اصلاح طلبان کرد و انتخابات مظفر محمدی دو سازمان و نهاد ناسیونالیستی کرد و متعهد به حفظ نظام جمهوری اسلامی، به اسامی «شورای هماهنگی اصلاح طلبان کرد» و «جبهه متحد کرد» در بیانیه مشترکی، اعلام کرده اند که: "در این شرایط سخت، همگام با اصلاح طلبان و سایر نیروهای ملی دلسوز و معترض به وضعیت موجود مدیریت کشور، حضور پر رنگ در صحنه انتخابات و ایفای نقش در این برهه خطیر را وظیفه ملی، دینی و انسانی خود می دانند!" آنها در بیانیه مشترک خود همچنین اعلام کرده اند که کاندیدای فرضی خود (رمضان زاده) را به نفع خاتمی و یا هر کاندید اصلاح طلب دیگر از جمله رفسنجانی که نام او هم در لیست کاندیدای اصلاح طلبان است، جلو نمی فرستند و از مردم می خواهند که، "با حضور تمام رنگ خود در صحنه، اجازه ندهند باردیگر آرای مردم مورد سوء استفاده قدرتمندان انحصارطلب قرار گیرد." شرکت در رقابتهای انتخابات جمهوری اسلامی برای بخشهای مختلف بورژوازی ایران اعم از فارس و کرد و ترک و غیره امری طبیعی است و غیر از آن جای تعجب است. این دو نهاد ناسیونالیست کرد هم منافع بخشی از بورژوازی کرد را نمایندگی می کنند همچنانکه خاتمی و رفسنجانی و احمدی نژاد بخشهای مختلف بورژوازی ایران را نمایندگی می کنند. بورژوازی کرد بخش ادغام شده و لایتجزای بورژوازی ایران است. به همین دلیل شرکت نمایندگانشان در رقابتهای انتخاباتی معنا دارد و جز آن نمیتواند باشد. به همین اعتبار اعلام شرکت پژاک در انتخابات هم قابل توجیه است. و اگر فردا روز هم برای دیگر احزاب ناسیونالیست و شاخه های حزب دمکرات هم فرصتی پیش آید و اعلام کنند که به خاتمی یا رفسنجانی یا حتی کاندیدای احمدی نژاد رای می دهند، اقدامی جز در جهت منافع طبقه خود "بورژوازی کرد" انجام نداده اند. این الفبای مبارزه طبقاتی را هر سرمایه دار و خرده سرمایه دار در کردستان می فهمد. سرمایه دار کرد مثل بقیه هم طبقه ایهای خود در سراسر ایران چه در حاکمیت و چه در اپوزیسیون خواهان سهم بیشتر در قدرت و ثروت جامعه است. اگر حتی یک تک سرمایه دار کرد را پیدا کردید که از جمهوری اسلامی ناراضی باشد، آن کسی است که فکر می کند نسبت به سرمایه دار بغل دستی اش چه در کردستان و یا تهران و تبریز و غیره دستش کم تر به قدرت و ثروت بند است. بهمین دلیل سرمایه داران کرد هم نمایندگانشان را جلو می فرستند تا کم و کسری های تقسیم قدرت و ثروت را در رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری و پارلمان و شوراهای شهر و محلات و غیره جبران کنند. چه رژیم و دولتی بهتر از جمهوری اسلامی توانسته است سود سرشار ناشی از کار ارزان و سرکوب طبقه کارگر را برای بورژواهای میلیونر و میلیاردر کردستان هم تامین و تضمین کند! طبقه کارگر و مردم زحمتکش کردستان ایراد و اعتراضشان به احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد از این زاویه نیست که چرا وارد رقابت بر سر تقسیم قدرت و ثروت و شرکت د رانتخابات جمهوری اسلامی می شوند. بلکه از این زاویه است که از جمله این دونهاد ناسیونالیست کرد مردم کردستان را به شرکت در انتخابات فرا می خوانند. آنها بیشرمانه از مردم کردستان می خواهند که، "با حضور تمام رنگ خود در صحنه، اجازه ندهند باردیگر آرای مردم مورد سوء استفاده قدرتمندان انحصارطلب قرار گیرد." به این ترتیب اصلاح طلبان کرد بار دیگر بر توهم مردم نسبت به جناح اصلاحات جمهوری اسلامی سرمایه گذاری می کنند. این خواست شرم آور اصلاح طلبان کرد، جز انزجار و تنفر توده های کارگر و زحمتکش در کردستان پاسخ دیگری ندارد. اصلاح طلبان کرد در شورای هماهنگی و جبهه متحد چنین وانمود می کنند که گویا در جمهوری اسلامی انتخابات ازاد ممکن و یا جناح اصلاحات که امتحان خود را پس داده است جوابی به حل بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و مساله تورم و گرانی و فقر و گرسنگی و بیکاری است. ناسیونالیستهای کرد خود بخوبی می فهمند که رای به هر کاندیدای ریاست جمهوری، رای به جمهوری اسلامی است. و این قانون بازی حاکمان سرمایه است و همه ی بازیگران صحنه، آن را می شناسند و علیرغم هر انتقاد و یا ابراز نارضایتی و قهر و آشتی های به سبک خاتمی و رفسنجانی، نهایتا به نفع حفظ نظام کنار می کشند و یا منتقد بی آزار باقی می مانند. بنا بر این، یازدهمین بار انتخابات ریاست جمهوری اسلامی با گذشته ی این انتخابات ها ماهیتا تفاوتی ندارد. اما این مطلقا زمین بازی طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه نیست. اگر تفاوتی قرار است باشد و سر انجام اتفاقی که باید بیفتد این است که، تبدیل شدن مردم به سیاهی لشکر این یا آن جناح جمهوری اسلامی سرمایه داران بالاخره باید پایان پذیرد. کارگران و توده مردم نباید بیشتر از این فریب تبلیغات روشنفکران بورژوازی و احزاب و جریاناتی را بخورند که آنها را دست و پابسته به قربانگاه رژیم شان می فرستند. در دو دوره 4 ساله، خاتمی را با همین ترفندها به صحنه آوردند. میلونها رای را به همین بهانه که موسوی و کروبی آزادی می آورند، پشت انها بردند. و میلیون ها رای را پشت شعار عدالت اقتصادی احمدی نژاد قرار دادند. تکرار این اتفاقات در بعد از سه دهه تاریخ و تجربه ی تلخ، غم انگیز و دردناک است. گیریم انتخابات آزاد به سبک و درخواست اصلاح طلبان و اپوزیسیون جمهوری اسلامی برگزار شد و خامنه ای سر قولش ایستاد که از همه طیف ها بیایند و کاندید شوند. گیریم اجازه دادند خاتمی یا رفسنجانی و مشایی در کنار اصولگرایان دیگر، کاندید شده و از میان نمایندگان جناح های مختلف بورژوازی در رقابت با همدیگر یکی را از صندوق بیرون کشیدند. خاتمی، مشایی، قالیباف یا... گیریم این اتفاق افتاد. سوال این است که چه تغییر ماهوی در جامعه بوجود خواهد آمد؟ اینها کدام منفعت سیاسی و اقتصادی کارگران و مردم را نمایندگی می کنند؟ مگر مردم دو هشت ساله ی شعار آزادی سیاسی دوره خاتمی و عدالت اقتصادی دوره ی احمدی نژاد را تجربه نکردند؟ نتیجتا تا آنجا که به طبقه کارگر و مردم زحمتکش بر می گردد تنها راهی که در پیشاروی قرار دارد این است که دیگر نباید سیاهی لشکر هیچ جناحی از جمهوری اسلامی بشوند. انتخابات ریاست جمهوری هیچ ربطی به منافع مردم ندارد. ردو بدل شدن و تغییر کرسی های حاکمیت میان جناح های بورژوازی امر کارگران و مردم نیست. چیزی که فورا و مستقیما به منافع و ازادی و حفظ حرمت انسانی شهروندان جامعه ربط دارد، این است که كارگران و مردم زحمتكش و خانواده هايشان چند دهه است آب خوشي از گلويشان پايين نرفته و از هر گونه امنيت شغلي و اجتماعي و رفاه محروم بوده اند. توده ميليوني زنان زير بار فشار تحقير و تبعيض جنسي در جامعه و مردسالاري در خانواده و جامعه كمرشان خم شده است، ميليونها جوان دختر و پسر در امواجي از محروميت اقتصادي و سياسي و فرهنگي، روزمره پر پر ميشوند. همه جريانات و احزاب و از جمله جبهه متحد کرد و اصلاح طلبان کرد، که به نفع طبقه خود و حفظ وبقای جمهوری اسلامی نقش بازي كرده و می کنند، مجرم اند. آنها در فريب و تحميق مردم و كشاندشان به پاي صندوق هاي محكوميت خود، سنگ تمام گذاشته و در تداوم فقر و فلاكت طبقه كارگر و خانواده هايشان و تداوم سركوب و استبداد جمهوري اسلامي چه در لباس اصلاحات و چه اصولگرایی نقش بازی کرده اند. در زمین بازی انتخابات های بورژوازی هر بار طبقه کارگر و توده های مردم بازنده اند. سوال این است که، با وجود تجارب تلخ پشت سرهم، چرا این سیکل معیوب ادامه دارد؟ جواب تنها این نیست که قدرت فریب و تحمیق و اقناع بورژوازی توانسته است بر نفرت توده ای از جمهوری اسلامی غلبه کرده و آن را زایل می کند. بلکه تجربه تا کنونی نشان داده است که فقدان یک افق سیاسی روشن و ناباوری به پیروزی و یاس و ناامیدی ناشی از آن، توانسته است هر بار توده های کارگر و زحمتکش را به جناحی از بورژوازی متوهم کرده و آنها را پشت سیاستها و شعارهای تبلیغاتی و انتخاباتی ریاست جمهوری، مجلس اسلامی و شوراهای اسلامی محلی، علیه خود بکشاند. تجربه نشان داده است که هر اندازه نارضایتی و نفرت و هر اندازه فقر و تنگدستی و گرسنگی مردم، برای مقابله با بورژوازی حاکم و پس زدن تعرض اش به سطح معیشت مردم و مهار سرکوب سیاسی...، کافی نیست. نه تنها کافی نیست بلکه این شرایط خود عامل یاس و ناامیدی مردم و تبدیل کردنشان به سیاهی لشکر این و آن جناح بورژوازی می باشد. بورژواها عليرغم هر چنگ و دندان نشان دادني به همديگر، نهايتا منافع طبقاتيشان ايجاب ميكند كه با هم كنار بيايند و بخصوص اگر از جانب طبقه كارگر و جنبشهاي اجتماعي راديكال احساس خطر كنند، متحد می شوند. مگر رفسنجانی یا خاتمي توانسته يا خواسته اند از خط قرمز جمهوري اسلامي و بر خلاف حفظ و بقای نظام و ولايت فقيه گامی آنطرف تر بروند؟ مگر هدف دوم خرداد جز نجات جمهوري اسلامي از بحرانهای دامنگیر آن و از خطر اعتراض و خیزش طبقه کارگر و توده های محروم بوده و هست؟! در غياب طبقه كارگر آگاه، متشكل و متحد و دارای حزب طبقاتي كمونيستي و سیاسی اش، تکرار این اتفاقات غم انگیز اجتناب ناپذیر بوده و برای پایان یافتن شان تضمینی وجود ندارد. برای کارگران و مردم کردستان، رمضان زاده یا خاتمی و رفسنجانی و یا کاندیدای عدالتخواه احمدی نژاد، هر کدام، جناح ها و مهره هایی از پیکر یک نظام سرمایه دارانه و حاکمیت جمهوری اسلامی اند. منفعت مردم در کوتاه شدن دست سرمایه داران و دولت و این نماینده هایشان از تعرض به سطح معیشت شان و تامین و تضمین یک زندگی آزاد و برابر است. تحقق این کار زمانی ممکن است که، کارگران آگاه و فعالین و رهبران کارگری و زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب آستین ها را بالا بزنند و صف طبقاتی و توده ای خود را آگاه و متحد کرده و سازمان دهند. صفی که نه تنها به انتخاباتهای جمهوری اسلامی وقعی نمی نهد، بلکه در مقابل هر گونه تعرض به معیشت کارگران و زحمتکشان جامعه سد محکمی خواهد بست. این تنها پاسخ متفاوت از گذشته به انتخابات جدید ریاست جمهوری و نقطه عطفی در مبارزه طبقاتی کارگران و توده های میلیونی زنان و جوانان در جهت تحقق آزادی و برابری است. این پایان توهم به جناح های بورژوازی و فریب و تحمیق شان و آغاز برگرداندن اختیار و اراده به انسان و اعتماد توده های میلیونی کارگران و زحمتکشان به قدرت خود است. قدرتی که اگر عروج کند، سرنوشت جامعه را در مسیر دیگری انداخته و زمین بازی را به ضرر رقابتهای هر چند سال یک بار بورژواها برای تقسیم قدرت و ثروت بین جناح هایشان و به نفع آزادی و برابری و رفاه و خوشبختی انسان های جامعه تغییر خواهد داد. فعالین کارگری و کمونیست، مبلغین و آژیتاتورهای کارگری و توده ای در میان زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب، می توانند توده های میلیونی کارگر و زحمتکش را از رقابت ها و تقسیم کرسی های بورژواها درانتخابات های جمهوری اسلامی رویگردان کرده و برای ایجاد صفی مستقل از بورژوازی ودولت و جناحهایش قانع کنند. در برابر این موج برگشت، نه تنها "شورای هماهنگی اصلاح طلبان کرد" و "جبهه متحد کرد" نیروی قابل اعتنایی نیستند، بلکه جمهوری اسلامی در کلیتش و با جناح هایش در مقابل چنین صفی تاب مقاومت نخواهد داشت. و این آغاز پایان تعرض بورژوازی ایران و دولتش به زندگی و معیشت و حرمت انسان های جامعه خواهد بود. این اتفاقی نیست که یک شبه بیفتد. اما در هر برهه زمانی و از جمله در انتخابات ریاست جمهوری پر درد سر برای بورژوازی و رژیم اش، می توان خشتهایش را روی خشت گذاشت. اگر در اتفاقی چون انتخابات ریاست جمهوری، مبلغین بورژوازی بتوانند بخشهایی از جامعه را با توهم و تحمیق و فریب دنبال خود بکشانند، عکس این کار برای فعالین کارگری و کمونیست و سوسیالیست نباید و نمی تواند ناممکن و غیر قابل دسترس باشد! اردیبهشت 92 ( مه 2013)
|