کمونیسم و دانشگاه ها
جامعه ایران آبستن کشمکش های سیاسی و طبقاتی است. این کشمکش ها در محیط های کارگری، جدال کمونیسم کارگر با همه شعبات جنبش های بورژوایی در یک مبارزه طبقاتی مداوم است. انعکاس این جدال های سیاسی و طبقاتی در دانشگاه ها هم صفبندی و جنبش های خود را بوجود می آورد. دانشگاه از منظر بورژوازی و طبقات حاکمه، کارخانه ی تولید نیروی انسانی متفکر و متخصص در خدمت اقتصاد، سیاست ومدیریت سرمایه داری است. قرار است هر سال هزاران و ده ها هزار فارغ التحصیل رشته های مختلف از دانشگاه ها به جامعه سرازیر شوند و رشته های امور اقتصادی، سیاسی و مدیریت جامعه را بدست بگیرند. تا جامعه ی سرمایه داری طبق نقشه بورژوازی حاکم اداره شود.
به این اعتبار بورژوازی بر این منبع انسانی سرمایه گذاری می کند. روحانی امسال در سالگرد ١٦ آذر روز دانشجو روشنفکران و دانشگاهیان اعم از استاد و دانشجو را فراخواند که دخالت کنند و ساکت ننشینند و از دولت او در مقابل مخالفان و منتقدین دفاع کنند. از نظر روحانی و دولتش دانشگاهیان و دانشجویان بطور اتوماتیک نیروهای وابسته به دولت و نهایتا نان خور این دولت اند یا می شوند. دوم خردادی ها و جنبش سبز هم دانشجویان را فرزندان طبقه متوسط جامعه که خود را نماینده آن می دانند، می نامند. در نتیجه توقع دارند که هر دانشجو یک دستبند سبز و یا بنفش داشته باشد. برای روحانی و کل بورژوازی ایران دانشگاه ها محل پرورش لشکری از جامعه شناس ها و روان شناس ها و اقتصاددانان و مفسرین بورژوایی تا مارکسیست های علنی است که برای توجیه شرایط فلاکتبار جامعه و سرکوب و زندان و اعدام و بیکاری و فقر و ترس مردم از تعقیب و غیره، تحلیل و ارزیابی و راه حل نشان می دهند.
اما در ایران جمعیت عظیمی که دانشجو نامیده می شوند الزاما از فرزندان بورژواها و یا حتی اقشار متوسط جامعه نیستند. اکثریت دانشجویان از میان خانواده های کارگری و مردم زحمتکش به دانشگاه راه می یابند و برخلاف فرزندان بورژواها در کوی های دانشجویی بدون امکانات و یا در محلات فقیر نشین و در شرایط بسیار سخت و طاقت فرسایی زندگی و تحصیل می کنند. اکثرا هم حین تحصیل به کارگری یا هر کار موقتی که کرایه خانه یا خرج زندگیشان را بدهد چنگ می اندازند. همین دانشجویان بعد از فارغ التحصیل شدن هم بیکاری روی شاخ شان است و به کارهای متنوع از کارگری ساختمان تا رانندگی تاکسی و حتی دستفروشی می پردازند. لذا و به دلیل همین پایگاه و تعلق طبقاتی، مشغله های کار و زندگی خود و خانواده هایشان مشغله و دغدغه دایمی شان است. بگذریم که بخشی از دانشجویان با پایگاه طبقاتی بورژوایی هم که تنه شان به تنه مارکس و مارکسیم می خورد، علیه جایگاه طبقاتی خود میایستند و مدافع آزادی و رهایی انسان می شوند. همزمان با بورژوازی و دولتش، طبقه کارگر و مردم زحمتکش هم دنبال متحدین خود در دانشگاه ها می گردند. دانشجویان کمونیست و چپ و آزادیخواه و برابری طلب که مخالف استثمار کارگر و تبعیض جنسی و مخالف مذهب و دخالتش در زندگی مردم هستند از متحدین طبقه کارگر اند. دانشگاه محل تلاقی افکار و گرایشات اجتماعی بورژوایی مانند رفرمیسم، اسلامی، ملی مذهبی، ناسیونالیسم، لیبرالیسم...، از طرفی و چپ و کمونیسم از طرف دیگر است. دانشگاه ها، کانون هایی هستند که هم میتوانند علیه طبقه کارگر نقش بازی کنند وهم یکی از حلقه های مبارزه سیاسی طبقه کارگر باشند. کمونیسم و جنبش کمونیستی در دانشگاه ها سنت، افکار و جنبش مستقل و تجارب یک دوره تاریخی افتخار آمیز خود را دارا است. جنبشی متفاوت حداقل در نیم قرن اخیر در دانشگاه های ایران که موجودیت مستقل کمونیستی را به منصه ظهور رساند. جنبشی مستقل از ناسیونالیسم، لیبرالیسم، اصلاحات دوم خردادی، سبز و غیره. جنبشی با شعار و خواستهای رادیکال علیه جنگ، علیه کل حاکمیت بورژوایی در ایران، علیه ناسیونالیسم و جدایی فرهنگی، برای آزادی بی قید وشرط، آزادی تشکل و دفاع از مطالبات کارگری. این جنبش به نام "داب" در تاریخ این دوره مبارزات سیاسی و اجتماعی ایران در دانشگاه ها ثبت شده است. جنبش "داب" دارای سنت های فکری، سیاسی و سازمانی خود است. شبکه رهبران و سازمان دهندگانی که یک فضای فکری و سیاسی متفاوتی را در دانشگاه ها حاکم کردند. جواب گرایشات دیگر و مخالفان خود را داشتند و راه های فکری و سیاسی و تاکتیک های مبارزاتی و عملی معینی را در دانشگاه ها باز کردند. در نتیجه ، هر تحرک رادیکال و انقلابی در دانشگاه ها نمی تواند بی نیاز از این جنبش باشد، برعکس می تواند بر شانه های آن بایستد، رشد کند و جلو برود. هر دانشجوی تازه واردی بخواهد نخواهد تنه اش به تنه ی این تجربه و آگاهی و تاریخ می خورد و اگر وظیفه آگاهی و آگاهگری را برای خود گذاشته باشد، می تواند پی این تجربه و سنت را بگیرد. از هر دانشجوی با تجربه و قدیمی تر اگر بپرسی داب چیست، می تواند با انگشت آن را به شما نشان دهد. این یک داده ای است که قابل مخفی کردن از محیط های دانشگاهی نیست. مثل این است که هر کارگر تازه واردی وارد کارخانه یا شرکتی می شود از میان همه ی اطلاعات مربوط به کار، کسانی پیدا می شوند که می گویند در این کارخانه در سالهای فلان و فلان اعتصاب شد، خواستها این بود و سرانجام شکست خورد یا پیروز شد. و این سنت ها و تجارب دهن به دهن در محیط های کار و سال به سال از کارگر به همدیگر و در دانشگاه ها از دانشجو به دانشجو انتقال می یابد.
گرایش کمونیستی در دانشگاه ها علاوه بر موانع سرکوب و گرایشات بورژوایی متعدد، دشمنان و مخالفین دیگر هم دارد. دشمنانی که بخواهند نخواهند، مخالفت و دشمنی شان آنها را به دستیاران وزارت اطلاعات رژیم تبدیل می کند. کسانی که تحرکات دانشجویی و یا این و آن فعال دانشجویی را برای تضعیف جنبش چپ و کمونیستی به این و آن گرایش یا حزب سیاسی معین منتسب می کنند، در واقع نقش جاسوسی بی جیره و مواجب را برعهده گرفته اند. این وظیفه نامقدس را افراد و جریاناتی در دور اول جنبش "داب"، برعهده گرفتند و برای خود رسوایی خریدند. و انگار امروز هم این تاریخ در مقیاس کوچک تری تکرار می شود. کسانی که "داب" را مضر به حال جنبش دانشجویی می دانند و یا شکست خورده و تمام شده قلمداد می کنند، اگر حتی مغرض نبوده و ریگی به کفش نداشته باشند، حداقل به ماهیت و نقش این جنبش ناآگاهند و اگر خود دانشجو اند در واقع تیر به پای خود می زنند. جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی بر خلاف تنگ نظری و محدودنگری این و آن جریان و گرایش، جنبشی بوسعت جامعه ی ایران در میان طبقه کارگر، مردم زحمتکش، سکولارها، جوان آزادیخواه، زن برابری طلب ... است. این جنبشی است که تنها جرقه هایی از آن اینجا و آنجا زده شده است. مخالفان تحرکات رادیکال دانشجویی و از جمله "داب"، و تحرکات اخیر دانشگاه های مازندران و تبریز را آکسیونیستی می نامند. برای کسانی که کاری نمی کنند، هر اقدامی آکسیون است و کم اهمیت. باید نشست تا روزهای خوش انقلاب خودبخود برسد. باید از این نق زن های حاشیه ی جامعه پرسید که دانشجو آکسیون نکند چکار کند؟ بر هم زدن جلسه یک مرتجع در دانشگاه و با پرچم آزادی و برابری چرا آکسیونیستی و بد است؟ دانشجویان دانشگاه ها کارگران کارخانه معین نیستند که اگر اعتصاب کردند، اتفاقی می افتد. کارخانه می خوابد. قدرت دانشجو در بسیج نیرو برای اعتراض علیه چیزی و یا تحقق مطالبه ای است. اکنون در ایران بدلیل شرایط معین رابطه ی دولت و مردم، فضایی وجود دارد که تحرکات اجتماعی سر بر می آورند و سربرآورده اند. نافرمانی مدنی، آزادی پوشش معروف به "یواشکی"، تحرکات به نام ""هپی"، "ما برگشتیم" و دیگر تحرکات دانشجویی و انتظار جنبشی برای اتحاد کارگری و قبل از هر چیز اتحاد فعالین کارگری... از جمله ی این تحرکات و اعتراضات و مبارزات جاری است.
اگر اتحاد فعالین کارگری در میان کل طبقه کارگر صورت گیرد و این فعالین دستهایشان را در دست هم بگذارند، از ضروریات و پیش شرط های پیشروی طبقه کارگر و تغییر توازن قوای طبقاتی و اجتماعی است، در دانشگاه ها هم اتحاد فعالین کمونیست و دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب منشا هر تحرک انقلابی و آزادیخواهانه است. تحرکی که نه برای ناسیونالیسم تحت هر نامی (فارس، کرد، لر، عرب، ترک، بلوچ...) ارزشی قایل است، نه برای مذهب تره خورد می کند و نه اصلاحات و تعدیل روحانی را به ریالی می خرد. جنبشی که به کم تر از آزادی و برابری راضی نیست.
پیشقراولان جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی برگشته اند. کمونیست ها و فعالینی که همزمان با جنگ و جدال فکری و طرد گرایشات بورژوایی و با استفاده از ابزارهای علنی و قانونی مانند نشریات، سمینارها و حضور در مبارزات صنفی و سیاسی در دانشگاه ها، می توانند نقش بسیج توده هر چه بیشتر دانشجویان و رهبری و سازماندهی هدفمند و آگاهانه و سراسری را ایفا کنند. مظفر محمدی ژوئن ٢٠١٤
|