سندیکای واحد، انتخاب اسالو و درسهای بيشماري برای کارگران

اسد گلچینی

 

بدنبال ملحق شدن منصور اسالو به جنبش سبز در نوشته ای با امضای بنفشه کمالی و یکی از طرفداران تصمیم هیات مدیره سندیکای واحد در مورد عزل و طرد اسالو نوشته شده بود که :  "الان دیگر کسی نمی تواند ادعای سوسیالیست انقلابی بودن داشته باشد و مخالف تصمیم هیئت مدیره سندیکا باشد"

این ادعا درست نیست و فریبنده است.انگار ملحق شدن منصور اسالو رئیس سابق سندیکای واحد به سازمان یک جریان بورژوایی  کافی است تا  تصمیم هیات مدیره سندیکای واحد و دفاع  اپورتونیست ها و نئو توده ای ها در خارج و داخل از آن مورد پذیرش واقع شود. این شانتاژی بیش نیست. تصمیم هیات مدیره سندیکای واحد دارای ایرادات بسیار جدی برای امروز و فردای جنبش کارگری بوده است. این تصمیم با هیچ رنگ و لعاب "شورایی" و "خرد جمعی" و "تصمیم جمعی" قابل چشم پوشی نیست و نباید باشد. این اساسا توجیه  بخش اپورتونیست و نئوتوده ای ها برای  نهادینه کردن این روش و چنین فعالیت هایی است. حتی اگر منصور اسالو صف "سوسیالیستهای انقلابی" را هم انتخاب میکرد در این مساله تغییری ایجاد نمیشد. تشکیلات و سازمانها و فعالینی که این تصمیم را پذیرفتند، عملا بر  روال تاکنونی کار در سندیکای واحد تاکید گذاشتند و ادامه آنرا به کارگران توصیه کردند و اکنون که اسالو به جنبش سبز پیوسته است پس حق با آنها بود. اینطور نیست. اتفاقا جدال یک ماهه گذشته بر سر همین موضوع نشانه هایی از تجدید نظر خود هیات مدیره در نحوه "بدرقه کردن" رفیق و رئیس سابقشان را نشان میداد.  اکنون دیگر بسیار واضح است که این تشکیلات علنی و توده ای کارگران  بر مجمع عمومی اعضایش که نهادی قانونی در این تشکیلات بوده است متکی نبوده، اکنون بیشتر معلوم شده که گزارشدهی اش به اعضا و اساسا به شکل علنی دارای ایراد جدی بوده است، بیشتر معلوم شد که چه اندازه نظرات و بحثها و اختلافات را به دیگر اعضا رسانده اند و خود را موظف به این کار دانسته اند و...  در چنین وضعیتی و از جمله کاملا تحت تاثیر عقب مانده ترین برخورد ها از سوی عضو سابق هیات مدیره و همفکرانش در سندیکا و خارج از آن، به منصور اسالو و مریم ضیا، تصمیم  برکناری  و در نامه برکناری بسیار واضح قصد طرد رفیق شان را دارند. آنهایی که خود را در تصمیم هیات مدیره شریک کردند و انتقادی به آن نداشتند عملا شریک در این وضعیت شدند. این را جنبش کارگری و کمونیستها نباید دیگر اجازه بدهند تکرار شود. این ها منابع رسوخ از جمله جمهوری اسلامی برای متلاشی کردن بیشتر این نوع تشکیلات هاست و دقیقا این را دنبال خواهند کرد. در یک ماه گذشته و از تاریخ انتشار حکم برکناری اسالو از طرف هیات مدیره سندیکا، در ابعاد وسیعی این نامه و ایرادات آن مورد بحث قرار گرفت و محال است چنین رفتاری در میان کارگران ادامه پیدا کند. آگاهی بر ایرادات کار هیات مدیره در این تصمیم و آگاهی به ضعف ها و ایرادات تاکنونی کار که چنین تصمیماتی بر زمینه آن ممکن میشود و اتکا سندیکا به اعضایش میتواند جلوی حملات همه جانبه رژیم و دستگاهای امنیتی و انتظامی اش را برای متلاشی شدن سندیکا بگیرد. سندیکای واحد در این قضیه هم لازم است دوستان خود را بشناسد، رفتن اسالو به جنبش سبز به هیچ عنوان هیات مدیره سندیکای واحد را از پاسخگویی به اشتباهات زیادی که در عزل اسالو داشتند معاف نمیکند.

از جمله  درسهای مهم اینها بودند که  سند یکای واحد یا هر تشکلات دیگری با رهبرانش و اعضایش از این به بعد نمیتواند اینگونه غیر رفیقانه برخورد کند. نمیتوان رفیق و همرزم  تا کنونی را اینگونه طرد کرد بدون اینکه حتی یک گزارش روشن و شفاف از تصمیمات و اجتماعات و کارکرد ها و اختلافات و تخلفات این عضو رهبری در میان اعضا منتشر شده باشد. 

نمیتوان اعضا این تشکیلات را مداما در جریان سوخت و ساز ها نگذاشت در حالی که چنین کاری میتواند موجب آگاه کردن همه اعضا به وضعیت تشکیلات باشد. نمیتوان بر اعضا و توان آنها  برای رفع مشکلات متکی نبود و نمیتوان آنها را در جریان نظرات و ، بحثها و تصمیماتی که در جریان هستند نگذاشت. نمیتوان نقشه هایی که برای فعالیت هست و هیات مدیره و رهبران آنها را تدوین کرده اند را از اعضا مخفی کرد، نمیشود نقش رهبران و هیات مدیره را از دیگر اعضا مخفی گذاشت. تازه باید گفت چنین گزارشاتی  در یک تشکیلات توده ای و علنی نمیتواند مخفی باشد و معمولا این ها  اگر علنی باشند بسیار توان سندیکا را هم بیشتر خواهد کرد. متاسفانه  این علائم از خصوصیات و روشهای کار سندیکای واحد و هیات مدیره اش بوده است. در عین حال  یک تشکیلات کارگری نمیتواند رفیقش را طرد کند در حالی که کثیف ترین تبلیغات اسلامی و ارتجاعی در مورد وی در کریدور های سندیکا در جریان است. یک رهبری و در اینجا هیات مدیره نمیتواند بعنوان رهبری همه سندیکا به این مساله بی توجه باشد مگر اینکه خود جانبدار باشد.  اینها را با تصمیم فعلی اسالو در رفتن به جنبش سبز و یا در موقعی هم که این تصمیم را نگرفته بود نمیتوان کنار زد. اینها روی پای خود معبتر اند و از این ببعد به بخشی از آگاهی ما تبدیل شده است. به این دلیل باز هم این نمیتواند مستمسک دیگری برای فرصت طلب ها باشد تا از این فرصت هم برای دکان خود بازاری بیابند. خوشبختانه شعورعمومی در این مورد  و توقع حتی دمکراتیک از روابط و مناسبات یک تشکیلات این چنین اجازه هایی را به هیچ رهبری و هیات مدیره ای نخواهد داد. این تجربه مهمی برای همه کارگران مبارز و پیشرو و کمونیست و سندیکالیست و ... شد. این تجربه حتی در میان تشکیلات هایی که به تشکیلات "فعالین کارگری" مشهورند و  از لحاظ اجتماعی اعضا و کارکردشان بلافاصله تاثیری بر محیط ندارد موثر خواهد بود و نمیتوان ادعای داشتن تشکیلات علنی و توده ای کرد و مکانیزم علنی و توده ای مبنای فعالیت سازمانی و تصمیمات آن نباشد. 

 

اسالو  و جنبش سبز

ابتدا یک نکته مهم را لازم است تاکید کنیم. یک مریضی دائمی در چپ و در میان کمونیستها و حتی در جنبش کارگری هم رسوخ کرده است، این است که رهبرو فعال کارگری ابتدا با نظرات و عقایدش ارزش گذاری میشود! این سمی است که بنا به مصالح مختلف بکار گرفته میشود و اجازه نمیدهد رهبران کارگران و فعالین مبارزات کارگران ابتدا از همان جنبش مشترکشان هم سنگر بشوند و همراه نشده متفرق میشوند. این سنت در میان بخش قابل توجهی از "فعالین کارگری" و تشکلهای آنها در ایران به وفور وجود داشته است و یکی از موانع جدی کار کمونیستی آنها و سازماندهی توده ای و علنی کارگری است. ما  شریک این فرهنگ نیستیم و به قول رفیق محمد فتاحی، دفاع ما از رهبران کارگری و تشکل های کارگران در محیط کار و زیستشان بدون قید و شرط است ( به نقل از سخنرانی رفیق در معرفی قراری که به اتفاق آرا نمایندگان در کنگره ششم حزب حکمتیست در اکتبر 2012 به تصویب رسید) این روال و روش و فرهنگ ما در  حزب حکمتیست در قبال رهبران کارگری و دفاع از حرمت و کرامت و شخصیت انها در برابر هر حرمت شکنی و شخصیت شکنی است.

مساله پیوستن اسالو به جنبش سبز ابدا غیر منتظره نبود. بسیار واضح بود که اسالو از لحاظ  تعلق جنبش سیاسی  مدتها بود انتخابش را کرده بود. اما او یک قدم جدی از همان اطلاعیه مهم سندیکای واحد و هفت تپه در رابطه با آغاز جنبش سبز که اعلام کردند آنها سی سال است خیری از هیچ کدام از جناح های سرمایه داری ندیده اند، عقب رفت. برای یک سندیکالیست  در میان همه جنبش های بورژوایی و سازمانهای متعلقه همیشه صندلی رزرو شده وجود دارد و چنانچه جاذبه جریانات کمونیست و سوسیالیست وجود داشته باشد این سرنوشت میتواند محتوم نباشد.انتخاب این صندلی یک انتخاب سیاسی و تشکیلاتی است و لابد برای اسالو مانند هر شخصیت سیاسی مهم در جنبش کارگری اهمیت داشته است. به نظر من این انتخاب اسالو اما مانند انتخاب یک آخوند برای عضویت در سازمان کمونیستی است! عملکرد اسالو در یک سازمان بورژوایی نمیتواند ادامه داشته باشد در عین حال که خود را باز هم فعال جنبش کارگری بداند! و یا آنطور که مصطلح استت "فعال کارگری" باقی بماند. اسالو نمیتواند یک سندیکالیست دیگر مانند خود آموزش بدهد تا زمانی که بوسیله برادران کارفرما و سرمایه دار جنبش سبزش، در بسیاری از کارخانه و کارگاه ها به شدت استثمار  و سرکوب میشوند. اسالو دیگر نمیتواند خاطرات پدرش را که با چشم کبود شده از طرف ساواک به خانه بر میگشت و بخشی از زندگی فرزندش میشد را برای کارگران بازگو کند چرا که در جنبشی پا گذاشته است که همان ساواک را سراغ پدرش میفرستاد و خانه کارگر و بازجو و زندانبان اوین را سراغ خودش. آیا اسالو و یا اسالو های جوان در مبارزاتی که برای متحد کردن کارگران میکنند باید آماده باشند تا بوسیله برادران منصور اسالو زبانشان بریده شود؟

اما این انتخاب  واقعیت های سرسخت دیگری را برای ما بیان میکند. یکی اینکه اسالو بهر دلیل متقاعد میشود که جنبش موج سبز جنبشی برای سرنگونی جمهوری اسلامی است و وی میتواند کارهای نا تمامش را از این طریق تمام کند و یا دنبال کند. وی حتی به روال کلاسیک سازمانهای نزدیک به خود بعنوان یک سندیکالیست را انتخاب نمی کند و جریانی را انتخاب کرده است که تماما میتواند و آرزو دارند سناریوی سوریه و لیبی را با اتکا به توپخانه و خزانه داری آمریکا دنبال کنند. این انتخاب سیاسی و تشکیلاتی از طرف اسالو به توهم بیشتر در میان کارگران  برای تکیه دادن و نیروی  جناح های  مختلف بورژوازی اعم در خارج یا داخل  دامن میزند. این مساله زمانی برجسته تر میشود که بیاد بیاوریم که  زمینه های توهم به جنبش سبز تحت هر عنوانی، حتی در میان جریانات سیاسی در اپوزیسیون  هم کم نبود و چه بسا جریانات و گروه های زیادی بودند که شعارهایشان را برای این جنبش تخفیف دادند، از درگیر شدن با رهبران این جنبش حذر کردند و ولی فقیه مهمترین و فوری ترین مانع در جنبششان بود، جنبش ضد سرمایه داری شد، آنرا بعنوان بخشی از انقلاب و چشم انداز تکالیفشان میدانستند و حتی در میان فعالین کارگری این توهم کاملا قابل مشاهده بود. همه اینها نشان دادند که کارگران در برابر جنبش سبز و جنبشهای مشابه چه اندازه گاردشان باز است. اینها باز هم نشان میدهد که کمونیستها کماکان درسهای آموخته شده از جنبش بورژوایی سبز را در میان کارگران رواج نداده اند و همچنان صف خوداگاه و گسترده ای وجود ندارد که رهبران کارگری قاعدتا جایگاه خود را در آنجا ببینند.

داشتن افق کمونیستی، سیاست کمونیستی و فعالیت کمونیستی در میان کارگران تضمین کننده مسیر جنبشی و طبقاتی و تشکیلاتی برای هر رهبر و فعال کارگری است. متعهد ماندن به منافع امروز و آینده طبقه کارگر در همه لحظات مبارزه را معمولا کارگران کمونیست تضمین میکنند و دیگر گرایشات نقطه مقابل این هستند و یا صرفا تا مسیرهای معینی کمونیستها را همراهی میکنند. از جمله درسهایی اتفاقات اخیر در سندیکای واحد و تصمیم آقای اسالو به انتخاب جنبش سبز تماما ناشی از خلا سازمان و سبک کار و روشهای فعالیتی کمونیستهاست. رهبران و فعالین کمونیست در میان کارگران با داشتن کمیته های کمونیستی بعنوان پایه های حزب کمونیستی کارگری در جامعه میتوانند این را تضمین کنند.