آزادي، مرگ جمهوري شماست!

 

فواد عبداللهي

 

روحانی در جمع مدیران دانشگاه آزاد اسلامی چيزهايي گفت: ”دانشگاه بدون آزادي مرده است ... هیچکس خارج  از چارچوب قانون حق برخورد با شهروندان را ندارد.."

     بسيار خب! اولا چه کسي اين حق را به ايشان داده که بنام کل جامعه وارد شود و من باب ”آزادي“ سخنوري کند و در ”برخورد با شهروندان“ از ”قانون“ دم بر آرد؟! از کي تا حالا همه شهروندان اين جامعه آينده و آتيه خودشان را به قوانين توحش دولت ايشان گره زده اند؟! آيا اين بحث هاي کشاف و ”جذاب“شان را، ميليونها جواني که هر سال فارغ التحصيل ميشوند و براي تامين معاش به صف بيکاران در جامعه اضافه مي شوند، باور کنند؟ اکثريت عظيمي که زير خط فقر زندگي مي کنند چطور؟ نيمي از جمعيتي که در بدو تولدشان بخاطر جنسيت شان مجرم شناخته شده اند چه؟

     ثانيا، ايشان آمده است ظاهرا گام بگام حزب الله چرخاني و کشتارهاي مافيايي را با دستگيري و اعدام توسط ”دادگاه هاي قانوني و مدني“، ممنوعيت تحزب، تشکل و اعتصاب را با ”آزادي احزاب وفادار به قانون“ آشتي دهد. و به همين مسخرگي از ”آزادي“ حرف بزند. ارکان جمهوري ”اعتدال“ ايشان کاملا روشن است؛ قانون اينها، زبان کارگر را بجرم دفاع از تشکل و معيشت اش با تيغ بريده است! صورت زنان اين جامعه را با اسيد و تيزاب گريم ميکند؛ کودکان را با احشام طاق مي زند! پرچم آزاديخواهي، برابري طلبي و سوسياليسم در دانشگاه ها را با شکنجه و ارعاب و زندان پاسخ داده است! در همکاري با پليس ”بي آزار“ و وظيفه شناس انترپل، صفي از کمونيست هاي اپوزيسيون در خارج کشور را  مورد تعقيب قرار داده است. بند بند قانون شان، تاريخا با قوانين اعدام، با گورهاي جمعي، با قدغن کردن تمام نشريات آزاد و سوسياليستي، با در هم کوبيدن تشکل هاي مستقل کارگري و با غيرقانوني کردن تمام احزاب کمونيست، به طبع رسيده و اجرا مي شود.

چرا امروز گُر گرفته اند؟ مشکل شان چيست؟!مشام شان به قدر کافي تيز نيست؟ حق شهروند در قاموس نظام اينها همين است و بس! کرکره دفاتر هر سه قواي جمهوري عزيزشان سالهاست که زخم خون گرفته است. اينها بر تل خاکستر صدها هزار اعدامي توسط قوانين اسلامي در دهه اول حاکميت شان قدرت را قبضه کرده اند و کماکان امروز هم در ادامه همان قوانين، تحت نام دولت ”اعتدال“، ميکُشند. آمار اعدامها در دولت روحاني روي دولت هاي پيشين را سفيد کرده است. پُز قانون و تخم دو زرده دولت ”اعتدال“ همين است. اين شامورتي بازيها و ”قانون قانون“کردنها، اين ناز و کرشمه هاي نچسب، قطعا قند را در دل اپوزيسيون قانوني و ناراضيان حاشيه رژيم، زيباکلام ها، فرخ نگهدارها، بني صدرها، جبهه ملي ها و توده اي ها، ناسيوناليست هاي کرد، قهرمانان ملي، کارچاق کن هاي ”حقوق بشري“ و کارمندان تبليغاتي رسانه هاي دست راستي و پرسنل زبل دولت ”اعتدال“ که ياد گرفته اند روي صحنه شق و رق راه بروند، آب ميکند. اگر "حاکمیت قانون" اسم رمز امنیت سرمایه و سرمايه دار است اما براي طبقه کارگر و اکثريت جامعه ايران، براي آنان که تشنه آزادي، عدالت و مساوات اند، شوهاي نخ نما، خوشخيم و قسطي سران اين رژيم بيش از حد فکاهي است، معرفه است، رسواست! مبارزه براي آزادي و برابري اينبار به تاراج نخواهد رفت. آري جناب روحاني! براي شما دانشگاه بدون استبداد مرده است، جمهوري شما با عمامه - بي عمامه به اختناق زنده است. آزادي براي دهها ميليون کارگر و زن و جوان اين مملکت در گرو بزير کشيدن حاکميت شما و لغو همه قوانين قرون وسطايي شماست که فيگورش را گرفته ايد. آزادي، مرگ جمهوري اسلامي است. به همين سادگي!

     تاريخ مبارزه براي آزادي عليه استبداد و اختناق در ايران، همزمان تاريخ ارعاب، سانسور، ضرب و شتم و کشتار است. تاريخي که منافع سرمايه و دولت هاي رنگارنگش يکي پس از ديگري بيش از نيم قرن است ديکته کرده اند. آزادي در همه جا و به طور اخص در جوامعي شبيه ايران، تنها در گرو رهايي طبقه اي است که گورکن سرمايه داري است. اين تجربه مبارزات اجتماعي عليه استبداد در صد ساله اخير در ايران است. آزادي اگر بخواهد سهمي در برپايي و رشد جامعه ايفا کند، تنها در عجين شدن با مبارزه براي برابري اقتصادي و رهايي اکثريت عظيم جامعه از قيد استثمار و بردگي مزدي ممکن است. در مسير مبارزه براي برپايي جامعه اي آزاد، برابر و مدرن و مرفه، جارو کردن مذهب و ساقط کردن بورژوازي از حاکميت در ايران اجتناب ناپذير است.