عربده های مستانه در سرزمین موعود سرمایه در ایران
مصطفی اسدپور
ظاهرا کارد بر استخوان کارگر در ایران کاری نیست! دست کم شورای عالی کار حاضر
است در اینمورد گردنش را گرو بگذارد. یکبار دیگر ابواب جمعی مراجع دولتی و
کارفرمایی آن کشور در این شورا گرد آمدند، سه ماه آخر سال صحنه را بدست گرفتند،
مساله دستمزد طبقه کارگر را به صدر توجه راندند، آمار آوردند و آمار بردند، با
ریال شمردند و با دلار سر جمع زدند، سبد مصرفی و خواروبار سر سفره کارگر را،
مسکن و تفریحات و طول عمر او را و همه خانواده کارگری را زیر ذره بین قرار
دادند و ٣٨٩ هزار تومان از کلاه خود بیرون آوردند. این مصربه در گرماگرم تحولات
سیاسی مهم، راس توجه رسانه ها و افکار عمومی را بخود اختصاص داد.
سال ١٣٩١ و ٣٨٩ هزار تومان در ماه در ازای یکماه کار با امضای نماینده
کارفرمایان محترم کشور – سال ١٣٩١ و ٣٨٩ هزار تومان در ماه بعنوان سطح پایه
زندگی خانواده پنج نفره برای یک کارگر شاغل، با امضای نماینده دولت. در این وسط
امضای "نماینده کارگران" در ایران یک شوخی زمخت و نخراشیده است. اما مابقی صحنه
بغایت سرد و سرسخت و واقعی است، از تک تک حروف این مصوبه، ار تک تک تصاویر این
صحنه (در فرای مرز پدیده های فقر و نابرابری) جنایت میبارد. در تاریخ ٢٥ اسفند
١٣٩١ یکبار دیگر چرخانندگان جامعه در این تشریفات و از زبان شورای عالی دستمزد
به حرمت و انسانیت در آن جامعه تف کردند.
رقم اعلام شده، بیان رسمی سطح زندگی کارگر در آن کشور است. .با این رقم یکبار
دیگر سیاه بر سفید مینویسند از رادبو و تلوزیون جار میزنند که حق کارگر همین
قدر است. ابدا نیازی به دردسر من و شما برای محاسبه و مقایسه قیمتها و اقلام
ضروری زندگی روزمره و غیره نیست. مقامات مربوطه بدقت و خوب میدانند، اندازه
گرفته اند که این به مایحتاج گوشت و ویتامین نمیرسد، به مسکن نمیرسد. با این
رقم دارند میگویند که کارگر در این حکومت حق تفریح ندارد، حق آسایش ندارد.
میگویند کارگر لایق لباس و امکانات خوب نیست. عالیجنابان شورای عالی دستمزد
آدمند، شعور دادند و میدانند که یا این رقم دستمزد سر و ته زندگی به هم نمیاید.
دارند میگویند بدرک که کارگر جماعت بدلیل نداشتن پس انداز، با اولین نارسایی
قلب و کلیه باید با کابوس مرگ هم بستر شوند.
دستمزد اعلام شده بطرز جنایتکارانه ای زیر خط فقر است اما دایره احاطه آن از
کارگران شاغل و صرف تولید فراتر است. شورای عالی دستمزد سطح بازنشستگی، سطح
انواع دریافتی های کارگران از بیمه تا پاداشها را نیز رقم زده است. این رقم
مستقیما دامن کارگران بیکار را نیز میگیرد. با این مصوبه بار دیگر هم اعلام شده
اگر کارگران حتی زمانی که از سعادت برخوردارند اگر نمیخواهد از گرسنگی بمیرد
باید بیشتر کار کند، قدر اشتغال خویش را بداند و برای حفظ آن به هر خفتی تن
بدهد.
رقم اعلام شده حتی سر و صدای خودی های رژیمی را هم درآورد. چسناله های محجوب
وخیل برزک سینه زنان منافث به کارگر صد البته که ریاکارانه است اما مهمتر جزیی
از یک تلاش عمومی مقدس در آن جامعه است که تصویر معینی را از طبقه کارگر رو به
آن جامعه و قبل از هرکس در ذهن خود آن کارگر تزریق کنند. این تصویر تکان دهنده
است. دستمزد کارگر شریان اصلی تامین زندگی یک خانواده است و در امتداد همان
مناسبات دارند تکلیف نسل بعدی کارگر را هم کف دستش میگذارند. حاکمان آن جامعه
از زبان شورای عالی دستمزدشان دارند رو به ١٥ میلیون کودک جامعه خط و نشان
میکشند که چقدر میتوانند قد بکشند، چه غذایی میتوانند بخورند، مرز تحصیلاتشان
تا کجا میتواند برود، با تلنبار حسرت خیلی چیزهایی که در دور برشان در جامعه
هست باید بسوزند و بسازند، و رو به کودک آن جامعه اتمام حجت میکنند که اجازه
ندارد حتی در خیالبافی های کودکانه اش در مورد آینده زیادی پایش را از گلیم
مقدرات از پیش رقم خورده از جانب الاهه حافظ طبقات بیرون بگذارد. به جرم اینکه
والدینش کارگرند، او هم سرنوشتش با فرودستی و بردگی و کار و جان کندن عجین
خواهد بود. و بلاخره مصوبه شورای عالی دستمزد رو به من و شما رسما اعلام میکند
در تصویر سال دیگرتان از آن جامعه حلبی آبادها، فقر، کارتن خوابها، کار کودک،
فرسودگی طاقت فرسای انسانها، خودکشی کارگر در مرکز تولیدی جاده ساوه، فروش
کلیه، تباهی و اعتیاد ناشی از این مناسبات، فحشا و سقوط و منجلاب و ... همچنان
ادامه خواهد داشت.
مصوبه مربوط به دستمزدها نقطه پایانی یک "نمایش" سه ماه است که جای کارگر،
موقعیت امروز و فردای او را، از زاویه محوری دستمزدها، روی صحنه برده است. مرور
لحظات این صحنه ها، از فرط خشم، بجای خون، سرب داغ را در رگهایتان به جریان
میاندازد.
سرمایه در قرن ٢١ از جمله با این فضیلت مشخص میشود که مصائب ناشی از کارکرد خود
را مستقیما در ویترین اول جای داده است. در اوج سرسام آور تکنیک و تولید، در
کنار ابعاد نجومی بارآوری و سود، در مجاورت هیاهوی پر تلالو و بهت آور امکانات
و رفاهیات؛ همزمان و بطرز آگاهانه فقر و محرومیت در جلوی چشم شما قرار میگیرد.
در سراسر جهان از نیویورک تا لندن تا بانکوک تا شانگهای و تا تهران و اصفهان
حاشیه نشینهای لعنت خورده، مراکز تن فروشی، کودکان کار، متکدیان و کارتن
خوابها، و همگی در ابعاد میلیونی، مکمل تصویر محلات و مراکز سوپر لوکس بحساب
میایند. سرمایه داری هرگز جز با زور و از سر ناچاری به گذشت از بخش ناچیز از
سود خود به نفع رفاه و عدالت اجتماعی تن نداده است. اما، همین سرمایه هیچگاه
باندازه امروز در مقابل مصائب و قربانیان ناشی از سلطه خود و در مقابل طبقه
کارگر نه فقط خونسرد و بی تفاوت، بلکه در عین حال گستاخ و فرعون گونه ظاهر نشده
است. جمهوری اسلامی نمونه گویای حکومت سرمایه معاصر، و پروسه تعیین دستمزدها و
همه حواشی، بهترین شاخص برای آن است. تشریفات تعیین دستمزدها در ایران،
تشریفاتی برای اعلام میزان حق و برخورداری طبقه کارگران از امکانات جامعه نیست.
این نمایشی توام با اوج قساوت و تحقیر است که سرمایه و حکومتش آنجه که از
کارگرقاپیده اند را با دقت و با افتخار جلوی ویترین قرار میدهند.
مصوبه شورای دستمزد دولت البته که برای کارگران مهم است، اما در گرماگرم
مباحثات جاری، قیل و قال حول این شورا و مصوباتش از طرف کارگران نیست. زمانی
گفته میشد رسالت این رژیم در افزایش جمعیت مسلمانان علوی است. تفحص در بررسی
تعداد مسلمان علوی پیش کش خودشان، اما موفقیتهای این رژیم در تولید گسترده
"اقتصاددانان" واقعا خیره کننده است. به ازاء هر نشریه کارگری که تعطیل شده، به
ازاء هر سندیکایی که مهر و موم کرده اند و به ازاء هر کارگری که به زندان
انداخته شده، در عوض هزاران روزنامه با ستونهای اقتصادی را روانه بازار ساخته
اند. مرور افاضه فضل این حضرات که با لپ های گل انداخته با حرارت از لزوم پایین
بودن دستمزدها برای رشد صنعت داخلی از هم سبقت میگیرند، واقعا رقت انگیز است.
تازه این بخشی از زبان دراز سرمایه داران در ایران است که برای همین دستمزد
فکسنی دو قورت و نیمشان هم باقیست. اینها دست پیش گرفته اند که هر زمان سود
کارخانه مطابق میلشان نبود، آنزمان هم "زیاده طلبی کارگر" را مسبب تعطیلی
کارخانه و مسبب بیکاری ها قلمداد کنند!
اگر یک سر سوزن آزادی برای کارگر آگاه وجود میداشت، اگر زبان کارگر متشکل را در
دهانش نمیبریدند، اگر کارگر حق خواه را در سیاه چالها بی نام و نشان به سیخ
نمیکشیدند؛ آنوقت معرکه گیری پوچ این حضرات دو دقیقه دوام نمیافت و کارگرهای
تراکتورساز تا نفتگران عسلویه دهان این یاوه گویان را به گل میگرفتند. اگر سود
و منطق سود سرمایه داران اجازه میداد در آن جامعه کار برای دهها میلیون نفر
دیگر هست. مسبب بیکاری خود سرمایه داران و دولتشان است که بخشهای بزرگی از
کارگران را وادار به اضافه کاری میکنند، با مشقت بیشتر کار چند کارگر را از یک
نفر میکشند، و با انواع روشهای کثیف از جمله کار کودکان و کار خانگی زنان، دست
کارگران را از اشتغال و هر حق اجتماعی دیگر کوتاه کرده اند. امروز بیش از هر
وقت دیگر جا دارد طبقه سرمایه دار در ایران و خدم و حشم دولتی و رسانه ای آنها
را به سینه دیوار چسباند که کدام بحران و بحران برای چه کسی؟
ایران در سال گذشته بهشت سرمایه بوده است. هیچ دلیلی ندارد در مورد آمار رسمی
اعلام شده مبنی بر رشد اقتصادی شش درصدی تردید به خرج داد. اعلام فرموده اند که
صادرات تولیدات غیر نفتی در طول سال ٤٢ درصد افزایش یافته است. کاسه داغتر از
آش نمیشود بود، مراکز محاسبات دولتی و خصوصی از دستاوردهای سال دیگری از جهاد
اقتصادی نوشته اند. ما به ازاء این ادعاها در روزمره آن جامعه جلوی چشمان ماست.
پول و ثروت هست. نعمات بوفور هست. آن جامعه هر چیز لوکس و با قیمتهای افسانه ای
را بسرعت برق میبلعد. سال گذشته نیز آمار تازه میلیاردرهای ایرانی رکورد شکست.
ایران در سال گذشته و امروز سرزمین جادویی موعود برای سرمایه بوده است که در
آن، مطابق آمار رسمی، دوازده میلیون کارگر شاغل بخدمت چرخ دنده مستقیما بکار
گرفته شده اند. با احتساب کارگران موقت و غیر رسمی، کارگران افغانستانی و کار
خانگی؛ معادل ١٢ برابر جمعیت بیکار، سرمنشا تمامی تولید و ثروت قرار داشته اند.
طبقه کارگر ایران در خدمت بازار کار و تولید موجود، برای سرمایه دار گوشه و
کنار دنیا موجب حسرت است. کلمه بحران را خط بزنید، آنوقت آنچه در رسانه ها و
مباحثات صاحبان جامعه در مقابل شما باقی میماند رقص مستانه بورژوازی در ایران
است که بر سر تقسیم سود سرشار یقه میدرند، طبقه بورژوا که هرگز تا این حد با
اعتماد بنفس، خوشبین، پر تحرک و موفق نبوده است. و این فقط به قیمت کار ارزان و
کارگر خاموش مقدور شده است.
کارگر در ایران باید بداند دوره رونقی در کار نیست. در ادامه این حکومت و
مناسبات سهم او تغییری نخواهد کرد. تبلیغات در مورد سرمایه داری بدون بحران و
با اشتغال کامل، سرمایه انساندوست یک فریب قدیمی و حساب پس داده بیش نیست.
مصوبه شورای عالی دستمزد، مفهوم و پیامهای و پیامدهایش برای هیچ کس باندازه
کارگر در آن جامعه قابل درک نیست. این طبقه باید قادر شود متحد شود، صفوف خود
را سر و سامان بدهد. با اولین قدمهای اتحاد کارگری در ایران شورای عالی دستمزد
و دولت مافوق دست و پای خود را جمع خواهد کرد. در دل همین شرایط بحران زندگی
بسیار بهتری برای میلیونها کارگر و خانواده کارگری مقدور بوده است. طبقه کارگر
هیچ دلیلی برای قربانی شدن در بارگاه آرمانها و هوسها و سودجویی سرمایه در
ایران ندارد.
مصطفی اسدپور
٢٥ مارش ٢٠١٢
|