هر
کس ذره ای شرف داشته باشد باید در مقابل فدرالیسم بایستد
مصاحبه سايت بيان با کورش مدرسي
تاریخچه: این مصاحبه ای است با سایت بیان که در سال ۲۰۰۹ انجام شده است و تا
این تاریخ (۲۵ مه ۲۰۱۳) قابل دسترس است. تیتر مصاحبه از سایت بیان است.
بهیان: کمونیسم در کردستان، فعالیت کمونیست هاو جایگاه احزاب كمونیستی در
كردستان، كشمكشهای درون حزبیو انشعابات جریانات كمونیستیو.... در نهایت
نگرش حزب حكمتیست به جنبشهای سیاسی در كردستان ایرانو جامعه كردستان.
اینهاو سوالاتی دیگر با كورش مدرسی لیدر حزب كمونیست كارگری ـ حكمتیست را
در گفتگویی اختصاصی با"بیان" دنبال خواهید كرد: بهیان: بگذارید سوالم را
راجع به جایگاه نیروهای چپ در كردستان ایران مطرح نمایم، آن هم این است كه
به نظر جنابعالی فضای سیاسی و فكری و عمومی كردستان ایران در چه حولو
هوایی است؟ آیا می شود از این فضا یك ایدئۆلوژی ویژه را استنباط كرد؟ یا نا
فضایی است كه همه جریانهای سیاسی می توانند برای خود سهمی داشته
باشند؟ جنابعالی با ترسیم این فضا جایگاه نیروهای چپ در كجای این
بلوكبندی می بینید؟
کورش مدرسی: در سوالتان از دو لغت استفاده کرده اید که معانی بسیار متفاوتی
میتوانند داشته باشند و مطمئن نیستم که منظور شما از این دو لغت یعنی "چپ" و
"ایدئولوژی" را درست متوجه هستم. لذا برای اینکه سوتفاهمی پیش نیاید نظرم را در
چند سطر در مورد این دو ترم توضیح میدهم و بعد به پاسخ به سوال شما میپردازم.
نکته اول اینکه بنظر من چپ مساوی با کمونیسم نیست. چپ در کلیت خود یک جبهه
بسیار وسیع است که بالقوه میتواند از ناسیونالیست چپ و بورژوای رفرمیست و
"اومانیست" تا کمونیست مارکس را در بر بگیرد. آنچه در اینها مشترک است در سطح
رفرم گذاشتن و قید و بند بر عملکرد سرمایه و تامین نوعی رفاه برای مردم. اینکه
برای مارکسیست این تنها یک جنبه از زندگی است و جنبه مهمتر سرنگونی بورژوازی
است و برای رفرمیست این لاالق برای آینده قابل پیش بینی فلسفه زندگی تفاوتی در
این زمینه ایجاد نمیکند. به این معنی کمونیست و مارکسیست هم طرفدار رفرم است
اما رفرمیست نیست، انقلابی است. منظورم از انقلاب، انقلاب سوسیالیستی همین
امروز است. نه انقلاب ملی و دهقانی و دمکراتیک و غیره. در نتیجه اطلاق چپ به یک
نیروی سیاسی هنوز اطلاعات زیادی در مورد آن نمیدهد. جریانات سوسیال دمکرات یا
ناسیونالیست زحمتکش دوست و فقیر دوست کم نیستند که همه در طیف چپ نیروهای سیاسی
جامعه ما قرار میگیرند.
نکته دوم این است که جریانات سیاسی منشا ایدئولوژیک ندارند. منشا جنبشی تر و
اجتماعی تری دارند. مثلا ناسیونالیسم کرد منشا خود را از فلسفه برتری ملت کرد
نمیگیرد از منفعت بورژوا و تحصیلکردگان ناراضی کرد از موقعیت اجتماعی شان شروع
میکند و سیستم ایدئولوژیک ناسیونالیسم ابزار توجیه محور بودن این نارضایتی است.
وگرنه چرا باید برای کارگرو زحمتکش در کردستان مهم باشد که عبدلله مهتدی به
فدرالیسم رسیده و به ریاست پاسگاه ژاندارمری یا فرمانداری بوکان رسیده است یا
نه.
در نتیجه من سوال شما که "آیا می شود از این فضا یك ایدئۆلوژی ویژه را
استنباط كرد؟" را به این معنی میفهمم که آیا جامعه کردستان برای چپ و برای
کمونیسم فضا دارد یا نه. که البته همانطور که اشاره کردم پاسخش در بحث
ایدئولوژی نیست. به فضای اجتماعی، طبقاتی و تاریخ مبارزه سیاسی در کردستان
مربوط میشود.
وجود جامعه سرمایه داری در کردستان و در ایران، وجود سرمایه دار و کارگر نتنها
صرفا برای چپ بلکه برای انقلاب سوسیالیستی مجال اجتماعی و سیاسی باز کرده است.
همین واقعیت به کمونیست ها در کردستان اجازه داد که تاثیری که میبینیم را داشته
باشند. جامعه کردستان جامعه ویژه ای نیست. در کردستان سود هست و کار هست و مثل
هر جای دیگر جهان سرمایه دار و کارگر هست. در نتیجه فضا برای همه جنبش ها و یا
بقول شما ایدئولوژی ها باز است. از فاشیسمی که جریان عبدلله مهتدی نمایندگی
میکند تا کمونیسمی که ما نماینده آن هستیم. سرنوشت جامعه کردستان هم در نهایت
به درجه موفقیت این جنبش ها منوط است. و اینکه چقدر میتوانند پرچم طبقه خود را
به پرچم توده وسیع مردم زحمتکش تبدیل کنند و به این اعتبار نماینده نه این
زحمتکشان به وضع موجود بشوند.
کمونیسم در کردستان راه مهمی را طی کرده است. در کردستان ایران به یمن فعالیت
پیگیرانه کمونیست ها، اولا بطور کلی چپ نفوذ بسیار بیشتر و عمیقری از سایر نقاط
ایران پیدا کرده است و ثانیا این نفوذ دارد نا با هر چپی بلکه با تاریخ یک حزب،
حزب کمونیست ایران، و با کومه له به اعتبار آن تاریخ پیوند خورده است. این دو
خاصیت را قبلا، به یمن انقلاب مشروطه، در آذربایجان داشتیم که به همت حزب توده
و شکست سوسیالیسم اردوگاهی اساسا از دست رفت. سازمان دادن مقاومت مسلحانه و
توده ای در مقابل جمهوری اسلامی، فعالیت حزب کمونیست ایران در سال های ٦٢ تا ٧٠
و دفاع پیگیرانه این حزب از منافع طبقه کارگر و زحمتکشان کردستان در مقابل
بورژوازی سراسری و بورژوازی کرد، آرمان خواهی کمونیستی و ایده های چپ را در
کردستان در میان توده وسیع طبقه کارگر و زحمتکشان بسیار عمیق تر از سایر نقاط
ایران کرده است.
مبالغه نیست اگر بگوئیم بخش اعظم کارگر و زحمتکشان در کردستان بنا به تعریف خود
را متعلق به جبهه چپ جامعه در مقابل جبهه راست یعنی بورژوازی ناسیونالیست سنتی
کردستان تعریف میکنند. برای هر کس که طالب انقلاب سوسیالیستی در ایران باشد این
سرمایه ای بسیار عظیم است. در کردستان تجربه و تعلق حزبی مردم بسیار عمیق تر و
و پا برجا تر از سایر نقاط ایران است و تعلق سیاسی و حزبی طبقه کارگر و توده
زحمتکش کردستان از سطح بسیار بالاتری نسبت به سایر نقاط ایران برخوردار است.
البته باید تاکید کنیم که این خود آگاهی و این تعلق سیاسی و حزبی بورژوازی در
کردستان را نیز در بر میگیرد. ناسیونالیسم کرد امروز بیشتر از همیشه شائبه های
چپ و رفرمیستی را از خود تکانده است و بیشتر از همیشه بورژوازی کرد و
روشنفکرانش خود را با آن تداعی میکنند. جامعه کردستان از هر دو سو ، چپ و راست،
کار گر و بورژوا حزبی تر، خط کشی شده تر و آگاه تر از سایر نقاط ایران است.
اشاره کردم که انقلاب مشروطه در اختلاط با بلشویک های آذربایجان روسیه و قفقاز،
آذربایجان ایران را برای مدتها و یک پایگاه توده ای نفوذ چپ در ایران تبدیل
کرد. مدتها طول کشید و اتفاقات عظیم تاریخی افتاد تا این نفوذ چپ در آذربایجان
ایران به سطح سایر نقاط ایران "کاهش" پیدا کرد.
انقلاب ٥٧ ایران و چرخش کومه له به مارکسیسم انقلابی و تشکیل حزب کمونیست ایران
همین تاثیر را در کردستان بجای گذاشت. عقب نشینی کومه له به یک سنگر
ناسیونالیستی طی بیست سال گذشته تاثیرات بسیار مخربی بر این خود آگاهی طبقاتی
کارگر و زحمتکش کردستان گذاشته است. کارگر و زحمتکش، امروز در کردستان بسیار
کمتر از سال ۷۰ شمسی خود آگاه است و بسیار بیشتر به توهمات و آرمانهای
ناسیونالیستی آلوده شده است.
بهیان: آیا می توانيم بگوئیم كه امروزه در كردستان ایران سازمان یا احزابی
چپی وجود دارند؟ صراحتا" به ما بگوئید كه امروز در كردستان ایران احزاب چپ
كدامند؟
کورش مدرسی: گفتم من چپ را بعنوان یک عنوان عمومی تر از کمونیست بکار میبرم. چپ
را به جریاناتی اطلاق میکنم که لااقل در سطح برنامه و گفتار قبل از تعلق قومی،
قبل از کرد بودن خود را برابری طلب و سوسیالیست بدانند و خود را در مقابل سنت
اصلی بورژوازی کرد، یعنی حزب دمکرات تعریف کنند. بر این متن به اعتقاد من اساسی
ترین جریانات چپ فعال در کردستان کومه له، حزب حکمتیست و حزب کمونیست کارگری
ایران اند که فعالیت و نفوذ قابل مشاهدای دارند.
بيان: زمانى كومله یكی از نیروهای چپ در كردستان به حساب می امد. به
تعبیری دیگر زمانی در كردستان چپ بودن مترادف بود با كومله بودن، یا میشد
به طرقی كومهله بودن را نمود چپ بودن تلقی كرد، حالا بگذریم كه به
راستی كومله نماد كدام چه نوع چپى بودو كومله چه دركى از چپ بودن را از
خود به جايى گذاشت كه این حدیثی دیگر است، اما سوال من این است كه كومله
چپو كومله دیروز در كجای امروز كومله هاست؟ یك كومله چرا شد چند كومله.
كدام یك از اینها نماد كومهله چپ هستند؟
کورش مدرسی: میخواهم بار دیگر تاکید کنم که به اعتقاد من اولا چپ به معنی
کمونیست نیست. آدم میتواند چپ باشد اما اصلا کمونیست نباشد. و ثانیا کمونیست
باشد اما آن نوعی از کمونیسم باشد که ما، به تبع مانیفست کمونیست، آن را
کمونیسم بورژوائی میخوانیم.
در نتیجه وقتی به کسی چپ میگویم منظورم این است که در مصاف عمومی جنبش های
اجتماعی ای در سمت چپ ایستاده است. در کردستان علاوه بر اینکه چپ خود را با
کومه له تداعی میکرد، چپ خود را با کمونیسم و کومه له متعلق به حزب کمونیست
تداعی میکرد. میخواهم بگویم سابق در کردستان کمونیسم قوی بود و ریشه داشت
امروز، به یمن تقویت ناسیونالیسم کرد در کومه له طی ۲۰ سال گذشته، که این
کمونیسم به یک سنگر عمومی چپ و آغشته به داده های ناسیونالیستی عقب نشسته است.
این عقب نشینی به یمن فروپاشی سوسیالیسم اردوگاهی، عروج ناسیونالیسم کرد در
کردستان، اتفاقات عراق و نفوذ ناسیونالیسم کرد در کومه له، که بعد از جدائی ما
از حزب کمونیست ایران موقعیت دست بالائی پیدا کرده بود و بالاخره ناتوانی جریان
سانتر بی خط در رهبری کومه له برای بستن سنگری در مقابل این ناسیونالیسم شکل
گرفت.
من نظرم را در مورد کومه له به تفصیل در مناسبت های مختلف توضیح داده ام و
اینجا مجال تکرار آنها را ندارم. باید بگویم کومه له در بیست سال اخیر یکی از
منفعل ترین جریانات سیاسی ایران بوده است. و طی سالهای اخیر، بجای فعالیت جاری
خود، در واقع از جیب تاریخ گذشته خورده است.
از نظر پراتیک در بیست سال اخیر کومه له چیزی جز ناسیونالیسم چپ را نمایندگی
نکرده است. اما رنگ قرمز و کمونیستی تاریخ گذشته و مشترک ما آنقدر تند است که
از نظر توده وسیع کارگر و زحمتکش کردستان کومه له هنوز بزرگترین و بارزترین
نیروی چپ کردستان است. این البته دال بر آن است که سازش چپ در کومه له با
ناسیونالیسم کرد، همراه خود، ذهنیت و آگاهی کارگر و زحمتکش کردستان را پائین
کشیده است. تغییر این ذهنیت نیازمند پراتیک عمیقتر ما، حضور کمونیسم ما در تار
و پود سیاسی جامعه کردستان است.
متاسفانه امروز کومه له به مسیری افتاده است که نئوتوده ای های آذرین و مقدم
پیشقراولان آن هستند. با شناختی که از رهبری کومه له دارم فکر میکنم باید عمیقا
نگران چرخیدن کومه له به یک سیاست تماما توده ای ایستی بود. تحولی که خود آگاهی
طبقه کارگر در کردستان را سال ها به عقب میبرد و عملا موقعیت ویژه کمونیسم در
کردستان را از میان میبرد.
اما در مورد جدائی های کومه له، بنظر من جدائی در سازمان های سیاسی را تنها
میتوان با رویداد های جامعه توضیح داد. جدائی و شکاف ها در کومه له مثل هر حزب
دیگری، از جمله حزب کمونیست کارگری ایران یا حزب حکمتیست را در متن تحولات
بزرگتر جامعه باید معنی کرد. نه در خلق و خو و ایدئولوژی افراد.
فروکش جنبشی که برای سرنگونی جمهوری اسلامی برپا شده بود، شکست آمریکا در عراق
و در مقابل جمهوری اسلامی و همراه آن شکست افق ناسیونالیسم پرو غرب ایران و
ناسیونالیسم کرد، که دخیل خود را به آمریکا بسته بودند، یک زمین لرزه عظیم
سیاسی و اجتماعی بود که فضا را برای نزدیکی ها و دوری ها سیاسی جدید باز
میکند.هر حزبی بر متن شکاف هائی که در آن هست و آسیب پذیری که در مقابل این
تحولات دارد به این واقعیات واکنش نشان میدهد. رویداد های درون کومه له را هم
باید بر همین متن تبیین کرد. ناسیونالیسم کرد از یک طرف و جریان نئوتوده ایستی
از طرف دیگر در کار تعیین تکلیف کومه له هستند. البته ما هم از بیرون تلاش
میکنم تا مانع تسلط اینها بر کومه له شویم و کاری که اگر کمونیستی در کومه له
مانده باشد میکرد را بکنیم.
بهیان: خیلی مختصر می توانید بفرمائید در امروز كردستان ایران شما كدام
حزبو سازمانو جریان را نماد چب بودن به شمار می اورید؟
کورش مدرسی: گفتم به نظر من با هر مقیاسی بگیرید چه اجتماعی و چه جنبشی امروز
جریانات چپ حاضر در کردستان ایران، حزب حکمتیست، کومه له و حزب کمونیست کارگری
ایران است. حزب حکمتیست کمونیسم را نمایندگی میکند، کومه له بیشتر بارکش کوله
بار تاریخ حزب کمونیست ایران و تحولات دوره انقلاب است و حزب کمونیست کارگری
بیشتر یک پوپولیسم چپ پرو غربی را نمایندگی میکند. به نظر من اینها با هم طیف
چپ جامعه کردستان را شکل میدهند.
بهیان: حزب كمونیست ایران چه جایگاهی میان نیروهای چپ در ایران داردو حزب
شما چه ارتباطی با این حزب دارد؟
کورش مدرسی: به نظر من حزب کمونیست موجودیت خارجی ندارد. بیست سال است این را
میگوئیم. آنچه که هست کومه له است. که تنها سایه ای مغشوش از کومه له کمونیست
سالهای ۶۲ تا ۷۰ است.
رابطه ما با کومه له در سالهای اخیر بر دو اساس استوار بوده است؛ اول اینکه از
تاریخ کومه له در مقابل ناسیونالیسم کرد در داخل و خارج کومه له دفاع کنیم و
سعی کنیم مجال ندهیم که این تاریخ را ناسیونالیسم کرد به نفع خود مصادره کند و
کارگر و زحمتکش کردستان را به خود جلب نماید.
در سال های گذشته از مقابله با جریان عبدالله مهتدی تا امروز در مقابله با
فراکسیون ناسیونالیستی "فعالیت به نام کومه له" و جریان نئوتوده ایستی آذرین و
مقدم، ما مدافع تارخ حزب کمونیست و کومه له کمونیست بوده ایم و منتقد پا برجای
ناسیونالیسم و بی خطی رهبری کومه له.
دوم در سطح اجتماعی و سیاسی ما تنها نیروئی بوده ایم که وقتی پای تحرکات
اجتماعی و تقویت چپ در مقابل راست به میان آمده در حمایت از تقویت موقعیت چپ در
مقابل راست و سازمان های چپ، بویژه کومه له، در مقابل حزب دمکرات – پژاک و
زحمتکشان تردید نکرده ایم.
آنچه جای تاسف است، شاید هم تعریف خط حاکم بر کومه له است، این است که این
رابطه البته تماما یک طرفه بوده است. نفوذ ناسیونالیسم کرد در رهبری کومه له
آنقدر زیاد است که آنها نزدیکی با حزب دمکرات کردستان و همه و هر جریان
ناسیونالیستی دیگری را مطبوع تر از نزدیکی با ما میدانند. این البته چیز عجیبی
نیست. از کوزه همان تراود که در اوست.
بهیان: چند سالی است كه در خود حزب كمونیست ایرانو سازمان كردستانی این
حزب صدای دیگری شنیده می شود. طیفی از موَسسین دیروز این حزبو چهرهای
شناخته شده كومله امروزه اعتراف مى كنند كه حزب كمونیست دیرزمانی است
مرده است. انان خواهان برچیده شدن نام این حزبو فعالیت زیر عنوان كومله
هستند؟ نظر جنابعالی چیست؟ روویدادهاى اخیر این حزب را چگونه ارزیابی می
نمائید؟
کورش مدرسی: من مفصل در این مورد صحبت کرده ام و البته از جانب ناسیونالیست های
مختلف هم در این رابطه مثل همیشه مورد "لطف" قرار گرفته ام.
گفتم که به نظر من هم حزب کمونیست وجود خارجی ندارد. این را بیست سال است که
میگوئیم. از زمانی که ما از آن حزب جدا شدیم حزب کمونیست منحل شد و تبدیل به یک
روکار و دکور شد.
اما مشکل جریان منتقد درون کومه له وجود یا عدم وجود حزب کمونیست ایران نیست.
مانیفست آنها را بخوانید تا متوجه شوید که مسئله تسویه حساب با تاریخ گذشته
کومه له و اعلام مالکیت ناسیونالیسم کرد بر پراتیک و نفوذ کومه له است.
میگویند فعالیت به نام کومه له اما مگر کومه له امروز به چه نامی فعالیت میکند
جز به نام کومه له؟ این فرمول بی معنی در واقع فرمول فعالیت تحت نام کومه له
قدیم ماقبل حزب کمونیست یا در واقع فعالیت به نام کومه له قبل از کنگره دوم
کومه له و نقد ناسیونالیسم پوپولیستی آن است. برای آن است که کومه له را مجبور
کنند که رسما با گذشته کمونیستی خود و با کمونیسم حزب کمونیست ایران تعیین
تکلیف کند. اینها کمونیسم را هدف گرفته اند نه حزب کمونیست را. اینها یکی دیگر
از جریانات ناسیونالیست درون رهبری کومه له هستند. تعرض آنها تعرض مجدد
ناسیونالیسم کرد برای تصرف کامل کومه له است. اینها خود را کمونیست میخوانند
اما میگویند کمونیسم معلوم نیست چیست. میگویند سوسیالیست هستند اما در هما ن
جمله میگویند که سوسیالیسم در کردستان و ایران عملی نیست. آنچه که برای اینها
واقعی و عملی است کرد بودن است این ناسیونالیسم است نه یک کلمه زیاد و نه یک
کلمه کم.
بهیان: شماچه نگرشی به شعار فدرالیسم احزاب كردی در ایران دارید، ایا این
شعار را می توان بعنوان خواست مردم كردستان تلقی كرد؟ كمیته كردستان حزب شما
یا در كل حزب حكمتیست در میان این شعارو تعدد احزاب كردی در كردستان چه
شعارو چه خواستی رو دارد؟
کورش مدرسی: به نظر من شعار فدرالیسم قومی در ایران، از جمله در کردستان، یک
شعار تماما فاشیستی است که جنگ، کشتار و پاکسازی قومی را به هر کوچه و برزن در
ایران تسری میدهد. اگر ماجرای نقده و کشتار دهات قلاتان و قارنا در آغاز انقلاب
را بیاد داشته باشید که تنها یک جرقه کوچک در محیط کوچک بود. آینده ایران
فدرالیسم از یوگسلاوی و عراق به مراتب خوفناک تر و مهلک تر خواهد بود. این دیگر
کمونیست و غیر کمونیست بر نمیدارد. به نظر من هر کس ذره ای شرف و وجدان داشته
باشد باید در مقابل این چشم انداز به ایستد. این فاصله ارتجاع مطلق با سوزنی
انسانیت را رقم میزند.
خواست ما برای کردستان با خواست ما برای سایر نقاط ایران تفاوتی ندارد. ما تلاش
میکنیم که انقلاب سوسیالیستی طبقه کارگر را سازمان دهیم و به نتیجه برسانیم.
راه خروج از محنت کنونی برای مردم کارگر و زحمتکش در کردستان با سایر نقاط
ایران تفاوتی ندارد.
اما اگر منظور شما از این سوال سیاست ما در قبال مساله ملی در کردستان است،
آنوقت پاسخ ما این است: رفراندم یا همه پرسی آزاد از مردم کردستان برای اینکه
مستقل شوند، یک دولت مستقل تشکیل دهند و یا به عنوان اتباع متساوی الحقوق با
سایر مردم ایران در ایران به مانند. حقوق اضافی و یژه برای کسی قائل نیستیم. در
نهایت مردم کردستان باید تصمیم بگیرند. ما تماما تلاش خود مان را میکنیم تا
مردم را قانع کنیم که راه دوم یعنی ماندن در ایران به عنوان اتباع متساوی
الحقوق با سایر مردم ایران را انتخاب کنند.
بهیان: به خود حزب شما برگردیم ان هم این است حزب شما چه جایگاهی در
كردستان دارد؟
کورش مدرسی: حزب ما در کردستان یک حزب مطرح و فعال است. این موقعیت از دو ریشه
جوانه زده است: اولا وجود طیف وسیعی از رهبران کمونیست کارگران و زحمتکشان
کردستان در صفوف این حزب، که بخش مهمی از تاریخ کمونیستی کومه له به آنها گره
خورده است و دوم یک خط روشن، سازش ناپذیر و عمیقا کمونیستی که بخصوص حزب
حکمتیست را متمایز کرده است. ما سعی میکنیم هر نوع تعیین تکلیف کردستان به نفع
جریانات ناسیونالیستی را مانع شویم و در مقابل یک جریان کمونیستی قوی، توده ای
و با پتانسیل اعمال قدرت نظامی را سازمان دهیم.
بهیان: شما چه نظام حكومتی را برای ایندی ایران ترسیم می كنید؟
کورش مدرسی: اگر منظور شما از ترسیم آینده پیش بینی آن باشد این کار ما نیست.
فالبینان و طالع بینان سیاسی به اندازه کافی مشغول این کار هستد. از نظر ما
آینده به نتیجه تلاش ما و سایر نیروهای سیاسی برمیگردد. هیچ آینده محتومی وجود
ندارد. ایران میتواند به کام یک سناریو سیاه فرو برود و یا در آن انقلاب
سوسیالیستی انجام شود. تا آنجا که به ما برمیگردد، ما خواستار بر افتادن سرمایه
داری و استقرار یک دولت و جامعه سوسیالیستی در ایران هستیم. همین. و به سرسوزنی
کمتر از این رضایت نخواهیم داد.
|