بک رئیس جمهور و گوشهایش! مصطفی اسدپور خندیدن به ریش مردم اصلا کار پسندیده ای نیست، بخصوص اگر طرف سن و سالی از وی گذشته و تازه رئیس جمهور هم باشد. اما از آنجاییکه نیتمان خیر است و دسترسی به رئیس جمهور کمی دشوار است تا از ایشان کسب اجازه کنیم، و شما هم از خنده با صدای بلند اجتناب نمایید، سر و ته قضیه را هم میاوریم. اول مه، روز کارگر امسال یک روز بدبیاری برای حسن روحانی، رئیس جمهور اسلامی ایران شد. گزارش روز قبل دوایر امنیتی جای نگرانی نمیگذاشت و گزارشات اختصاصی دال بر دستگیری حدود سی نفر در یکی دو تا تجمع نشان از کنترل اوضاع داشت. برادران شوراهای اسلامی و انجمنهای صنفی هم ریسک سر به سر گذاشتن کارگرای "یاغی" و حرف نشنو را زیادتر از برکات یک راه پیمایی تشخیص داده بودند. یک سالن سربسته، جمعیت کرایه ای، جلوگیری از ورود هر گونه پارچه و کاغذ شبیه به پلاکاد و همه پیشگیریها و تدابیر چراغ سبز ورود جناب رئیس جمهور گشت. من و شما در ردیف اول شاکیان و مخالفان رژیم در صدد اولین فرصت ممکن برای نابودی این حکومت، بدنبال یک دنیا تجربه بدون کوچکترین توهمی به انتشار دروغ و فریب ضد کارگری بخصوص در تکرار نمایشات سالانه روز کارگرشان، اما باز نمیشد برای خبرنگار نگون بخت حاضر در مراسم دل نسوزاند. حتی برای نوکرترین خبرنگاران، حتی برای رسانه های رسما سرسپرده، راستی کجای سخنان جناب روحانی را میشد برای درج فرستاد؟ ایشان در اثبات لیاقت و شایشتگی حکومتشان در دنیای کارگری اعلام فرمودند: زنان و مردان در صحنه کار باید از حقوق مساوی برخوردار باشند! سوال اینستکه در این حکومت برای رئیس جمهور میدان مجاز مزخرف گویی چه مرزی دارد؟ آیا این شخص قبل از قسم خود بر اجرای قانون اساسی، حتی یکبار هم شده آنرا خوانده است؟ اساس این حکومت بر تبعیض آشکار استوار است. نیمه کودکان در آن جامعه فقط به جرم جنسیتشان به شهروندان درجه دو مهر لعنت ابدی میخورند. آقای رئیس جمهور اینرا هم نشنیده اند؟ لابد وزیر کارتان یکبار هم که شده قانون کار مبتنی بر کارکنان مذکر و مونث را به شما نشان داده است... اما بقیه ماجرا جالب تر است. "من شنیده ام برخی از کارگران ساختمانی از داشتن این امتیاز (بیمه درمانی) محروم هستند و آقای ربیعی وزیر کار باید برای حل مشکلات کارگران ساختمانی و کارگران فصلی در این زمینه اقدامات جدی را انجام دهد " میشود پرسید آیا شنیده اید که این "برخی" مد نظر رئیس جمهور محترم شامل بگی نگی یک میلیون کارگر است؟ میشود پرسید آیا جای امیدواری هست که در مورد چهل درصد کارگران زیر خط فقر، بی مسکنی ٨۵ درصد کارگران و هزار و یک درد دیگر، شما زمانی چیزی "بشنوید" و احتمالا از جناب وزیر کارتان بخواهید اقدامات جدی بعمل بیاورد؟! کارگران در آن جامعه از اینگونه "وزیران کار" و "اقدامات جدی" را باندازه کشیمنی از نزدیک دیده و تجربه کرده اند؛ اما ریاست جمهور با این درجه از لودگی و تظاهر به "کارگر پناهی" واقعا نوبر است. یادمان باشد که دولت، دولت سرمایه داران است و ایشان غیر از سردواندن طبقه کارگر به کسی بدهی ندارند. هر چه هست اما در این مورد معین، این سیاستمدار خبره به کاهدان زده است. اشتباهی بزرگتر از انتخاب کارگران ساختمانی و مساله بیمه اجتماعی، نمیتوانست از ایشان سربزند. میبایست شیر پاک خورده ای پیدا میشد و عالی جناب را برحذر میکرد. محرومیت کارگران ساختمانی از بیمه های اجتماعی یک زخم تماما چرکین در ایران است. دولت حاضر دهمین دولتی است که این مساله را روی میز خود مییابد. سه دهه اخیر، ایرانی نوین غرق در شاهراهها، بیمارستانها، کارخانجات، مدارس، آسمانخراشها، محلات سوپر مدرن تا سرپناه برای مابقی ساکنانش از دل خاک سر برآوده است. این حاصل کار بطور متوسط دو میلیون کارگر ساختمانی است که شانه به شانه کارگران افغانستانی در سخت ترین شرایط کاری و بدون بیمه اجتماعی بدان نائل آمدند. بیست سال اخیر روزنامه ها شرح داستان دولت و مجلس و وزارت کاری است که به نشخوار یک طرح عملی برای بیمه کردن این کارگران پرداخته اند. دولت سرمایه دار و استثمار کارگران را فراموش کنید، اینجا یکسر بحث بر سر کلاشان و مافیای خون خوار است که کمترین بویی از انسانیت نبرده اند. در مرور بهانه ها و تاخیر و انکار و باز بهانه فقط خون خودتان را کثیف میکنید. کافی است فقط دوره اخیر احمدنژاد که لولهنگش در امور کارگری زیادتر از جناب روحانی آب برمیداشت؛ را از نظر بگذرانید. مصوب مجلس و دولت با تعیین سهم هفت درصدی از حقوق کارگران بیمه شده و 20 درصد سهم کارفرما از طریق بیمه ساختمانی در پیوند با اجازه ساخت، جاده صاف کن یک پروسه شده است که کارگر را نه بیمه بلکه رسما تلکه میکنند. از ماجرای سهمیه بندی سالانه تعداد کارگران بیمه شده، از ماجرای برگه مهارت کار کارگران و مخارج آن بگذریم، چاپ نقل قول از وزیر کار در تاریخ سی فروردین که "در چهار سال اخیر ٨٠٠ هزار کارگر بیمه شده اند، پرده از یک تجارت کثیف توسط وزارت کار و دوایر بیمه های اجتماعی برداشت. پول کارگران را بالا کشیدند. ظاهرا و تا آنجا که به وزارت کار مربوط میشود و روی کاغذ کارگر بیمه است، در عمل چون کارفرما سهم خود را نداده و بعلاوه از آنجاییکه مجلس محل تامین بودجه هشتاد درصد بقیه را روشن نساخته است، کارگر ول معطل است. چمران بدرستی این بساط را کیسه ای برای درآمد تازه تر برای دولت اسم گذاشت. آقای رئیس جمهور باید از اطرافیانش سپاسگزار باشد که جلسه سخنرانی اش را در جمع کارگران ساختمانی برنامه ریزی نکرده اند! گوش سنگین شراکت جرم ایشان را سبکتر نمیسازد. ادامه سخنرانی حسن روحانی به تشکلهای کارگری اختصاص داشت. ایشان حمایت خود را از تشکلهای کارگری غیر دولتی ابراز فرمودند، تشکلهایی که بتوانند حرف دل کارگران را بگوش مسئولان برسانند! ظاهرا ماجرای گوش و شنوایی رئیس جمهور تمامی ندارد! حالا اگر این تشکلهای کذایی خواستند حرف دل کارگران را چاپ کنند تکلیف چه میشود؟ مسئولین نمیتوانند روزنامه بخوانند؟ مساله قابل توجه در این وسط حرفهای صد من یک غاز حضرت آقا از تشکلهای کارگری نیست، سوال اینستکه شوراها و انجمنهای اسلامی مشغول چه هستند و چه غلطی میکنند، مگر همه هنر و خاصیتشان در این نبود که مشکلات کارگری را بگوش مسئولان برسانند؟ ملاحظه میفرمایید روز کارگر را دولت محترم از دست نمیدهد تا در آن جایگاه و آینده ای را که برای طبقه کارگر قایل است را در روز روشن فریاد بزند. روحانی در راس حکومتش و طبقه اش در مقابل طبقه کارگر نه ضرورتی برای دلجویی از محرومیتها و نه ضرورتی برای وعده های توخالی را ندید. مضحکه روز کارگر روحانی و شرکا دهن کجی به ما، به کارگران و به خواستها و انتظارات آنهاست. مدتهاست توپ در زمین کارگران است. پاسخ کارگران به این حکومت و یاوه های ضدکارگری اش چیست؟ مهمتر آنکه در این روز حرف ما کارگران به همدیگر چیست؟ همه ستایش از ابراهیم مددی و سندیکای شرکت واحد و همه کسانی که پرچمدار اول مه امسال در تهران و سنندج بودند، جای خود دارد. اما صرف توجه به این مناسبت مقدس کارگری در مراکز بزرگ کارگری، پخش شیرینی، ابراز تعلق به طبقه کارگر و همه آینده و امیدی که با ان متجلی میگردد و شرکت در یک حرکت عمومی در این مناسبت قطعا رنگ دیگری به کل صحنه آن جامعه میبخشید. اولین نشانه های این تحرک پنبه ها را از گوش رئیس جمهور بیرون میکشد. مصطفی اسدپور 5 ماه مه 2014
|