تعیین دستمزد تقابل دائمی کارگر و بورژوا
متن زیر بر اساس گفتگوهای رادیو نینا با امان کفا در بهمن و اسفند ١٣٩٢ در رابطه با حداقل دستمزد و تعیین میزان آن در پایان هر سال تهیه شده است.
راديو نينا: امان کفا به برنامه امروز ما خوش آمديد. در اين برنامه به مسئله دستمزدها در ايران ميپردازيم. فصل تعيين دستمزدها در ايران است و هر سال در چنين مواقعی شاهد دعواهای جدی ميان بخشهای مختلف بورژوازی و کارگران هستيم. رويکردهای مختلفی به مسله دستمزد هست. اينجا سعی ميکنيم به رگه های پايدارتر و قوی تری از رويکردهای بورژوازی به اين مسله بپردازيم. اجازه دهيد بحث را اينگونه شروع کنيم که يک عده معتقدند که مشکل از سياست های دولت است؛ پروبلماتيک هايی مثل نقدينگی و افزايش تورم؛ در مقابل، عده ديگری ميگويند که مشکل از خصوصی سازی ها است. و پروبلماتيک دستمزد را از اين زاويه می بينند. شما مسئله را چگونه ارزيابی ميکنيد؟
امان کفا: تا جايی که به مسئله دستمزد بر ميگردد؛ چند فاکتور را بايد در نظر گرفت. اين تصوير که تورم زاده سياست يک دولت معين است و منجمله دولت جمهوری اسلامی، دروغ است، واقعی نيست. مهم نيست کجا باشيد؛ آمريکا، سويس، انگليس يا ايران در تمام دنيا مسائلی مثل تورم و غيره معضلات پايه ای سرمايه اند؛ ربطی به شکل دولت ندارد و بالاخره در تمام اين جوامع تورم به انحاء مختلف وجود دارد. اگه مسئله را به سياست نقدينگی وصل کنند، خوب، بالاخره در هر دولت و هر دوره ای، میتوان يک جايی دید که سياست این یا آن دولت مثلا بيشتر به تورم دامن می زند يا کمتر و از اين سر ارزش پول را تغيير دهد. اين هم يک مسئله واقعی در تمام جوامع دنیا است که کم و زیاد میتوان دید.
صحبت بر سر میزان تورم، سیاست های دولت، تحریم، گردش سرمایه و غیره است، که کم و بیش مشکل تمام حکومت های بورژوایی در همه جای دنیا است. در همه جای دنیا هر موقع کارفرما و دولت به مسئله دستمزد می پردازند، از اینجا شروع می کنند که جیب های ما خالی است؛ داریم بدبخت و بیچاره می شویم؛ اگر حقوق کارگر افزایش پیدا کند باید در کارخانه را ببندیم و به مکان دیگری کوچ کنیم. این یک بحث دائم و عمومی سرمایه داران و دولت شان است. تا جایی که به حداقل دستمزد در ایران بر می گردد باید به فاکتور دیگری اشاره کرد. میگویند "حداقل" و قرار است که نیروهای سرمایه کنار هم بنشینند و "نمایندگان" کارگران هم در طرف مقابل و در این میان شروع کنند به چانه زدن بر سر این مسئله تا به نتیجه ای برسند. بالاخره مسئله دستمزد یک تقابل دائمی بین تمام نیروی کار و کلیت سرمایه است. همیشه و در همه جا از روز اول سرمایه داری اینگونه بوده و تا این نظام سرمایه داری هست این مسئله هم پابرجاست. چانه زنی بین سرمایه دار و کارگر به شکلی که کارگر یک مقدار بیشتر از آن چیزی که سرمایه دار می خواهد پرداخت کند، از حلقومش بیرون بکشد، ارزش اضافه کمتری به جیب کارفرما برود و یک مقدار بیشتر از نعمات جامعه به خود کارگر برسد. ولی وقتی بحث حداقل دستمزد است این یعنی قرار است کارگر برای زنده ماندن به چه حداقلی نیاز دارد. زنده ماندن به معنای بازتولید نیروی کارش. این کنه بحث حداقل دستمزد است. به کارگر به عنوان یک طبقه، به عنوان انسان نگاه نمی کنند. کارگر را آدم محتاج و دربدر دنبال کار معرفی می کنند و تازه این "حداقل" را برای کسی که کار می کند تعریف کرده اند و نه برای کسی که زندگی میکند. حداقل دستمزد با حداقل نیاز یک انسان تفاوت دارد. دومی را که هر کسی باید داشته باشد. حداقل دستمزد نمیتواند مترادف دومی باشد. اما امروز دارند با نهایت گستاخی اینطور معرفی اش میکنند که آن حداقل دستمزد برای آن نیروی کار به معنای کلی دستمزد است و به دنبالش دستمزد را مترادف میکنند با حداقل دستمزد و فراتر از آن حداقل دستمزد را با حداقل نیاز انسان مترادف می کنند. و نهایتا تعیین این حداقل را به یک زمان معینی موکول می کنند.
تا جایی که به این رابطه بر می گردد، دعوای کارگر با کارفرما بر سر دستمزد هر روزه و همیشگی است. سرمایه دار هم دائما سعی میکند جلوی این مطالبه را بگیرد و دستمزد را کاهش دهد تا سود بیشتری به جیب بزند.
هدف کسی که سالی یکبار از این مسئله حرف می زند این است که این دعوای دائمی را کنار بگذارد. به کارگر میگویند امروز بشینیم اندازه دستمزد را تعیین کنیم؛ تا آخر سال شما ساکت باشید و کارگر صدایش در نیاد. جناب بورژوا اجازه دارد هر چقدر ارزش اضافه به جیب بزند ولی کارگر قرار است خاموش باشد تا سال آینده از راه برسد و نوبت بحث بر سر تعیین حداقل دستمزد برسد. بحث حداقل دستمزد سالهاست در ایران یک بحث کاملا سیاسی و به معنای سرکوب است. نمایندگان سرمایه یک زمان معینی در سال جمع میشوند و تصمیم می گیرند که چقدر به کارگر پرداخت کنند. کارگری که طبق گفته های خودشان زیر خط فقر زندگی می کند! حداقل دستمزد اینجا به معنی حداقل نیاز به زنده ماندن نیست بلکه متصل اش می کنند به نیروی کار؛ که این یعنی بردگی مطلق؛ و ربطی به مسئله دستمزد پیدا نمیکند. اینجا دیگر آن حداقل شامل حال صف وسیع بیکاران نمی شود.
در یک کلام، مبارزه بر سر دستمزد نه در ثانیه های آخر سال بلکه روزمره است. میزان حداقل دستمزد یا آنچیزی که در مورد دستمزد درباره اش حرف می زنند، در ایران مشخصا ربط مستقیمی به سیاست دولت دارد. یک دعوای درون خانوادگی بین دولت و سرمایه دارن است که تعیین کنند که کی (دولت یا کارفرما) باید چه سهمی را و یا چقدر پرداخت کند. در دنیای واقعی بیرون، این دعوای زرگری، این مسئله به حقوق بیکاری وصل می شود. ولی در ایران دارند وصلش میکنند به بده بستان درون خانوادگی و به اسم حق و حقوق کارگر معرفی اش می کنند.
رادیو نینا: بگذارید از یک زاویه دیگری به مسئله بپردازیم؛ در ایران جمعیت کارگران حرفه ای آماده بکار با میزان تقاضا، یعنی قبل از انقلاب را با الان که مقایسه بکنید، بسیار بالاتر است. یک رویکرد معتقد است که رشد این نیروی کار حرفه ای بالاتر از رشد سرمایه بوده. همان میزانی هم که سرمایه رشد کرده صرف کارخانه های پتروشیمی و مس و فولاد و غیره شده که تاثیر آنچنانی بر سطح دستمزدها ندارد. یک بخش دیگر هم از طریق بانکها صرف کارهای کم بازده شده که حتی توان پرداخت بهره را ندارند. سرمایه گزاری خصوصی و خارجی هم بیشتر حرف بوده تا عمل. الان چی مانده؛ یک عالمه نیروی کار غیر کارا و متورم که خیلی هاشان بیکار اند. حالا شما توقع دارید سطح دستمزدها بالاتر رود یا با اروپا یکی بشود؟ ایا اقتصاد ایران گنجایش آنچنانی دارد؟ چگونه میشود این سطح دستمزد را بالا برد با این وضعیتی که هست؟ امان کفا: آنچه شما اشاره کردید مختص ایران نیست. در هر جای دنیا هر موقع در رابطه با دستمزد صحبت می شود کارفرما حرفی غیر از این ندارد که "نداریم!" و همیشه همین صحبت بوده که نیروی کار ما باید بیشتر کار کند و فعلا ساکت باشد. یعنی اجازه میخواهد که سود بیشتری به جیب بزند و فربه تر شود تا بهتر بتواند توی سر کارگر بزند. سوالی که آدم باید از خودش بپرسد اینست که: آیا به نسبت ٥٠ سال قبل میزان بارآوری و توانایی کار بالا نرفته؟ در عرض ٢٠ سال بازدهی کار بالا نرفته؟ آیا در عرض این همه سال کارگر نیازهای زندگی اش را در مدت زمان بیشتری تولید میکند؟ کل صنعت جلو نرفته؟ همه چیز عقب رفته؟ چرا موقعی که موشک هوا می کنند این مسئله حرف نمی زنند؟ هر روز دارند می گویند که چه دستگاههای جدید را آورده اند و چه عرصه هایی را فتح کرده اند. همه چیز در حال بهبود است غیر از دستمزد کارگر.
رادیو نینا: میگویند که دموگرافی جمعیت در ایران عوض شده و نیروی کار هست ولی سرمایه رشد نکرده.
امان کفا: این بهانه است. آیا واقعا کسی هست بگوید که ثروتی که امروز در جامعه ایران است از ده سال پیش کمتر است؟ آیا کسی هست که ادعا کند که از افزایش ساخت ماشینها و ساختمانها و پول هایی که این ور و آن ور هزینه می کنند به نسبت ٥ سال پیش کاهش پیدا کرده؟ آیا واقعا تعداد پولدارهای امروز ایران کمتر از گذشته اند؟ هیچکس این نظر را ندارد. اینها دلایلی هستند که سرمایه و سرمایه دار بدست می دهند. سرمایه هیچوقت نمیگوید که پول دارد. وقتی که می گویند کارگر زیاد است و کار نیست منظور اینست که تعداد بیکاران زیاد است. توضیحی که اینها دارند این است که سرمایه امکانات ندارد، بدبخت و بیچاره است و انگار از صدقه سر کارگر "کارآفرینی" می کند.
در شوهای تلویزیونی شان هم همین را دارند می گویند که اصلا چرا شما میخواهید میزان دستمزد کارگر افزایش پیدا کند؟ ما که بیچاره می شویم. باید گفت که خب شما که نمی خواهید بیچاره شوید لطفا بیایید کنار، بگذارید کارگران جامعه را بگردانند. آخر چرا در این دنیا رشد و توسعه مترادف است با بدست آوردن سطح کمتری از ثروت در جامعه برای اکثریت کارکن؟ این حربه را همیشه سرمایه دار در جیبش دارد. این ادعاها پوچ است و واقعی نیست که در ایران ثروت نیست. ثروت در دست مردمی که کار می کنند، نیست.
من میخواستم در کل دو نکته را گفته باشم. یکی اینکه آنهایی که میگویند مشکل "سیاست های تورم زا" است، در حقیقت دارند می گویند که آن اندازه که برای سطح دستمزدهای تا الان بوده، کافی است؛ و یا میزان افزایش اش قدری کم بوده؛ همین! تورم را از این زاویه دارند مطرح می کنند. آنوقت حرف ما چیست؟ ما می گوییم که میزان دستمزدی که کارگر و انسان بیکار باید در جامعه بگیرد چقدر است؟ اول بیایید از اینجا شروع کنیم. حتی نه از موقعیت کارگر بلکه از موقعیت یک انسان بیکار باید به این مسئله پرداخت. کسی که در قرن ٢١ در این جامعه زندگی می کند مایحتاج زندگی اش چه اندازه است؟ این را چه کسی میتواند تعیین کند؟ دولت و کارفرما تعیین کنند؟ نه. باید نمایندگان واقعی کارگران تعیین کنند. به این معنی که اگه کسی آماده بکار است اما این سطح از دستمزد را نمیتواند بگیرد باید همان اندازه حقوق بیکاری دریافت کند. بیمه بیکاری و حقوق های اجتماعی برای اینست که اگه کسی به هر دلیلی نمیتواند کار کند و معیشت درخور انسان قرن معاصر را داشته باشد این امکان برایش فراهم باشد که این سطح از حقوق را دریافت کند. یعنی بحث حداقل دستمزد مستقیما مربوط است به میزان و اندازه بیمه های بیکاری و اجتماعی فرد. روی این واقعیت پرده ساتری انداخته اند که کسی نتواند آنرا ببیند.
رادیو نینا: بالاخره آیا این افزایش یا تامین سطحی که شما به آن اشاره کردید میزان تورم را بالا نمیبرد؟
امان کفا: شما موقعی که از اینجا شروع کنید که یک آدم برای ادامه زندگی اش در جامعه امروز نیاز دارد از سطحی از امکانات مانند ترانسپورت، بهداشت، تحصیل، و خوراک و پوشاک بهره مند باشد می رسید به این "حداقل" نیاز آدم در دنیای امروز. در دوره برده داری که زندگی نمیکنیم؛ قرن ٢١ است. اگر این سوال را بگذارید جلوی هر کارفرمایی یا جلوی روحانی و دولتش که آقا شما که سی و اندی سال است که کشور را اداره میکنید و بر مسند قدرتش هم هستید نمیتوانید کفاف زندگی یک آدم را تامین کنید؟ حتما جواب شان اینست که معلوم است میتوانیم تامین کنیم و فراتر از این هم میتوانیم و حتی به جاهای دیگر هم کمک میکنیم. خب اونوقت باید گفت اگر که این امکان هست، پس این حداقل و این میزان حقوق بیکاری برای آدمی که بیکار است را باید بدهید. حالا اگه کسی هم کار کند باید خواهان فراتر رفتن همین سطح و خواهان دریافتی های بیشتر شود. بالاخره کارگر تولید میکند و جامعه را می گرداند و غنی تر میکند. آنوقت این سطحی را که کارگر باید بگیرد، با ترفند مترادفش کرده اند با سطح معیشت و حداقل دستمزد. علاوه بر این، حقیقت اینست که برای خیلی ها بحث حداقل دستمزد برای کارگر در ایران جوک است. شما نگاه کنید به این کشوری که حداقل دستمزدی که میخواهند تعیین کنند پایین تر از خط فقر است! و همه شان هم از دم به این مسئله اذعان می کنند. حتی خیلی مراکز تولیدی شامل این حداقل دستمزدی که قرار است تعیین شود، نمیشود. معلوم است که این دعوای درون خانوادگی سرمایه داران و دولتشان است. دارند سعی میکنند با همدیگر به کجایی برسانند که نه سیخ بسوزد و نه کباب. و مهمتر اینکه میخواهند تصویری از این ماجرا بدست دهند که کارگر آنرا قبول کند و تازه این را باید بگذارند آخر هر سال تعیین تکلیف کنند. نکته ای که من میخواستم باز تاکید کنم این بود که هیچ سرمایه داری در ایران نیست که بگوید سودآوری سرمایه اش پایین رفته است. از تهران تا یزد نگاه کنید ببینید که به نسبت ٥ سال پیش ثروت افزایش یافته یا نه؟ همه خواهند گفت که الان ثروت بیشتر است. حقیقت هم همین است که ثروت بیشتر است و نسبت سهم کارگر از آن، کمتر.
رادیو نینا: تلاش زیادی میشود که مسله دستمزد را به مسله فقر در جامعه پیوند دهند. شما چگونه می بینید؟
امان کفا: بنظرم فاکتورهای غلطی را دارند نشان می دهند. بیایید ببینید که واقعا چند درصد طبقه کارگران ایران این حداقل دستمزدها را که قرار است اینها تعیین کنند، می گیرد. آیا واقعا کسی با این حداقل دستمزد میتواند زندگی کند؟ بطور واقعی میبینیم که آدم ها مجبور می شوند به این حداقل رضایت بدهند اما این نمیتواند بخش وسیعی از توده کارگران صنعتی و پرولتر در ایران را در بر بگیرد. این واقعی نیست. مسئله و بحث به این شکل و این حداقل، مسئله و مشکلات درون خانوادگی بورژوازی و دولتش است. نه از زاویه کارگر و نیازهایش است و نه از زاویه معیشت انسانی. آنهایی که این مسئله را به فقر وصل می کنند تصویرشان از کارگر یک آدم فقیر است. کارگر آدم فقیر در جامعه نیست بلکه یک بخش مهم از تولید و ثروت در جامعه است. ایا واقعا طبقه کارگر ایران دارد از گرسنگی می میرد؟ آیا واقعا اکثریت شان در جامعه ایران حقوقی بالاتر از سطح حداقل دستمزد نمیگیرند؟ اینها واقعیت ندارند. کارگر کمونیست این را میداند. میزان حداقل دستمزدی که اینها دارند تعیین میکنند و سعی میکنند با ارائه بحث شان سر کارگر را شیره بمالند و مجبورش کنند که آخر هر سال قبول کند که بحث دستمزد تمام شد، نه واقعی است و نه جوابی به این مسئله است. کسی که تصویر فقیر از کارگر دارد قبل از همه چیز کارگر را در پروسه تولید در جامعه نمیبیند و میخواهد بگوید که کارگر هیچ قدرتی ندارد. کارگر نه در ایران و نه در هیچ کجای دنیا مترادف با آدم فقیر نیست. این هزیان بخش های خرده بورژوای جامعه است که همیشه سعی میکنند تصویر بورژوایی از کارگر را به جامعه حقنه کنند. حقیقت اینست که مبارزه طبقه کارگر برای افزایش دستمزد همیشگی است.
همچنین من سعی کردم این نکته را جدا کنم که هر جا سرمایه داران و دولت هایشان سعی کردند بحث حداقل دستمزد را برجسته کنند در حقیقت نه ربطی به متوسط دستمزد و میزان آن داشته و نه ربطی به دستمزد پرولتر و کارگر صنعتی داشته است. عموما بحث حداقل دستمزد به بخشی از جامعه و طبقه کارگر مربوط می شود که یا جزو ارتش ذحیره کار و بیکار است یا در "مانوفاکتورها" و بخشهای کوچکتری که تا حد وسیعی منفرد است، مشغول بکار است. در حالیکه در ایران بحث حداقل دستمزد مترادف با سطح دستمزد های واقعی نیست.
کارگر کمونیست مولفه های دیگری را مقابل خود گذاشته است. از جمله اینکه آخر هر سال یک عده را به اسم نماینده کارگر با کارفرما و دولت پشت یک میز مینشانند تا عکس بگیرند و توافق کنند که یک اندازه ای برای حداقل دستمزد تعیین کنند و بعد به همه آنرا بقبولانند وباز تا سال آینده نخود نخود هر که رود خانه خود؛ این امر تا حالا نشان داده که بطور کلی هیچوقت در نتیجه این مراسمهای سالانه بهبودی واقعی ای در وضع زندگی طبقه کارگر ایران حاصل نشده است. این زمین بازی کارگر نیست. اینکه آخر هر سال بنشینیم و کاشت و برداشت کنیم، مسئله کارگر نیست. این دعواهای درونی دولت و کارفرما است. کارفرما میخواهد با دولت هر چیزی را حل و فصل کند به خودشان مربوط است. اما تامین حداقل زندگی وظیفه دولت است. آنجایی هم که کارگر کار میکند، متشکل است و با کارفرما رو در رو میشود و ثروت تولید میکند باید مرتبا خواهان بیشتر شدن آن حداقل باشد.
مستقل از اینکه بایستی حداقل دستمزد برای معیشت انسان در قرن ٢١ بر اساس نیازهای موجود در جامعه تعیین و تضمین شود، اما برای انسان کارکن و کارگر مشغول به کار، باید سطح دستمزد متناسب با کار را هم در نظر داشت. اگر میخواهید سطح معیشت برای یک آدم را حساب کنید نگاه کنید ببینید نمایندگان مجلس در ایران چقدر حقوق میگیرند؟ خودشان میگویند زیاد نمیگیرند؛ همان اندازه را هم برای سطح معیشت در جامعه در نظر بگیرند. و دولت موظف است به همان اندازه بیمه بیکاری را بپردازد. فراتر از آن هر جا کارگر کار کند و نقشی در پروسه تولید ثروت در جامعه داشته باشد، باید خواهان بالاتر رفتن دستمزد باشد. حق معیشت و دستمزد را به حداقل دستمزد کاهش دادن و کارگر را به قبول آن مجبور کردن، یک خیمه شب بازی آشکار است. کارگر نباید وارد این زمین معامله شود؛ این دعواهای درون خانوادگی بورژوازی و دولت و خانه کارگر است. باید از آن فاصله گرفت و مبارزات روزمره را در اشکال دیگری جلو ببرد. تا با قدرت کافی میزانی از دستمزدی را که خودش میخواهد، تعیین کند و روی میز سرمایه دار بگذارد.
رادیو نینا: فکر می کنم نکات دیگری هم هست که در روند تولید مستقیم یا غیر مستقیم به کاهش یا افزایش دستمزد منجر میشود. یعنی مجموعه کاملی از تحولات اجتماعی که نباید نادیده گرفته شود. مثلا از بالا رفتن ارزش پول تا افزایش ساعت کار بدون افزایش متناسب دستمزد و یا افزایش فشردگی کار و غیره ... نمیتوان به همه این جنبه ها اینجا پرداخت؛ به هر حال هر تحول مهم در روبنای یک جامعه تاثیر مستقیمی در سطح دستمزدها و تعیین شرایط مقابله کار و سرمایه در لحظه بستن قراداد دارد. نظر شما چی است؟
امان کفا: درست است. به همین خاطر من گفتم بحث دستمزد یکبار در سال نیست و همیشگی است. و نماینده کارگر باید مرتب و دائمی سر این مسله با کارفرما و دولت گلاویز شود و اندازه اش را تعیین کند.
رادیو نینا: در شرایط امروز ایران، از نظر شما کارگر چکار کند که یک مزد کافی را دریافت کند؟ یک عده میگویند که کارگر متشکل نیست و باید حواله اش داد به اینکه برود متشکل شود. آیا در این ماجرای امروز دستمزدها چیزی به کارگر می رسد؟
امان کفا: ببینید، بطور واقعی اگه کارگر متشکل نباشد و صدای طبقاتی خودش را بلند نکند، مسلماً اگر یکبار هم برنده شود فردا از او پس خواهند گرفت. کارگر باید مسئله معیشت و دستمزد را از هم جدا کند و جداگانه به هر کدام بپردازد. اندازه آن چه باشد؛ بر کدام مبنا باشد؛ خانواده ٤ نفره یا ٥ نفره؛ بیکار یا شاغل؛ اینها همه اجزای انتگره مبارزه و زندگی طبقه کارگر است. اولین کار اینست که کارگر بگوید که این دور باطل که اینها هر سال میگذارند که سر "حداقل دستمزد" حرف بزنند و چهار نفر هم به اسم نماینده کارگر گذاشتند، این زمین بازی کارگر نیست. مبارزه طبقاتی کارگران و مبارزه کارگر برای دستمزد و بیرون کشیدن حق اش از حلقوم سرمایه دار، مبارزه روزمره کارگر است. باید از این زمین شروع کرد. وگرنه زمین کارفرما و دولت معلوم و معرفه است. نباید وارد این میدان شد. کارگر باید به شکل دیگری متشکل شود که بتواند سطح دستمزد امروزش را بالا ببرد و از معیشت انسان دفاع کند. کارگر به شهادت تاریخ این سه دهه اخیر جمهوری اسلامی، در این میدان، هیچگاه یک شاهی به نسبت سهمش اضافه نشده است.
|