اخراج کارگر "افغانی" و مشتی تحریکات نژاد پرستانه خالد حاج محمدی بار دیگر تبلیغات نژاد پرستانه وسیعی علیه بخشی از طبقه کارگر ایران به جرم پیشینه افغانستانی و بعنوان ”عامل بیکاری“، رسما توسط دولت ”اعتدال“ آقای روحانی راه افتاده است. ”افغان“ ستیزی و فضای ضد کارگر ”افغانی“ در رسانه های مختلف جمهوری اسلامی موج میزند. جواز این تبلیغات نژاد پرستانه و ضد کارگری را دولت ”معتدل“ و ”محترم“ روحانی در بخشنامه ای به بهانه ”مبارزه با بیکاری“ صادر کرده است. سیاه روی سفید و بدون یک زره شرم اعلام کرده اند که ”اشتغال اتباع بیگانه“ ممنوع است. اعلام کرده اند که کارگران افغانی ده درصد بازار کار را اشغال و اخراج آنها باعث اشتغال بیشتر برای کارگر ”ایرانی“ است. در مورد این تصمیم آمده است: ”ریاست جمهوری اسلامی با صدور بخشنامهای، ”ممنوعیت اشتغال اتباع بیگانه“ را ابلاغ کرد. ” همچنین در خود بخشنامه ای که توسط اسحاق جهانگیری معاون اول روحانی به تاریخ ٢٤ تیر ماه ١٣٩٣ صادر شده آمده است: ”در راستای سیاستهای دولت برای صیانت از نیروی کار داخلی و افزایش میزان اشتغال و به منظور کمک به حل معضل بیکاری و فراهم کردن شرایط ضروری برای ساماندهی اتباع بیگانه، مقتضی است همه دستگاههای اجرایی دولتی و عمومی غیر دولتی و نیز شرکتها و پیمانکاران مرتبط با آنها، کارگران مورد نیاز خود را صرفا از نیروی کار ایرانی تامین نمایند و در صورت ضرورت بکارگیری نیروی خارجی در موارد خاص، تنها از نیروی کار دارای کارت کار موقت که توسط ادارات زیر مجموعه وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی صادر میگردد با رعایت مقررات مربوط استفاده کرده و از بکارگیری کارگران غیر مجاز تحت هر شرایطی پرهیز کنید.“ بعد از این بخشنامه ارگانهای مختلف جمهوری اسلامی دست به کار شده و در مورد چگونگی اجرای آن با هم چک و چانه میزنند. در این میان مشتی ”محقق“ و حقوق بگیر ناسیونالیست و ضد کارگر“ را به میدان آورده اند تا نفع و زیان چنین تصمیمی را بررسی کنند. عمده آنها، بر ارزانی کارگر ”افغانی“، تن دادن آنها به کار شاق، عدم بیمه و نداشتن هیچ مزایای و لذا ارزانی نیروی کار آنها و نفعی که میرسانند انگشت گذاشته اند. مسئله، ”بکارگیری کارگر خارجی در موارد خاص از کسانی که کارت کار موقت دارند“، در بخشنامه معاون اول روحانی اساسا اشاره به نیاز آنها به کارگر ”افغانی“ برای کارهای شاق و خطر ناک است. در بسیاری از ابراز نظرات اعلام کرده اند که در کورخانه ها، کار کشاورزی، فاضلاب و... به کارگران افغانی احتیاج است، زیرا که کمتر کارگری حاضر به تن دادن به این کارها است. خبرگزاری مهر از زبان محققین جمهوری اسلامی و مسئولین آنها و از جمله از زبان حسن طائی، معاون توسعه اشتغال وزارت کار در مورد جایگاه کارگران ”افغانی“ چنین نوشته اند: ”تحلیل های ارائه شده از سوی کارشناسان حاکی این مسئله است که اتباع بیگانه حاضر در ایران شرایط دشواری برای اشتغال ندارند، ارزان هستند، بهره وری بالاتری دارند، بیمه نمی شوند، حقوق شان پایین است و قدرت مطالبه حق و حقوق را از کارفرمایان ندارند.“ جالب اینکه برای پیشبرد این پروژ ضد کارگری علاوه بر ارگانهای رسمی از وزیر کار و وزارتخانه های مختلف تا بسیج و نیروی انتظامی و...، شوراهای اسلامی و کانون عالی انجمنهای صنفی را نیز در کمال ریاکاری و به نام نماینده و سخنگوی طبقه کارگر ایران به میدان آورده اند. اینها همراه رسانه های کرایه شده و ارگانهای دروغ پراکنی دولت اعتدال بورژوازی ایران، پرده ای از نفرت و خارجی ستیزی و نژاد پرستی را علیه چند میلیون کارگر و خانواده های آنها راه انداخته اند. همزمان مشتی مزخرفات دیگر را چاشنی کرده اند تا نفرت و بیزاری و کینه کور را در میان مردم عادی در شهر و محله و کوچه و خیابان علیه بخشی از طبقه کارگر با تحریکات قومی و نژادی زنده کنند. میلیونها انسانی که بیش از سه دهه است به قیمت ارزان و بدون هیچ قانون حمایتی، در شرایط بردگی کامل در این جامعه کار میکنند و سودهاي افسانه ای تولید کرده اند، امروز قاچاقجی، جانی، قاتل و دزد و... معرفی میشوند. تلاش میکنند فضای جامعه را برای زندگی آنها تنگ کنند. آمارهای رسمی بحث بیش از ٤٠٠ هزار کودک میکنند که به جرم تولد پدرانشان در کشوری دیگر حق تحصیل ندارند. در دوره اخیر و با بر داشتن سوبسیدها، دولت جمهوری اسلامی از ترس طغیانهای توده ای مجبور شد برای جبران فشار ناشی از این سیاست، به مردم پولی ناچیز به عنوان یارانه پرداخت کند. اما میلیونها کارگر و خانواده کارگری ”خارجی“ از این ناچیز هم محروم شدند. قانون کار کذایی و ضدکارگری که سه دهه است مورد اعتراض آشکار و پنهان طبقه کارگر ایران به عنوان قانون بردگی این طبقه است، تا جایی که به این بخش از طبقه کارگر برگردد، حتی این قانون هم شامل حال آنها نمیشود. با این همه اجحافات، تبلیغات ناسیونالیستهای رنگارنگ ایرانی از حقوق بگیران دولت و رسانه های آنها، تا روشنفکران متحجر و عقب مانده در دفاع از فرهنگ ایرانی و مهمان نوازی آنها و منت گزاری بر این بخش از طبقه کارگر که گویا آنها را با آغوش باز پذیرفته اند، دیگر شرم آور است. امر مسلم اینکه تعرض به طبقه کارگر از جانب دشمنان طبقاتی این طبقه در سراسر جهان همیشه علیه حلقه ضعیف آن که کارگران ”خارجی“ باشند به همراه اين دست سمپاشیها شروع مي شود. مبارزه با بیکاری کلاه بزرگری است که سر طبقه کارگر میگذارند. قربانی کردن بخشی از این طبقه، دامن زدن به نفاق و دشمنی در میان کارگران و تحریکات نژاد پرستانه، ابزار کثیف و شناخته شده دشمنان طبقاتی ما به قدمت تاریخ سرمایه است. در این میان و از جمله، از زاويه دشمنی دولت ”اعتدال“ با چند میلیون کارگر و خانواده های آنها، از دریچه زندگی آنها و جهنمی که به این بخش از طبقه کارگر تحمیل کرده اند، میتوان چهره کریه دمکراتهای ایرانی و روشنفکران یاوه گوی این دولت که در دفاع از آن گلو پاره میکنند را هم دید. طیف لیبرال ایرانی که زیر عبای روحانی و دولت اعتدالش را گرفته اند و هنوز هم از تک و تا نیفتاده اند، و تلاش جانانه ای بخرج دادند تا این پاره تن وفادار جمهوری اسلامی را تزئین کرده به مردم ایران بفروشند و وعده آینده ای بهتر را سر ميدادند، امروز باید فهمید که خودشان از همان کلاف دولت اعتدالند نه کمتر و نه بیشتر. حتي، گفتن ”خجالت بکشيد!“ به این طیف که در دشمنی با کارگر و هراس از عدالت، دامن هر جانی و آدم کش و هر جک و جانوری را خواهند گرفت حق مطلب را ادا نمي کند. اینها خود دشمنان قسم خورده طبقه کارگر و هر نوع عدالت کارگری هستند. جای تاسف آنجا است که کل این فضا و برنامه های به غایت ضد انسانی دولت روحانی و مدافعان آن علیه هم طبقه ای های ما، علیه بخشی از همکاران و همنوعان و رفقای ما، که تعرض به کل طبقه کارگر است، بدون اعتراضی جدی و همه جانبه طبقه کارگر پیش میرود. افسار زدن به بورژوازی ایران و جناب روحانی و دولت و دستگاه تحمیق اش علیه ”کارگر خارجی“ کاری است که از طبقه کارگر ایران ساخته است. سوال این است که این سکوت و بی تحرکی تاکی شکسته نمیشود و تا کی دولت روحانی در ادامه کار دولتهای دیگر علیه طبقه کارگر سينه چاک مي کند؟
|