عروج داعش و وظیفه کمونیسم در کردستان ایران محمد فتاحی داعش به عنوان یک جریان جنایتکار اسلامی و شاخه ای از القاعده که سال هاست بمب میکارد و آدم میکشد، مثل بقیه از محصولات اشغال عراق توسط امریکا است. نیرویی که در خلا قدرت سیاسی و در شرایطی که زیرساخت های یک جامعه موجود تماما توسط میلیتاریسم غرب درهم شکسته شد، و در لجنزار دست ساز "جهان آزاد" در سوریه، نیروی بیشتری گرفته است. با این حال، عروج تدریجی آن در عراق نشان آغاز شروع دوران جدیدی در منطقه است؛ امریکا در تدارک ترک خاورمیانه و رها کردن کانون های بحرانی به حال خود و سپردن امور به قدرت های منطقه ای است. محصولات سیاسی پروژه های نظامی امریکا در خاورمیانه سالهای اخیر، شکست های پشت سر هم برای این کشور و پیشروی های چشمگیر برای ارتجاع جمهوری اسلامی را به دنبال داشته است. منجلاب سوریه، سوت شکست پایانی این پروژه ها را با صدای بلند تری به گوش همه رساند. کنار گذاشتن بهانه اتمی و پذیرش جمهوری اسلامی به عنوان یک "شریک" و "همکار" تاکتیکی در ایجاد توازن قدرت در منطقه بخشا محصول همین پروسه است. از طرف دیگر، نیاز امریکا به مقابله با روند رشد سریع اقتصادی چین و پروسه تبدیل آن به قدرت اقتصادی اول جهان، ضرورت سنگربندی مهمتری را در لیست اولویت های امریکا برای ایجاد یک محور استراتژیک نظامی در اقیانوس آرام وارد کرده است. افت جایگاه خاورمیانه نزد امریکا و رها کردن بحران های آن به حال خود، کشمکش نیروهای فی الحال رقیب برای کسب هژمونی در منطقه را بالا می برد. چهار کشور ترکیه، اسرائیل، جمهوری اسلامی و عربستان سعودی، به زبان فوتبال این روزها، چهار تیم فینال در میدان سیاست خاورمیانه اند. از طرف دیگر اشاره اوباما به "امکان ایفای نقش سازنده ایران" در عراق، اتکای امریکا به جمهوری اسلامی در منطقه و بی توجهی محض به عربستان سعودی را به شکل سمبولیکی به نمایش میگذارد. شیوخ عرب جهتگیری امریکا را از بدو مذاکرات هسته ای متوجه شده و همین مسئله عربستان را به تکاپوی بیشتر انداخته است. پیشروی داعش با اتکا به ناسیونالیسم و سنی گری و بقایای شبکه ها و فرماندهان نظامی حزب بعث، یک پاتک عربستان سعودی در مقابل پیشروی های جمهوری اسلامی در سوریه و یک تقلا برای سهم خواهی و ادامه ایفای نقش در حیات منطقه ای است.
مسئله آنجا برجسته میشود که سکوی پیشروی عربستان سعودی توسط داعش، تخته پرشی هم میتواند به طرف داخل ایران باشد؛ بی توجهی دولت حسن روحانی به ناسیونالیست های کورد و بقیه اقلیت های قومی و مذهبی سنی بویژه در کردستان و جزایر سنی نشین شرق ایران میتواند یک عرصه بازی برای عربستان در دور آتی باشد. مجاهدین هم در صورت توان که در خدمت است. عناصر چنین سناریویی در کردستان از هر نقطه ایران مجهزترند؛ سلفی ها یک نیروی زمینی و واقعی در شهرهای کردستان اند. نماز جمعه چند هزار نفری به دنبال مرگ بن لادن در شهر سقز و چند مورد نمایش نظامی واحدهای مسلح شان در مناطق مختلف، آمادگی سیاسی نظامی کامل آنها را نشان میدهد. از طرف دیگر، چند ماه قبل عبدالله مهتدی رئیس سازمان زحمتکشان کردستان آمادگی سازمانش را برای همکاری به اطلاع شیوخ عرب رساند. از اقدامات مخفیانه بقیه خبری نیست. با این حال، همین امروز، عربستان سعودی برای پیشبرد نقشه هایش در مقابل جمهوری اسلامی، میتواند روی ناسیونالیسم کوردی ناامید از دولت روحانی و سلفی های کردستان حساب باز کند. به اینها باید واقعیت انفجاری جامعه ای را اضافه کرد و در نظر گرفت که جامعه زیر فشار بیکاری و فقر و گرانی سرسام آور پشت خم کرده است و در ادامه غیبت چپ و کمونیسم، انفجار اعتراضی میتواند در اشکال استیصال آمیزی سرباز کند. "داعش" و داعشی های "خودی" در چنین گره گاهی است که در صورت جدیت عربستان و اسرائیل میتوانند با عنوان دیگری در کردستان ایران ایفای نقش کنند. داعش از خارج وارد شدنی نیست، اما پدیده ای شبیه به "پیشمرگ داعشی" میتواند به عنوان یک محصول سیاسی "خانگی" عروج کند. عروج سریع سازمان شبهه فاشیست و صادراتی "پژاک" در میان اقشار حاشیه ای جامعه کردستان، نشان میدهد که ظهور پدیده ای در همین مایه و با دوز میلیتانت کوردی و سنی میتواند یک "عصای کوردی" برای عربستان و اسرائیل شوند. سوال اینجاست که آیا کمونیسم و چپ در کردستان کماکان در این وضع میماند یا در مقابل تحولات جاری از خود عکس العمل نشان میدهد؟ نکته مهم در کردستان تعداد پر شمار کمونیست ها و چپ ها در شرایط امروز و تجربه بستن دفاتر قرآن در شهرهای کردستان در همان سالهای بعداز انقلاب، خلع سلاح سپاه رزگاری توسط کومه له در طول یک شبانه روز در بخش های وسیعی از جنوب کردستان و منزوی کردن جریان اسلامی مفتی زاده را در تاریخ پشت سر خود دارد. با چنین داده هایی، علیرغم تمام نقاط ضعف هایی که کمونیسم در کردستان دارد، اگر اراده کند، میتواند در مقابل جریانات سناریو سیاهی سنی گری، سلفی ها و ناسیونالیست های آماده برای بازی در دست عربستان و اسرائیل نقش بازی کند و سنگری محکم ببندد. برای این سنگربندی، اساسا نه نقشه برای کارهای جدید که وظایف انجام نشده تا به امروز باید جواب بگیرند. کارگر و زن و جوان و بیکار و شاغل و فقر زده و خیل انسان های پشت خم کرده زیر فشار زندگی، هیچکدام شان تشکل که هیچ، چتری هم بالای سر ندارند. تقلای روزانه میلیون ها انسان بیکار و گرسنه و فقر زده در این جامعه بی سازمان و تشکل است. کمونیسم باید از پاسخ به همین نیازهای جامعه شروع کند. سازماندهی مجامع عمومی کارگری به عنوان ابزار مبارزه کارگری، سازماندهی تشکل های پایدار برای سازماندهی کارگران بیکار، ایجاد صندوق های همبستگی، کمیته محلات برای ایجاد تغییر در محله و جارو کردن ارتجاع ناسیونال اسلامی، نهادهای مدافع حقوق زنان، سازماندهی گروههای مبارز جوانان در اشکال مختلف، نهادهای مدافع عدالت و رفاه و ضد تبعیض، یک بسیج عمومی چپ علیه سلفی ها و افشاگری جنایات وحشتناک امروزشان در عراق در جهت منزوی کردن و ریشه کنی شان. بعلاوه این فقط سلفی ها نیستند که میتوانند در سقز و اورامان مانور نظامی برای تهدید جامعه بدهند. چپ و کمونیسم باید همین امروز چنین ظرفیت و توانایی مقابله مسلح با اینها را داشته باشد. منظور از لیست کردن چنین فعالیت هایی ترکیب کارهای مخفی و علنی برای تقویت کمونیسم در جامعه و سنگربندی در مقابل ارتجاع اسلامی و ناسیونالیستی هر دو است. لازمه انجام چنین کارهایی در دستور گذاشتن رهبری جامعه به جای ایفای نقش در شکل محافل و جمع های فرقه ای و سکتی است. بعضی و بخشی از چپ و کمونیست ها فکر میکنند که در صورت بروز علنی تحرکات نوع داعشی در مقابلش سنگربندی میکنند. این رفقا متوجه نیستند که هبچ سنگربندی ناگهانی در مقابل حرکت روان موثمر ثمر نخواهد بود. کمونیسم و چپی که از هین امروز شبکه هایش را گسترش نداده، در موضع رهبری جامعه قرار نگرفته و بلوکی قابل روئیت و موثر در زندگی کارگر و زحمتکش نیست، "روز خود" دستانش بسته و بدناله رو وقایع خواهد بود. "روز خود" همین امروز است و فردا دیر است رفقا.
|