تقلای از همه جا رانده ها

مظفر محمدی

 

 تاریخ حد اقل دو دهه اخیر اپوزیسیون بورژوایی جمهوری اسلامی ایران را اگر یک ژورنالیست  بی طرف هم، بنویسد، چیزی جز سرگردانی واستیصال و آلت دست دول غربی و بویژه آمریکا، نیست. مجاهدین و شورای ملی مقاومت شان، شورای ملی ایران بزعامت رضا پهلوی، ناسیونالیستهای کرد و فدرالیست ها...، همگی در همه این سالها گوش به زنگ و فرمان آمریکا و اخیرا اوباما بوده و هستند و مشق هایشان را با کارمندان درجه سوم دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی آنها چک می کنند و ازجمله نمایشات آلترناتیو سازی ترتیب می دهند. افق این بورژوازی مستاصل چیزی نیست جز اهداف امریکا برای تغییر تناسب قوا به نفع مشروطه کردن نظام اسلامی و تامین سلطه ومنافع بورژوازی لیبرال ایران...

در همان حال پرچم لیبرالیسم اقتصادی و سیاسی در ایران در دست بخشی از بورژوازی است که اکنون ودر آستانه انتخابات یازدهمین دور ریاست جمهوری اسلامی، با صراحت بیشتر از پیش و بسیار جلوتر از جنبش سبز اصلاح طلبی، مدعی است و ابراز وجود می کند. همچنین شعار "انتخابات آزاد" که اکنون گزینه همه ی طیفهای اپوزیسیون بورژوایی است باز در دست همین جناح بورژوازی درجمهوری اسلامی و  پرچمدار آن جناح احمدی نژاد است.

اپوزیسیون بورژوایی ایران این واقعیت را می بیند، اما  سرگردان و از همه جا رانده، روزی طرفدار و خواهان رژیم چنج است، روزی علاقه خود را برای تبدیل ایران به عراق و سوریه نشان می دهد و طرفدار تهدید وحمله نظامی امریکا و اسراییل می شود، روز دیگر اصلاح طلب است و در نماز جمعه رفسنجانی دولا دولا می شود و نهایتا با لبیک به ندای آمریکا، به ایجاد آلترناتیو سازی میپردازد و در این رقابت هم پای همدیگر را لگد می کنند.

 اکنون به پستوی خانه شورای ملی مقاومت و رییس جمهور آلترناتیوشان، مریم رجوی، رضا پهلوی و شاید عبدالله مهتدی هم اضافه می شوند. (علیرضا نوری زاده در مصاحبه ای ریاست جمهوری عبدالله مهتدی را پیشنهاد می کند، چرا نه؟)

در حال حاضر، بند ناف همگی اپوزیسیون بورژوایی را "انتخابات آزاد" تشکیل می دهد. سوال این است، درحالیکه پرچم انتخابات آزاد دست جناحی از خود دولت جمهوری اسلامی و احمدی نژاد است، این آقایان و خانم های لیبرال و مشروطه خواه و مجاهدین و فدرالیستهای قومی و شوراهای آلترناتیو ملی و اسلامی و غیره چرا این همه زحمت آمد و رفت و نشست و برخاست و برگزاری کنفرانس و نقل وانتقال آدم ها و بسیج اینترنتی و امضای تومار و غیره را بخود می دهند. چرا همگی پشت بورژوازی لیبرال ایران که صریح و جسورتر از اصلاح طلبان است، صف نمی کشند؟ اگر واقعا غم "انتخابات آزاد" در جمهوری اسلامی را دارند، سمبه ی احمدی نژآد و جناحش برای تحقق این "آرزو" از همه شان و از امریکا هم بیشتر است. معلوم نیست این حضرات چرا لقمه را از پشت سر بدهان می برند. چرا بجای نقش ابزاری بیحاصل و تحقیر شدن در دالان های وزارت اطلاعات و وزارت خارجه امریکا، سرشان را بالا نمی گیرند و مستقیما به جریان و جناح مطلوبشان نمی پیوندند. درحالیکه اگر منفعت دراز مدت را بخواهند آنجا است. اگر بخواهند در آینده سیاسی ایران نفعی و سهمی عایدشان شود باز جایشان آنجا است.

از این ها گذشته، اپوزیسیون بورژوایی ایران اگر یک جو شرافت می داشت، بجای اینکه خود را پرچمدار آزادی مردم قلمداد کند، بجای اینکه پشت صدای آمریکا و بی بی سی فارسی و رادیو فردا قایم شود و از حقوق مردم و زن و کارگر حرف بزند و بجای اینکه در مدیای لوس آنجلسی شوهای مسخره ی "ضد آخوندی" ترتیب بدهد، سر راست به جریان اصلی بورژوازی لیبرال ایران که در جناحی از حاکمیت جمهوری اسلامی ایران است، می پیوست و دست از سر مردم و ازادی و حقوق زن و کارگر بر می داشت. مگر می شود طرفدار حقوق و ازادی و نان سفره ی مردم بود و از محاصره اقتصادی و گرو گرفته شدن دارو و نان مردم حمایت کرد و آن را تشویق نمود! مگر می شود طرفدار آزادی و امنیت مردم بود و منتظر حمله امریکا و اسراییل به ایران بود. مگر می شود طرفدار " آزادی انتخابات" بود و از جدی ترین و مصمم ترین جناح جمهوری اسلامی که مخالف مهندسی شدن انتخابات و دخالت از بالا ولو از جانب خامنه ای "رهبرجمهوری اسلامی" است، روی برگرداند. در حالیکه شخصیت های اصلاح طلب  شاخص و محبوب  این اپوزیسیون، چون خاتمی و رفسنجانی، عاجزانه منتظر اجازه رهبری اند، احمدی نژاد و جناحش بر "آزادی انتخابات" پای می فشارد و تهدید می کند.

تجربه این چند دهه اپوزیسیون بورژوایی جمهوری اسلامی اساسا در تبعید، از راست و چپ نشان داده است که یک قدم جلوتر و پیشروتر از هم طبقه ای هایش در درون صفوف بورژوازی و جناح های جمهوری اسلامی نیست. بدیل و آلترناتیو نیست، افق سیاسی معینی ندارد، سرگردان و مستاصل و جز ابزار و آلت دست بورژوازی دول غربی و آمریکا، نقشی ایفا نمی کند.

ساده ترین درس تحولات کنونی این است، در شرایطی که صفوف بورژوازی درحاکمیت  و در اپوزیسیون در ایران پراکنده و بدون انسجام و درگیر جدالهای درونی است، طبقه کارگر صف خود را از کل بورژوازی چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون، چه در داخل ایران و چه خارج کشور هر چه شفاف تر و صریح تر جدا کند. هراندازه شفافیت و  قاطعیت در جدا کردن این صف و مرز، جامعه را از شر جدال جناح ها و بخش های مختلف بورژوازی، ناسیونالیسم ایرانی و فدرالیسم قومی و ملی اسلامی نوع مجاهدینی، اصلاح طلبی و لیبرالیسم بورژوایی نوع احمدی نژاد و ... نجات می دهد.

مارکسیسم و کمونیسم و شعار "کارگران متحد شوید" پرچم و شعار طبقه کارگر است. اگر طبقه کارگر مانند یک طبقه و نه این و آن صنف خود را ببیند و با این هدف متشکل و متحد شود و اگر کارگران کمونیست نطفه تحزب کمونیستی کارگری شان را بنیان بگذارند،  همه زحمتکشان جامعه از حقوق بگیران جزء، زنان و جوانان و روشنفکران آزادیخواه و همه کسانی که نفعی در آزادی و برابری دارند، حول طبقه کارگر آگاه، متحد، متشکل و متحزب، گرد می آیند. آینده ی سیاسی ایران را این طبقه و این صف باید تعیین کند!

 

اردیبهشت 92 (مه 2013)

mozafar.mohamadi@gmail.com

www.mozafar-m.com