جمهوری اسلامی و "بحران زن"! مونا شاد مسئله زن، یکی از مسائل چالش برانگیز و مورد بحث همیشگی جمهوری اسلامی بوده و هست، به جرأت می توان گفت روزی نیست که مسئولان نظام از رهبر تا رئیس جمهور و ... از معضلات و مسایل زنان حرفی به میان نیاورند. سران رژیم، از همان روزهای نخست سال 58 با حضور چندصدهزارنفره زنان در 8 مارس و با شعار نه روسری، نه توسری این خطر را از سوی زنان احساس کرد. از همان زمان به هر قانون و به هر وسیله ای زن را سرکوب کرد تا از جامعه حذفش کند. و اکنون جمهوری اسلامی با معضلات پیشروی زنان نیمی از جمعیت ایران، روبرو شده است. از افزایش آمار تن فروشی و اعتیاد و فقر زنان گرفته تا حجاب اجباری، از حضور گسترده دختران فارغ التحصیل دانشگاه ها تا گسترش معضلی بنام طلاق و افزایش زنان سرپرست خانواده و جویای کار، وضعیت نابسامان زنان شاغل و... با همه ی اینها، اما وجود مبارزات پنهان و اشکار زنان علیه حجاب اجباری، فشار زنان تحصیل کرده برای حضور در عرصه های اجتماعی و اقتصادی بیشتر و مبارزه زنان کارگر علیه وضعیت نابسامان خود که همزمان اولین قربانیان اخراج و تعدیل نیرو هم هستند و ... سران جمهوری اسلامی را به تقلا واداشته است. تقلا و تلاشی که از بیت رهبری تا حوزه های علمیه و نماز جمعه ها و آیت الله های ریز و درشت و تا رییس جمهوری و سران اصلاحات را در بر می گیرد. خیل مرتجعین بسیج شده اند تا در مقابل بحران و خطر جنبش زنا ن برای برابری بایستند. خامنه ای از سویی توصیه می کند از مسئله اشتغال و برابری زن فاصله بگیرند و زن را فقط با خانواده و خانه می شناسد و آنها را دو کلمه ی جدایی ناپذیر می داند . سهم زن از یدک کشیدن نام خانه و خانواده تنها تروخشک کردن فرزندان و غذا پختن و روفت و روب خانه است ولی وقتی بحث بر سر حق حضانت می شود دیگر هیچ رابطه و سهمی از خانواده نمی برد، سهمی از یک عمر تلاش در خانواده نمی برد و در صورت طلاق، دست خالی از خانواده طرد و دور می شود. از سوی دیگر رئیس جمهور ایران در سخنانش می گوید "نه زن برتر است و نه مرد بالاتر و خواستار شرایط حضور زنان درعرصه اجتماعی می شود". این صحبت ها به خودی خود خوش آیند است ولی باید دید که هدف از این صحبت های ضد و نقیض چیست؟، رئیس جمهوری که با تائید رهبر مجوز کاندیدا شدن در رئیس جمهوری را می گیرد آیا از دیدگاهی متفاوت برخوردار است و یکی روشنفکر است و دیگری مرتجع!. چنین تصوری ساده لوحانه است، این کشمکشی ست که در بین جناح های مختلف درون حکومتی برای کسب قدرت بیشتر و حفظ نظام با آن درگیر بوده و هستند. دارودسته ی بازماندگان خاتمی و اصلاح طلبان خواهان آزادی های نسبی هستند تا از انفجار این زودپز بجوش آمده جلوگیری کنند. روحانی دم از حقوق شهروندی میزند و مصباح یزدی تمام این حرف ها را کشک می داند و می گوید نباید به خاطر رعایت «حقوق شهروندی» ساکت ماند و «از قدم گذاشتن در مسیر خدا» باز ماند. هاشمی رفسنجانی در سخنانی در سایت رسمی اش می گوید: اگرفکر کنیم که همه وقت فعال خانمها باید صرف خانه داری و بزرگ کردن بچه شود، این با عقل و منطق و واقعیتهای زندگی منطبق نیست. اگر مسئولیت خانه داری به خانمها و سایر کارها در جامعه به آقایان واگذار شود، در این صورت هم به زنان ستم شده است و هم به مردان جامعه. در حالی این سخنان در جامعه مطرح می شود که جمهوری اسلامی تبلیغات گسترده ای را برای افزایش جمعیت و زایمان های متعدد از 5 تا 12 فرزند به راه انداخته و دولت تمامی خدمات و وسایل رایگان در دسترس طبقه ی فقیر و متوسط جامعه برای جلوگیری از بارداری را از مراکز بهداشتی حذف کرده است. رفسنجانی، روحانی و اصلاح طلبان خوب می دانند که برای کسب رأی دوباره زنان همانطور که در دور اول 50% رأی دهندگان زنان بودند باید برای دور بعدی انتخابات، دل آنها را بدست آورد و حرف های شیرین بزنند. حسن روحانی در جایی می گوید، " از قرنها پیش زنان برای احقاق حقوق خود به پا خاستهاند". این واقعی ست، این همان حقیقتی ست که برای جمهوری اسلامی به یک بحران جدی تبدیل شده است و به همین دلیل در تناقض گویی افتاده است. این حقیقتی ست که زنان هرگز زیر بار حجاب اجباری نرفته و نمی روند و با طرح سرکوب "عفاف و حجاب" باز هم شاهد زنان بی حجاب در خیابان ها هستیم، این واقعی ست که روحانی تنها در حرف ، نه در عمل مدعی حضور و تعالی زنان در جامعه است ولی زنان کارگر اولین قربانیان تعدیل نیرو و اخراج ها هستند. مصباح یزدی، یکی از نیروهای افراطی در جمهوری اسلامی، علیه "آزادی" می گوید،: "در شرایط کنونی باید ایستادگی و مقابله کرد و بت آزادی را شکست". به راستی با تمام خفقان و سرکوب هر روزه علیه زنان، علیه کارگر، علیه آزادی بیان و مطبوعات، علیه زندانیان سیاسی و کشتار و قتل و اعدام و شکنجه، حذف و محرومیت زنان از بسیاری رشته های دانشگاهی، مصباح یزدی از کدام آزادی حرف می زند و وحشت دارد!. رژیم خوب می داند که با تمام فشارهای تبلیغاتی مذهبی و قوانین ضد بشری و ارتجاعی ش ، تصورات و خواسته ها و مطالبات زنان و مردان جوان برای زندگی نه تنها با کشورهای اروپایی برابری می کند و گاه جلوتر از آن است، سران رژیم می دانند که نتوانستند زنان را زیر حجاب و چادر و آنچه که معیار جمهوری اسلامی و فاطمه زهرا گونه است پنهان کنند. طناب های دار را برای زهر چشم گرفتن در کوچه و خیابان ها براه انداختند ولی هرگز زنان ومردان آزادی خواه و مبارز دست از مبارزات سیاسی برنداشتند. وجود صدها زندانی سیاسی در سیاه چال های جمهوری اسلامی گواه این ادعاست. دختران و پسران جوان را به جرم دوستی های خیابانی دستگیر کردند ولی طبق گزارش اخیر روزنامه ی ابتکار بنام رواج «ازدواج سفید» در ایران؛ زندگی مشترک بر پایه تفاهم، دختران و پسران جوان بدون ازدواج رسمی باهم زیر یک سقف زندگی میکنند و تمام قوانین مذهبی و دین را زیر پا گذاشته اند. زنان را به سوختن و ساختن در هر شرایط فلاکتبار اقتصادی و سیاسی و اجتماعی تشویق می کنند ولی در برخی شهرها کارت های دعوت برای شرکت در جشن طلاق پخش می شود!. جمهوری اسلامی باید این حقیقت تلخ را بفهمد که دیگر با سرکوب و فریب و دروغ و ریاکاری و ضد نقیض گویی هایش نمی تواند نیروی عظیم انسانی زنان با مطالبه آزادی و برابری را مهار کند. نمی تواند این موج عظیم انسانی را پس بزند، به خانه بفرستد و یا با وعده های سبز و بنفش اش سر بدواند. این غول دیگر از بطری خارج شده است. 10 می 2014
|