از کمونیسم به سوسیال دمکراسی

توهمات و واقعیات

مصاحبه نشریه کمونیست با بهرام مدرسی

 

کمونیست:  درنتیجه تغییرات فکری در میان بخشی ازکسانی که سابقا خود را کمونیست معرفی میکردند،جریانی که خود را سوسیال دمکرات مینامد مطرح شده است. به دلایل این تغییر بعدا خواهیم پرداخت، ابتدا  لطفا نظرتان را درباره این جریان توضیح دهید.

 

بهرام مدرسی: اگر اشتباه نکنم قبل از این هم جریانی که خود را سوسیال دمکرات مینامید وجود داشته است، این جریان اما هیچ اثری در حیات سیاسی ایران نداشته و بیشتر در دنیای مجازی ابراز وجود کرده است، این هم دلیل دارد. سوسیال دمکراسی در ایران شانسی ندارد، همانطور که اسلام سیاسی برای نمونه شانسی  در اروپا  ندارد. چه سوسیال دمکراسی و چه اسلام سیاسی هر دو شاخه های متفاوت گرایشات درونی بورژوازی هستند، روند توسعه و تحکیم سرمایه داری در اروپا با ایران متفاوت است. سرمایه داری در ایران و روند تحکیم و توسعه اش برپایه دیکتاتوری مطلق طبقه حاکمه برای تامین نیروی کار ارزان طبقه کارگر شکل گرفته است به همین جهت گرایشات سیاسی درونی بورژوازی در ایران با اروپا و یا آمریکای لاتین برای نمونه متفاوت هستند. گرایشات سیاسی درونی بورژوازی در ایران میتوانند تنها در چهارچوب همین سیستم دیکتاتوری مطلق سرمایه عمل کنند، همین دلیل محدودیت های دامنه عمل اپوزسیون های جدی  جمهوری اسلامی را توضیح میدهد.  مشکل این نیست که جلوی دامنه عمل اپوزسیونهای درونی  جمهوری اسلامی گرفته میشود و به آنها امکان عمل دیگری داده نمیشود، واقعیت این است که خود این اپوزسیون به دلیل همان روند توسعه ای که به آن اشاره کردم نه نمیتواند و نه میخواهد پا را از گلیم بیرون بگذارند. خاتمی، موسوی و کروبی و در آینده روحانی  نه  خیانت کار و نه سازشکار هستند، منافع طبقاتی مشترکشان  تا همین حد به آنها اجازه تحرک میدهد. من قبلا در این رابطه صحبت کرده ام که اگر مایل باشید میتوانید به این نوشته بنام٬٬ روند توسعه سرمایه داری در ایران٬٬ مراجعه کنید.

سوسیال دمکراسی به این اعتبار بیان جریان سیاسی در ایران نیست، بیشتر پرده ای است که میشود امروز پشت آن قایم شد تا تغییر سیکل دست کشیدن از کمونیسم و قبول آلترناتیوهای مطرح بورژوایی ٬٬آبرومندانه تر٬٬ جلوه کند.

 

کمونیست: دلیل این تغییر از جانب کسانی که سابقا کمونیست بودند چیست؟ بخشی از اینها در جریان انتخابات اخیر ریاست جمهوری تبلیغ میکردند که به روحانی باید رای داد.

بهرام مدرسی: کسانی که امروز خود را سوسیال دمکرات معرفی میکنند دو دسته اند. دسته اول فعالین سابق جریان توده – اکثریت - راه کارگر هستند که به نظر من لباس سوسیال دمکراسی را محترم تر میبینند، سیاستشان تغییری نکرده است. حمایت اینها از این یا آن کاندید ریاست جمهوری هم چیز تازه ای نیست. دسته دوم کمونیست های سابقی هستند که به آن اشاره کردید. دلیل حمایت این دسته از روحانی، سوسیال دمکرات شدنشان نیست، داستان برعکس است! به این نتیجه رسیده اند که باید از روحانی حمایت کرد و برای توضیح این تغییر سیکل است که لباس ٬٬آبرومندانه تر٬٬ سوسیال دمکراسی را به تن میکنند. بنابراین دلیل این تغییر را باید در تغییر اهدافی که امروز به آن واقف هستند دید.

 

کمونیست: دلیل این تغییر اهداف چیست؟

بهرام مدرسی: هدف سیاسی یک کارگر کمونیست یا جمعی از کارگران کمونیست از واقعیات زندگی روزانه شان میاید، در ایران بخصوص استثمار مطلق، بی حقوقی مطلق، فقر، بیکاری و کل توحشی که به زندگی میلیونها خانواده کارگری تحمیل میشود، مبنای آن هدف سیاسی است که کارگران کمونیست برای خود، خانواده شان، هم طبقه ای هایشان و کل جامعه به آن واقف میشوند. لغو کارمزدی و خلع حاکمیت بورژوازی. این از کمونیست بودن این فعالین کارگری نمیاید. برعکس! انسان به خود و جامعه اش نگاه میکند، آرزوی زندگی و دنیایی بهتر را میکند و راه رسیدن به این دنیای برابر را در مارکسیسم و نقدش از جامعه سرمایه داری میبینید و مارکسیست میشود. مارکسیسم بیان واقعیت زندگی لحظه به لحظه میلیاردها خانواده کارگری در جهان است. به این جهت چنین تغییر سیکلی از مارکسیسم به سوسیال دمکراسی در ایران برای کارگر کمونیست جایی از ارعاب ندارد.

روشنفکری که کمونیست شده است اما این امکان را دارد چرا که  او از سر واقعیت  روزانه و لحظه به لحظه زندگیش نیست که کمونیست شده است. درجایی خارج از سیکل واقعی زندگی اجتماعی، در دانشگاه یا مدرسه  در زمانی و تحت تاثیر جریانات معینی مارکسیسم را بعنوان ٬٬علم مبارزه٬٬ خود میپذیرد، آنرا تبلیغ میکند و برایش به زندان هم میرود.  خارج شدن از محیط دانشگاه، وارد زندگی اجتماعی شدن و یا  تبعید به خارج کشور و غیره روشنفکر کمونیست را درمقابل شرایط واقعی زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادیش قرار میدهد. سوال هدف سیاسی مجددا باز میشود و بسته به اینکه تا چه درجه این ٬٬علم مبارزه٬٬ به زندگی آگاهانه و روزمره و نگرشش به جهان تبدیل شده است، یا مارکسیست وبخشی از مبارزه طبقه کارگر برای رهایی از نکبت سرمایه باقی میماند و یا اینکه اهداف دیگری  را منتج  از شرایط جدید زندگی اجتماعیش و تعلقش به طبقات متوسط  یا مرفه جامعه برای خود تعریف میکند.

دلیل سوسیال دمکرات شدن روشنفکری که سابقا مارکسیست بوده است از ٬٬علم الاشیا٬٬ و بحث و جدل سیاسی میان سوسیال دمکراسی که در ایران موجود نیست، با مارکسیسم نمیاید. دلیل آن تغییر موقعیت اجتماعی انسان ها و تصمیم جدیدشان درباره اهداف مبارزه سیاسی شان است. سوسیال دمکراسی همانطور که قبلا گفتم پرده ساتر ٬٬محترم تر٬٬ این تغییر است. دلیل رای دادن به روحانی بعنوان یکی از نمایندگان بورژوازی را هم باید در آرزوها و امیال سیاسی دید که روشنفکر ما با انتخاب روحانی خود را به آن نزدیکتر میبیند.

 

کمونیست: چرا با خارج شدن از دانشگاه و یا تغییر شرایط اجتماعی زندگی نمیشود هنوز تحت تاثیر همان جریانات سیاسی بود که قبلا به اعتبار آنها مارکسیسم را قبول کردم؟

بهرام مدرسی: اگر جنبش کارگری کمونیستی از چنان قدرتی برخوردار باشد که بخش بزرگی از فضای سیاسی را تحت تاثیر خود قرار دهد، شما هم امکان اینرا خواهید داشت که خارج از آن محیطی که در آن کمونیست شدید، کمونیست بمانید و فعال آن باشید و دیگران را هم تحت تاثیر قرار دهید. در شرایطی که چنین قدرتی در جنبش کارگری هنوز دیده نمیشود برای روشنفکری که زندگی اجتماعیش به طرف معینی هلش میدهد، راه انتخاب برای رسیدن به اهدافی که تعلقش به طبقات مرفه جامعه برای او تعریف میکنند، باز خواهد بود. دست کشیدن از مارکسیسم و کمونیسم تنها آلترناتیو نیست! همانطور که قبلا گفتم شما میتوانید فعال مارکسیست طبقه کارگر بمانید. تعداد کسانی که از دانشگاه خارج شدند و فعال کمونیست ماندند هم کم نیست.

 

کمونیست: میگویند طرفدار مشخص سوسیال دمکراسی غرب هستند. در این رابطه چه فکر میکنید؟

بهرام مدرسی: سوسیال دمکراسی در غرب در مقطع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی معینی زاده شد، چیزی که در ایران اتفاق نیفتاده است و نمیشود مستقل از این شرایط  یکشبه تصمیم گرفت سوسیال دمکراسی را در ایران زنده کرد.  قبلا گفتم انتخاب نام سوسیال دمکراسی  قرار است تغییر اهداف سیاسی را ٬٬محترم تر٬٬ جلوه دهد، خود اهداف اما همان ها هستند که حزب توده و اکثریت و راه کارگر برای نمونه سالهاست بدنبالش هستند. درباره سوسیال دمکراسی غرب اما: سوسیال دمکراسی غرب امروز یکی از نمایندگان راست بورژوازی در جهان امروز است. شما امروز تفاوت جدی میان احزاب رسمی راست در پارلمان های اروپا از انگلیس تا آلمان و ایتالیا و فرانسه و اسپانیا و یونان با احزاب سوسیال دمکرات نمیبینید. شرودر در آلمان، بلر در انگلیس و اولاند در فرانسه نمونه های آن هستند. سوسیال دمکراسی در اروپا دچار بحران هویتی است، اخیرا حزب سوسیال دمکرات آلمان رسما از انترناسیونال ۲ هم استعفا داد! زدن از حقوق اجتماعی، پایین آوردن سطح دستمزدها، بیکاری میلیونی، بالا بردن سن بازنشستگی تا حد ۶۷ سالگی همه سیاست هایی هستند که در آلمان به رهبری شرودر در انگلیس به رهبری بلر و اخیرا در فراسنه قرار است به رهبری اولاند اجرا شوند. کدام عقل سلیم در ایران چنین چیزی را بعنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی قبول میکند؟  تک تک سیاست هایی که سوسیال دمکراسی در اروپا اجرا کرده و میکند دارند از طرف سیاستمداران جمهوری اسلامی اجرا میشوند، چرا باید حتی اگر چشممان را بر همه آن واقعیاتی که  به آنها اشاره کردم ببندیم، این ارتجاع را بعنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی قبول کرد؟

 

کمونیست: به دنیای واقعیات برگردیم. میگویند که انتخاب روحانی فضای سیاسی را باز خواهد کرد و طبقه کارگر میتواند از این شرایط  به نفع خود استفاده کند.

بهرام مدرسی: فضای سیاسی برای چه طبقه ای؟ روحانی درست مثل خاتمی و احمدی نژاد و موسوی و همه نمایندگان دیگر طبقه حاکم در ایران، در چهارچوب داده های واقعی تحرک سرمایه در ایران عمل خواهد کرد. جالب این است که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری هیچ کدام از کاندیداها و جناح های سیاسی حامی شان حرفی از منفعت طبقه کارگر، مستضعف پروری و شعارهای  پوپولیستی برای تحمیق طبقه کارگر نزدند. دلیل آن اطمینانشان از نتیجه سرکوب همیشگی طبقه کارگر از طرف کل دستگاه حکومتیشان است و به هم جهت ضرورتی برای طرح این  در سطح شعارها و مبارزه انتخاباتیشان ندیدند. چرا انتخاب روحانی باید تغییری در این توازن قوا به نفع طبقه کارگر بدهد؟ در شرایطی که همه شان از شرایطی که به طبقه ما تحمیل کرده اند خرسندند؟ به باز شدن فضای سیاسی اشاره میکنند؟ اولا این فضای سیاسی آنطور که اینها تبلیغش و یا حتی بیشتر آرزویش میکنند باز نخواهد‌شد. ثانیا  فضای سیاسی که قرار نیست سر سوزنی تغییر در  شرایط تحمیلی به زندگی میلیونها عضو خانواده کارگری بدهد، چه نفعی برای طبقه ما خواهد داشت؟ از این فضا آزادی تشکل های کارگری بیرون نمیاید! از این فضا آزادی کارگران در بند بیرون نمیاید! در این فضا سطح دستمزدها بالا نمیروند! در این فضا برابری سطح دستمزد زنان و مردان بیرون نمیاید! در این فضا بیمه بیکاری مکفی بیرون نمیاید! در این فضا حقوقهای عقب افتاده پرداخت نخواهند شد! در این فضا بیکاری و فقر و گرسنگی از بین نخواهد رفت! در این فضا کار کودکان ممنوع اعلام نخواهد شد! بازشدن فضای سیاسی  به نفع طبقه کارگر درست مثل پرچم رنگ باخته٬٬ سوسیال دمکراسی٬٬ قرار است دفاع از روحانی و بیوستن به یکی از آلترناتیوهای مطرح بورژوایی را ٬٬ محترم تر٬٬ نشان بدهد.

واقعیت اما چیز دیگری است. بخشی از طبقات مرفه قطعا روحانی را آلترناتیو خود میدانند، همانطور که در دوره جنبش سبز موسوی و کروبی را آلترناتیو خود میدانستند. نفع این طبقات ربطی به نفع طبقه کارگر و جامعه کارکن ندارد، تلاش این ها برای معرفی منفعت طبقاتی شان بعنوان منفعت کل جامعه و بخصوص طبقه کارگر هم تلاشی جدید نیست. بورژوازی بدون تحمیق روزانه طبقه ما امکان حاکمیت نخواهد داشت. امروز متاسفانه این دسته از کمونیست های ٬٬سوسیال دمکرات٬٬ شده  به لشکر تحمیق طبقه ما پیوسته اند. این واقعیتی است که باید هر جا که پرچم رنگ باخته سوسیال دمکراسی را بلند کردند با صدای بلند اعلام کرد.