جنگ کار و سرمایه مظفر محمدی
در یک مناظره تلویزیون کانال یک جمهوری اسلامی در باره دستمزد طبقه کارگر در سال آتی (٩٣)، نماینده ی اتحادیه کارفرماها ضمن مخالفت شدید با افزایش دستمزد طبقه کارگر، گفت: "جنگ امروز جنگ کار و سرمایه نیست. کلمه کارگر بی معنی است. آنها (کارگران) کارپذیر و ما (کارفرمایان) کار آفرین هستیم. ما با هم کار میکنیم و مشکلات خودمان را با تفاهم حل و فصل می کنیم... " این حرف تازه ای نیست. تلاش سرمایه داران در نفی طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی، تلاش جدیدی نیست. گله ای از فلاسفه و تئوری پردازان بورژوازی درخدمت این ادعا هستند. ادعایی که می خواهند آن را به ذهنیت ولو بخش کوچکی از طبقه کارگر تبدیل کنند. ادعایی که خود به آن باور ندارند. سرمایه داران و مبلغین شان این را می گویند، اما، در عمل در مقابل جنگ واقعی کار و سرمایه، تدارک عظیم اقتصادی، سیاسی و نظامی و پلیسی را دیده و تعقیب و زندان و شکنجه وچوبه های دار را بر پا ساخته اند. بورژوازی روزمره گورکنانش را که خود آفریده است، در مقابل خود می بیند. یک گوشه کوچک این جنگ دایمی خواست افزایش دستمزد از جانب طبقه کارگر است. سرمایه داران یک قرن است در دفاع از سود سرمایه، دفاع از حرمت و تقدس سرمایه و ارجحیت آن بر جان ومال و روح میلیاردها انسان کره زمین، در جنگ تمام عیاری با طبقه ی کارگر هستند، در رقابت با همدیگر جنگ راه انداخته اند، خون میلیون ها هم طبقه ای های ما را در جنگهایشان وثیقه ی حفظ و تداوم نظام شان کرده اند. طبقه ی سرمایه دار در هر کشور و در سطح جهان بیش از یک قرن است حکم می رانند، استثمار می کنند، جنگ راه میاندازند، محاصره اقتصادی می کنند، برگرده طبقه ی ما بازار آزاد سرمایه شان را می چرخانند، می کشند، اعدام می کنند، ترور می کنند، گروه های فشار و سناریوی سیاه سازمان می دهند، نه تنها بشریت بلکه حتی طبیعت را تخریب می کنند، پوست حیوانات را در می اورند و بر تن می کنند، می خورند، می چرند و خوشگذرانی می کنند. همه چیز دارند، هیچی کم ندارند. در مقابل، طبقه ی کارگر و خانواده های این طبقه و همه زحمتکشان و محرومان جامعه حتی با جان کندن و عرق ریختن آنقدر دستمزد ندارند که بتوانند کرایه ی خانه هایی که خود ساخته اند و مخارج حمل و نقل و آب و برق و نان بخور و نمیر را بپردازند. طبقه سرمایه دار و حکام شان به ما می گویند نظام سرمایه داری، کار مزدی، بردگی انسان و استثمار نیروی کار بهترین الگوی زندگی بشر است. حجم عظیم مدیا و تبلیغات و دستگاه های تحمیق و مساجد و کلیسا هایشان مدام این مزخرفات را تکرار می کنند. می گویند این از مرحمت سرمایه داران به اکثریت ساکنان کره ی زمین است که زحمت می کشند به ما کار می دهند و بخورو نمیری به نام دستمزد و حقوق جلو ما پرت می کنند. می گویند اگر ما طبقه سرمایه دار نبودیم تا کار بیافرینیم، شما از گرسنگی می مردید. می گویند اگر سرمایه ای نباشد کار کند، کارخانه و ساخت و ساز جامعه در کار نخواهد بود... اما این ادعا چرندیاتی بیش نیست. قضیه وارونه است. واقعیت این است که اگر نیروی کاری در میان نبود، سرمایه های سرمایه داران پشیزی نمی ارزد. سرمایه داران هر چه دارند محصول کار و رنج و خون طبقه کارگر است. محصول رنج و کار کارگرانی که هم اکنون میلیون میلیون شان در زیر سقف های ناامن در بنگلادش و کره و فیلیپین و پاکستان و ترکیه و... درد می کشند و دسته دسته زیر اوار این ساختمان ها و یا معادن جان می دهند. سرمایه داران هر وقت لازم شد سرمایه شان را از کشوری به کشور دیگری منتقل می کنند.آنها بو می کشند تا ببینند ارزان ترین نیروی کار کجا است. ما از این کدخداهای جهان می پرسیم، اگر سرمایه های شما خودبخود سود می دهند، چرا دنبال نیروی کار ارزان می گردید؟ اگر ما یک روز حتی یک ساعت دست از کار بکشیم چرا دادتان بلند می شود؟ مگر سرمایه های شما بخودی خود ارزش نیستند و سود نمی دهند؟ پس چرا اعتصاب ما شما را عصبانی می کند؟ و چرا پلیس و اسلحه سراغ ما می فرستید؟ در قوانین بورژوایی و مذاهب و کلیساها و مساجدشان، سرمایه محترم است. سرمایه نقدی و جنسی بخودی خود محترم است و مهم نیست دست کیست، دست میلیاردرهای امریکایی، اروپایی و یا بنگاه های وابسته به بیت رهبری خامنه ای و سپاه پاسداران و یا تاجران و بانکداران. هر چه هست و دست هر که هست، محترم است. نباید علیهش ایستاد. اعتصاب کردن و انقلاب کردن علیه سرمایه داری محترم، جرم است. سرمایه داران و دولتهایشان، با زبان خوش به ستم و استثمار و زورگویی و تحمیق و فریب خاتمه نمی دهند. تا آخرین گلوله از مالکیت خصوصی بر اموال و املاک و دارایی های جامعه، دفاع می کنند. بدون تحمیل یک خونریزی به ما اجازه نمی دهند جامعه ای امن و برابر بسازیم که در آن هر کس به اندازه ی توانش کار کند و به اندازه نیازش از جامعه دریافت کند. هر اقدام ما در این جهت از نظر و از زاویه منفعت سرمایه داران و حکام شان جرم است. اعتراض ما، اعتصاب ما، تظاهرات و قیام و انقلاب ما از نظر آنها گناه نابخشودنی است. خودشان تا دندان مسلح اند اما اگر ما در مقابل کشتار و اعدام و زندانی و شکنجه کردن و گرسنه و بیکار و بیمار نگه داشتن مان به اسلحه دست ببریم از نظر آنها جرم و گناه کبیره است. آنها ما را به سازش و مدارا دعوت می کنند تا نتوانیم از نان سفره و دستمزد و بیمه ی بیکاری و ازادی بیان و اجتماعات و تحزب کمونیستی طبقه کارگر و تغییر جامعه به نفع اکثریت تولید کنندگان جامعه دفاع کنیم. دفاع ما از خود بهر شکل ممکن از زاویه منفعت سرمایه و سود جرم است. جمهوری اسلامی سرمایه داران در ایران، بیش از سه دهه است در جنگی نابرابر با طبقه کارگر و مردم است. در تداوم این جنگ و جدال طبقاتی، در حال حاضر رابطه دولت و مردم، دچار دگرگونی جدی شده است. در نتیجه ی تحولات دوره ی پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران، جمهوری اسلامی در مقابل طبقه کارگر و مردم آزادیخواه و رفاه طلب، در حال عقب نشینی است. پابپای دولتی که در نتیجه ی انتخابات خود را منسجم و یک دست تر می بیند، توقعات و مطالبات مردم از رژیم سرمایه داری ایران بالا رفته است. اگر چه هنوز تعرض واقعی طبقه کارگر و مردم شروع نشده، اگرچه رژیم در حال عقب نشینی، کماکان شمشیر را از رو بسته، انگشتش را روی ماشه نگه داشته و آمار اعدام هایش کاهش نیافته...، اما طبقه کارگر ایران و جوانان و زنان آزادیخواه و برابری طلب با دشمن خود، جمهوری اسلامی، هیچوقت آشتی نکرده اند. دورنمای تعرض وجود دارد. تعرضی که باید سازما ن داده شده و رهبری و هدایت گردد. تعرضی که می تواند عقب نشینی گام به گام دشمن را به شکست آن تبدیل کند. یک تعرض سازمانیافته بر مبنای خواستهای آزادی، برابری و رفاه، دولت سرمایه داران را به عقب نشینی تا لبه ی پرتگاه وامی دارد. اما جمهوری اسلامی زمانی که بر لبه ی پرتگاه هم قرارگیرد، هزیمت نمی کند و مقاومت سرسختانه ای خواهد کرد. تنها یک افق، استراتژی وسیاست کارگری و کمونیستی می تواند جامعه را از این جنگ نابرابر و از خطر سقوط و افتادن به دامی که بقایای جمهوری اسلامی و بورژوازی جهانی بر سر راهش می نهند، نجات دهد. مبارزه اقتصادی و جاری طبقه کارگر بدون جنبش مجامع عمومی و بدون حزب کمونیستی کارگران با افق انقلاب کارگری که این مبارزات را یک کاسه، متحد و رهبری کند،عقیم می ماند. طبقه کارگر بدون این تدارک و آمادگی، در تحولات وانقلابات توده ای وهمه با هم، دچار سرگیجه و اشتباهات فاحش می شود، جایگاه و مکان واقعی اش را گم کرده و نمی تواند نقش رهبری اش را بازی کند. در غیاب این استراتژی و افق و سیاست کمونیستی و کارگری، در هر دوره سیاستهای بورژوازی جهانی نقطه امید اپوزیسیون بورژوایی چپ و راست ایران شده و یا تحرکات و جدال های درون خانواده بورژوازی و حاکم در ایران، آب را از لب و لوچه ی این اپوزیسیون آویزان می کند. زمانی پیام اصلاحات دوم خردادی و جنبش راه سبز حتی بخشی از "کمونیست" ها را بی دندان و بی خاصیت کرد و به دنبال خود کشید و اکنون پیام اعتدال، باز هم بخش دیگر تحت نام کمونیسم را سوسیال دمکرات و دمکراسی خواه کرده است. کمونیست های دیروزسوسیال دمکرات می شوند و سوسیال دمکرات ها، لیبرال و اصلاح طلبان، معتدل می گردند... اما از زاویه منفعت اکثریت عظیم جامعه، جنگ و صلح و اصلاحات و نرمش واعتدال سرمایه داران ربطی به منافع طبقه کارگر ندارد. سرمایه داری معتدل، متمدن، عدم خشونتگرا، اصلاحاتگرا ...، وجود ندارد. نمی تواند باشد. سرمایه داری چه در ابعاد کشوری وچه بین المللی هیچگاه استراتژی و منافع طبقاتی اش را گم نمی کند. بورژوازی هیچگاه از دشمن طبقاتی خود، "طبقه کارگر" غافل نیست زمانی خمینی گفت هر چه بیشتر بکشید و رحم نکنید، به نفع اسلام است. اسلام کلمه رمز نظام سرمایه داری ایران است. اکنون نمایندگان همین نظام آمده اند و می گویند هر چه کم تر بکشیم به نفع است. معتدل باشیم. کمی اصلاحات لازم شده است. اما خلق و خوی ملایم حکام اصلاحاتچی و معتدل به معنای آوانس دادن به طبقه کارگر نیست. اصلاحات و یا اعتدال، کلمه ی رمز عقب نشینی بورژوازی در مقابل طبقه کارگرمعترض و خواست آزادیخواهی و برابری طلبی زنان و مردان و جوانان جامعه است. اگر یک روز دیدیم زندانبانان با زندانیان خوش رفتاری می کنند، آن روز خطر شورش زندانیان وجود دارد. اپوزیسیون راست بورژوایی ایران، خود بخشی از کل طبقه ی سرمایه دار در ایران و همسو با منافع این طبقه است و نبضش با نبض آن می زند. اختلافات و دعواهای اپوزیسیون بورژوایی ایران با جمهوری اسلامی مطلقا ربطی به مناقع کارگران و مردم ایران ندارد. این بخش اپوزیسیون چشم انتظار به دولت اعتدال بورژوازی حاکم در ایران دوخته اند. در اردوی چپ و "کمونیسم" هم، ما با دو رگه و گرایش مواجهیم: یکی خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی و انقلاب است. انقلاب در تفکر و عمل این گرایش، می تواند یا می توانست با پیام یک هرزه ی سیاسی بنام هخا یا توسط شیخی در خوزستان و یا ناسیونالیست های ضد فارس آذربایجان...، یا جنبش های ارتجاعی و بورژوایی اصلاحات و سبز استارت زده شده و شروع گردد. انقلابدوستی این رگه به نام کمونیسم بخصوص در دوره اخیر، به تهدیدات نظامی دولت امریکا و متحدینش و با شعار پس از لیبی و سوریه نوبت ایران است پشت بست و به آن لبیک گفت. از نظر این دیدگاه، می توان به هدف های شریف با وسایل غیر شریف دست یافت. انقلاب طلبی این رگه به نام کمونیسم،، انقلاب بهربهانه و بهر قیمت و بهر بهایی و با هر ابزار و وسیله ای، در تئوری و عمل کاملا بورژوایی وغیرانقلابی است .این کمونیسم هر اسمی برخود بگذارد، کمونیسم بورژوایی است وربطی به طبقه ی کارگر، انقلاب و یا رفرم این طبقه و متحینش در میان زحمتکشان و زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب ندارد. رگه ی دیگر کمونیسم این دوره، ولو با شعار انقلاب کارگری، اما سرنگونی جمهوری اسلامی وانقلاب را دور از دسترس می داند و در نتیجه به کار خرد خرد در میان طبقه ی کارگر و کار آرام سیاسی و ترویج می پردازد یا فکر می کند باید بپردازد، چرا که در عمل، با همین کار خرد هم فاصله دارد. هر دوی این رگه های کمونیسم پشت و روی یک سکه اند. یکی رویای کسب قدرت سیاسی با ابزارهای "غیر شریف" را در سر می پروراند و دنباله رو حوادثی است که خود در آن هیچ اختیاری ندارد. و برای دومی، سرنگونی و انقلاب در دسترس نیست. هر دوی این رگه ها و گرایشات کمونیسم نوع این دوره، با مبانی کمونیسم کارگری و تبدیل شدن کمونیسم رادیکال به سازمانده و رهبر جنبش های اجتماعی برای سرنگونی جمهوری اسلامی کاملا مغایر است. کمونیسم نه یک ایدئولوژی آسمانی و نه ابزار سازش و دنباله روی، بلکه یک افق، روش و ابزار اجتماعی مبارزه طبقه کارگر است. کمونیسمی که بخش آگاه طبقه کارگر را در یک حزب واحد سازمان داده و آن را به ظرف اتحاد کل طبقه و ایجاد یک قطب قدرتمند کارگری و کمونیستی درجدال وجنگ با بورژوازی قرار می دهد. کمونیسمی انقلابی، میلیتانت و متعرض که طبقه کارگر را به مثابه طبقه و نه آحاد یا اصناف کارگران، متحد کرده و در جدال دایمی وجاری و جنگ نهایی با بورژوازی به پیروزی می رساند. طبقه ی کارگر به چنین حزبی در درون خود نیاز دارد. جنبش مجامع عمومی و جنبش کمیته های کمونیستی سنگ بنای این تحرک اجتماعی و گام اول در پیروزی طبقه کارگر درجنگ کار و سرمایه است. مظفر محمدی- دی ماه ٩٢ (ژانویه ٢٠١٤)
|