تُف!

مصطفی اسدپور

نان گران شد. چقدر، چند درصد، تا کی؟  با رها شدن قیمت نان رسما حکومت حاکم بر ایران مسئولیت زندگی طبقه محروم در ایران را به باد هوا سپرده است. تا اینجا دولت مسئولیت تامین شغل را از خود سلب کرده بود. به زور قانون کار و سرکوب رسما تلاش هر کارگر و زحمتکشی برای ذره ای بهبود ممنوع اعلام شده بود. آزادی و شادی و حرمت شهروندی سرشان را بخورد، از امروز رسما دولت عرضه تامین شکم سیر میلیونها زن و مرد و کودک آن جامعه، فقط با نان خالی را ندارد!

تف! این حکومت شماست، سیاست شماست، بحران شماست، این جامعه شما و این بیست میلیون انسان زیر خط فقر شماست! چرا گورتان را گم نمیکنید؟

یکی نیست یقه حضرات را بگیرد و بپرسد چرا مردم را مجازات میکنید؟ کسی برای قازورات غنی سازی  شما تره خرد نکرد، سی سال مجاهدت قدرت منطقه ره بچایی نبرد، امام و تدبیر و تیم و سیاست مذاکره تان شکست خورد، چرا تلافی را سر مردم درمیاورید؟ سی سال است که برای گردش چرخ صنعت ریاست جمهور و دولت و مجلس میاورید و میبرید، در مقابل نیشهای تا بناگوش باز شما سرمایه جهانی شانه بالا میاندازد چرا به مردم لگد میزنید؟ کسی به شما، به سیاستتان، به قانونتان، به افساری که بدهان تندروهایتان زده اید اعتماد نمیکند، آیا مردم مقصرند؟

ارجاع به کاهش قیمت نفت را فقط میتوان بحساب شوخ طبعی شترمابانه حضرات گذاشت. میشود پرسید مگر قرار بود قیمت بشکه نفت هم بر اساس مصالح بودجه رقم بخورد؟ مگر شما مسئول کسر بودجه نیستید؟ در زمان گرانی سرسام آور قیمت نفت سهم کارگر دستمزد زیر خط فقر باقی ماند ولی حقوق و دزدیهای کاربدستانی که هنرشان از ورشکستگی و فقر و بحران فراتر نرفته است سر به فلک زده است. سی سال است نخواستید یک قانون نیمبند برای اخذ مالیات از درآمدها و ثروتهای افسانه ای بگذرانید. چرا برای جبران کسر بودجه سراغ انگلهای جامعه در مجلس، جماران، دولت، گردانندگان اوین، فیضیه قم، مدیران بلبل زبان رشد اقتصاد و توسعه نمیروید؟

جمهوری اسلامی یک بلیه آسمانی نیست. وضعیت سیاه موجود سرنوشت از پیش رقم خورده کسی از محرومان آن جامعه نیست. در همان سرزمین وجود این حکومت منبع سرشاری از برکت و سعادت بوده است. این یک حکومت سرمایه داریست که سهم کارگر در تمام شئونات زندگی حتی در امکان استنشاق هوا به سود حاصل کار طبقه  گره خورده است. زندگی کارگر یک حق است که باید تحمیل کرد و بکرسی نشاند.

هیچ کس باندازه خود جمهوری اسلامی به عمق تعرض خود به مردم زحمتکش واقف نیست. این مقامات برای چنین روزی و اعلام گرانی نان سبک سنگین کرده و نقشه ریخته اند. مشق توجیهات و فریبکاریهایشان را از مدتها قبل بارها و بارها نوشته و مرور کرده اند. اینها خوب میدانند که طوفان درو خواهند کرد. پلیس ضد شورش از قبل بسیج شده است. اما در عین حال متن فرمان عقب نشینی در مقابل موج اعتراضی را نیز در کشو میز آماده دارند. تعرض جمهوری اسلامی نه از سر قدرت بلکه از سر فرصت طلبی اوست. فرار رو به جلو است. امید این رژیم اینستکه  فضای حاشیه شکست مذاکرات هسته ای را هر چه بیشتر به نفع خود مورد بهره برداری قرار دهد.

***

مذاکرات ناکام اتمی،  جمهوری اسلامی را در دو راهی تعیین کننده ای قرار داده است. جمهوری اسلامی شش ماه دیگر فرصت یافته است که پاسخ دهد آیا به شروط طرف مقابل با رهبری آمریکا برای بازدید  مراکز اتمی و نظامی خود تن بدهد یا خیر. پاسخ رژیم و واکنش امریکا هر چه که باشد یک تعیین تکلیف پایه ای برای یک دوره طولانی سرنوشت آن جامعه خواهد بود. امروز کشمکشها از پشت میزهای مذاکره به فضای جامعه منتقل شده و هر طرف سعی دارد صورت مساله، سوالات و پاسخهای خود را اساسا در ذهن طبقه کارگر و توده های مردم  قابل قبول و طبیعی نشان دهد.

پروپاگاند سیاسی امریکا و متحدانش، خونسردی و حق بجانبی آنها نفرت انگیز است. ده سال پس از حمله به عراق، با دنیایی سند در زمینه پرونده سلاحهای شیمیایی که سراسر یک خیمه شب بازی بیشتر نبود، ده سال پس از عظیمترین تراژدیهای انسانی تحت عنوان رهایی از دیکتاتوری صدام، پس از مهندسی انهدام تمام عیار یک جامعه؛ اکنون امریکا رو به مردم ایران با سناریو و استدلالهای مشابه منت میگذارد و احساس مسئولیت اخلاقی در مقابل ایرانیان و ستمهای دولت حاکم را برخ میکشد! صفحات کارگری در رسانه های دولتی امریکا هر روز از انعکاس خبر قیمت روز تخم مرغ و نان بربری غافل نمیماند تا ناتوانی این طبقه در "رهایی" را در ذهن مخاطب رسوب دهند. گستاخی و خونسردی سیاستمداران و رسانه های این کشورها در بی ارزشی کار و زندگی و سرنوشت میلیونها کارگر عراقی و فلسطینی در نتیجه بمباران ارتش خود و هم پیمانانشان روی هیتلر را سفید کرده است. بی اعتنایی طبقه کارگر ایران به نسخه های رهایی بخش امریکایی، بیهودگی میلیونها دلار برای بازاریابی اپوزیسیونهای کرایه ای، همگی را باید از فصلهای درخشان آگاهی و هوشیاری طبقه کارگر در ایران بحساب آورد. در سراپای ارجاع امریکا و دول غربی به کارگر ایرانی بوی تعفن شدیدی از راسیسم، تحقیر، بوی خون و جنگ و نابودی به مشام میرسد. مقابله با سیاستهای امریکا باید کل فضای کارگری در ایران را پر کند. طبقه کارگر در ایران نیازی به دفاع امریکا از حقوق بشر خود ندارد.

جمهوری اسلامی در کاملترین هیبت "دمکراتیک" و با باز گذاشتن مواضع انتقادی تمام تلاش خود را بکار بسته است که طبقه کارگر و توده مردم را در صورت مساله کشمکش با امریکا شریک کند. لودگی حضرات زمانیکه همه کشمکش را به چند مرکز سانتریفوژ و آنهم به قصد تامین برق ارزان برای مردم فقیر کشور عزیز تنزل میدهند، قبل از هر چیز تهوع آور است. "جنگ با امریکا"ی حضرات برای مردم بمعنای خفه کردن هر حرکت و سلب هر گونه حقوق فردی و اجتماعی بوده است. تاوان کشمکش با امریکا بر سر تحکیم موقعیت حکومت اسلامی در منطقه را مرم با انزوا و محاصره اقتصادی پرداخته اند. کشمکش با امریکا برای دولت و سرمایه داران فرصت طلایی برای سرکوب طبقه کارگر و عقب راندن تمام هستی و موجودیت اجتماعی و روحی و جسمی شان بوده است. ساختن "اقتصاد خودی" زیر پرچم "کشمکش با امریکا" اسم رمز برپایی یک استثمار سوپر ارتجاعی غرق در قراردادهای موقت و دستمزدهای زیر خط فقر هموار شده است. هم امریکا و هم تک تک سردمداران حکومت بر محتوای حقیر تاسیسات هسته ای واقفند. در آغاز مذاکرات برگ برنده جمهوری اسلامی نه آمادگی برای سازش در زمینه هسته ای بلکه در معرفی بازار کار تسلیم شده و ارزان طبقه کارگرایران استوار بود. بجایی نرسید. ورشکستگی اقتصادی جمهوری اسلامی امریکا را برای کسب امتیازات بزرگتر سیاسی  وسوسه کرده است.

تا آنجا که به جمهوری اسلامی مربوط باشد اما اهمیت پاسخ  به شروط امریکا رو به داخل، رو به طبقه کارگر است که دو راهی تعیین کننده را شکل میدهد. با پاسخ منفی، جمهوری اسلامی نمیتواند به تکرار دوره  احمدنژاد و "سرسختی در مقابل امریکا" امیدوار باشد. و اگر در مقابل فشارها تن به تسلیم بدهد پیامدهای یک پاسخ مثبت عمیقتر از آنست که با روحانی و لفت و لعاب حول عبارت  "تعاملقابل کنترل باشد.

نسخه روحانی برای طبقه کارگر منحصر به عبارت تعامل در سیاست خارجی  نیست. بحث بر سر یکدوره طولانی از استثمار طبقه کارگر بر اساس دستاوردهایی است که برادر احمدنژاد در عقب نشینی طبقه کارگر متحقق ساخته است. دوره ای که کارگران دسته دسته در مناطق آزاد سرمایه های خارجی بدون مزاحمت هر گونه قانون کار و زبان درازی آیت الله های گمراه به "کسب و کار" بپردازند.

طبقه کارگر در ایران در راس دهها میلیون انسان زحمتکش به موقعیتی سوق داده شده است که بتواند روندهای سیاسی را بسرعت تحت تاثیر قرار دهد. آلترناتیوهای ساخته و پرداخته دولتهای درگیر برای کارگر سم است. دو قطبی احمدنژاد و روحانی، دو قطبی مماشات و یا تخاصم با امریکا دامی است که برای دور شدن از واقعیتی که جلوی پای کارگر قرار داده اند. در کشمکش میان جمهوری اسلامی و امریکا بطریق اولی هیچ اثری از منافع طبقه کارگر بچشم نمیخورد. در یک زمینه سیاسی بدور از این سموم کارگران میتوانند بسرعت کل صحنه را به کنترل خود درآورند. طبقه کارگر قدرت عظیمی را در آن جامعه در زیر پرچم خود دارد. خواستهای برحق و ساده برای تامین زندگی پرچم مترقی و واقعی اتحاد توده هر چه وسیعتری است، مراکز کارگری و سنتهای تشکل کارگری میتواند بستر اتحاد فوری توده هر چه وسیعتری گردد، و اولین بارقه اعتراض کارگری زیر پای تردیدها و تفرقه ها را جاروب خواهد کرد.

در فضای پر تلاطم سیاسی امروز فصل تازه ای از زندگی کارگر در حال شکل گیری است. هیچ وقت طبقه کارگر به این اندازه انبان انفجار نبوده است. هیچ وقت به این اندازه جامعه تشنه و پذیرای طلایه داران کارگری نبوده است. هیچ گاه به این اندازه هر تک اعتصاب کارگری بر سر خواست ساده  دستمزد در اعماق جامعه به پژواک امید تبدیل شود: نمیخواهیم، نمیپذیریم، میتوانیم و میسازیم!