی ست، چطور می توان انتظار احیای حقوق زن و امنیت و به وعده های پوچ و بی اساس "دولت اعتدال و امید" دل خوش کرد.  

وعده روشنفکران بورژوا به امید معجزه "بالا رفتن فرهنگ مردم" جهت تغيير وضعيت زنان، آنهم در جامعه ای که سرتاسر خشونت و قانونش زن ستیز است، یک دروغ بزرگ و فریبکاری ست. حامی و پشتیبان این عقب ماندگی و تحجر و تجاوز خود حاکمیت و نظام امروز در ايران است که از آن سود می برد. چطور است که هر روز  قانونی علیه زن برای تبعیض و تحقیر و نابرابری و زن ستیزی و حذف زنان از جامعه تصویب می شود و سریعا به شکل یک فوریت دولت به اجرا درمی آید، ولی ساختن جامعه امن برای زنان نیاز به قرن ها و سال ها وعده پوچ و بی اساسی بنام فرهنگ نیاز دارد؟! دغدغه های نمایندگان مجلس ساپور زنان است ولی کسی از تجاوز به ظلمی که براین کودک ١١ ساله رفته کل سران جنایتکار مجلس و دارودسته های مفت خورش واکنشی نشان نداده اند. از حکومتی با چنین خصیصه های زن ستیز، جز مقصر جلوه دادن زنان انتظار پاسخ و راه حل ساده لوحانه است. 

سکوت مرگبار جامعه در خصوص این فاجعه بزرگ، قابل بخشش و توجیه نیست. جامعه ای که با تمام تحقیرها و توهین ها علیه زن، ادعا می کنیم که ٦٨ درصد یعنی بیش از نیمی از جامعه دانشگاهیانش را دختران تشکیل داده اند. آیا مشکلات جامعه ایران بیشتر از زنان هند و یا افغان است که با تجاوز به دختران در هند و یا به  آتش کشیدن فرخنده، خشم جامعه ای را برانگیخت و نماینده خودفروش زن درمجلس شان را وادار به اخراج از کار کردند. آیا به مرگ تدریجی و روزمرگی جامعه تن داده ایم که سکوت اختیار کرده ایم؟! 

تجاوز به این کودک ١١ ساله و  جنایت های مشابه که اخیرا در دو شهرستان دیگر اتفاق افتاده و منجر به تجاوز و مرگ دو زن دیگر در شهرستان ساری شده نباید بی پاسخ بماند. باید شهر را روی سر رژیم خراب کرد. اینها زنگ خطرهایی است که دوباره برعلیه زنان به صدا در می آید و کسی پاسخگو نیست. پس پاسخش بدست مردم و اعتراضات مردم است. کودک کار، کودک خانواده کارگری است که برای بدست آوردن لقمه ای نان در خیابان های ناامن رها می شود. باید به داد این کودکان رسید. باید ریشه های رشد این ویروس را از بنيان قطع کرد. قدرت در دستان من و تو و طبقه کارگر است. باید سایه شوم این رژیم را از زندگی مردم و خصوصا زنان کوتاه کرد.