قضیه "فساد" در سرمایه صندوق سازمان تامین اجتماعی
کارگران نباید در دام دولت و دعوای درون خانوادگی جناح ها بیفتد!
محمد فتاحی
قضیه ای به اسم "فساد و دزدی" از صندوق سازمان تامینن اجتماعی بطرف جامعه پرتاب شده است. به اطلاع عمومی رسیده است که دولت متعهد و مسئول اسلامی قصد پاکسازی دزدان و رشوه خواران و بیت المال خوران را دارد. صحنه تماشایی است. سیستمی که از پایه فاسد است، میخواهد دعوای درون جناحی را به قمیت دفاع از ملت به جامعه بفروشد.
اما مگر پدیده افشاگری از دزدی و فساد اصلا تازه است؟ همین آقای مرتضوی قبلا زیر فشار افکار عمومی به دلیل انجام وظایف در زندان و کشتار زندانیان سیاسی ظاهرا تنبیه و خلع مسئولیت شد و توسط دولت وقت مسئولیت صندوق سازمان تامین اجتماعی به او سپرده شده بود. آنچه که تازه است، شکستن کاسه و کوزه بر سر مقامات سابق و مسئولین دولت احمدی نژاد است. دولت جدید قبلا رسما اعلام کرده بود که به دلیل خالی بودن خزانه از انجام تعهدات خود ناتوان است. این اولین پاسخ به مطالبات مق طلبانه کارگران و مردم تنگدست بود، که خیال باطل نکنند و مدعی ظاهر شوند. گویا هر دوره ای، بخشی از مشکلاتی که بر سر آنها جامعه صدایش در آمده را به یکی نسبت میدهند و در مقابل کل سیستم را مبرا از خطا و فساد و دزدی و جنیات نشان جامعه میدهند.
در قتل های زنجیره ای تعدادی "خودرای" و خطاکار و مقصر کشف کردند، در پرونده قتل ستار بهشتی یکی دیگر، و در کشتن فلان زندانی دیگر یک بازجو یا شکنجه گر "غیر مسئول" مقصر بوده اند، که طرف را تا حد مرگ شکنجه کرده بوده اند، در حالیکه قرار نبوده کشته شود. یا قرار بوده بعداز تزریق مواد مرگ زا توسط شکنجه گران، زندانی مزبور "آزاد" شود تا بعداز یک هفته در خانه خودش و در یک فضای کاملا آزاد بمیرد و از این طریق مرگ وی یک اتفاق طبیعی و ناشی از یک بیماری معرفی شود! بقیه مسئولین و شکنجه گران و بازجویان زندان ها بسیار قانونی مشغول امر و وظایف خویش اند. میدانند چه کسانی باید بمیرند و چه کسانی فقط تا حد قبل از مرگ شکنجه شوند!
در مسئله مالی، گویا همه پاک و صادق مشغول جمعاوری روزانه میلیاردها ثروت تولید شده توسط طبقه کارگراند، و تنها تعدادی خلافکار، بیش از اندازه ای که قرار بوده برداشت کرده اند. آنوقت هر وقت کلاه گذاشتن شرعی سر مردم یک نیاز اقتصادی شد، یکی از مخالفین خود در جناح مقابل را به عنوان فاسد معرفی و خود در لباس قاضی و وکیل و قهرمان دادگاهی فاسدین و دزدان جامعه ظاهر میشوند. نتیجه کل بازی معاف کردن سیستمی است که از پایه فاسد است.
مسئله دیگری که این وسط تازه است، جنب و جوشی است که تعدادی به راه انداخته اند که باید رفت وکیل گرفت و نماینده معرفی کرد و سراغ قضیه رفت و دزدان بیت المال و کارگران و بازنشستگان را دادگاهی کرد. عزم جزم کرده اند که اجازه نمیدهند سرمایه صندوق بازنشستگان توسط دزدان خالی شود! صرفنظر از تکرار بازی تومار جمع کردن و مانور و نمایش و تظاهر به انجام کاری، نتیجه چه میشود؟ این معترضین هم به نوبه خود، آگاهانه یا نا آگاهانه کلاهی گشاد سر کارگر و بازنشستگان میکنند، که گویا میروند حق شان را از قاضی مرتضوی دزد بگیرند. برای این کار باید بروند وکیل بگیرند و دزد را به دادگاه بکشانند، و در این جنگ مقدس همراه جناح "غیر دزد" دولت جدید مفسدان اقتصادی را محاکمه کنند! سربازگیری از درون کارگران و بازنشستگان برای همراهی با دولت و جناح مسلط، بهتر از این شدنی نیست!
خوب حالا گیریم دادگاهی برای این امر برپا شد. اگر فرد خاطی محکوم نشد، اگر دزد پیدا نشد، اصلا اگر دزد همراه میلیاردها دلار فراری شده بود، چه بر سر صندوق بازنشستگی و فلان خدمات اجتماعی دیگر می آید؟ دولت میگوید ببینید، ما دزد را مسئولانه دنبال کردیم و قصد دادگاهی و تنبیه داشتیم که متاسفانه فرار کرده و در رفته است. با این کلاهبرداری قضیه حقوق بازنشستگان میمالد و تمام میشود؟ دیگر بازنشستگان ضمن تشکر از دولت برای فداکاری صادقانه اش، میروند و از گرسنگی میمیرند؟ نکند کسی به فکر این بیفتد که دزد فراری را از طریق وکیل و پلیس بین المللی به ایران برگردانند و زندانش کنند؟ واقعا اگر پول از دست همه خارج شده بود، بازنشستگان بی حقوق و بی نان و آب و برق میمانند و تلف میشوند؟ آیا کل صورت مسئله مسخره نیست؟
هدف از طرح این سوالات رسیدن به این نتیجه است که شاکی شدن در این پروسه، آنهم با امید حمایت جناح رقیب، کلاه گذاشتن بر سر کارگر و بازنشسته است. دولت خود مسئول صندوق مربوطه را تعییین و بر چگونگی خرج و تصرف در آن مسلط است. این که یک دولت بعدی از همین نظامی که مسئول اداره جامعه و تامین حقوق بازنشستگی و بیمه بیکاری و ... است، فردا بیاید و حقه بازانه به بهانه مسئولیت دولت قبلی از تامین زندگی مردم از خود خلع مسئولیت کند، کدام آدم عاقل می پذیرد؟ مگر این دولت ها پشت سر هم صاحب این جامعه و جوابگو نیستند؟
بعلاوه اصلا فساد اداری و رشوه خواری و دزدی و سواستفاده از موقعیت و هر چه کثافت بورژوایی است از کجا می آید؟ در سیستمی که استبداد حاکم است، در سیستمی که حاکمان به کسی پاسخگو نیستند، در سیستمی که همه چیز از شکل لباس تا نوع خورد و خوراک و شیوه رفت و آمد و کنترل اتاق خواب و اندازه موی سر و دامن و شلوار را هم از بالا تعیین میکنند، چطوری و چگونه دزد و فاسد و شارلاتان حکومتی حتی برای خودشان قابل بازرسی و حساب و کتاب است؟ در جوامع باز رئیس دولت که بالاترین موقعیت اجتماعی دارد را، جناح های مقابل و سیستم کنترل و حسابرسی شان به محاکمه و زندان می کشانند. در سیستم استبدادی، آنهم از نوع اسلامی که همه چیز دست خدا و نماینده او روی زمین است، این کنترل و حسابرسی از خدا و نماینده اش چه مکانیسمی دارد و چگونه ممکن است؟
کارگر و انسان زحمتکشی که فکر میکند حقش را خورده اند، لازم نیست ابزار جناح عوامفریب در بازی دستگیری دزد و فاسد بشود. لازم نیست و اشتباه محض است برود از میان کل سیستم ضد انسانی یخه تک نفری و حتی جناحی را بگیرد و از این طریق بقیه را معاف کند.
کسی می تواند بپرسد یا بگوید که آیا کارگر حق ندارد در مورد بحث رشوه خواری ها مدعی ظاهرشود و چیزی متفاوت بگوید و بخواهد؟ آیا حق ندارد از اختلاف جناح ها به نفع خود استفاده کند؟ چه کسی از این بهتر به نظرش میرسد؟ در این میان، طبیعی ترین کار این است که کارگر بگوید حالا که دارید پول رشوه ها را پس میگیرید، حالا که دارید پول های بلوک شده در خارج را پس میگیرد، و حالا که فشار تحریم اقتصادی رفع میشود، سهم من چه میشود؟ نمیشه که فشار تحریم بر زندگی ما کارگران تحمیل شود ولی رفع آن در کم کردن عینی این فشار تاثیر نداشته باشد. زمان تحریم ما را بیکار کردید، دستمزدمان را پائین آوردید و گفتید دندان بر جگر بگذاریم تا این وضع رفع شود. حالا که از رشوه گرفته شده تا پول بلوک شده به جیب و خزانه شما میرود، سهم ما چی؟ کارگر میتواند و باید همیشه از شکافها و یا موقعیت ضعیف دشمن طبقاتی اش به نفع طرح مطالباتش استفاده کند. اما با همه اینها، کارگری که با امید بستن به این دعواها و شکافها و یا یکی از طرفین دعوا مطالبه طرح میکند، تیر به پای صفوف خود زده است.