اینجا چین است!
فواد عبداللهی
همه میدانند که كشور چین یك غول بلامنازع سرمایه و تولید ثروت در دوران حاضر است. جنون و وسوسه تولید و سود بر شانه های میلیونی کارگر ارزان و نیروی کار مفتی که در اسارت سیستماتیک طبقه حاکمه در این کشور قرار گرفته جزو بدیهیات ابژکتیو سیاسی در دنیای امروز است.
اعتصاب در چین غیر قانونی است و با سرکوب و زندان و حمله پلیس و آجودان و کل دستگاه دولت جواب می گیرد. سیصد روز از بازداشت "گویجون" ٤١ ساله در شانژن میگذرد. وی به اتهام سازماندهی اعتصاب کارگران و "اخلال" در نظم عمومی دستگیر شده است. در ماه مه سال گذشته شرکت مبلمانسازی "دیویکسن" نقل مکان می کند و کارفرما از پرداخت غرامت به صدها کارگر سر باز می زند. گویجون که بعنوان نماینده کارگران این شرکت انتخاب شده بود وظیفه خود میداند که کارگران را جهت یک راهپیمایی گسترده به سمت مرکز شهر سازمان دهد. چند روز پیش در همبستگی و حمایت از وی، صدها نفر از دوستان، همکاران و هم طبقه ای ها اش در مقابل دادگاهی که قرار است به همین دلیل محاکمه اش کند دست به تجمع اعتراضی زدند و اعلام داشتند که اگر اثری از عدالت وجود داشته باشد گویجون نباید محاکمه شود.
٢٧ مارس، شهر "دونگان" شاهد اعتصاب هزاران کارگر شرکت سامسونگ در اعتراض به سطح پایین دستمزد و در جهت افزایش آن بود. اوایل ماه مارس امسال هزاران کارگر شرکت IBM در شهر شانژن به مدت ده روز دست به اعتصاب و مارش زدند و خواستار افزایش سطح دستمزدها شدند. این مطالبه به سرعت حمایت کارگران LENOVO را به همراه داشت. همزمان کارگران کارخانه های پیپسی در چند شهرستان و در یک حرکت هماهنگ در برابر اخراجهای وسیع و مزایای کاهش یافته دست به اعتصاب زدند. بنا به گزارشی که در "بولتن کارگری چین" منتشر شده، نبض این اعتصابات در دست مجامع عمومی کارگران و سازمان های محلی است که به طور فعال روزانه منافع کارگران را برجسته میکنند. در حقیقت اکثریت قریب به اتفاق این اعتصابات توسط رهبران و فعلین کارگری در محل سازماندهی می شوند که در میان احزاب دسته چپی و مردم مناطق جنوبی "گواندونگ" از بیشترین حمایت ها برخوردارند. آنها به طور فزاینده ای در هدایت کارگران از طریق اقدامات جمعی و تشویق کارگران به انتخاب نمایندگان واقعی خود در معامله با کارفرما بجای تکیه بر اتحادیه های دولتی به طور مستقیم، نقش دارند و بر اهمیت این نکته متمرکز شده اند. بنا به این گزارش، در طول سه سال گذشته تا الان این احساس استقلال از نهادهای دولتی و حفظ همبستگی طبقاتی تنها حربه استراتژیک کارگران در مبارزه و چانه زنی با کارفرما بوده است. جالب اینکه یکسال گذشته از زمانی که مومنتوم تحرکات و اعتصابات کارگری بالا گرفته است فدراسیون اتحادیه های کارگری دولت چین که منافع صاحبان سرمایه و کارخانه داران را نمایندگی میکند یک لحظه هم از پروکاسیون، جاسوسی در میان کارگران و اعتصاب شکنی دست بر نداشته است.
مواردی که ذکر شد تنها گوشه ناچیزی از تحرکات کارگری طی دو ماه پیش در شهرهای صنعتی چین بوده است. این شکل از مبارزات و بسیاری دیگر مشابه آنها، قدرت چانه زنی کارگران در مقابل کارفرماها را افزایش داده است و در حال حاضر پیشبینی می شود که روند مبارزه برای افزایش سطح دستمزد غیر قابل توقف است. سبک مبارزه کارگران در چین به قول نشریه اکونومیست "میتواند آچار موجی از اعتصابات را به کارگاه جهان پرتاب کند."
بیش از یک قرن پیش، مشابه آنچه انگلس در حماسه خود تحت عنوان "شرایط طبقه کارگر در انگلستان" مستند ساخت، بطرز آشکاری امروز به طبقه کارگر چین تحمیل شده است. رشد و شکوفایی سرمایه داری در قرن حاضر غیر قابل مقایسه با سرمایه داری عهد ویکتوریا در انگلستان است که مارکس و انگلس زندگی خود را صرف تجزیه و تحلیل آن کردند. "هانت" مورخ، در شرح حالی که از انگلس بدست میدهد بطور موجزی با عبور از "شرایط طبقه کارگر در انگلستان" به وضعیت امروز طبقه کارگر در چین می رسد. این "شرایط" غیر قابل تشخیص از یکدیگر اند و داستان همان است که در بخشهایی مربوط به کاپیتال مارکس نگاشته شده است: ١٢ ساعت کار در روز؛ اضافه کاری گاهی اوقات به مدت ٤٠ ساعت؛ "حوادث" و نقص عضو ناشی از سرعت کار بدلیل تامین ناکافی نیازهای انسان؛ فقدان زمان استراحت برای وعده های غذایی؛ دستمزد کم؛ خستگی و فلج جسمی و در نهایت قربانی سود سرمایه.
و کارگر در این میان چیزی نیست جز کار بیشتر و بیشتر و دریافت کمتر و کمتر. این آن قانونی است که از دهه هشتاد و با آغاز موج سرمایه گزاری ها در چین حکم رانده است و امروز به عنوان یک معجزه و الگوی اقتصادی "کارآمد"، در اردوی غرب مورد بحث و ستایش قرار گرفته است. سرمایه نیروی کار مرده است، میتواند مانند خون آشام تنها با مکیدن خون زندگی کند. لذا سایه شوم شلاق سودآوری اش بر گرده طبقه کارگر اجتناب ناپذیر است. اما این یک سوی ماجرا است. سوی دیگر این جدال، شبح مبارزه و مقاومت طبقه کارگر علیه سرمایه است. این جایی است که مارکس استدلال میکند که بورژوازی با تمرکز جمعیت کارگران در محیط کار، در واقع به فرم و محتوای اجتماعی "طبقه" شکل می دهد، و در عین حال نیروی اجتماعی نابودی خویش را نیز تولید میکند. طبقه حاکم در چین بخوبی می داند که بارقه های یک جنبش سوسیالیستی کارگری قابل مشاهده است و جنبش کارگری این کشور میتواند سر آغاز جهشی به شورش های اجتماعی و لوکومتیو تاریخ باشد. طبقه ای که از لحاظ سیاسی به منافع خویش آگاه شده باشد میتواند علیه سرمایه بشورد و ابتکار عمل را از دست بورژوازی درآورد.
تحولات و تحرکات کارگری در چین، پیشروی ها و پس روی های این طبقه، نقشی مهم و پر رنگ بر اقتصاد و سیاست جهان امروز دارد. نقشه عملکرد سرمایه و تقسیم کار در حوزه کار ارزان، بخش قابل توجهی از تولیدات صنعتی و الکترونیکی را به این کشور کوچ داده است. قیمت نازل تولید چینی و تنوع آن در بازارهای جهان چنان خیره کننده است که شرایط طبقه کارگر در چین به هر سمتی تغییر کند مستقیما بر زندگی و نیازمندی های کارگران جهان تاثیر می گذارد.
هر اندازه تشکل، مقاومت و سازماندهی اعتصاب و آگاهى در صفوف طبقه کارگر چین افزایش یابد به همان نسبت عروج کمونیسم و جنبش کارگری در سطح جهان و قدرت دخالت در تحولات پیش رو مهیا می گردد.