کارگران مهاجر و رهنمودهای توریستی

جمیل خوانچه زر

 

اخیرا نوشته و زمزمه هایی در باره متشکل کردن کارگران مهاجر و ایجاد "سازمان  و تشکیلات کارگران مهاجر"  در کردستان عراق شنیده و دیده شده است. برخی فعالین سیاسی و نشریاتشان به تبلیغ این ایده پرداخته اند. کاشفان این ایده و طرح از فرط دلسوزی برای وضعیت این بخش از کارگران "هم وطن" طبقه کارگر عراق و کردستان را نمیتوانند ببینند و به دام روال طبیعی تفرقه و پراکندگی بیشتر در میان کارگران می افتند. کارگران مهاجر بنا به شرایط بسیار دشوار کاریابی و زندگی و مشکلات دیگر  کمتر تن به اتحاد با هم طبقه ای هایشان میدهند و برای رهبران و فعالین کارگری بمراتب نیازمند تلاش بیشتر برای جلب آنها به فعالیت مشترک است. طرح فوق دقیقا به گونه ای "ساده" اما واژگون و غیرکارگری مساله "مبارزه و اتحاد" این کارگران را حل میکند!!

رضا کمانگر  تعطیلات و سفر سیاسی اش را  امسال به  کردستان عراق رفته است و در آنجا معضلات کارگران مهاجر را مشاهده کرده و برای آنها راه حل یافته است و دیگر دوستانش را هم متقاعد کرده است که این طرح را تبلیغ کنند. او با حرارت به آنها و همه جریانات سیاسی این طرح را  معرفی میکند و خواهان اجرای آن است. در این خاطرات و نوشته همچنین،  نویسنده  فاکت ها و استنتاجات بی پایه ای در مورد جامعه  عراق و بخش کردستان آن هم صادر میکند  و میگوید: "نیروی اصلی را کارگران مهاجر تشکیل می دهد" عجبا! و این در حالی است که  جمعیت کثیر و تقریبا حدود یک میلیونی شهر سلیمانیه چند صد هزار نفر  کارگر به اصطلاح بومی دارد.  نیمی از این طبقه زنان خانه دار و شاغل می باشند و دستمزدی دریافت نمیکنند و بیمه بیکاری دریافت نمیکنند و مطلقا در این ذهنیت حذف میشود تا معادله "نیروی اصلی را کارگران مهاجر تشکیل میدهد" درست شود!.(این بماند که این نوع تبلیغات مانند دوستی خاله خرسه با کارگران مهاجر در میان کارگران و مردم زحمتکش در کردستان عراق است و به این ترتیب خود این تبلیغات زمینه جدایی و تفرقه  و کینه بیشتر در میان این کارگران، البته که ناآگاهانه دامن میزند) اذهان این شاه ایده از فرط مقایسه شهر بازی لاس وگاسی و معماری سبک اروپایی ساختمان ها، اینها را فراموش میکند!

 بالاخره همه این فاکت و استدلالها برای حل معضلات کارگران مهاجر ظاهرا مفید است و توصیه میکند که این کارگران که نیروی اصلی جامعه هم هستند!!  تشکیلات کارگران مهاجر (بخوانید ایجاد یک جزیره!) را در دستور قرار بدهند. و اضافه میکند که " تلاش فعالین کارگری جهت ایجاد تشکل کارگران مهاجر باید مورد حمایت تمام کارگران و احزاب چپ و مترقی عراق و کردستان و منطقه قرار بگیرد".  رضا کمانگر در نوشته "اینجا شهر سلیمانیه است"

کارگران مبارز و کمونیست بویژه باید این نوع تفرقه اندازی در میان کارگران هم طبقه مستقل از اینکه به چه قوم و ملت و مذهبی منتسب میشوند را باید اضافه کنند. تفرقه و پراکندگی مانع بسیار جدی در میان کارگران در همه جا است.در میان کارگرانی که ناچار به رفتن به کشورهای دیگر هستند شدت این تفرقه چه نسبت به کارگران بومی و چه در میان خودشان  به دلایل مختلف بیشتر است. وظیفه اول و آخر هر کارگر آگاه به مصائب جامعه و نظام سرمایه داری، چه در کردستان عراق و ایران و چه در انگلستان و ترکیه و فنلاند،  این است که همه جا بر علیه این پراکندگی باشد و هم طبقه های هایشان چه بومی و چه مهاجر چه افغانی و  کرد و چه عرب و ترک و فارس را قبل از تقسیم کردنشان به این قوم و آن ملت، به بومی و مهاجر و ... به عنوان یک طبقه  از این زنجیر اسارت و تبدیل کردن به عاملی برای شرایط بهتر برای کارفرما ها نجات بدهند. چنانچه کارگران آگاه به این مساله واقف باشند و پیشتاز اعتراض و مبارزه برای جلوگیری از تفرقه بیشتر در میان کارگران باشند امکان پراکنده شدن کمتر میشود. کارگران مهاجر ایرانی اعم از کرد و ترک و فارس و ...  یا کارگرانی که از مناطق جنوبی عراق به  کردستان میروند و یا کارگران نپالی و بنگلادشی و بسیاری کشورهای افریقایی اعم از زن و مرد که در کردستان عراق به دنبال کار سرگردانند و یا مشغول به کار هستند بیش از هر چیز برای تبدیل نشدن به عامل خاموش کردن کارگران  بومی و تبدیل نشدن به عامل پایین نگاه داشتن سطح زندگی و دستمزد این کارگران باید در پی اتحاد و دوستی و رفاقت با آنها باشند. توصیه و فعالیت برای ایجاد سازمان کارگران مهاجر مانند طرح فدرالیسم قومی است! این طرح دقیقا تسهیل کننده مشتاقان دائمی و طبیعی پراکنده ماندن و پراکنده کردن بیشتر کارگران مهاجر و بومی و ... است. این گونه طرح ها بشدت تفرقه را نهادینه میکند و بخشی از کارکرد دائمی کارفرما و سرمایه دار در قبال کارگران است. کارگران افغانی در ایران، کارگران ایرانی در عراق مانند کارگران مهاجر سوئدی در فنلاند و یا برعکس ! باید به سراغ تشکل های کارگری در همانجا بروند و  نباید آنها را سراغ ایجاد تشکیلات خودشان فرستاد. کارگران مهاجر بلافاصله باید با آنها همراه شوند و هم سرنوشت شوند و از همه دوستی و رفاقت و همکاری آنها برای شرایط دشواری که در آن قرار گرفته اند  میتوانند همیشه مورد بیشترین سو استفاده بر علیه کارگران قرار بگیرند و از انها در این جهت بهره بگیرند. این راه و رسم رفاقت کارگری و هم طبقه ای بودن است اگر که مرز و پرچم و ملیت های ساخته شده برجسته نشود! این روال طبیعی کارگری است و این به عهده ما کمونیستها در همه جا هست که این هشیاری را حفظ کنیم. (جالب این است که خود طراحان این نقشه ها در زندگی و کار و شغل خود و برای خود چنین نمیکنند و بلافاصله سندیکا و انجمن و کانون های پناهنده ها و مهاجرین را ایجاد نمیکنند و تلاش میکنند تا هر چه بیشتر انتگره شوند چون به نسبت زندگی خودشان حداقل کمی واقع بین ترند! به کارگر مهاجر ایرانی در کردستان عراق که میرسد دیگر نه طبقه ای موجود است و نه تشکیلات  و فعالین و رهبران شناخته شده و خوش نامی که بلافاصله این کارگران را به آدرسهایشان فرستاد!)

 در کردستان عراق از جمله اتحادیه کارگران ساختمانی  موجودیت دارد و در دفاع از کارگران فعالیت میکند و خوشبختانه بر سر در این تشکیلات مهر ناسیونالیستی و قومی و فرقه ای و پادویی برای سرمایه داران حاکم، نوشته نشده است و این بهترین امکانی است که کارگران مهاجر را میتواند به داشتن دوستان و رفقا و هم طبقه ای هایشان بسیار امیدوار کند و راه حل اتحاد کارگران مهاجر در کردستان عراق هم متحد شدن با کارگران آنجاست و وارد شدن به دایره دوستی و رفاقت و تشکیلات های انهاست.

کمونیستها بویژه در شهرهای کردستان لازم است به نسبت این موضوع بیشتر هوشیار باشند و این بحث را به توان بیشتری برای متحد شدن کارگران مهاجر با تشکیلات ها و فعالین و رهبران کارگری در کردستان عراق تبدیل کنند.