سوریه و حزب کمونیست کارگری

کدام تغییر کرده اند!

خالد حاج محمدی

٧ اوت ٢٠١٣

 

مدتی است شاهد مواضعی"جدید" از حزب کمونیست کارگری در مورد سوریه هستیم. "انقلاب در سوریه و پیشرویهای تاریخساز آن" و شعارهای "بعد از سوریه نوبت ایران است" و "بعد از اسد نوبت خامنه ای است"٬ ناگهان به ابراز نگرانی از کشتار مردم در سوریه ٬ تغییر یافته است.

اخیرا و بدنبال حمله جریانات مسلح اپوزیسیون اسد به چند روستا در کردستان سوریه و کشتن ٧٠ نفر از مردم بیگناه٬ و به اسارت گرفتن ٣٥٠ نفر و همزمان سر بریدن ٢٠ جوان در یک روستا٬ حزب کمونیست کارگری طی اطلاعیه در ٣ اوت ٢٠١٣ این قتل عام را به نام "جنایت علیه بشریت" محکوم کرده است. نوشته اند:

 "طبق فتوای رسمی اين جريانات٬ اموال مردم کرد زبان و زنان کرد زبان به عنوان غنايم جنگي حلال اعلام شده است. بهانه این جنایات که ابعاد روزافزونی می یابد همگامی و همکاری و معاملات احزاب ناسیونالیست کرد با رژیم جنایتکار اسد است".

 

همزمان در اواخر ژوئیه ٢٠١٣ ٬ کاظم نیکخواه رئیس دفتر سیاسی این حزب٬ در مطلبی زیر عنوان "بشریت باید به کمک مردم سوریه بشتابد"٬ نوشته است: " در برابر چشمان همه ما یک جنایت گسترده٬ یک نسل کشی٬ یک قتل عام فجیع و بیرحمانه به گستره یک کشور در جریان است".

البته کاظم نیکخواه هنوز منکر جنایت از جانب دو جبهه از ارتجاع امپریالیستی است٬ و هنوز معتقد است که :

 

" در سوریه این اساسا حکومت اسد و حکومت اسلامی ایران و حزب الله لبنان اند که دست به کشتار مردم میزنند. جنایتها اساسا از جانب اینها دارد صورت میگیرد".( از مقاله ژوئیه ٢٠١٣)

 

جنایت علیه بشریت و فتوا دادن و حلال اعلام کردن اموال و داریی مخالفان جبهه "انقلاب" آمریکا و متحدین رسمی و غیر رسمی آنها٬ از بدو تشکیل "ارتش آزاد سوریه" در جریان است. کشتار مردم بیگناه٬ مصادره اموال آنها٬ سر بریدن و قطعه قطعه کردن اجساد آنها٬ بیرون آوردن قلب آدمها و خوردن آن٬ فیلم گرفتن از آن و در معرض دید عموم قرار دادن٬ تجاوز به دختران و زنان٬ راه انداختن بازار فروش دختران جوان و نوجوان سوریه ای به سرمایه داران دول عربی و...٬ تنها بخش کوچکی از کارنامه جبهه غرب به نام انقلاب و مبارزه با دیکتاتوری اسد است. این حقایق که زمختی آن باعث شد سازماندهندگان همین جنایات جنگی٬ از جمله پنتاگون و کل دول غربی و سازمان ملل آنها نیز اطهار نگرانی کنند. این ها، ظاهرا هنوز چرت حزب کمونیست کارگری را پاره نکرده است. این حزب در کل این پروسه بر اسب انقلاب پرو ناتویی خود در ایران و با شعار "بعد از سوریه نوبت ایران است"٬ میتازید و منکر جنایت توسط جبهه مخالفین اسد که ریاکارانه به آن نام جبهه "انقلاب" گذاشته اند، در سوریه و پیشتر در لیبی،  میشد.

کاظم نیکخواه یک سال قبل و در دل کشتار مردم سوریه توسط دو جبهه ارتجاع٬ در نوشته ای تحت عنوان "انقلاب و نه جنگ دستجات مسلح" در خرداد ١٣٩١ و زمانی که کوفی عنان طرح آتش بس دوجانبه را آورده بود٬ نه تنها جنگ دستجات مسلح را پروپاگاند میخواند و تیتر نوشته خود را با همین مضمون آرایش میداد٬ بلکه مینوشت:"حتی در تبعیت از خواست دولتهای چین و روسیه، اخیرا هروقت بحث از جنایات دولت سوریه میشود، به نحوی به مخالفین نیز جنایاتی منتسب میگردد و به آنها هشدار داده میشود".

 

کاظم نیکخواه که مخالف آتش بس بود، همانجا میگوید:

" گویی یک جنگ کلاسیک میان دو ارتش در جریان است و نه تعرض نظامی به مردمی که آزادی و عدالت میخواهند". و امروز آقای نیکخواه به ما میگوید طبق آمار سازمان ملل" طی دو سال و نیم گذشته تاکنون هرماه بطور متوسط ۵٠٠٠ نفر کشته شده اند".

باید از این حزب و رئیس دفتر سیاسی آن پرسید که آیا طرح آتش بس کوفی عنان، به حال مردم ستمدیده سوریه هزار برابر از کوبیدن شما بر طبل "انقلاب" ناتویی بهتر نبود؟ آیا شرافت انسانی کوفی عنان بورژوا، بر بی مسئولیتی مالیخولیایی کسانی که فقط نام کمونیسم و طبقه کارگر را با این سیاست ها خراب میکنند، برتری ندارد؟

نیکخواه نه تنها جنایات دو جانبه از طرف دولت بشار اسد و اپوزیسیون متحد در ارتش آزاد را برسمیت نمیشناخت و آنرا پروپاگاند میدانست٬ بعلاوه دخالت دولتهای متحد امریکا از جمله ترکیه را که یک پای جدی در این ماجرا بود و هنوز هم هست، را منکر میشد. در همان مقاله نیکخواه بنام ""انقلاب و نه جنگ دستجات مسلح"،  آمده است که:

" اما این تصویر برخی رسانه ها که گویا دخالت دولتهایی نظیر ترکیه و دولتهای دیگر و رقابت قبایل و مذاهب و سازمان دادن نیروهای مسلح در سوریه باعث ادامه بحران سیاسی در سوریه شده است، با واقعیت خوانایی ندارد".

 

همچنانکه دیدیم رهبران این حزب کشتار مردم توسط اپوزیسیون را منکر میشدند! جنگ در سوریه را جنگ میان دولت اسد٬ جمهوری اسلامی و حزب الله٬ با جبهه انقلاب و مردم انقلابی میدانستند! دخالت دولتهای متحد غرب چون ترکیه را منکر میشدند! و درست مثل رسانه های غربی این بخش از حقایق را قلم میگرفتند!  زیرا که "بعد از اسد نوبت ایران بود".

اما حزب کمونیست کارگری عوض نشده است٬ حزب کمونیست کارگری سیاستش همان است که بود. آنچه عوض شده است٬ موقعیت غرب در سوریه و تغییراتی است که در سیاست آمریکا در مورد ایران و سوریه صورت گرفته است. تغییراتی که بر اساس توازن قوای امروز میان این دول شکل گرفته است. این حقایق است که حزب کمونیست کارگری را "واقع بین" کرده است و از دول غربی ناامید!

 

در سوریه اوضاع بر وفق مراد پنتاگون و متحدین آن پیش نرفت. روسیه بطور جدی از حکومت اسد دفاع کرد٬ ارتش آزاد دست ساز آمریکا و عربستان و ترکیه و... عقب رانده شد. جنایاتی که دسته جات مسلح جنایتکار متشکل در اپوزیسیون در این چند سال مرتکب شدند، و از چشم حزب کمونیست کارگری دور ماند٬ یکی از دلایل اصلی تفوق دولت سوریه بود. زیرا جنایات ارتش آزاد آنچنان بالا بود که بخش زیادی از مردم معترض مخالف اسد٬ خواهان بازگشت به گذشته و سوریه چند سال قبل شدند.

در سوریه ورق برگشته است و همین نه تنها دولت آمریکا٬ بلکه "انقلابیون" حزب کمونیست کارگری را نیز نا امید کرده است. این اتفاق در ذهن کل اپوزیسیون بورژوایی ایران و کل صف راست و چپ مدافع دخالت ناتو در ایران، نومیدی وسیعی ایجاد کرده است. بخشی از آنان، جناح راست آن، را فی الحال به دامان جمهوری اسلامی ایران بازگردانده است.

با اتفاقات منطقه و مشخصا سوریه و ناتوانی غرب٬ با تلاشهای جمهوری اسلامی برای باز کردن امکان مذاکره با غرب و با سر کار آمدن حس روحانی، و قول و قرار حل مناقشه با غرب٬ گزینه نظامی حتی در تبلیغات دول غربی فعلا کنار رفته است. لذا انقلاب ناتویی (بخوان رژیم چینج)، در پیچ بعدی و به شیوه لیبی و سوریه عملا از جانب غرب از دستور خارج شده است. این حقایق، امید به امکان انقلاب ناتویی اپوزیسیون بی ریشه و غیر مسئول ایران را نیزفعلا بسته و مدافعان آنرا به فکر تاکتیکهای دیگری انداخته است. بسیار طبیعی بنظر میرسد که، پابپای سازش غرب، بخش مهمی از آن، همچون احزاب ناسیونالیست و دستجات قوم پرست، با جمهوری اسلامی و دولت بشار اسد، وارد معامله و مذاکره و سازش شوند. پروسه ای که طی انتخابات و بعد از آن، فی الحال آغاز شده است.


حزب کمونیست کارگری با چنین وضعی روبرو است و همین حقایق آنها را مجبور کرد که برخلاف سیاست رسمی آنها در مورد سوریه و لیبی٬ "زیر آبی" بروند، زیرکانه زیگزاگ بزنند،  و این بار با لباس مخالفت با دخالت امپریالیستها و دولتهای خارجی در ایران، به میدان بیایند. این چرخش، اگر بتوان چنین اسمی بر آن گذاشت،  از پلنوم چهلم کمیته مرکزی این حزب در خرداد ١٣٩٢ شروع شد. در قطعنامه مصوب این پلنوم به نام "درباره تقویت و متعین کردن صف انقلاب" در بخش اولویتهای آن آمده است که:

" پ- مقابله فعال با سیاستهای دولتهای غربی و دولتهای منطقه در قبال تحولات در ایران و خنثی کردن سناریوها، چهره سازی و دولت سازیها و دخالتگریهای سیاسی و نظامی این دولتها".

از این زمان و با تغییراتی که در بالانس میان روسیه و آمریکا در سوریه شروع شد و با تغییراتی در نقشه امریکا برای آینده ایران٬ حزب کمونیست کارگری و قلم زنان آن نیز به تدبیر افتاده اند و پلنوم آنها به جای دفاع از دخالت غرب در ایران٬ مبارزه با آنرا در لیست اولویتهای خود گذاشت٬ بدون اینکه در مورد تاریخ دفاع آنها از کل پروسه دخالت غرب در منطقه و حتی دفاع آنها از حمله نظامی پنتاگون کلمه ای به زبان بیاورند.

حزب کمونیست کارگری در مورد لیبی طی اطلاعیه ای در ٢١ مارس ٢٠١١ گفتند:

 "...حمله نظامی نیروهای غربی از پیشرویهای بیشتر ارتش قذافی و بخصوص قتل عام مردم بنغازی بوسیله نیروهای قذافی جلوگیری کرد. ... در واقع جنگ کنونی میان نیروهای غربی و دولت قذافی یک نتیجه جانبی پیشرویهای انقلاب است"

و خانم مینا احدی قبل از آن همراه تعدادی از مقامات دست راستی آلمان در مطلوبیت گزینه لیبی برای ایران نامه می نوشتند.

حمید تقوایی در دفاع از دخالت ناتو در لیبی در مصاحبه ای تلویزیونی (در نگاه روز- درباره لیبی) میگفت:

 "... در هر حال با هر نیتی که دخالت کرد از این نقطه نظر اجازه داد که انقلاب لیبی ادامه پیدا کند. ... در این مدت هم با بمباران هوائی، با کمکهای دیگری، ناتو علیه قذافی فعال بود. منتهی یک نکته مهم اینجا هست اینکه این نوع دخالتگری ها به هیچ وجه از نوع لشگر کشی به عراق یا افعانستان یا غیره نبود. نتیجه اش را هم داریم میبینیم.

چرخش و تغییر جهت حزب کمونیست کارگری، هراندازه هم فرصت طلبانه باشد، طبعا مثبت است. اما تنها راه جلوگیری از تکرار این سیاست های راست پروناتویی، نقد آن است. تنها راه تضمین اینکه به محض تغییر جهت گیری اوباما و اتحادیه اروپا، باز این دوستان فیل شان یاد هندوستان نخواهد کرد و هورا کشان بدنبال صف ارتجاعی ناتو روان نخواهند شد، نقد گذشته ای است که خود انتخاب کردند. 

 رهبری این حزب باید بداند که دفاعیات آنها از دخالت نظامی ناتو و فلاکتی که به طبقه کارگر و مردم ستمدیده آن جامعه تحمیل شد، و دفاعیات دوره اخیر آنها از اپوزیسیون دهها بار جنایتکارتر از دولت اسد در سوریه به نام دفاع از "انقلاب" و با اتکا به آن وعده "بعد از اسد نوبت خامنه ای است"، فراموش نشده است.

البته این حزب مدتها است برای توجیه پرو ناتویی بودن خود دست به انبان تئوری های سوخته جهان سومی و مائوئیستی برده، و روسیه را محور شر و دشمن اصلی و امپریالیسم جهانخواری که در حال عروج است، میداند. کاظم نیکخواه در آخرین نوشته خود" بشریت باید به کمک مردم سوریه بشتابد" تاکید کرده اند که:"چین و روسیه اکنون نقش محور ارتجاع جهانی را دارند".  و مگر صدر مائو در تعریف "شوروی"، خرس قطبی جهانخوار، و اهمیت مبارزه با این امپریالیسم شوروی در سازش با امپریالیسم آمریکا، حرف دیگری میزد! مدتها است که این حزب نه از خزانه مارکس و حکمت، که از "سه جهان"، صدر مائو و آموزش های او برای توجیه راست رویهایش کمک سیاسی و فکری میگیرد. 

پیشتر هم، حمید تقوایی  و مصطفی صابر، به عنوان رئیس وقت دفتر سیاسی، بر ضرورت تشدید مبارزه علیه روسیه و چین این محور "شر" اصلی جهان،  تاکید کرده اند.

حزب کمونیست کارگری بعنوان جناح چپ اپوزیسیون پرو غرب، و مانند جناح راست این اپوزیسیون و رضا پهلوی، با چرخش سیاستهای غرب و امریکا، سیاستش را تغییر میدهد. از این رو این چرخش را نباید تغییر یک سیاست تلقی کرد. چرخش امروزشان تاکتیک است. امیدواریم کمونیست هایی که به این حزب امید بسته اند،  یا در آن گرد آمده اند، بتوانند این تغییر تاکتیک را به تغییر یک سیاست تبدیل کنند و مانع از آن شوند که بار دیگر در شرایط دیگری بنام کمونیسم و منافع طبقه کارگر، علیه یک ارتجاع در صف ارتجاع دیگری، رکاب بزنند.