انباشت سرمایه قانون نمی شناسد (در حاشیه گفته های عطاردیان در مورد تعیین حداقل دستمزد سال ۹۳) سهند حسینی یک پریود دیگر ازنمایش معرکه گیری به بهانه تعیین حداقل دستمزد سال ۹۳ از طرف دولت ، نماینده کارفرمایان و نمایندگان خود گمارده کارگران ایران در انتهای سال جاری به اوج خودش رسیده است. هر ساله اعضای شورای عالی کار که شامل نماینده دولت، نماینده کارفرمایان و نماینده شوراهای اسلامی کار و خانه کارگریها هستند، تلاش می کنند این تصویر را به جامعه و طبقه کارگر بدهند که تنها امکان و ابزار تعیین حداقل دستمزدها از کانال شورای عالی کار ممکن می شود. تلاش می کنند این را به ملکه ذهن طبقه کارگر بدل کنند که تعیین این چندرغاز به نام دستمزد را می توان تنها یکبار در یکی از روزهای انتهای سال تعیین و حل وفصل کرد. می خواهند نشان دهند مرجع قانونی و معتبر برای تعیین این حداقل و کارشناسی آن فقط وفقط شورای عالی کار است. از کارشناسان اقتصادی گرفته تا شیخ و ملا، روزنامه نگار و طیف ملونی از هر آنکه منفعتی را از این نظام و سیستم دنبال می کند در طول این پروسه همه دست به کار می شوند . همه کارگر دوست شده و اندر فوائد کار و کارگر سخن سرایی می کنند. کارگر را تشویق به کار و تلاش بیشتر با مزد کمتر می کنند. تشویق می کنند و در مقابل خواست و مطالبه کارگر برای بهبود زندگی، او را حواله بهشت و خدا و پیغمبر و امامان می کنند. می گویند کارگر باید قانع باشد، کم مصرف کند و در فکر رفاهیات و بهداشت و مدرسه نباشد . کارگر هرچه بیشتر در این دنیا زجر بکشد در آخرت بیشتر پاداش می گیرد و خارج از این و از همه مهمتر اگر کارگر مزد بیشتر بگیرد و بیشتر مصرف کند باعث می شود که کارفرمای بیچاره که این همه زحمت می کشد و لطف کرده و نان و خرجی این همه کارگر را می دهد ورشکست شود و نتواند دیگر به کارگران "کمک" کند و کارگران بیکار می شوند. سفره اشان از این هم خالی تر می شود، بیشتر مریض می شوند و دیگر کسی نیست که به آنها مزد بدهد و "کمکشان" کند. این تصاویر را و این فضا را هر روزه و از کانالهای متنوع به خورد کارگر میدهند. برایش ژورنالیست، ملا، کشیش و خاخام، استاد دانشگاه و اقتصاددان و هر جانوری که بتواند بهتر کلاه برداری و شعبده بازی بکند اجیر می کنند تا تصویرمورد نظر خودشان را در رابطه با کار و سرمایه به تصویر طبقه کارگر و جامعه تبدیل کنند. کارگر آگاه و کمونیست باید متوجه باشد به تناسب هر ذره موفقیت سرمایه داران در این راستا بی شک آنها می توانند کارگر را قانع و مفلوک تر نگه دارند و با مزد حداقلی و ناچیزتری به کار و بیگاری بکشانند. اجازه بدهید از میان این طیف ملون گفته های عطاردیان را بیشتر زیر ذره بین ببریم. عطاردیان نماینده کارفرمایان در شورای عالی کار است و در تعیین حداقل دستمزد همیشه حرف آخر را می زند. عطاردیان میگوید: "تعیین مزد قانونی در شرایط حال ایران مقدور نیست. شرایط و وضعیت اقتصادی ایران به صورتی نیست که بتوان به کارگر مزد قانونی داد. می گوید حداقل دستمزد لازم است به میزانی باشد که معیشت یک خانواده با تعداد عائله متوسط را در حداقل تناسب تامین کند. اما آیا این در کشور ما در زمان کنونی میسر است؟ که پاسخ خیر است. زیرا ظرفیت اقتصاد به اندازهای نیست که بتوان چنین کرد. کارگران زحمتکش ما مجبورند امور زندگی خود را به اضافه کاری و یا دو شغله بودن به نحوی بگذرانند."( خط تأکید از عطاردیان است) تلاش نمایندگان سرمایه و از جمله عطاردیان در طفره رفتن و سرکیسه کردن خواستها و مطالبات کارگران در اینجا مشخصا درتعیین حداقل دستمزد به بهانه نبود شرایط مناسب سوددهی تازگی ندارد اما حد اقل در این شرایط و به اذعان خود دولت و اقمار سرمایه داری ایران این ادعا پوچ است. در شرایطی که صحبت از آزاد کردن سرمایه های میلیاردی است. صحبت از برداشتن تحریمها است و تا همین الان بخش اعظم تحریم بانکها برداشته شده است، صحبت از رونق گرفتن سرمایه و انباشت سریعتر آن است. به گفته دیگر صحبت از ایجاد بهشت سرمایه در ایران است. صحبت از باز شدن بازار سرمایه ایران وشکوفایی اقتصاد ایران است. جشن می گیرند و همه کیسه هایشان را گشاد تر کرده اند و بساط و سوروسات به جیب زدن این همه سود کلان را آماده می کنند. این بساط را نه در داخل و نه در بازار جهانی بدون تعرض به سطح معیشت کارگران، بدون پایین آوردن سطح دستمزدها حتی به زیر خط فقر و بدون تعرض به ابتدائی ترین حقوق انسانی که حق زنده ماندن است و بالاخره بدون سرکوب طبقه کارگر، نمی توانند با این درجه از اعتماد به نفس به انجام برسانند. این را هر بچه بورژوای تازه به دوران رسیده هم فوت آب است. بااین اوصاف عطاردیان از سر بی خبری از اوضاع نیست که از زندگی و سفره خالی طبقه کارگر هزینه می کند، بلکه ازسر نیاز سرمایه به سود بیشتربه قیمت فلاکت بیشتر طبقه کارگر است که حتی اعتباری برای قوانین خودشان قائل نیست وسرانجام این عطاردیان است که در مسئله تعیین حداقل دستمزد تعیین تکلیف می کند و این بازی درون خانوادگی را به سرانجام می رساند. تلاش عطاردیان با همه چندش آور بودنش بیان واقعی رویکرد و نیاز بورژوازی در استثمار هرچه شدیدتر نیروی کار است. بیان واقعی ایجاد ثروتهای نجومی به قیمت به فلاکت نشاندن بخش وسیعی از جامعه یعنی طبقه کارگر است. بیان واقعی ایجاد کاخها و در نهایت بهشت سرمایه داران به قیمت سفره خالی کارگران، گرسنگی، بی بهداشتی و زندگی که در شان هیچ انسانی نیست. بیشرمانه است، دروغ می گویند و از جان و زندگی طبقه کارگر مایه می گذارند تا دنیای رویایی خودشان را ایجاد کنند. به بیان دیگر عطاردیان تاکید را به این خاصیت و ویژگی از روند انباشت سرمایه دارد که نشان دهد این حرکت سرمایه است که چارچوب قانون را تعیین می کند و قانون تا آنجایی که خللی را در این روند وارد نکند قابل اجرا و دفاع است و آنجایی که روند انباشت سرمایه و شدت استثمار را آهسته کند یا مانع شود نه قابل دفاع و نه قابل اجرا است. حتی اگر قانون مدون دولت خودی هم باشد. عطاردیان به روشنی میگوید قانون را نه متون نوشته شده که در جدال طبقاتی و توازن قوای کارگر و سرمایه دار باید جستجو کرد. اما قطعا نه طبقه کارگر وسعش می رسد که این روند به فلاکت کشاندن و نابودی تدریجی خود را از رژیم سرمایه ایران قبول کند و نه رهبر کارگری و فعال کمونیست درون طبقه کارگر می تواند در چنین صورت مسئله ایی شریک باشد و نه می تواند سرنوشت و مبارزه و اعتراضش را در چنین میدان و چارچوبی تعریف نماید. اگر برای هر صاحب کالایی در این نظام نرخ تورم اساس تعیین نرخ فروش کالای اش است و اگر قرار باشد نرخ تورم هر از چندگاهی تغییر و متعاقب آن قاعدتا نرخ کالاهای موجود در بازار هم تغییر بکند چرا باید طبقه کارگر که صاحب کالایی به نام نیروی کارش است از این قاعده مستثنی باشد. این واقعی نیست و کارگران کمونیست و طبقه کارگر ایران نه نهاد ضد کارگری شورای عالی را به عنوان مرجع صلاحیت دار تعیین حداقل دستمزد به رسمیت می شناسند و نه مختص کردن تعیین حداقل دستمزد را به یک روز از سال را قبول خواهند کرد. مبارزه برای بهبود شرایط زندگی، مبارزه برای افزایش دستمزد، مبارزه برای بهداشت، امنیت محیط کار، هزینه مدرسه و... در بطن شرایط کار و هر لحظه و در هر زمانی است که می تواند گاه نهان و گاه آشکار باشد، اما بدون ایجاد سازمان مناسب، بدون گسترش جنبش مجامع عمومی و بدون دامن زدن به جنبش کمیته های کمونیستی که بتواند لولای ایجاد اتحاد و همبستگی طبقه کارگر شود، مبارزه و اعتراضات کارگران برای خواستها و مطالبات حتی صنفی اشان عموما ممکن است به نتیجه و پیروزی مورد انتظار نرسند. تجارب مبارزاتی و اعتصابهای هرروزه همین دوره طبقه کارگر ایران به روشنی این حکم را به اثبات می رساند که هرجا کارگر توانسته باشد درجه ایی از اتحاد را عملی کرده باشد. هرجا توانسته باشد نوعی از تشکل توده ایی محیط کار را داشته باشد در همانجا قادر شده است که قدرت خودرا به کارفرما و دولت مدافع آن دیکته کند و در نهایت به خواستها و مطالبات مطرح شده اش برسد. مسئله اعتراض به سطح دستمزدها و حتی در سطح ماکروتر اعتراض به کلیت و سیستم تعیین حداقل دستمزد نمی تواند از این قاعده مستثنی باشد. اگر استثنائی است در عمومیت و سراسری بودن این مسئله است و در نتیجه اعتراض به آن اتحاد قوی تر و سراسری تری را طلب می کند. اگر انجمن صنفی، اگر تشکل صنفی کارگران کارخانه ایی و مجمع عمومی، کمیته یا هرنوع از تشکل توده ایی محیط کار قادر است در یک روند پیچیده خواست و مطالبه کارگران را به نتیجه برساند در سطح سراسری و در شرایط ویژه تر ارتباط، هماهنگی و اتحاد و در نهایت تصمیم مشترک برای اقدامی مشترک برای اعتراض و مبارزه متحدانه و سراسری را می طلبد. کارگران کمونیست، رهبران عملی و آژیتاتورهای کارگری در محیط کار و سوسیالیستها و کارگران آگاه می توانند و نه فقط می توانند بلکه لازم و ضروری است که لولا واهرم چنین مبارزه ایی و ایجاد اتحادهر چه وسیعتر و سراسری تر باشند .
|