تا در بر این پاشنه بچرخد!

 

مظفر محمدی

حداقل دستمزد كارگران هر سال در غیاب نمایندگان واقعی و منتخب كارگران و بین سرمایه داران و نمایندگانشان بدون دردسر و در سكوت طبقه كارگر، حل و فصل و تعیین می شود. با چند در صد اضافه دستمزد کارگران برای سال ۹۳ هم، كماكان سرمایه داری در ایران از كار ارزان به بركت كارگر خاموش سود می جوید. تا در بر این پاشنه بچرخد وضع همین است.

 

این که دستمزد کارگر بر اساس حتی همین قانون کار ضد کارگری باید متناسب با تورم و نیاز خانواده کارگری باشد، این که دستمزد ۶۰۰ هزار تومانی هنوز زیر خط فقر است و این که سبد هزینه زندگی کارگر چقدر است...، همه این ها را کارگران خود از بر هستند و نیازی به کارشناسی و تخصص زیادی ندارد. از طرف دیگر علیرغم توجیهات فریبکارانه و ریاکارانه ی بورژوازی، فهمیدن این که  دستمزد کارگر مطلقا با سود و ارزش اضافه ای که تولید می کند، تناسبی ندارد هم، کار مشکلی نیست.

 

اما چیزی که انگار معمای لا ینحلی است، این است که چرا با وجود شرایط آشکارا  فلاکت بار طبقه کارگر و خانواده های کارگری از طرفی و سود نجومی سرمایه داران دولتی و خصوصی وصاحبان صنایع ومنابع وشرکت های پیمانکاری و...، از طرف دیگر، تغییری در این شرایط بوجود نمی آید. 

 

آیا طبقه كارگر به این موقعیت دردناك كار ارزان و گرسنگی و بیكاری و فقر مطلق رضایت داده است؟ آیا اعتراض و اعتصابات كارگری فقط در چارچوب تقاضای گرفتن حقوق های معوقه محدود می ماند؟ آیا بخش عظیم دیگر طبقه كارگر كه بهر حال آخر هر ماه دستمزدش را می دهند به این شرایط  تن میدهد؟

 

تجارب هر ساله نشان داده است که سرمایه داران و دولت، تجمعات محدود فعالین کارگری در میان بخشهای حاشیه ای کار در مراکز کوچک کارگری را، جدی نمی گیرند. کشاندن کارگران به خیابان هم، تهدید ممکنی به نظر نمی رسد. دورنمای اعتصابات بزرگ کارگری و یا اعتصاب سراسری طبقه کارگر علیه تصمیم دولت و کارفرما در تعیین دستمزد امسال هم وجود ندارد یا بسیار ضعیف است.

 

جواب به چرایی این مساله این است که  در شرایط کنونی جنبش کارگری ایران، یک حلقه ی تعیین کننده غایب و مفقود  است. برای کسب هر پیروزی ولو کوچک و به عقب راندن  هر تعرض سرمایه داران و دولت به طبقه کارگر، کارگران باید بدوا متحد و متشکل باشند. کارگر منفرد، کارگران تقسیم شده به اصناف و شقه شقه شده در شرکتهای پیمانکاری، کارگران بدون قرارداد و بدون امنیت شغلی و تامین اجتماعی، ضعیف و ضربه پذیر اند.

تصمیمات بی سر و صدا و بی درد سر هر ساله ی نمایندگان کارفرمایان و دولت در شورایعالی کار در نتیجه چنین وضعیتی است که طبقه کارگر در آن بسر می برد.

 

موقعیت غیر قابل قبولی كه طبقه كارگر دارد و پراكندگی و غیرسازمانیافتگی صفوفش را باید در این علت اساسی جستجو كرد كه كمونیسم و سوسیالیسم كارگری پراكنده و غیرسازمانیافته و حزبیت نیافته است. اگر گرایش كمونیستی طبقه كارگر بتواند از طریق كارگران كمونیست ورهبران عملی و محافل و شبكه های كارگری مستقل، خود را از زیر پروبال بورژوازی در هر لباس و رنگ و سیاستی بیرون كشیده و متشكل و متحد كند، دورنمای عروج طبقه كارگر به مثابه طبقه مدعی و قدرتمند در جدال با طبقه بورژوازی حاكم وجود خواهد داشت.     

 

این آن حلقه ی افتاده و غایب و مانع جدی بر سر راه اتحاد و تشكل توده ای طبقه كارگر است. وگرنه بحث از اتحاد كارگر، همبستگی كارگری و تشكل كارگری به وفور در میان كارگران وجود داشته و دارد. مساله  این نیست كه به طبقه كارگر درس اتحاد و تشكل داده شود. این كه كارگر باید متحد و متشكل شود را هر كارگری با گوشت و پوست و استخوان حس می كند. تلاش برای برپایی جنبش مجامع عمومی هست، تلاش برای سندیكاسازی هست. ایجاد صندوق های تعاونی و یا ایجاد كمیته های كارگری و كمیته های برگزاری اول مه ها و غیره هست. اعتصابات و اعتراضات كارگری به وفور هست. از این تلاش ها كم نیست. اما به ثمر رسیدن این تلاش ها در گرو این است كه:

 

اولا این مبارزات بهم بافته شده و متحد و سراسری شود. مساله دستمزد امر سراسری طبقه کارگر است. همچنانکه سرتعیین دستمزد سالانه، نمایندگان کارفرماها و دولت، کل طبقه خود را نمایندگی می کنند. اما صندلی نمایندگان منتخب و واقعی طبقه کارگر را تشکلهای وابسته به دولت و کارفرماها، پر می کنند. این ترکیب، مرجع صلاحیتداری برای تعیین دستمزد کارگران نیست. تنها  راه اندازی جنبش عظیم و قدرتمند مجامع عمومی کارگری و نمایندگان منتخب و صلاحیتدار این مجامع که منافع کل طبقه شان را نمایندگی کنند، پاسخ  قاطعی به عدم مشروعیت و صلاحیت این نهاد سرمایه داران است.

 

دوم اینکه، در مبارزات و اعتراضات کارگری و بطور کلی جنبش طبقه کارگر، افق سوسیالیستی و كمونیستی كارگری غایب است. کمونیسمی که در قامت كارگران كمونیست،  هم حکومت کارگرى میخواهند و هم افزایش حداقل دستمزد، هم قصد اشتراکى کردن کل وسائل تولید را دارند هم میخواهند سن بازنشستگى پائین بیاید. هم میخواهند علیه حکومت هاى بورژوائى قیام کنند و هم بیمه بیکارى میخواهند. براىشان برابرى حقوقى زن و مرد مهم است، جدائى دین از دولت مهم است، سواد آموزى مهم است، بهداشت مهم است، آزادى بیان و حقوق فردى مهم است. این را طبقه كارگر، در زندگی روزمره اش بعنوان یک طبقه لمس می كند. این كار كارگر كمونیست است. هر روشنفكر لیبرال و استاد دانشگاه و چپ غیركارگری می تواند ناسیونالیست،  دمكرات و یا سبز بشود. طبقه كارگر نمی تواند.

كمونیسم را از كارگر بگیری برده ای بیش باقی نمی ماند. كارگر بدون كمونیسم به یك انسان منفرد یا تقسیم شده به اصناف گوناگون تبدیل می شود كه در شرایط و مناسباتی معامله گرانه و نابرابر و ازلی و ابدی، نیروی كارش را می فروشد و در قبال آن با بخور و نمیری امرار معاش می كند.

 

محور جدال های آتی اجتماعی در ایران، جدال طبقاتی بین بورژوازی و پرولتاریای صنعتی است. اوج گیری و سازماندهی مبارزه اقتصادی و اعتصابات كارگری با افق سوسیالیستی و كارگری، اهرم های قدرت طبقه كارگر برعلیه كار ارزان، عدم امنیت شغلی، بیكاری میلیونی و بی حقوقی مطلق است. این سكوی پرش طبقه كارگر به مثابه طبقه اصلی اجتماعی علیه كلیت بورژوازی و برچیدن بساط استثمار و بردگی مزدی و برای آزادی و برابری است.

 

باید به سرچشمه رفاه دست یافت.  ابزار و امكانات و نعمات دست اقلیتی مفتخور است. باید بر آنها شورید و همه را از آنها باز پس گرفت. در نهایت این خود طبقه كارگر و زحمتکشان اند که باید صاحب وسایل کار، مواد خام، کارخانه ها و ماشین آلات باشند.

 

 مارس ۲۰۱۴