کنگره ششم حزب حکمتیست
مصاحبه کمونیست با محمد فتاحی
کمونیست: کنگره ششم حزب حکمتیست قراری را "در حمایت از
سازماندهندگان و رهبران عملی کارگری" به تصویب رسانده است٬ چرا این مسئله به
این درجه اهمیت و حساسیت حزب و کنگره اش تبدیل شده است و اهمیت این قرار در
چیست؟
محمد فتاحی: اگر بخش اعظم اپوزیسیون از چپ تا راست برای ایران بعداز رفتن
جمهوری اسلامی زیر فشارهای امپریالیستی کیسه دوخته و مشغول تمرینات و یارگیری و
آمد و رفت و ملاقات و معاملات پنهانی و علنی سیاسی اند، برای طبقه کارگر و
کمونیست های این طبقه مسئله از ریشه متفاوت است. در حالیکه همه احساس انرژی
میکنند و شعار زنان سوت میکشند، طبقه ما زیر سنگین ترین فشارهای اقتصادی و
سیاسی است. اگر این روزها هم سراغ متحد میگردند، طبقه ما به جز خود کسی را سراغ
ندارد.
طبقه ما تنها نیروی خود را دارد، تنها سازمان و تشکیلات و شبکه ها و رهبران و
فعالین و سازماندهان خود را دارد. دفاع از رهبران عملی این طبقه و ضرورت حفاظت
از آنها از همین مهم سرچشمه میگیرد. طبقه کارگر علیرغم تنهایی اش، به دلیل قدرت
غیرقابل مقایسه اش با کل بقیه، مورد مراجعه همه است؛ از خدا که روز مبادا کارگر
میشود تا امامان جمعه و لشکر مفت خوران عمامه به سر، تا جناب رهبر و رئیس جمهور
و وزرای نشسته بر خان نعمت دست کارگر که همیشه سنگ دفاع از مستضعفین را به سینه
میزنند، همه طبقه دشمن خود را به خوبی می شناسند. به همین دلیل نه فقط نیروی
مسلح و سازمانیافته بلکه زندان و دستگاه عریض و طویل اطلاعات و شکنجه و قرآن و
قانون و قضات و قضاوت و مجلس و وکیل و فرهنگ و بوروکراسی و...همه در یک زنجیره
به هم تنیده دست در دست هم دارند تا دسته جمعی اسارت دایم طبقه کارگر و آقایی
همیشگی خود را حفظ کنند.
در این کشمکش دایمی، بورژوازی هیچگاه در لباس عریان خود به عنوان دشمن و طبقه
ممتاز ظاهر نمیشود. اگر چنین بود، انقلاب کارگری کار یک روز بود. در بطن جامعه
تعداد گروههای مذهبی و غیر مذهبی با پایه های طبقاتی مختلف که همراه دل سوزاندن
برای کارگر مشغول تزریق سم افکار و باورهای خود در رگ خون کارگراند، بسیارند.
گروهها و احزاب و سازمان های بسیار متعدد چپ و سوسیالیست انقلایی دو آنشه ای که
به خاطر پیشبرد اهداف سیاسی خود حاضر به هر کاری اند از این دسته اند. تعصب
ایدئولوژیک این چپ در مبارزه سیاسی و مرزبندی های سکتی با هر موجود سیاسی رقیب،
برای تامین هویت مشخص و متفاوت خود کارهایی دست اینها میدهد که از جنس اقدامات
رهبر و رئیس جمهوراند. اگر این دومی رهبر کارگری را خائن به امنیت ملی اعلام و
حکمش را صادر میکنند، اولی ها هم ظاهرا از فرط کارگر دوستی، احکام متفاوت و
البته سنگین تری به طرف رهبر کارگری پرتاب میکنند. اگر دومی ها به هزار و یک
دلیل جرات اتهامات متعدد به رهبر کارگری را ندارند، اولی ها به دلیل احساس
حقانیت ایدئولوژیک و الصاق نشان سوسیالیستی به خود جرات پرتاب اتهامات سنکین
تری به رهبر کارگری را یافته اند. علیرغم تفاوت در اتهامات، نتیجه یکیست.
علیرغم نیات متفاوت جهت هر دو یکیست؛ اتهامات دومی ها رسما برای سرکوب خونین
است و اولی ها برای ارعاب سیاسی. اما هدف هر دو یکیست؛ سر به زیر کردن رهبر
کارگری و تضمین سکوت سیاسی طبقاتی اش در مقابل صف رقبا و مخالفین.
در یک دهه گذشه علیرغم فداکاری های شبانه روزی رهبران و سازماندهان کارگری،
تنها دو سندیکای قدرتمند شرکت واحد و هفت تپه شکل گرفتند. جالب اینکه روسای
هیئت مدیره هر دو هم زندان رفتند و توسط جمهوری اسلامی شکنجه شدند، هم توسط چپ
مد نظر بحث امروز ما به همکاری با جمهوری اسلامی و جنایتکارترین های نظام حاکم
متهم شدند.
سال ها قبل زمانی که برای اولین بار در تاریخ پنجاه ساله اخیر، منصور اسالو به
عنوان یک رهبر کارگری برای شرکت در مجامع بین المللی کارگری به خارج سفر کرد،
محافل این چپ تمام بدگمانی های ممکن در ذهن یک دشمن روشن بین را در مورد ایشان
طرح کردند. فضای این بگو مگوهای حضوری و پشت تلفن ها به حدی بالا گرفت که یکی
از اینها، که اتفاقا از رهبری کومه له و حزب کمونیست ایران هم هست، اسالو را
رسما و علنا به ارتباطات مشکوک با جمهوری اسلامی و سازمان های امپریالیستی، هر
دو و همزمان متهم کرد. بقیه چپ این سنت که حرف دلش زده شده بود و یکی از خودشان
جرات کرده بود اتهامات لازم را به اسالو بزند، ساکت و منتظر به تماشای صحنه
نشست. اعتراض ما به آن اتهامات سنگین، توجه کسی از این چپ را به خود جلب نکرد.
نه فقط این، بلکه در محافل غیر رسمی به ما ایراد گرفتند که این دفاع شور از یک
"سندیکالیست سازشکار" برای چیست! زمانی که اسالو به ایران برگشت دستگیر شد.
جالب اینکه همین ها که سیل اتهامات را بسوی وی روانه کرده بودند، سوژه ای برای
آکسیون سیاسی و اعلام کارگر دوستی یافتند و در مقابل دستگیری اش اشک تمساح
ریختند.
اتفاق "جالب" دیگر اعلام رسمی و علنی مسئله معرفی فعالین کارگری "آمریکایی"
داخل کشور به "جامعه"، باز هم توسط یکی از کادرهای همین سازمان کومه له و همکار
"اتحاد سوسیالیستی"(گروه رضامقدم- ایرج آذرین) بود. جمع چپ های این سنت که در
خارج کشور تحت عنوان تشکل حامی جنبش کارگری ایران فعالیت میکند، فعالین کارگری
را به دو دسته، دریافت کنندگان پول از نهادهای آمریکایی (مانند سولیداریتی
سنتر) و فعالین مستقل تقسیم کرده و بخش اول را تهدید به معرفی لیست شان به
جامعه نمودند. در مقابل چنین تهدید امنیتی و پرونده سازی های پلیسی هم، بقیه
گروههای چپ با سکوت شان تمام این پرونده سازی ها را مقبول یافتند. اگر این چپ
در مورد مسائل این چنینی به نام دخالت صدایش همیشه بلند است، در اینمورد خاموشی
گزید. بعدها این اتهامات دستمایه فشار وزارت اطلاعات در جریان بازجویی از طیفی
از فعالین کارگری زندانی قرار گرفت.
مورد اخیر هجوم دسته جمعی گروهها و احزاب مختلف از این سنت چپ به رضا رخشان
رئیس هیات مدیره وقت سندیکای هفت تپه در سال گذشته بود. رخشان فقط به همکاری با
جمهوری اسلامی و هواداری از احمدی نژاد و سیاست های رژیم علیه کارگران متهم
نشد. رکیک ترین فحاشی ها به شخصیت و کرامت انسانی او چاشنی اتهامات سیاسی به او
شد و صف طویلی از دوستان دروغین کارگر به اسم چپ در این کار مایه گذاشتند و
مسابقه راه انداختند تا یکبار دیگر هیچ رهبر کارگری جرات اظهار نظر در مقابل صف
ول معطل اینها نکند. در کنار همین فحاشی ها، برایش پرونده سیاسی امنیتی ساخته
شد و به دنباله روی سیاسی از مهدورالدم ترین های اپوزیسیون متهم گردید؛ چیزی که
خاموشی هر فعال سیاسی اجتماعی در داخل کشور را در مقابل مخالفین سیاسی تضمین
میکند.
در کل این قضایا حکمتیست ها تنها حزبی بوده اند که در مقابل اقدامات این چنینی
سنت ضد کارگری چپ ایستاده اند. قرار مربوطه که در کنگره ششم حزب حکمتیست به
تصویب رسید، دفاع همیشگی و بی قید و شرط از رهبران و فعالین کارگری، از هر
گرایش و خط سیاسی را به یک سیاست دائم حزب ما تبدیل میکند.
پایه های چنین سیاستی در ارزش و اهمیتی است که هر رهبر و سازمانده کارگری برای
جنبش طبقاتی خود نزد ما کمونیست ها دارد. برای ما، برعکس سنت غالب در چپ، کارگر
و جنبش کارگری نه یک وسیله در دست احزاب متعلق به جنبش های غیر کارگری، که یک
قدرت برای خود، در مسیر سازماندهی یک جنبش مستقل سوسیالیستی، در خدمت ایجاد
تغییر به نفع خود و رهایی جامعه است.
٭٭٭٭٭
در حمایت از سازماندهندگان و رهبران عملی کارگری
مصوب کنگره ششم حزب حکمتیست
٢٢ و ٢٣ مهر ١٣٩١- ١٣ و ١٤ اکتبر ٢٠١٢
عروج طیفی از سازماندهندگان و رهبران کارگری در ایران و در صحنه مبارزه علنی و
قانونی طبقه کارگر، علاوه بر تعرض دستگاه پلیسی و تهدیدات انتظامات و حراست،
طیفی از شخصیت ها و جریانات "کارگر دوست" پوشالی، سکتاریست، بی مسئولیت و فارغ
از سطح متوسطی از تعقل را هم علیه آنها به تحرک درآورده است. اینها هر روز به
بهانه ای، و ازجمله "اختلاف نظر" برسر شورا و سندیکا، مجمع عمومی، یارانه ها،
"سیاسی" کردن مبارزه طبقه کارگر، رسما آنها را با نام و نشان، مورد تعرض شخصی،
مبتذل، و غیرقابل قبول قرار میدهند و گاها از پرونده سازی سیاسی – امنیتی نیز
ابائی ندارند.
حزب حکمتیست با علم به اینکه بحث، دیالوگ، مبارزه سیاسی متمدن با رهبران کارگری
و نقد سیاست و سنت مبارزاتی آنها در یک فضای سالم و متین سیاسی، بطور قطع به
پیشبرد مبارزه طبقاتی و به بالا بردن توانایی های طبقه کارگر و رهبرانش، کمک
میکند. اعلام میکند که همچنان در مقابل عداوت و تعرض شخصی و اتهامات و پرونده
سازی های پلیسی- امنیتی نسبت به فعالین و رهبران و سازماندهندگان مبارزات
کارگری، مستقل از اینکه این تعرض توسط چه کسی و با کدام ادعای "چپ" و "کارگر
دوستی" صورت میگیرد، همچنان می ایستد و دوستان دروغین طبقه کارگر را افشا
میکند.
|