کمیته های کمونیستی از تئوری تا عمل سازماندهی کمونیستی در محیط کار و زندگی، خواسته ها و مطالبات فوری از سرمایه داری خسرو کشاورز
«مارکسيستها، برخلاف آنارشيستها، مبارزه برای اصلاحات، يعنی اقداماتی را که بدون انهدام قدرت طبقه حاکم وضعيت زحمتکشان را بهبود بخشند، برسميت ميشناسند. اما در همان حال با رفرميستها، که اهداف و فعاليتهای طبقه کارگر را بطور مستقيم يا غير مستقيم به کسب اصلاحات محدود ميکنند، به قاطعانهترين مبارزه دست ميزنند. رفرميسم فريب بورژوايی کارگران است، که به رغم بهبودهايی در اينجا يا آنجا، تا زمانی که سلطه سرمايه وجود دارد همچنان برده مزدی باقی خواهند ماند»(مارکسیزم و رفرمیزم-لنین). «تأکید بر محل کار و محل زیست، تأکید بر این واقعیت است که کارگر تنها یک کار کن در کارخانه یا کارگاه نیست. بحث بر سر طبقه ای است که خانواده کارگری جز مهم آن محسوب میشود. طبقه کارگر تنها شامل کارگر شاغل و یا فرد کارگر نیست. کل این طبقه از شاغل و بیکار از همسر و فرزند تا خانواده وسیع تر را شامل میشود. کارگر در محیط کار ارزش اضافه تولید میکند. اما در محل زندگی کارگر است که او این نیروی کار را باز تولید میکند. محله کارگری و آنچه در آن میگذرد جزئی از جغرافیا و فعل و انفعالی است که پروسه تولید و باز تولید سرمایه داری را تضمین میکند. کارگر در محل زیست اش غذا میخورد، استراحت میکند و نسل آینده کارگران را متولد و بزرگ میکند تا ارتش همیشه آماده به کار برای استثمار سرمایه تضمین شود» (کوروش مدرسی-اصول فعالیت کمونیستی) این نوشته در سلسله مباحثاتی ست که به صورت پیوسته در نشریه سازمانده کمونیست منتشر می شود و در ادامه مباحثات نگارنده مقاله " کمیته های کمونیستی از تئوری تا عمل" منتشر می شود. جدای از ارزیابی موقعیت جنبش کمونیستی در دوره ی فعلی و بررسی تاریخی که از موقعیت بورژوازی در سطح ایران و جهان در مقاله گذشته انجام شد. در بخش دوم این بحث می خواهم به جنبه های عملی تر کمیته های کمونیستی بپردازم. نمی خواهم وارد چرایی این مساله شوم که، چرا فعایت کمونیستی در محیط زندگی ضروری ست؟ این مسائل به طور مفصل تر و جامع تر در اصول فعالیت کمونیستی کوروش مدرسی بیان شده است. اما این نوشته می خواهد قسمتی از بحث های رفیق کوروش را در آن سلسله مباحث بپوشاند. از طرفی دیگر به یک مساله ی پایه ای تر که در این نوشته می خواهم به آن بپردازم موضوع خواسته ها و مطالبات فوری از کارفرما در محیط کار و در سطحی گسترده تر از دولت در محیط زندگی ست. البته این دو عامل یعنی دولت و کارفرما ممکن است که در هر کدام از این محیط ها به درجات مختلف شریک باشند. این که کارگرانی که این نوشته را می خوانند چگونه می توانند مبارزات خود را در محیط زندگی و کار سازماندهی کنند؟ چگونه می توانند در شرایطی که حتی دستمزدهای معوق ندارند و در ظاهر عادی اش متعارف است و زندگی شان روال عادی خود را طی می کند چگونه می توانند وضعیت موجود را به درجاتی در گام های اول و در گام های بعدی در سطح وسیع تغییر بدهند موضوع این نوشته است. شرایطی که متصور شده است و بخشی از عادت ذهنی ما کارگران است این می باشد که همیشه باید کارفرما دو ماه حقوق ندهد و یا بیمه بیکاری پرداخت نکند و یا اصلا بیمه نکند و بعد اعتراض کرد. فرض من بر این است اگر همه این شرایط هم محقق شد، گام بعدی چیست؟ باید در آن خانه اول ماند و به حداقل حقوق و یا بیمه به طور مثال تن داد و یا می شود خواسته های دیگری را به پیش کشید و مطرح کرد. انتخاب موضوع این مقاله از این سر انتخاب شده است که یک تصویر عینی و ملموسی به ما کارگران بدهد که مبارزات خود را صرفا به محیط کار محدود نکنیم و نیز با طرح خواسته های فوری از کارفرما در سطح خرد(محیط کار) و از دولت و سازمان ها وابسته اش در سطح کلان(محیط زندگی) در بهبود زندگی و پیشبرد مبارزات برای لغو همیشگی استثمار انسان از انسان و فروش نیروی کار، جامه ی عمل بپوشانیم. نرم ساعت کاری در ایران، بر خلاف آنچه که در قانون کار 8 ساعت توافق شده است و حاصل مبارزات کارگران است. برای کسب سود بیش تر چه در محیط کارخانه که ارزش اضافی به صورت مستقیم تولید می شود و چه در شرکت های خدماتی که نیروی کار به بهای ارزانی به فروش می رسد، بیش تر از 8 ساعت بوده و در خوش بینانه ترین حالت با یک میانگین و حساب سرانگشتی 12 ساعت است. حتی اگر هم جایی پیدا شود که 8 ساعت کار انجام شود، با احتساب ساعات ایاب و ذهاب برای رفتن به محیط کار به 10 ساعت می رسد. بنابراین کارگران در طول 24 ساعت روزانه تمام وقت خود را در محیط کار نگذرانده و تقریبا نصفی از این ساعات را در محل زیست، در محلات، در خانه می گذراند که نیروی فیزیکی و روانی خود را برای فروش نیروی کار خود در روز بعد تجدید کنند. بر همین مبنای ساده که در زندگی روزانه هر کارگری در سطح جهان جاری ست، مبارزه صرفا در محیط کار، آن هم زمانی که کارفرما تخطی و کوتاهی کند جاری نیست. بخشی از این بی عدالتی در محیط زندگی ست و به صورت دیگر این بار از وسایل حمل و نقل عمومی که کارگر را به خانه و محله می رساند، تا شهرداری که همیشه و سنتا بر حسب نگاه الیگارشی که دارد به وضیت محله های کارگری و پایین شهر طور دیگری می پردازد و برایش مهم نیست که کثیف باشد یا خاکی تا دولت که بخشی از سرکوب سیستماتیک خود را در محل زندگی با وارد شدن در خصوصی ترین امر زندگی انسان حتی رابطه جنسی افراد اعمال می کند. حالت نرمال این مساله تا اینجای کار این است که نتیجتا: -کارگران صرفا بردگان مزدی محیط کار نبوده و در محیط زندگی خود نیز تحت ستم سیاسی و طبقاتی هستند. - کارگران صرفا نباید اتفاقی نامتعارف در محیط کار و زندگی شان اتفاق بیفتند متشکل شوند و اعتراض کنند، نباید به کارفرما و دولت اجازه این تعرض را داد. خواسته ها و مطالبات فوری از نظام موجود در اینجا مطرح می شود. نمی توان دست روی دست گذاشت و منتظر انقلاب بود و یا کسانی بیایند انقلاب کنند. نباید منتظر این بود که فلان رئیس جمهور بیاید تا وضعیت را بهتر کند. متاسفانه یا خوشبختانه مبارزات کارگری جاری در ایران و عموما نیز در جهان حول این نبوده است که کارگر چه می خواهد، قبل از این که در معادلات به زندگی و معیشتش تعرض آشکار شود. محور این اعتراضات به جز در مقاطعی استثنایی همچون کمون پاریس و انقلاب اکتبر این بوده که کارفرما و سرمایه داری تعرض کرده است و کارگر نیز با تشکل هایش به مبارزه با این تعرض رفته است. این حمله کارفرما بیش تر در حول اخراج سازی، دستمزدهای معوق و نیز سای مزایای تعریف شده بوده و عموما مبارزات کارگری را شکل داده است. در این شکی نیست که به این تعرض باید پاسخ جدی داد و بر روی خواسته ها و مطالبات فوری پافشاری کرد. این بخش مهم و سرنوشت سازی از مبارزات کارگری ست، اما بحث در اینجاست که تمام این مبارزه نیست. این اعتراضات به خصوص در بحران های ادواری سرمایه داری رشد کرده و چون نقطه شروع و پایانش مشخص است در سطح رسیدن به مطالبات باقی خواهد ماند. در فاصله سال 2009 تا 2011 ما این اعتراضات وسیع کارگری را در یونان، اسپانیا و پرتغال شاهد بودیم. تعداد کارگرانی هم که در این اعتراضات شرکت می کردند بسیار بالا بود، اما نتیجه ای به جز رسیدن به حقوق های معوقه حاصل نشد. حتی در جایی هم با وجود تمام این فشارها حقوق ها هم پرداخت نشد. پاسخ به این سوال و حل کردن آن در گرو چند فاکتور مهم است که من آن را در دو سطح محیط کار و زندگی بر اساس تئوری اصول فعالیت کمونیستی تقسیم می کنم. وظایف کارگران و مبارزاتشان در این دو محیط درهم تنیده با هم است و جدای از هم نیست، و هیچ کدام بدون دیگی معنا و مفهومی پیدا نمی کند. در این دو سطح وظایف متفاوت بر دوش تشکل های کارگری ست که برای جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته به کارگیری آن ضروری ست. محیط کار: 1.گام اول وضروری این است که ما کارگران باید بدانیم که تعرض کارفرما به زندگی ما فقط در دیر پرداخت کردن دستمزد و یا عدم پرداخت حق بیمه و بن و عیدی نیست. ما باید بدانیم که اگر تمام این مسائل هم سر جای خود محقق شوند که قطعا با مبارزات پیگیر ما امکان پذیر است، باز هم فرق چندانی در زندگی ما صورت نخواهد گرفت. مثالی که می توان در این مورد زد این است که با حداقل دستمزد بر اساس قانون کار که فرض ما در اینجا این است که تمام کارگران به این میزان دستمزد دریافت می کنند، آیا می شود زندگی در حد استاندادهای اولیه داشت و دغدغه ای پیدا نکرد؟ قطعا نه! مشکل در اینجاست که بخش اعظمی از ماحصل تولیدت را در ضریب ساعات کار، کارفرما از تو می زند و تو فقط صاحب نیم ساعت و یک ربع از این ارزش تولیدی خواهی شد. این تولید صرفا مشمول تولید کالایی نبوده و ارائه خدمات را نیز دربرخواهد گرفت. بنابراین تا زمانی که این رابطه و قانون در پرداخت دستمزد و مالکیت ما بر وسایل تولید بین ما و کارفرما باشد وضعیت زندگی ما در همین سطح باقی خواهد ماند. هر گونه گام بعدی ما در مبارزه در واکنشی که کارگران نسبت به تعرض کارفرما به زندگی شان خواهد کرد باید با این علم صورت گیرد. حاکم شدن این روح در تشکل های کارگری نیازی به یک سیستم پیچیده فکری و تئوری پردازی ندارد و با نگاهی به تجربیات کارگری در قرن حاضر میسر خواهد شد. 2- گام دوم، بعد از رسیدن به حقوق های معوق، حق بیمه و سایر مواردی که قانون سرمایه داری به خاطر مبارزات کارگری مجبور به رعایت آن شده است. طرح خواسته ها و مطالبات فوری در محیط کار است که موارد آن را در ایران و شرایط فعلی می توان اینگونه دسته بندی کرد، این مطالبات به عنوان منشور مطالبات حداقلی کارگران، بیانیه ای ست که توسط چهار تشکل کارگری، سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران، سندیکای کارگران کشت و صنعت نیشکر هفت تپه، اتحادیه آزاد کارگران ایران و انجمن صنفی کارگران برق و فلزکار کرمنشاه در بهمن ماه 1388 به تصویب رسید و هنوز نتوانسته است به تشکل های کارگری به عنوان یک پلاتفرم در دستور کار قرار بگیرد که بعد از ذکر این مطالبات حداقلی به علت عدم کارایی آن خواهم پرداخت. مطالبات صنفی تشکل به رسمیت شناخته شدن بی قید و شرط ایجاد تشکلهای مستقل کارگری، اعتصاب برچیده شدن کلیه نهادهای دستساز دولتی از محیطهای کار امنیت شغلی تامین امنیت شغلی برای کارگران و تمامی مزدبگیران توقف اخراج و بیکارسازی کارگران لغو قراردادهای موقت و سفید امضاء دستمزدها افزایش فوری حداقل دستمزدها براساس اعلام نظر خود کارگران از طریق نمایندگان منتخب آنها در مجامع عمومی کارگری پرداخت فوری دستمزدهای معوقهٔ کارگران افزایش و رفع هرگونه تبعیض در پرداخت مستمری بازنشستگان و بهرهمندی آنان از تامین اجتماعی و خدمات درمانی اصلاح قوانین تدوین و تصویب قانون کار جدید با دخالت مستقیم نمایندهای منتخب مجامع عمومی کارگران برخورداری تمامی بیکاران از «بیمه بیکاری متناسب با یک زندگی انسانی» تا زمان اشتغال به کار تعطیلی رسمی اول ماه مه و گنجاندن آن در تقویم رسمی کشور و الغای ممنوعیت و محدودیت برگزاری مراسم این روز مطالبات سیاسی و اجتماعی به رسمیت شناخته شدن بی قید و شرط اعتراض، تجمع، آزادی بیان، مطبوعات و تحزب لغو فوری مجازات اعدام آزادی فوری و بی قید و شرط کلیه فعالین کارگری و دیگر جنبشهای اجتماعی از زندان توقف طرح هدفمند کردن یارانهها لغو کلیه قوانین تبعیضآمیز نسبت به زنان و تضمین برابری کامل و بی قید و شرط حقوق زنان و مردان در تمامی عرصههای زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خانوادگی برخورداری تمامی کودکان از امکانات آموزشی، رفاهی و بهداشتی یکسان و رایگان، جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی والدین، نوع جنسیت و وابستگیهای ملی و نژادی و مذهبی. این خواسته ها و مطالبات حداقلی به عنوان مطالبات فوری باید در دستور کار تمامی تشکل های کارگری قرار بگیرد، اما تحقق این امر صرفا در گرو همبستگی و متشکل شدن کارگران در محیط کار نیست. بخش مهمی از این مطالبات حداقلی خارج از محیط کار محقق خواهد شد و این مساله تنها در گرو ایجاد کمیته های کارگری در محله های کارگری ست. این مطالبات تنها در خارج از محیط کار است که می تواند که به عنوان یک مساله عملی و مداوم مطرح شود. در شماره بعدی به طور مفصل به نقش تشکل و کمیته ها در محیط زندگی خواهم پرداخت.
|