آن طرف سکه شعار"استقلال کردستان"، آتش بس و سازش با داعش است!
محمد جعفری بیست و چهارم ژوئیه ٢٠١۴ طرح و موافقت با شعار استقلال کردستان در متن مبارزه بشریت متمدن در امروز با توحش "داعش"، (در زمانیکه باید هر جریان و انسانی که بوی از تمدن و آزادی و احترام به بشر برده است عیله آنها دست به مبارزه همه جانبه بزند)- در حکم آتش بس و سازش با آنان و قبول سناریوی (طرح مثلث) کردها در شمال، سنی ها در مرکز و شیعه های در جنوب؛ و در تداوم سیاست استراتژی نظم نوین جهانی امپریالیسم، "رژیم چنج" بوش ها و توجیه این همه جنایات به بهانه وجود سلاح های کشتار جمعی...؛ این بار به بهانه مساله کرد است. تصویری که میدیای غرب و متحدین آنان از بحران کنونی عراق به جامعه می دهند- که گویا نیروهای امثال داعش مثل قارچ از زمین می رویند و در آسمان بی ابر می بارند، تصویری واقعی نیست. استراتژیست ها و معماران وضعیت فعلی عراق و احزاب جنایتکار و هم پیمان آنها، در هیچ زمینه ای چه در بلند مدت و چه کوتاه مدت، با ارزشهای تشکیل دهنده داعش دشمنی ندارند. با هزار رشته مذهبی- ملی به ارکان مادی و معنوی داعش وصلند و روزمره با دفاع از مذهب و ناسیونالیسم؛ بذر رشد این نیروها را در زمین حاصلخیز منطقه می کارند. پایه سیاست و اصول حکومت "دمکرات" آمریکا، حکومت اقلیم کردستان و دولت مالکی شیعه، از همان مکان - سرچشمه میگیرد که داعش. اکنون علم کردن شعار جدایی کردستان معنی سازش و صلح حکومت هه ریم کردستان با داعش و بانیان اصلی این سناریو دارد. ایضاً همسوی کمونیسم بورژوایی (حککا و کومله) و همه اقمار آنان، کلیشه کردن " منصورحکمت موافق استقلال کردستان بود"، توسط این خط است. کلیشه " منصورحکمت موافق استقلال کردستان بود"! زمانیکه منصورحکمت مساله استقلال کردستان را در٢٠سال پیش مطرح کرد، اساساً هدف از آن پایان دادن به موقعیت اردوگاهی جامعه آن زمان کردستان عراق و تعيين تکليف مساله موقعيت حقوقى و کشورى کردستان عراق بود. علاوه بر این هدف این بود که از کانال مساله جدایی کردستان؛ کمونیست ها به نیروی اصلی و به مرکز توجه سیاست در عراق و در کردستان تبدیل شوند. از آن طریق به سلطه احزاب ناسیونالیست کرد و حکومت بعث در این خطه پایان داده شود و مساله ستم ملی کرد را از زیر پرچم ناسیونالیسم بیرون آورده و پاسخ کمونیستی به آن داده شود. همان زمان منصور حکمت در جواب به اینکه آیا شعار استقلال کردستان ناسیونالیستی نیست به روشنی میگوید که "ما خواستار استقلال بخاطر استقلال نيستيم. ما تعيين تکليف حقوقى فورى کردستان عراق را ميخواهيم و از بين دو آلترناتيو ماندن با عراق يا جدايى از عراق اين دومى را به حال مبارزه براى سعادت و رفاه مردم و آزادى و سوسياليسم ثمربخش تر ميدانيم. شعار ما تشکيل يک "دولت کرد" نيست. شعار ما اين نيست که " کردها" بايد دولت "خودشان" را داشته باشند. ما خواستار تشکيل يک دولت مستقل در کردستان عراق هستيم. يک دولت غير قومى که مردم کردستان بتوانند در آن فارغ از هر نوع ستم ملى زندگى کنند." رفتن پشت طرح تشکیل استقلال کردستان و تشکیل دولت کردها، رفراندم و جنگ بر سر جغرافیای دولت کردی، استقلال از زاویه ناسیونالیسم کرد است که فاصله عمیقی با استقلال برای بیرونآوردن کردستان عراق از بیهویتی و سرگردانی، دارد. امروز شعار استقلال کردستان توسط مدافعین رنگارنگ آن- کدام یک از این چهار هدف اساسی را متحقق می کند و سلطه کدام نیروها را در این خطه نهادینه می کند؟ اول از تفاوت های وضعیت فعلی جامعه کردستان با آن زمان، مخالفت خود را با این شعار ارتجاعی شروع نمائیم. ١- امروز وقتی ما از احزاب ناسیونالیست کرد عراق صحبت می کنیم، راجع به جریاناتی مانند پ.ک.ک که گرایش ناسیونالیسم اپوزیسیون کرد ترکیه را در کوهستان های "قندیل" و زندان "جزیره امرالی" (١) و یا احزاب دمکرات و کومه له های ایران که در اردوگاه های "زرگویز و زرگویزله" و در شهر کوه سنجاق در کردستان عراق و در تبعید به پیش می برند، بحث نمی کنیم. بر خلاف بخشهای اپوزیسیون و به قدرت نرسیده این جنبش، در کردستان عراق ما با احزابی سر و کار داریم که چه در کردستان و چه در عراق در قدرت هستند و فرودگاه های شهرهای یک و نیم میلیونی اربیل و یک میلیونی سلیمانیه را در کنترل دارند. با کشورهای خارجی قرارداد تجارتی امضا می کنند و صاحب سرمایه های عظیمی هستند. سرمایه دارانی که وارد روابط داد وستد با بورژوازی جهانی شده اند. اگر جریانات اپوزیسیون بخشهای دیگر کردستان، استثمار و سرکوب طبقه کارگر را با ستم ملی و حکومت های تهران، انکارا و دمشق توجیه و خلاصه می کنند٬ و فعلاً خود نیز عملاً مانند برادران کرد عراقی خود الزاماً و مستقیماً در آن شرکت ندارند٬ حکومت اقلیم بی واسط طبقه کارگر کردستان را استثمار و سرکوب می کند. آزادی های سیاسی و مدنی مردم را زیر پا می گذارد و مخالفین سیاسی را ترور می کند. از این نظر، پرونده احزاب حاکم این بخش از کردستان، با جریانات بورژوایی در اپوزیسیون این خانواده، ویژگیها و تفاوتهای چشمگیری دارند. احزاب ناسیونالیست کرد در عراق بخشی از هیئت حاکمه در عراق و شریک وضعیت فعلی در عراق اند. هر تجزیه و تحلیل و نقد و بررسی در باره جدایی، باید این ویژگیها را مد نظر داشته باشد. امروز کسی با فشار سرنیزه حکومت کردی را وادار به استثمار کارگران نکرده، آنان مثل هر حکومت سرمایه داری در خاورمیانه با زور سرنیزه کارگران را استثمار می کنند. فشار ستم ملی نیست که آنان را وادار به لگدمال کردن حقوق زن و کوتاه نکردن دست مذهب و مردسالاری بر سر زنان کرده، خود این جنبش و احزاب آن، جنبش و احزاب استثمارگر در قدرت هستند. این احزاب به کمک مذهب و مردسالاری روزمره حقوق زن، جسم و روان وی را لگدمال میکنند و زمینه های رشد نیروهای داعش و سلفی ها و... را فراهم می نمایند. درتائید این مدعا فقط به نوک کوه یخ در آب جنایت آنها به اسامی تنی چند از مخالفان سیاسی و روزنامه نگارانی که توسط حکومت اقلیم آشکارا ترور شدند، امثال سردشت عثمان بخاطر چند مقاله افشاگرانه در مورد فساد مالی خانواده بارزانی در ماه مه ٢٠١٠ در شهر اربیل ربوده و در موصل ترور شد؛ اشاره کرد. و ژورنالیست "سوران مامه حه مه" در ٢٠٠٨ در شهر کرکوک با "جرمی" مشابه سردشت عثمان ترورشد. و جدیداً به ترور کاوه گرمیانی باید اشاره کرد. ترور نامبردگان پیام آور این حقیقت است که هر کسی به خانواده بارزانی (قاتل سلیمان معینی ها و دهها پیشمرگه کومله و دمکرات در زمان انقلاب۱۳۵۷ایران) و صاحب کارتل های نفتی و به حکام کردستان و خدا و میهن انتقاد کند، اگر به فساد مالی- سیاسی آنها انتقاد کند، چنان سرنوشتی در انتظار وی خواهد بود. آنان همچون هر حکومت استثمارگر، سینه کارگرانی که کار، نان و آزادی می خواهند و به سرمایه داری معترض هستند را آماج گلوله قرار میدهند. یهکێتی و پارتی، که برای "خودی" نشان دادن حکومت بورژوازی کرد، روزانه پنج بار نماز" بمباران شیمیایی حلبچه" و "پاکسازی انفال" می خواندند؛ امروز خود قاتل رژوان ها، سورکیو زاهدها، طاهرها و...هستند. اینها همان بلایی را بر سر مردم می آورد که حکومت های مسبب جنایت "حلبچه و انفال" بر سر مردم آورند.اینها نمونه های بارزی هستند تا که معانی حاکمیت ملی، ماهیت و سبک کار- عملی و خصوصیات این جنبش را در تمام ابعاد و مراحل مختلف تاریخی آن چه در دوران اپوزیسیونی و چه دوران حاکمیت را به وضوح درک کرد. این نمونه ها، به ما امکان می دهند که فاکتچوال و عینی تر، جامعه را خطاب قرار بدهیم و به آنان بگوئیم: که ای مردم! نتیجه و حاصل مبارزه و حاکمیت ملی برای طبقه کارگر- این است که اینک پیش چشم خود می بینید! حکومت کردی در عراق آینه تمام نمایی است تا که هیکل تمام قد هر نوع حکومت بورژوا- ناسیونالیست را در آن دید. شعار جدایی کردستان در این متن، موقعیت این احزاب و جنبش آنان را تحکیم می کند و بنابراین، شعاری ارتجاعی و مخرب است. ٢- هدف دوم ما از طرح جدایی کردستان در آن زمان این بود که- از آن کانال کمونیست ها به نیروی اصلی تبدیل شوند. اکنون بعکس، با پذیرش طرح مثلث استقلال کردستان و... نیروهای موجود مشروعیت خود را مانند جمهوری اسلامی خمینی از آرای مردم خواند گرفت و هر کمونیست و آتئیستی از آنان و ارکان حاکمیتشان یعنی ناسیونالیسم، مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و مذهب انتقاد کند، صد بار شدیدتر از مریوان هلبجه ای، ریبوار احمد و کامیل و قابیل ها و سردشت عثمان ها... حکم مرتد و مجازات می گیرد. کوتاه کردن دست مذهب و مردسالاری از سر زنان، نقد خرافات ملی خواست جنبش ملی و احزاب ناسیونالیست هیچ ملتی نیست، اهدافشان حاکمیت کردن بر مردم در سایه مذهب و مردسالاری است. آزادی فعالیت بی قید و شرط مردم کرد، خواست جنبش ملی نیست؛ هدف آن به حاکمیت رسیدن احزاب ناسیونالیست است. در دوران حاکمیت ٢٣ ساله اینها، هر روز آمار کشته شدن، خودسوزی و خود کشی زنان و میزان جرم و جنایت علیه زنان بالاتر می رود. به آزادی های مدنی عقبت نشینی می شود. از زمانی که این احزاب به حاکمیت رسیده اند، نرخ استثمار شدید کارگران از قدیم هم بیشتر شده است. اگر چه اشکال این سرکوبگری بورژوازی تازه به قدرت رسیده (٢٣ سال حاکمیت زمان کمی نیست) کردستان متناظر با وضعیت آنان است که در برخی زمینه ها با معضلاتی دست و پنجه نرم می کند و به اندازه رقبای خود ثبات سیاسی، اقتصادی و قدرت حکومتی ندارد. همین بی ثباتی است که نوع رفتار این حکومت را تا حدودی با دیگران در شکل متمایز کرده است. اما اساس همان اساس است و ویژگیهای آنان فرعی هستند. جدایی کردستان در این متن، به ثبات سیاسی و حکومتی حکومت فعلی کردستان کمک میکند و نه به مردم و چپ جامعه. در آندروه طرح استقلال کردستان و تشکیل یک دولت غیر قومی امکانی برای کمونیستهای آن جامعه بود که نه فقط کردستان را از سرگردانی بیرون بیاورند بلکه طبقه کارگر و مردم محروم کردستان را از زیر پر و بال ناسیونالیسم کرد بعنوان نماینده رفع ستم ملی وپc بیرون بکشند. اینآن شانس یا امکانی بود که کمونیستهای عراق باید از آن استفاده میکردند تا بعنوان نیرویی که خواهان پایان دادن به ستم ملی هستند در کردستان عراق به نیرویی اصلی تبدیل شوند. اگر ماسک ناسیونالیسم اپوزیسیون کرد برای پنهان کردن چهره ارتجاعی این جنبش، هنوز می تواند این بهانه باشد که "مناطق کردنشین تحت حاکمیت کردها نیست و اگر کردستان، خود، سرنوشت خویش را در دست داشته باشد، بدبختی مردم پایان می یابد"، اینک در کردستان عراق- این کرد و حکومت کردی است که با چنگ و دندان از منافع"فرعونها" (٢) دفاع می کند. این "کرد" و حکومت "کردی" است که از ارزش های سرمایه داری، مذهبی و مردسالاری در مقابل تعرض مردم به این ارزش ها دفاع می کند. در زمینه آزادی زن و فعالیت بی قید و شرط سیاسی، مساله اعتراضات ١٧ی شوبات ٢٠١١، ترور و سوزاندن بیش از ٣٠ هزار زن و ترور آزاد اندیشان و روزنامه نگاران و مخالفین سیاسی، هیچ شائبه ای نمانده است که این حاکمین چقدر ضد زن و ضد آزادی هستند. تمام شواهد بیانگر این واقعیت است که حکومت کردستان، همچون هر حکومت مرتجع دیگری با جامعه و با طبقه کارگر و با احزاب و اشخاص مخالف سیاسی خود رفتار می کند. بخصوص در قلمرو رفاهیات کارگران و محرومان جامعه تحت حاکمیت آنان، مساله گویا و شفاف است که ماهیت حکومت "کردی" یعنی چه. امروز ستم ملی نیست که در کردستان جلوی احزاب حاکم را گرفته تا دستمزد برابر، برابری کامل زن و مرد، جدایی دین از دولت و لغو مجازات اعدام، آزادی فعالیت بی قید و شرط سیاسی را اعلام و اجرا نمایند. دیگر "صدام نمی گذارد" آتو نیست، خود اینها و جنبشی که به آن متعلقند، در خود فاسد و ضد آزادی طبقه کارگر در منطقه و در سطح جهان است. امروز نامبردگان جای صدام را گرفته اند. اگر در ماهیت جنبش ناسیونالیسم آزادی طبقه کارگر وجود داشت، این ٢٣ سال بارقه های آن نمایان می شد. شعار جدایی کردستان در این متن به این جنایت مهر رسمی آرای مردم می زند. ۳- اکنون به حکم آنچه تاکنون گفته شد، باید نحوه برخورد ما به جدایی کردستان بر اساس وضعیت فعلی پرسوناژهای سناریوی موجود بحران عراق و حکومت ضد کارگری بالفعل در کردستان باشد. مخالفت ما با این شعار بر اساس شرایط سیاسی، اقتصادی، مادی و معنوی جدید آنها بعنوان حکومت طبقه سرمایه دار، مالک کارتل های نفتی، سرمایه دارانی که کردستان را در انحصار خود دارند، تنظیم شود. اتخاذ سیاست و تعیین خط مشی دقیق مبارزه روزمره با این بورژوازی تازه به دوران رسیده، چه در ارتباط با مساله عمومی بحران در عراق و جدایی کردستان و چه در امورات داخلی کردستان، احتیاج به یک بررسی جامع و کامل و امروزی تر، برای فعالین و دست اندر کاران در این خطه دارد که، متاسفانه در این نوشته ما کمتر می توانیم به آن جنبه کنکرت بپردازیم. این مطلب خطوط کلی نقد کمونیستی به شعار جدایی کردستان بطور کلی توسط این کمپ است که کمک می کند بر اساس آن، کمونیست های هر بخش کردستان و عراق سیاست روزمره خود را استنتاج نمایند. یکی دیگر از ویژگی های امروز کردستان عراق با ٢٠سال پیش در این است که طی این مدت؛ تضادهای زندگی، پوچ بودن توهمی که قبل از به قدرت رسیدن احزاب ناسیونالیست کرد در میان اکثر مردم وجود داشت ( متاسفانه هنوز هم دارد) که دولت "کردی"، دولت همه "اکراد" است را در همه عرصه ها اثبات کرد. پیش از سرنگونی حزب بعث و اشغال عراق، توده مردم به راه حل حکام فعلی توهم داشتند. اما اکنون صف طبقه کارگر با همان منطق و زبانی در مقابل احزاب "کردی" و حاکمان کردستان می ایستد که طبقه کارگر در هر کشور سرمایه داری با حکومت های بورژوازی و میلیونرهای روبروهستند. اگر چه حکومت اقلیم به ستم ملی در کردستان عراق پایان داد، اما ستم ملی پایان ستم کشی طبقاتی مردم نیست. بنای آزادی را باید بر پایه مادی آن ساخت. وطن، دولت و ملت در جامعه طبقاتی، اهرم و ابزار طبقه حاکم هستند و انتظار آزادی و برابری در پیشگاه آنها عکس تمام حقیقت تاریخی مبارزه طبقاتی است. بعکس طرفداران امروزی استقلال کردستان، طرح این شعار در تداوم شرایطی نیست که ما طرح رفراندم را مطرح کرده و خود از استقلال کردستان دفاع کردیم. هدف طرح استقلال کردستان در آندوره اساساً تعیین تکلیف هویت سیاسی اقتصادی کردستان عراق بود، نه تشکیل دولت کردی! چیزی که احزاب ناسیونالیست کرد آنرا نمیخواستند چرا که ادامه وضعیت نابسامان و بلاتکلیف کردستان به نفعشان بود و این زمینه را برای افشای ماهیت آنها مهیا میکرد. از آن پس همه این سالها کردستان دست آنها بود، پارلمان داشتند٬ جلال طالبانی رئیس جمهور عراق و بارزانی رئیس اقلیم کردستان بودند. اما در مقابل هر خواست و مطالبه کارگری و اقشار زحمتکش آن جامعه، به بهانه نامعلومی رابطه با دولت مرکزی، شانه زیر بار پاسخگویی به خواست مردم رها میکردند. البته قدرت اینها را گمراه و فاسد نکرده، اینها در اپوزیسیون هم مرتجع و فاسد بودند. اکنون احتیاج زیادی به توضیح جهت اثبات ماهیت سرمایه دارانه آنان نیست. زندگی کارگران و محرومان جامعه به طور گویا و شفاف، بیانگر ماهیت دولت کردی است. بخصوص اعتراضات فوریه٢٠١١ کردستان عراق، بیانگر این واقعیت بود که مردم برای آزادی واقعی و برابری اقتصادی راهی جز کنار گذاشتن اینها را ندارند. ماهیت بورژوا- ناسیونالیست های کرد همین است. از این پس، باید حداقل برای کارگران مشخص شده باشد که نباید هیچ توهمی به شعار استقلال... آنان داشت. درسهای بدیهی این تجارب را باید بار دیگر به مردم آموخت- که ناسیونالیسم پرچم حل عادلانه ستم ملی نیست، پرچم ازلی و ابدی کردن تفرقه ملی مابین مردم به بهانه ستم ملی است. علاوه بر مسائل نظری، این ٢٣سال پراتیک نشان داد که مکتب ناسیونالیسم پرچم و ایدئولوژی ضد کارگری است. از همین نمونه ها نقطه عزیمت حرکت جنبش ناسیونالیستی در فردای استقلال در آینده آنان را میتوان از امروز مدلل ساخت و از هم اکنون متوجه ظرفیت مخرب این جنبش بود. صف کارگران طالب کار دور میدان "مزگه وتی گه وره" سلیمانیه هیچ فرقی با زمان حکومت های پیشین عراق ندارد. ٤- شعار استقلال کردستان در امروز، پاسخ کمونیستی به حل مساله کرد در عراق نیست- قبول کردن رهبری جنبش ناسیونالیسم بر مردم کردستان، قبولی طرح مثلث امپریالیستی کردها در شمال، سنی ها در مرکز و شیعه ها در جنوب است که در خود تداوم سیاست امپریالیستی و طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا است. در مطلب قبلی " شعار استقلال کردستان- نقطه مقابل منافع مردم!" به این فاکتورها اشاره کردم که شعار استقلال کردستان از سوی بارزانی در این شرایط فرصت طلبی محض بورژوایی، از سوی کمونیسم بورژوایی- جهت سر درگم کردن طبقه کارگر و از سوی پوپولیست های منتقد جناح راست جنبش ناسیونالیسم هم مسلک خویش و همیشه دنباله رو آن مکتب- امثال کومه له، دشمنی آشکار و پنهان با منافع طبقه کارگر و جنبش کمونیستی در منطقه است. هرچند باید حساب کو مه له را جریاناتی مانند حککا "با پرچم فرصتی برای حل مسأله کرد و ایجاد رابطه برابر و…" جدا کرد، اما کومه له مرزبندی قاطعی با این سناریو ندارند. این شعار بارزانی و امثالهم، برای مخدوش کردن صف طبقاتی کارگر کرد است تا که همه مردم جامعه از کارگر و بورژوا را به اسم ملت کرد گرد پرچم ملی بسیج کند. جدایی که توسط بارزانی صورت بگیرد، ناسیونالیسم را رشد می دهد و نه چپ و کمونیسم را. بالانس بین کارگر و بورژوا را به نفع کارگر تغییر نمی دهد، زیرا از شهر زاخو تا بصره؛ از تلاویو و واشنگتن تا تهران و انکارا همه متوجه هستند این جدایی نه جهت از بین بردن نزاع ملی٬ بلکه وسیله نهادینه و ابدی کردن آن است. بعلاوه این شعار پیام خود را کنار کشیدن از سر راه پیشروی داعش در خود مستتر دارد و غیر مستقیم سازش و تسلیم در برابر این جریان ارتجاعی و کثیف است. این در حالی است که اگر نیروهای داعش در صحنه جامعه پاک نشوند، فردا بحال مردم کردستان نیز خواهند رسید و طرفداران بالقوه خویش درون حزب بارزانی را- بالفعل کرده و به جان جامعه کردستان خواهد انداخت. ---------------------------------------------------------------------------------------------- (١)جزیره امرالی در نزدیکی استانبول و جایی است که عبدالله اوجلان لیدر حزب پ.ک.ک را در آن زندانی کردند. (٢) "فرعون ها" لقبی است که کارگران و زحمتکشان کردستان به سرمایه داران و روسای اتحادیه میهنی و حزب بارزانی داده اند.
|